فرهنگسازی نیازمند آموزش و اجرایی کردن آن ازطرف مدیران، کادرهای اداری و اجرایی ستاد تا صف هست یعنی از آن مدیر ستادی پایتختنشین و مرکز استانی تا آن مدیر شهر و روستا که درصف خدمترسانی به شهروندانش هست، میباشد .
چند مدتی است دو مورد از شیوهی مدیریت مدیران شهرستان رامسر بدجوری ذهنم را درگیر کرده است. یکی مدیریت بانک ملی مرکز است و آن دیگری مدیریت هتل پارسیان رامسر.
حکایت این مدیران حکایت مردی است که در انتهای غار نشسته و از آنجا بیرون را نگاه میکند و دنیا را از همان دریچه میبیند! چیزی که این غارنشین باید بداند برای داشتن چیزهای بیشتر و گرفتن تصمیمات به ظاهر سخت و آینده ساز، درنهایت ضروری است تا به دهانه غار نزدیک شود، دیدش نسبت به پیرامونش گسترده شود و از ترس اینکه چه اتفاقی از این فضای جدید بر او عارض میشود و چه تصمیمی باید بگیرد، آنی پس نکشد و دوباره به انتهای غار نرود تا از آنجا دنیایی که بدان عادت داشت از همان روزنه ببیند.
تغییر مدیریتها به منزله نزدیک شدن به دهانه غار و شاید بیرون آمدن از غار منجر شود.
برای انجام پرداخت قسط وام بانکی، گذر به بانک ملی مرکزی افتاد که با درب پارکینگ آن بسته، اما با فرش قرمز و چند گل و گلدان مزین شده بود. اول گمان میشد هفته بسیج هست و مدیریت بانک سلیقهای به خرج داده است؛ چرا که در روبروی درب ورودی، یک سنگر نمادین به همراه پرچم ایران این تصور را تداعی میکرد.
به ناچار برای پارک خودرو ،کوچه کشاورزی مناسب دیده شد که آنجا هم یک وانت جرثقیل ترافیک شهر درحال حمل ماشین به پارکینگ بود. خلاصه ماشینم نزدیک اداره منابع طبیعی رامسر جا خوش کرد. در زمان ادای دین! یا همان پرداخت قسط در حق بانک دولتی با یکی از کارکنان بانک، باب گفتگو بر سر موضوع بسته بودن درب پارکینگ باز شد و توضیح داد که مدیریت بانک درب پارکینگ را بست برای اینکه بعضی از شهروندان ماشینهایشان را اینجا پارک میکنند و میروند بیمارستان یا پلیس راهور یا نیروی انتظامی و ….این کارمند محترم بانک در پایان با این سوال ضمنی مگر بانکهای دیگر در سطح شهر پارکینگ دارند؟ موضوع را به مدیریت شهری و ساخت وسازهای شهری و پارکینگها حواله داد.!!؟؟
البته شاید پر بیراه هم نمیگفت! مدیر بانک، مدیر جیب مردم هست نه مدیر ماشین و پارک مردم! آن مدیر هتل پارسیان که آب چشمه آبگرم را که انفال عمومی است داخل خزینه میکند و هم پول آبگرم را میگیرد و هم پارکینگ را، مگر مسئول فرهنگسازی و زیباشناسی و زیبابینی شهروندان و مشتریان هتل است؟! این موضوع یک نگاه روانشناسانه هست نه یک موضوع مدیریتی غیرعلمی !
پارکینگ هتل پارسیان با دیوار بلوکی زمخت در بهترین نقطه شهر رامسر، که نماد شهر رامسر است و رامسر با آن نماد جهانی شده است، وقتی ماشین را در آنجا پارک میکنی، انگار وارد یک بازداشتگاه عمومی شدی فقط سقفش تا آسمانها کشیده شده است.
آیا مدیریت هتل یک بار در نقش مسافری که در انتظار خانواده نشسته قرار گرفته تا ببیند چقدر این دیوار، بد سلیقگی مدیریت یک هتل با برند جهانی برای شهر رامسر و شمال ایران را فریاد می زند؟!.
چه خوب است مدیریت بانک از کوته نگری و خساست نگاه به شهروندان احتمالی، که ماشینشان برای رفتن به سایر ادارات حول و حوش بانک پارک میکنند، دست بردارد و بداند که همان فرد به یقین مشتری بانک خودش هست که بانک را متعلق به خود میداند، یا آن مدیر هتل با برداشتن دیوار و نصب چند دوربین، فضای آرام بخش را به مسافران آبگرم که پولش از انفال عمومی نصیبش میشود هدیه کند و در حق شهروندان و مشتریانش کمتر جفا کنند و بدانند هر چه به جامعه نزدیکتر شوند و نگاه خود را گسترده کنند، بازگشت سرمایه اجتماعی آنان منجر به سرمایه مادی در حوزه مدیریتی خودشان و متعاقب آن فرهنگ عمومی را به سمت رعایت حقوق شهروندی و زیبابینی و جلوگیری از خشم اجتماعی و مدارا طلبی شهروندان و مسافران خسته مهیا و سوق میدهد.