احیاء جریان مرده اصلاحات در ایران به بهانه در خطر بودن مشروعیت و مقبولیت جمهوری اسلامی؛ حربه همان حربه قدیمی امثال عناصر معلومالحال مدعی اصلاحات و حتی مریم رجوی منافق است.
۰
به گزارش بلاغ؛ موضوع ناهمساز مشروعیت و مقبولیت از یونان باستان به این سمت بحثهای مثبت و منفی را در جوامع انسانی در پی داشته است. یک بحث نسبتاً داغ و کشدار که همیشه در محافل علمی مرتبط با حکمرانی محل مجادله و بحث بوده است. از ارسطو تا میشل فوکو؛ اما در سده اخیر پیروزی انقلاب اسلامی شرایط را برای این مناقشه علمی به شکل اساسی تغییر داده و در عرصه بینالمللی به آن شرایط خاص بخشید. البته کمی قبلتر، موضوع نامشروع بودن کمونیسم در مقابل لیبرال نیز مطرح بوده است.
از بهمن 1357 با بازنشر بینالمللی آرمانهای الهی انقلاب اسلامی، تدریجا شعار «نه شرقی، نه غربی» جمهوری اسلامی به ادبیات سیاسی رایج در میان ملل تحت سلطه مبدل شد. قاعده عمومی نظام سلطه کاملاً مشخص است.
هر گونه تلاش برای تأسیس نظام جدید ناهمخوان با شاخصههای نظام سلطه با چماق عدم مشروعیت، قابلیت بروز دارد. البته چاشنی جار و جنجال سازمانیافته رسانهای نیز از الزامات کار است. تعدادی جامعهشناس یا سیاستورز داخلی روشنفکرنما هم ملزم به فراهم کردن زمینه هجمه به متن و حاشیه نظام جدید هستند. آن وسط کسی در جوامع توسعهنیافته از خود و دیگران نمیپرسد که چرا دایره شمول و کارکرد این حاشیهسازیها فقط دامن کشورهای مخالف غرب را میگیرد. عین ماجرای غمانگیز حقوق بشر و آزادیهای مدنی و اجتماعی.
سؤال ساده همین است. تبلیغات پر صدا و صدا برای مشروعیت درخطر ایران؛ شوخی است یا جدی؟ در این ماجرای ساختگی فرق ایران با عربستان، بحرین، اردن، مصر، سودان و دهها کشور وابسته به غرب چیست؟ رژیم جعلی صهیونیستی در کجای این بحث فانتزی قرار دارد؟ اصلاً چرا بحث را پیچوتاب بدهیم. جایگاه ایالات متحده آمریکا که سالها پیش توسط مهاجرین سفیدپوست بر روی اجساد قتلعام شده سرخپوستان بومی بناشده است کجاست؟ چرا اعتراضات دامنهدار میلیونها سیاهپوست معترض آمریکایی نمیتواند کمترین خدشهای به مشروعیت و یا حداقل مقبولیت دولت آمریکا وارد سازد؟ جنبش اعتراضی والاستریت و همین سال پیش تسخیر کنگره آمریکا توسط معترضان چطور؟ صدای جنجال و خیانت آشکار قابل رصدی کاملاً به گوش میرسد. بگذریم که در میان حکمرانان غربی و نظریهسازان پرطمطراق آنها گوش شنوایی نیست.
مدتهای مدیدی است که فعالان جریان رادیکال اصلاحات وطنی همنوا با اپوزیسیون خارج نشین تلاش مستمر دارند بحث بحران مشروعیت در ایران را بارور ساخته و تدریجاً باور سازی نمایند.
