به گزارش
بلاغ، دوره پیری و سالمندی، سرانجام محتوم و قطعی همه انسانهاست که خواهی نخواهی گریبان شما را نیز میگیرد. در این دوره، که پس از سه یا چهار دهه کار و تلاش و تجربهاندوزی و چشیدن سرد و گرم روزگار، فرد به کسوت بازنشستگی نائل میآید، انتظار ندارد تا به گوشه عزلت و فراموشی سپرده شود، که بصورت منطقی نیز باید جامعه از انبان تجربههای سازنده او جامعه بهرهمند شود و تکریم راستین در این نوع از برخورد با او خود را بنمایاند، که در جامعه ما چنین اتفاق نمیافتد و همین موضوع، راز اصلی افسردگی، پژمردگی و سپس سایش و فرسودگی و سرانجام از دست دادن چنین گوهرهای بی تکرار میشود.
الحمدلله تحت تاثیر داشتههای فرهنگی بویژه تعالیم اسلامی، ما ایرانیان در فضای فهم ادراکی، قائل به تکریم و حرمتداری شدید سالمندان بویژه والدین خود هستیم، اما در فضای رفتاری باید بپذیریم که در تکریم عملی سالمندان نتوانستیم آنچنانکه در شأن این بزرگواران است، به وظیفه خود عمل کنیم و این کوتاهی، در شئونات مختلف اجتماعی و فردی قابل مشاهده است و بیشترین نامهربانی در این زمینه را میتوان در نظام دولتی و تامین اجتماعی سراغ آورد که اغلب، بدلیل عزت نفس و شخصیت والای سالمندان بازنشسته، این عدم توجه شایسته به آنان ناگفته باقی میماند و همچنان این سرمایههای ارزشمند کشور دچار فرسایش و درگذشتند.
کشورهای پیشرفته، دارای تجربه گرانسنگی در بهره گیری و انتقال تجربه بازنشستگان در فرآیندهای تصمیمگیری و تربیت مدیران جوان هستند و از این مسیر، از بروز بسیاری از آسیبها و خسارات جلوگیری کردهاند.
در این کشورها، علاوه بر استفاده از ظرفیت تجربه این سالمندان در بخشهای مختلف و برقراری ارتباط فرهنگی بین نسل قبلی با نسل جدید، نشاط و طراوت و سرزندگی به بازنشستگان نیز از دستاوردهای چنین سیاست داهیانه است که به نسل جدید نیز امنیت روانی برای دوران بازنشستگیشان میدهد.
از عوامل مهم فرسایش در دوران بازنشستگی، احساس بی فایدگی و سربار بودن است. فردی که سالها منشاء کار و تلاش و خدمت بوده، به یکباره از گردونه فعالیت و توجه خارج میشود و به او احساس پوکیتکی و بیخاصیتی دست میدهد که تحمل شرائط انتظار فرارسیدن مرگ، موجب دل افسردگی و استهلاک سریع و مرگ زودرس برای بازنشسته میشود.
ضمن آنکه مسائل مالی و اقتصادی، که در دوران بازنشستگی گریبان فرد را علیرغم افزایش هزینه زندگی و آمد و شدهای فرزندان و اقوام رخ میدهد، بر سطح دغدغههای او میافزاید بدون آنکه عزت نفس، اجازه گلایه و طرح و شرح مصائب را به او بدهد.
برای افزایش امید به زندگی این سرمایههای گرانقدر، که عملاً انتقال حس تضمین آینده به جوانان ونوجوانان است، باید در سطح کلان به برنامهریزی راهبردی برای نقدکردن تجربههای سالمندان و تامین اقتصادی آنان و ارتقا جایگاه اجتماعی آنان پرداخت تا ضمن خروج از وضعیت ناگوار کنونی، وجود پیران و سالخوردگان در جامعه آنچنانکه در احادیث و روایات آمده، موجب نزول رحمت و برکات الهی برای کشور و جامعه شود.
بنابراین، بهترین تکریم سالمندان، که تصویری از فردای امروز جوانان و مدیران فعال کنونی هستند، چاره اندیشی موثر و اجرایی برای رفع معضلات این قشر فاخر در سطح بالای نظام اسلامیمان است که در واقع، خدمت به آینده فعالان کنونی کشور و امیدبخشی به آنان محسوب میشود. انشاالله
محمد فاطمی