تغییر در سرنوشتهای شخصی، بیرون از دایره اراده و مشیت انسانی است؛ اما این بدان معنا نیست که انسان درباره سرنوشت مقدر و نوشته شده خویش دستبسته باشد؛ بلکه خدا راههایی را برای انسان قرار داده تا مقدرات خویش را تغییر دهد که یکی از مهمترین آنها دعا و تضرع به درگاه خدا و درخواست برای تغییر سرنوشت است؛ زیرا رقم خوردن مقدرات از سوی خدا در «امّ الکتاب» به معنای عدم تصرف خدا در آن نیست، بلکه همواره این مشیت و اراده الهی است که حاکم بر هر چیزی از جمله مقدرات محفوظ در امّ الکتاب است.در نوشتار زیر درخصوص نقش دعا در تغییر و تبدیل سرنوشت و مقدرات محتوم سخن گفته شده است.
***
مقدرات کلی و جزئی از نظر قرآن
هستی بر اساس مشیت حکیمانه الهی سامان یافته است؛ بنابراین، صفر تا صد هر چیزی از قبل تعیین شده است؛ زیرا اگر برای هستی حکمت بالغهای است که خدا برای آن مقدر کرده، هر چیزی باید در راستای آن قرار گیرد و سیر و صیرورت خود را ادامه دهد تا بدان برسد؛ زیرا خدا چیزی را «عبث» نیافریده، بلکه خدای متعال به عنوان «الملک الحق» در مقام پروردگاری از عرش کرامت رحمانی و رحیمی خویش همه چیز را براساس اهداف از پیش تعیین شده هدایت میکند، چنانکه میفرماید: آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوی ما باز نمیگردید؟ پس برتر است خداوندی که فرمانروای حقّ است (از اینکه شما را بیهدف آفریده باشد)! معبودی جز او نیست؛ و او پروردگار عرش کریم است! (مومنون، آیات ۱۱۵ و۱۱۶)
به سخن دیگر، خلقت هستی که از جلوههای اکرامی الهی و تجلیات رحمانیت او است(هود، آیه 119)، هرگز بدون حکمت نبوده است؛ چنانکه هرگز مخلوقی پس از خلقت نیز رها نیست، بلکه پروردگاری خدا، مخلوق را در بر میگیرد تا هرچیزی به مقصد و مقصود معیّنشدهاش برسد. از همین رو برای هر چیزی مقدری است که تعیینکننده حکمت خلقت اوست؛ چنانکه خدا بهصراحت میفرماید: وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا(فرقان، آیه 2)؛ همچنین براساس همین مقدرات که هرچیزی است، هدایتی فطری با همه امکانات مورد نیاز برای آن چیز قرار داده شده تا بتواند با این هدایت و امکانات به مقصد و مقصود حکیمانه الهی خودش برسد: رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛ پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت کرده است.(طه، آیه ۵۰)
بنابراین، از نظر آموزههای قرآن، مقدراتی کلی برای همه هستی است که تعیینکننده نوع فعالیت و برمدار قابلیتهای اوست. بر اساس همین مقدرات کلی، نوع انسان برای خلافت الهی انتخاب شده و برایش امکاناتی در سطح دارندگی همه اسماء الله قرار داده شده است.(بقره، آیات 30 و 31)
همچنین هر فرد انسانی به عنوان یک انسان از این قابلیت برخوردار است تا در مقام خلافت الهی قرار گیرد، به شرط آنکه صفات الهی را در خود با بهرهگیری از هدایتهای فطری و تشریعی وحیانی به اسم تبدیل کند و آن صفات را ملکه و مقوم ذات خویش نماید. البته انسانها با انتخابی که در عالم «الست» و «ذر» انجام دادهاند، شرایطی را برای خود انتخاب کردهاند که در آن شرایط در عالم دنیا که نهایت تنزلات هستی است، ظهور کنند و حضور یابند. این شرایط در امّ الکتاب برای هر فرد انسانی نیز نگاشته شده است. از آنجا که خدا عالم به انتخابهای انسان و آثار و پیامدهای آن است، علیم به جزئیات انتخاب هر شخصی است که او با این انتخاب خویش «سعید یا شقی» میشود. البته انتخاب آغازین در «الست» همه انتخاب نیست، بلکه باید در میدان دنیا آن را به ظهور برساند، ممکن است تغییراتی در آن رخ دهد. از همین رو وضعیت هر شخص انسانی در انتخاب دنیا نهایی میشود و انتخاب ابتدایی در الست مبنا قرار نمیگیرد. بنابراین، انسان در چارچوب مشیت کلی الهی در دنیا این حق را دارد تا به اختیار و انتخاب خویش، انتخابی جدید داشته باشد که او را شاکر یا کافر میکند.(بلد، آیه 10؛ انسان، آیه 3)