آنها که به شدت در بحران مشروعیت و مقبولیت میسوزند، سعی زیادی دارند مشروعیت و مقبولیت نظام را مخدوش و مبهم نشان دهند. آنها حتی نظرسنجی گالوپ را که محبوبیت دولت سیزدهم را 72درصد اعلام میدارد، به هیچ انگاشته و بر اساس کدها و استنادات نادرست بر کلام اغواگرانه خویش اصرار میورزند. در هر حالت ماجرا برای ملت ایران کاملاً نوستالژی است و موقعیتهای اجتماعی سیاسی همراه بااحساس غم و شادی آن کاملاً قابلفهم است. ماجرا ریشه در گذشتههای دور و نزدیک دارد. از اتفاقات صفویه که بگذریم، سلطنت یکصد و سیساله قاجار با چراغ سبز سفارتخانههای انگلیس و آمریکا یکشبه به بهانه نوسازی سیاسی کلهپا میشود.
رضاخان میرپنج در کسوت قزاقی وابسته به انگلیس تاجوتخت سلطنت را از احمدشاه ربوده و اجاق سلطنت پهلوی را روشن میکند. از سنگ صدا درمیآید اما از غربیها نه. سکوت تنها پاسخ مقبول است. اعتراضات دامنهدار مردمی به رهبری آیتالله کاشانی و دکتر مصدق در لوای تلگرافهای تصنعی نادیده گرفته میشود. از نظر غربیها رضاشاه قلدر به اعتبار همین تلگرافها هم مقبولیت دارد و هم مشروعیت. چند سال بعد به مناسبت تغییر شرایط سیاسی جهان، آنها برای بقای نفوذ نامشروعشان مجبور به تبعید دزد سلطنت به جزیره موریس میشوند. پسر دیکتاتور را بهجای پدر قلدر مینشانند.
همه معترض مشروعیت محمدرضا شاه جوان هستند. پس از چند کودتای سیاهوسفید، خیزش عمومی مردم ایران، قیام پانزده خرداد را رقم میزند. با سرکوب خونین قیام، سالیان متمادی کشتار و اختناق در ابعاد گسترده ایران را فرا میگیرد. یک قلم اتفاق خونین هفده شهریور برای نامشروع بودن هفتپشت سلطنت ظالمانه شاهنشاهی کافی بود. ایضاً ددمنشیهای ساواک؛ اما باز از سنگصدا درمیآید از غربیها نه. سی و شش سال زمان میبرد ملت ایران با قیام ملی شاه پهلوی را از حکومت خلع و خیمه نظام جمهوری اسلامی را با رفراندومی نزدیک به 99 درصد رأی مثبت برپا کنند.
واکنش غربیها جالب است. آنها سنگهای بیصدا را هم به اعتراض وامیدارند. از همان روز نیز چماق درخطر بودن مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی را بلند میکنند تا کمی از آتش تند انقلاب اسلامی در سوزاندن هیمنه نظام تکقطبی آمریکا بکاهند. دولت ملی مذهبی بازرگان بیش از همه در سایه این چماق رشد مییابد و در برابر انقلاب و آرمانهایش قد علم میکند. بنیصدر هم بااندکی تفاوت شرایط مشابهی دارد؛ اما دولتها از زمان شهید رجایی تاکنون در مواجهه با پدیده ابزاری مقبولیت و مشروعیت تجربیات متفاوتی را به خود دیدند. ازنظر غربیها میزان مشروعیت دولتهای انتخابی صرفاً در ترازوی همراهی با غرب و فراموشی تعمدی آرمانها قابلسنجش است.
دولت خاتمی،هاشمی رفسنجانی و روحانی میتواند به نسبت مشروعترین دولتها لقب بگیرند. در همه ادوار، برگزاری سالانه حداقل یک انتخابات باشکوه و آزاد مردمی به چشم غربیها نمیآید اما آنها به کمک امپراتوری رسانهایشان به اعتراض تعدادی اندک لسآنجلسنشین ضدانقلاب لباس وجاهت میپوشانند تا با حربه در خطر بودن مشروعیت و مقبولیت نظام باجخواهی بینالمللی کنند. فتنه پشت سر فتنه؛ ریز و درشت. قصه انتخابات و رابطه آن با مشروعیت و مقبولیت بماند که با شائبه کودکانه مهندسی انتخابات شاید بتواند با اغماض سخاوتمندانه انقلابی محل مناقشه باشد.
