تاریخ انتشارپنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۸
کد مطلب : ۴۵۳۹۳۰
وقتی انسان به درستی در خود می‌نگرد، حقایق چون آینه در قلبش ظهور و تجلی می‌کند. از جمله حقایقی که برای او ظهور می‌یابد، فقر هویتی خودش است. انسان درمی‌یابد و می‌بیند که در وجود و بقای خود نیازمند به آفریدگار است. به این معنا که انسان همان طوری که در ایجاد، نیازمند به خداست در بقا نیز دم به دم و آن به آن نیازمند افاضه وجود از سوی خداست.
۰
plusresetminus
امام حسین(ع) هویت‌بخش انسان‌هاست

به گزارش بلاغ؛ آموزه‌های قرآنی تاکید دارند که خداوند، غنی حمید و همه آفریده‌ها از جمله انسان ،فقیر الی‌الله هستند. فقر انسان و آفریده‌های الهی، یک فقر هویتی است که هرگز از انسان جدا نمی‌شود، از این رو همواره باید به منبع غنای حمید متصل باشد و آن را در همه وجود خویش بیابد. از این رو، گفته شده: من عرف نفسه فقد عرف ربه، هر که خود را شناخت خدایش را شناخت. نویسنده در این مطلب تحلیلی از امام‌حسین(ع) را در این باره تشریح کرده است.

* * *
انسان، فقیر بینا به خویشتن
انسان موجودی است که برتر و شریف‌تر از او در زمین نیست. وقتی انسان به خود می‌نگرد و آفریده‌های دیگری را که می‌شناسد در برابر می‌نهد، حکم می‌کند که موجودی استثنایی و برتر است و از همین رو، شایسته است تا بر دنیا خدایی کند.

گاه حقیقت بر انسان چنان وارونه می‌شود و چنان محو خودپرستی می‌شود که خدا را کناری می‌نهد و محور حق و باطل را خود می‌داند. از همین رو به خود حق قانونگذاری، تصرف و تغییر در زمین و زمان و آسمان، تغییر و تصرف در موجودات و مانند آن را می‌دهد و ملاک و معیار اخلاق را خواسته‌ها و هواهای نفسانی خود می‌داند.

اگر سه مسئله مهم در زندگی انسان نبود، شاید انسان هیچ کس را بنده نبود و وضعیت انسان در دنیا چنان تغییر می‌یافت که نمی‌توان آن را جز با وحشت هراسناکی تصور کرد. انسان وقتی با همه تفاخر و تکبری که دارد به خود می‌نگرد می‌بیند که نمی‌تواند نداری و بیماری و مرگ را از خود دور سازد. این گونه است که از فراز اسب گردنکشی و تفاخر و تکبر فرود می‌آید و تن به اموری می‌دهد که جبر، او را بدان ملتزم کرده و مهار نموده است.

بر اساس آموزه‌های قرآنی، انسان دارای توانایی‌ها و ناتوانی‌هایی است که می‌تواند او را در مسیر درست قرار دهد. به این معنا که ترکیب دو امر متقابل و متضاد موجب می‌شود تا خود را در جایگاه و وضعیت درست و واقعی‌تری تصور کند و رفتارش را متعال نماید.

خداوند در آیاتی از جمله 14 سوره قیامت می‌فرماید: الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ؛ انسان خود بر نفس خويشتن بسیار بصیر و بيناست. واژه «بَصِيرَةٌ» صیغه مبالغه مانند علامه است؛ زیرا خبر انسان است که مذکر است و بنابر قواعد عربی مطابقت مبدا و خبر در تذکیر و‌تانیث مقتضی آن است که آن تاء را‌ تانیت ندانیم و آن را از باب صیغه مبالغه بشماریم. این بدان معناست که انسان به خویشتن بسیار بینا است.

اگر بخواهیم در قالب علمی از آن تعبیر کنیم باید گفت که این اصطلاح بصیرت می‌خواهد این مفهوم را برساند که انسان نسبت به خویشتن دارای علم حضوری و شهودی است و این علم حضوری و شهودی در مرتبه حق الیقین از مراتب سه گانه علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین قرار دارد. بنابراین، امری از خود شخص بر خودش مجهول نیست، هر چند که ممکن است بر او مغفول باشد و به آن توجه و التفات نداشته باشد.