در حقیقت صفر تا صد ما مشخص و معین است؛ از همین روست که امیرمومنان علی(ع) بلکه همه امامان در مناجات شعبانیه خویش میفرمایند: وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلاَنِيَتِي وَ بِيَدِكَ لاَ بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي؛ و حكم تقدير تو بر من اى سيد من در باطن و ظاهرم تا آخر عمر جارى و نافذ است؛ و هر زيادت و نقصان و سود و زيان که بر من وارد شده همه به دست توست نه غير تو.(مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه)
از نظر تعالیم قرآن، همه این مقدرات کلی و جزئی در امّ الکتاب نوشته شده است؛ ولی این بدان معنا نیست که خدای تبارک و تعالی نتواند در امّالکتاب تغییر و تبدیلی داشته باشد؛ زیرا اگر اینگونه باشد، قانون برخدا حاکم میشود و درحقیقت خدا مجبور به قانونی میشود که خود وضع کرده است؛ در حالی که هرگز خدا مجبور بر چیزی نیست؛ و اگر سخن از «یجب علیه» میشود، به معنای «یجب عنه» است؛ یعنی از خدا جز مثلا عدالت نشات نمیگیرد؛ زیرا خدا عدل مطلق است.(آل عمران، آیه 182؛ انفال، آیه 51؛ حج، آیه 10)
امکان تبدیل در مقدرات امّ الکتاب
از نظر قرآن، همه چیز از آغاز تا انجام در امّالکتاب نوشته شده است، چنانکه میفرماید: كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او كسى آن را نمى داند و آنچه را در خشكى و درياست مىداند و هيچ برگى فرو نمى افتد، مگر اينكه آن را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست، مگر اينكه در كتابى روشن ثبت است. (انعام، آیه ۵۹)
از امّ الکتاب به عنوان کتاب مبین(همان)، کتاب حفیظ(ق، آیه 4)، لوح محفوظ(بروج، آیه 22) و امام مبین(یس، آیه 12) به اعتبارات مختلف تعبیر میشود. با آنکه همه چیز به عنوان مقدرات کلی و جزئی در امّ الکتاب ثبت و ضبط است؛ اما اینگونه نیست که خدا نتواند آنها را تغییر دهد یا تبدیل کند. خدا در قرآن به پیامبرش هشدار میدهد که او را پیامبر و مامور ا
بلاغ رسالت خویش کرده است؛ اما اگر او در زندگی دنیوی کاری که مامور است انجام ندهد، باید بداند که:« برای تو از خدا هیچ ولی و نگهداری نیست»(رعد، آیه 38) و ممکن است که خشم الهی او را در بر گیرد و از ولایت الهی و از تقوای الهی بیرون رانده شود که دیگر حمایت و امنیتی برای او نخواهد بود. سپس به یک قانون و سنت الهی اشاره میکند و میفرماید: خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى كند، و اصل كتاب یعنی امّ الکتاب نزد اوست.(رعد، آیه ۳۹)
از این آیات به دست میآید که هر دم ممکن است در امّ الکتاب و مقدراتی که نگاشته شده، به مشیت الهی تغییر رخ دهد و اینگونه نیست که انتخاب انسانی تبدیل و تغییری در امّ الکتاب ایجاد نکند؛ بلکه اگر «مشیت» الهی مقتضی باشد، چنین امری رخ میدهد.از نظر آموزههای قرآن، سببیت در اسباب به دست خدا است؛ و خدا میتواند آتش سوزان را گلستان کند(انبیاء، آیه 69) یا چوب و عصای خشک را به حیوانی جاندار و جهنده چون اژدها تبدیل کند(طه، آیات 18 تا 21) و از کوه سنگ، شتر ماده جاندار برآورد و از سنگ، آب خارج کند.(بقره، آیه 60) پس اینگونه نیست که دارو، درمان کند، بلکه این درمان را خدا به دارو میدهد و همو میتواند آن را بگیرد و بیتاثیرکند؛ چنانکه گفتهاند: از قضا سرکنگبین صفرا فزود.