اما در عرصه محاسبات بینالمللی هر یک از برگزاری چهلوسهساله راهپیمایی باشکوه بیست و دوم بهمن با حضور میلیونی مردم برای اثبات همزمان مشروعیت و مقبولیت یک دولت کافی است. راستی چرا راه دوری میرویم. مشروعیت و مقبولیت در نظام اسلامی بهقدری درهمتنیده است که هیچیک از دیگری قابلگسست نیست. دو تشییعجنازه شهید حججی و سردار دلها حاج قاسم سلیمانی برای تأیید همه آنچه غربیها برای نفی آن سالیان متمادی جان کندند، بهراحتی کفایت میکند. دولت سیزدهم هم ماجراهای خود را در پای میز مذاکرات هستهای دارد. طبیعی است شروع به کار دولت سیزدهم به تزریق شور و نشاط انقلابی در جامعه منجر شده است. اما در این بین لایه افراطی اصلاحطلبان نگران از نتایج تحولآفرین این اتفاق مبارک، در یک هماهنگی راهبردی با جریان اپوزیسیون هم چنان بر طبل توخالی در خطر بودن مشروعیت و مقبولیت نظام میکوبد. مشت نمونه خروار است.
امیر خرم فعال ملی مذهبی با پیچوتاب زیاد باطن خویش را در بطن همان نوستالژی هویدا میسازد. احیاء جریان مرده اصلاحات در ایران به بهانه در خطر بودن مشروعیت و مقبولیت جمهوری اسلامی؛ حربه همان حربه قدیمی امثال عناصر معلومالحال مدعی اصلاحات و حتی مریم رجوی منافق است. خرم میگوید: «نظام سیاسی در ایران نیز سالیانی است که در حوزه سیاسی با بحران مشروعیت و در حوزه اقتصاد با بحران کارآمدی مواجه است. کسانی که به دنبال اصلاح ساختاری نظام هستند ضرورت دارد که گفتمان اصلاحات را بهگونهای بازسازی کنند که بتواند در میانمدت تبدیل به گفتمان غالی جامعه شود تا در ذیل آن گفتمان بتوان اصلاحات مورد نیاز را به هسته سخت قدرت تحمیل نمایند... در ابعاد سیاسی و اقتصادی از جمهوریت و اسلامیت نظام نیز تقریباً چیزی نمانده است.»
بازخوانی همین چند سطر کافی است تا معلوم شود اولاً آنها بهشدت از بازگشت امید و اعتماد به جامعه و آشکار شدن ناکارآمدی دولت اصلاحطلب روحانی بهشدت عصبانی و ناامید شدند. آنها چه بخواهند و یا نخواهند نتیجه نهایی و نهانی عملکرد دولت روحانی عصاره تصمیمات راهبردی و اجرایی اصلاحطلبانی بود که آشکار و نهان اداره دولت را قبضه کرده بودند. مردم خسته از وعدههای اصلاحطلبان به دنبال مجرایی جدید و هوای تازه سیاسی هستند. دولت سیزدهم میتواند همان باشد که ملت میخواهند. سرزنده و بانشاط. ثانیاً فراهم کردن زمینه تشدید تحریمهای غیرانسانی دولت آمریکا برای به خیابان کشانیدن معترضان به نابسامانیهای اقتصادی به کف خیابان است.
امروز ناامیدسازی و زایل نمودن وحدت ملی به بهانه درخطر بودن مشروعیت و مقبولیت نظام سلاح بدون فشنگ در دست اصلاحطلبانی است که برای جلب نظر و حمایت آمریکا از خویش، از هیچ اقدام خیانتباری کوتاهی نمیکنند. ثالثاً برای ختم موضوع بایستیاشاره گذرا نمود که تحلیل و بحث در موضوع مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی زمانی از سوی آنها قابل قبول است که همزمان مشروعیت رژیم صهیونیستی و دولتهای وابسته به آمریکاییها را نیز مورد نقد و بررسی قرار دهند، تا به قول حافظ سیه روی شود هر که در او غش باشد.