وقتی انسان به درستی در خود می‌نگرد، حقایق چون آینه در قلبش ظهور و تجلی می‌کند. از جمله حقایقی که برای او ظهور می‌یابد، فقر هویتی خودش است. انسان درمی‌یابد و می‌بیند که در وجود و بقای خود نیازمند به آفریدگار است. به این معنا که انسان همان طوری که در ایجاد، نیازمند به خداست در بقا نیز دم به دم و آن به آن نیازمند افاضه وجود از سوی خداست.

همچنین انسان در می‌یابد و می‌بیند که افزون بر اصل وجود، در کمالات و داشته‌ها نیز به خداوند نیازمند است. این نیاز انسان به خدا فضیلت و کمال و نعمت در ایجاد و بقاست.
خداوند می‌فرماید: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى الِله‌ وَاللهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نيازِ ستوده است.(فاطر، آیه 15)

از فقر هویتی انسان به وجود حرفی نیز تعبیر می‌شود؛ زیرا حرف بر خلاف اسم و فعل دارای معنا و وجود مستقل نیست و همواره در وجود و بقا و معنا نیازمند اسم و فعل است. از این رو وجود موجودات امکانی چون انسان و حیوان و جهان را وجودی حرفی نیز می‌گویند. انسان در نگاه قرآن، در مقابل اسم خدا و فعل خدا، موجود حرفی است که هیچ موجودیت و حقیقت و هویتی از خود ندارد و تنها با وجود خدا و فعل او وجود می‌یابد و معنا می‌شود. پس انسان و هر ممکن دیگری به جهت وجود و هویت حرفی‌اش تا به اسم و فعل الهی تکیه نکند، نه معنا و مفهومی خواهد داشت و نه وجود و تأثیری؛ بدین جهت، در فرهنگ دین از انسان به چیزی یاد می‌شود که نسبت به سود و زیان و زندگی و مرگ و پس از مرگ خود، فاقد هرگونه تأثیر است قرآن می‌فرماید: و به جاى او خدايانى براى خود گرفته‏اند كه چيزى را خلق نمى‏كنند و خود خلق شده‏اند و براى خود نه زيانى را در اختيار دارند و نه سودى را و نه مرگى را در اختيار دارند و نه حياتى و نه رستاخيزى را.
(فرقان، آیه 3).

تحلیل امام حسین(ع)
درباره فقر هویتی انسان

امام حسین(ع) بر اساس آموزه‌های قرآنی بر آن است تا این مفاهیم بلند علمی و عرفانی را در ارتباط با شناخت انسان و نیز نسبت انسان با خدا بیان کند.
در روایتی آمده است: سئل الحسین بن علی(ع) فقیل له : كیف أصبحت یا ابن رسول‌الله ؟ قال (ع): أصبحت و لی رب فوقی، و النار أمامی، و الموت یطلبنی، و الحساب محدق بی، و أنا مرتهن بعملی، لا أجد ما أحب ، لا أدفع ما أكره ، و الأمور بید غیری، فإن شاء عذبنی و إن شاء عفا عنی، فأی فقیر أفقر منی؟.

از امام حسین(ع ) پرسیدند: یا ابن رسول‌الله! روزگار را چگونه می‌گذرانی؟ فرمودند: روزگار را در حالتی می‌گذرانم كه پرودگار بزرگ ناظر بر اعمال من است و آتش جهنم را در پیش روی خود مشاهده می‌كنم. مرگ در تعقیب من است و از گیر حساب بازپسین رهایی ندارم و در گرو اعمال خویشتن می‌باشم. آنچه دلم بخواهد، نمی‌شود و قدرت دفع امر ناخوشایندی از خویشتن ندارم. كارها در دست دیگری است، اگر اراده كند عذابم فرماید و اگر بخواهد، مورد عفوم قرار می‌دهد. بنابر این كدام فقیری است كه از من فقیرتر باشد؟(بحار الانوار، ج 78، ص 116).

عوامل شناخت خویشتن
آن حضرت در بیان وضعیت خود به عنوان یک انسان به نکاتی توجه می‌دهد که بیانگر فقر هویتی انسان است. ایشان با توجه دادن به این نکات بر آن است تا انسان را به خداوند غنی حمید توجه دهد.