اصولا قضای کلی و جزئی الهی به مشیت و اراده اوست، و همو میتواند آن را به مشیت دیگرش تغییر دهد. از همین رو امام سجاد(ع) میفرماید: وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَی بِقُدْرَتِکَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ؛ به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الهی به نیروی تو به انجام رسد و چیزها، به اراده تو موجود شوند.(صحیفه سجادیه، دعای هفتم)
تبدیل در مقدرات با دعا و تضرع
بر اساس تعالیم قرآن، انسان میتواند مقدرات کلی و جزئی را با اسباب و توسل تغییر دهد که از جمله آنها توسل به وسایل الهی (اسراء، آیه 57؛ مائده، آیه 35) از جمله توسل به اهل بیت(ع) و شفاعت آنها و استعانت از نماز و صبر و روزه (بقره، آیات 45 و 153) و مانند آنها است.
دعا نقش اساسی در زندگی و توجه خدا به انسان دارد، تا جایی که خدا میفرماید: بگو اگر دعاى شما نباشد پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى كند، در حقيقت شما به تكذيب پرداختهايد و بهزودى عذاب بر شما لازم خواهد شد.(فرقان، آیه ۷۷)
این دعا است که حتی مقدرات اصلی هر شخص را تغییر میدهد؛ یعنی اگر در امّالکتاب به عنوان شقی مطرح باشد، به سعید تبدیل میشود، چنان که در نیایش آمده است: وَ إِنْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي أُمِّ اَلْكِتَابِ شَقِيّاً فَاجْعَلْنِي سَعِيداً فَإِنَّكَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْكِتابِ؛ و اگر در نزد تو در امّ الکتاب شقی هستم، پس مرا سعید قرار ده! زیرا هر چه مشیت کنی محو واثبات میکنی و در نزد توست امّالکتاب.(مصباح المتهجد، دعاهای وقت طلوع و غروب آفتاب)
از نظر قرآن، ترک دعا نیز موجب میشود که انسان در جرگه مستکبر قرار گیرد و سعادت وی به شقاوت تبدیل شود؛ زیرا همان طوری که دعا انسان را به خدا نزدیک و بستر اجابت را فراهم میکند و تغییرات در مقدرات را موجب میشود، ترک دعا که نشانه استکبار شخص از عبادت است، موجب شقاوت و بدبختی او میشود و خدا به او اعتنایی نمیکند.(غافر، آیه 60؛ فرقان، آیه 77)
پس انسان با اسباب و وسایلی از جمله دعا میتواند مقدرات خویش را تغییر دهد و خدا آن را تبدیل کند و به جای شقاوت سعادت را برایش رقم بزند. انسان باید همواره امیدش را به خدا حفظ کند و به این اصل امیدوار باشد؛ زیرا مقتضای حکمت الهی درباره انسان و جن این است که او را یاری رساند و اصولا خدا براساس رحمت و رحمانیت، انسان را خلق کرده است و خلقت بر مدار ومحور رحمانیت اکرامی خدا است.(هود، آیه 119)
انسان اگر به این باور برسد که خدا همهکاره هستی است و مشیت و ارادهای فوق مشیت و اراده او نیست و اینکه خدا به اکرام و رحمانیت آفریده است، هرگز در زندگی گرفتار باقی نمیماند و همواره با توسل به اسباب و وسایل میتواند خود را از هر شقاوت و بدبختی از مادی و غیر مادی نجات دهد و همان طوری که از شقاوت گرسنگی و تشنگی و عریانی و گرمازدگی(طه، آیات 119 و 120) میتواند در امان بماند، از شقاوت ابدی و دوزخ نیز میتواند رها شود و در امان قرار گیرد.
البته این امر زمانی رخ میدهد که مانند معصومان(ع) به این باور برسد که صفر تا صد هر چیزی از جمله امّ الکتاب که کتاب مقدرات و سرنوشت است، در دست خدا است و او میتواند در آن تبدیل ایجاد کند.