1. توجه به ربوبیت خالق: نخستین امری که آن حضرت (ع) به آن توجه می‌دهد، پروردگاری آفریدگار است. مشکل بسیاری از مردم در گذشته، حال و آینده عدم توجه به مسئله ربوبیت خداوند است. بسیاری از مشرکان، خالقیت و آفریدگاری خداوند را می‌پذیرند ولی او را مانند یک ساعت سازی می‌دانند که ساعتی را اختراع و کوک کرده، به طوری که دیگر نیازی به کوک ندارد و آن را به حال خود رها کرده است. بر همین اساس است که در جهان امروز و گفتمان حاکم بر آن، اندیشه‌های غربی چون اومانیسم و لیبرالیسم، خدا را کناری گذاشته و آن را در نهایت امری فردی در حوزه روان‌شناختی محدود کرده است. مکتب عرفی گرایی و سکولاریسم یعنی جدایی دین و جامعه و سیاست و اجتماع، ریشه در همین عدم پذیرش پروردگاری و ربوبیت خداوند آفریدگار دارد. در گذشته بسیاری از مردم پروردگاری را به رب‌های گوناگون داده و برای رضایت پروردگارها به عبودیت و عبادت آنها می‌پرداختند. بت‌پرستی و ستاره پرستی، جن‌پرستی، فرشته پرستی، دهرپرستی و مانند آنها ریشه در همین تفکر دارد.

اما اگر انسان متوجه شود که همان آفریدگار هستی پروردگار هستی و رب العالمین است(حمد، آیه 2) دیگر گرفتار چنین تفکرات نخواهد شد که خود را خدا و پروردگار بشمارد یا دیگرانی را معبود قرار دهد که خالق نیستند و هیچ مالکیتی ندارند. وقتی انسان بپذیرد که خالق جهان و انسان همان پروردگار است، متوجه این نکته می‌شود که او دارای صفاتی چون حکمت، علم و قدرت بوده و ناظر بر امور هستی از ملک تا ملکوت تا جبروت و لاهوت آنهاست. او ناسوت تا لاهوت هر چیزی را می‌بیند و می‌داند و قادر است، زیرا اقتضای پروردگاری آن است که این‌گونه توانایی و علم و دانایی داشته باشد؛ چرا که اگر موجود را نشناسد نمی‌تواند نیازهای او را بداند و او را پرورش دهد. از آنجایی که او سازنده و آفریدگار هر موجودی است، به همه جزئیات و خواسته‌ها و نیازها و نواقص و کمالات آن موجود آگاه است و مسیر کمالی او را می‌داند و می‌شناسد و توجه دارد. پس در این زمان انسان متوجه به ربوبیت خداوندگار، در می‌یابد که خداوندی که پروردگار اوست، در مقام ربوبیت، ناظر اعمال و رفتار اوست. لذا خود را در محضر ربوبیت او می‌بیند.

2. توجه به معاد بویژه دوزخ: از دیگر عناصر سازنده در شناخت و فهم عمیق و درست از خویشتن و معرفت نفس، توجه انسان به مسئله معاد است. براساس آموزه‌های قرآنی حتی اگر انسان به خالقیت باور داشته و ربوبیت را بپذیرد اگر باوری به معاد نداشته باشد، نمی‌تواند رفتار خود را اصلاح کند؛ چرا که مسئله معاد مهم‌ترین نقش را در اصلاح و تصحیح رفتارهای انسانی دارد. اما اگر آخرت و معاد را بپذیریم به این معناست که این جهان به جهانی دیگر ختم می‌شود که در آنجا اعاده صورت می‌گیرد. هدف از این اعاده و رستاخیز چیست؟ پاسخ به این پرسش به ما کمک می‌کند که تفسیر دیگری از پروردگاری داشته باشیم. اگر بدانیم که مثلا انسان دارای اراده و اختیار و حق انتخاب است و این در تکوین برای انسان ثبت شده است؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ؛ در دین اکراهی نیست(بقره، آیه 256) این عدم اکراه در مقام تکوین است؛ زیرا در ادامه آیه آمده است که در مقام تشریع اکراه است؛ چرا که نتیجه انتخاب رشد و غی، ایمان و کفر است که بازخورد آن در معاد و آخرت خودش را نشان می‌دهد. بر همین اساس است که خداوند در قیامت کفار را به سوی دوزخ می‌راند: ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ؛ آنگاه به دوزخش در آورید.(حاقه، آیه 31) زیرا اگر اکراهی در مقام تشریع همانند تکوین نبود، دیگر بردن کفار به سمت دوزخ و مجازات آنان معنا نداشت. پس خداوند هر چند در مقام تکوین انسان را دارای اراده و اختیار و حق انتخاب و آزادی آفریده است، ولی در مقام تشریع او را مکلف کرده تا ایمان آورده و راه رشد را برود و از راه گمراهی و غی و کفر پرهیز کند.

امام حسین(ع) می‌فرماید وقتی به خود و هستی می‌نگرم خدا را ناظر اعمال خود می‌بینم و اینکه دوزخی در پیش روی من قرار دارد که باید از آن پرهیز کنم. در حقیقت باور به معاد بویژه جنبه عظمت و جلال الهی که در دوزخ ،خود را نمایش می‌دهد، نقش تعیین‌کننده در رفتار انسان دارد. اینکه دوزخ مورد تاکید قرار می‌گیرد؛ به این خاطر است که انسان زمانی تقوا پیشه می‌گیرد و از بدی و زشتی و گمراهی اجتناب می‌کند که شلاق دوزخ را ببیند که در حال فرود آمدن است. در حقیقت انسان مانند کودکی است که خوف از مجازات، او را بیشتر به پرهیز سوق می‌دهد تا امید به بهشت و فواید آن.

3. توجه به مرگ: شاید از میان سه گانه بیماری و فقر و مرگ، این مرگ است که انسان را بیشتر از همه دلواپس و نگران می‌سازد؛ زیرا احتمال رهایی از بیماری و فقر وجود دارد، ولی مرگ را‌گریزی نیست. ظاهر ترسناک مرگ هر کسی را به خود می‌آورد. البته انسان‌ها چون سرگرم بازی دنیا و لهو و لعب هستند‌، هر‌از‌گاهی تنها با مرگ خویشان و دوستان یا اطرافیان از خواب غفلت بیدار می‌شوند و متوجه می‌شوند که شتری است که در هر خانه‌ای می‌خوابد و اینکه مرگ برای همسایه نیست بلکه همایی است که بر دوش او خواهد نشست و او را به مقام پادشاهی در جهانی دیگر می‌برد که سرزمین آن می‌تواند میدان مشق جنگ و خشم و خون و زندگی میان مرگ و زندگی باشد(اعلی، آیه 3) یا بهشت صلح و صفا و سلام و صلوات.(اعراف، آیه 46؛ حجر، آیه 46؛ زمر، آیه 73؛ ق، آیه 34).

4. توجه به حساب و کتاب اخروی: از دیگر اموری که نقش کلیدی در زندگی و فهم و درک درست حقایق هستی دارد، توجه و اهتمام به حساب و کتاب اخروی است.

5. توجه به گروگان بودن انسان: بر اساس آموزه‌های قرآنی انسان در گرو اعمال خود است. خداوند در آیه 21 سوره طور می‌فرماید: كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ؛ هر كسى در گرو دستاورد خويش است. همچنین در آیه 38 سوره مدثر می‌فرماید: كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَهًْ؛ هر كسى در گروِ دستاورد خويش است. پس آنچه در دنیا انجام می‌دهد در آخرت درو می‌کند و در بند همان خواهد بود. خداوند در آیه 49 سوره کهف می‌فرماید: و كارنامه [عمل شما در ميان‏] نهاده مى‏شود، آنگاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مى‏بينى، و مى‏گويند: «اى واى بر ما، اين چه نامه‏اى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اينكه همه را به حساب آورده است.» و آنچه را انجام داده‏اند حاضر يابند و پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمى‏دارد. در آیه 30 سوره آل عمران نیز می‌فرماید: روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى‏يابد و آرزو مى‏كند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏اى دور بود و خداوند، شما را از [كيفر] خود مى‏ترساند و [در عين حال‏] خدا به بندگان [خود] مهربان است.
پس انسان باید متوجه باشد که دنیا مقام اعمال و آخرت مقام حساب و کتاب است و هر آنچه را عمل کرده در آخرت مجسم می‌بیند. اگر خدایی و ربانی شد در بهشت رضوان خواهد بود و اگر هبوط و سقوط کرده باشد در دوزخ اعمال خود گرفتار خواهد شد.

6. توجه به دلبخواهی نبودن امور: باید توجه داشت انسان هرچه را بخواهد نمی‌شود بلکه حتی آنچه برای آدمی پیش می‌آید بیشتر مکروهاتی است که ناخوش دارد. به سخن دیگر، هر کسی از هر چه بدش بیاید سرش می‌آید. مار از پونه بدش می‌آید در لانه‌اش سبز می‌شود.

7. توجه به ناتوانی‌: وقتی انسان به خود می‌نگرد می‌بیند که  قدرت دفع امر ناخوشایندی را از خویشتن ندارد. بیش از آنکه باد موافق بوزد باد ناموافق است که کشتی زندگی ما را به این سمت‌وسو می‌برد. هیچ کسی در زندگی آرزوهایش را نتوانسته تحقق بخشد؛ حتی اگر کسی می‌گوید من به آرزوهای خودم رسیده‌ام در حقیقت بخش کوچکی از آن بوده است.

8. توجه به عروسک‌گردان زندگی: انسان وقتی به خود و هستی می‌نگرد می‌بیند که کارها از دست او بیرون است و او خودش عروسکی در دست دیگری است؛ چه رسد کارهای دنیا که دیگر کمتر ربطی به او دارد؛ زیرا اگر خود انسان اختیار آن‌چنانی در زندگی‌اش ندارد، کارها که به طور کامل بیرون از اختیار او خواهد بود؛ زیرا هر چیزی نیازمند تحقق مقتضی و رفع موانع است. این مقتضیات را دیگری باید فراهم آورد و موانع را از سر راه بردارد. توجه به اینکه كارها در دست دیگری است، یک اصل مهم در زندگی است که می‌تواند مفهوم فقر انسان و غنی بودن خداوند را به بهترین شکل به نمایش گذارد.

9. توجه به اراده الهی: افزون بر این امور، مسئله مشیت و اراده الهی نیز مطرح است؛ زیرا تا خداوند مشیت و اراده نکند انسان نمی‌تواند مشیتی و اراده‌ای داشته باشد. خداوند می‌فرماید: و تا خدا نخواهد، [شما] نخواهيد خواست قطعاً خدا داناى حكيم است.(انسان، ایه 30) و در جایی دیگر می‌فرماید: و نمى‏خواهيد مگر آنكه خداى، پروردگار جهانيان، بخواهد. (تکویر، آیه 29)

10.  عفو و عذاب: توجه به این مسائل نیز نقش حیاتی و تاثیرگذار در رفتار و کردار ما دارد؛ زیرا ما را متوجه فقر کامل هویتی خودمان می‌کند و فرصتی به ما می‌دهد که هم خود را بشناسیم و هم با خدای رب‌العالمین آشنا شویم. از این رو حضرت(ع) می‌فرماید: اگر اراده كند عذابم فرماید و اگر بخواهد، مورد عفوم قرار می‌دهد.

آن حضرت پس از توجه‌دهی به این امور به این اصل اساسی و حقیقت در انسان‌شناسی توجه می‌دهد و می‌فرماید: فأی فقیر أفقر منی؟ پس کدامین فقیر از من فقیرتر و ندارتر است؟.

وقتی انسان متوجه فقر هویتی و حرفی خود از یک سو و غنای خداوند حمید از سوی دیگر باشد، معنا و مفهوم زندگی در نزد او تغییر می‌کند و دیگر مانند انسان‌های مشرک  وکافر و سکولار و لیبرال و مانند آنها رفتار نمی‌کند. همان راهی را می‌رود که رضای خداوند در آن است و در نهایت در مسیر گامی می‌نهد که خداوند از آن به راه نفوس مطمئن یاد کرده و فرموده است: اى نفس مطمئنّه و آرامش یافته، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در ميان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.(فجر، آیات 27 تا 30) 
محمدرضا یزدانی
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مردم  و حق اعتراض
جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
قرآن، برای تنها تلاوت یا عمل؟
پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳
آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