تاریخ انتشاردوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰
کد مطلب : ۴۶۸۰۵۸
در ولادت امام علی(ع)، در گفت‌وگو با دکتر مهدی مجتهدی، استاد تاریخ اسلام به بررسی ناشنیده‌هایی از نقش تربیتی آن‌حضرت در جامعه اسلامی، تأثیرپذیری بانوان از این تربیت و نقش‌آفرینی آن ها در امور انتظامی، قضایی و ... حکومت علوی پرداختیم.
۰
plusresetminus
مشارکت بانوان در حکومت امیرمؤمنان(ع)
 
 
به گزارش بلاغ؛  ولادت باسعادت امیرمؤمنان(ع)، امام و مقتدایی که سیره‌اش به اقیانوسی بیکران و پهناور شبیه است، اقیانوسی که هر چه در آن راه طی می‌کنی، بیشتر می‌یابی، بیشتر می‌بینی و باز می‌فهمی که آن‌چه در نظر تو بیشتر است، فقط جرعه‌ای از این اقیانوس محسوب می‌شود. یکی از مهم ترین ویژگی‌هایی که می‌توان در سیره امیرمؤمنان، امام علی(ع) مشاهده کرد، تلاش بی‌وقفه او برای تربیت مردم و بازگرداندن آن ها به همان روش الهی رسول‌خدا(ص) است که خیر دو جهان را به نوع بشر ارزانی می‌کند. با این حال، شاید بسیاری از ما، غافلانه از کنار این حقیقت مهم عبور کرده‌ایم که امام علی(ع)، به عنوان «پدر امت» و امام برحق مسلمین، مسئولیت تربیت همه مردم، اعم از مرد و زن را برعهده داشت و در این رهگذر، چه بسیار بانوانی تربیت یافتند که در تاریخ، نامشان به عنوان قهرمانان عدالت خواهی و تربیت‌یافتگان راستین مکتب علوی، ماندگار شد. در گفت‌وگو با دکتر مهدی مجتهدی، استاد تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه، به این موضوع جذاب ورود کردیم و کوشیدیم تا ضمن بررسی مشارکت بانوان در حکومت علوی، اثر تربیتی سیره امام علی(ع) را بر زنان هم‌عصر آن حضرت، بررسی کنیم. پیش از مطالعه این مطلب خواندنی، یادآوری دو نکته ضروری است؛ اولاً برای پیوستگی متن، سوالات را حذف کرده‌ایم و ثانیاً، برای استناد بیشتر، روایات و احادیث مورد اشاره دکتر مجتهدی و نیز، پاره‌ای توضیحات اضافه را داخل پرانتز و درون متن آورده‌ایم.
 
ذکر یک مقدمه ضروری
آن چه می‌خواهم در ولادت باسعادت مولی‌الموحدین، امیرالمؤمنین، امام علی(ع)، خدمت شما و خوانندگان گرامی عرض کنیم، نیاز به مقدماتی دارد؛ مقدمه‌ای که دانستن آن می‌تواند در شناخت آن‌چه در گفت‌وگو عرضه می‌شود، مؤثر باشد. ما، چه در زمان حیات ظاهری امام علی(ع) و چه بعد از شهادت مظلومانه آن‌حضرت در جامعه علوی با زنانی روبه‌رو می‌شویم که جنبه‌های عدالت خواهی و ستم‌ستیزی در بیان و رفتار آن ها بسیار برجسته‌ است؛ این‌ها بانوان تربیت یافته مکتب علوی هستند که حتی در جایی مانند دربار معاویه که مظهر ظلم و ستم در آن عصر است، فریاد عدالت خواهی سر می‌دهند و از قدرت ظاهری و دنیوی امویان ابداً نمی‌هراسند. حدیث مشهوری در کتاب‌های معروف روایی داریم که از قول رسول‌خدا(ص) نقل شده‌است :«من و علی دو پدر این امّت هستیم» (أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذهِ اَلْأُمَّةِ –  معانی الاخبار، ص 52 ، موسسه نشر الاسلامی ) این روایت به شکل‌های گوناگون، هم در مصادر شیعه و هم در مصادر اهل‌سنت آمده‌است، مثلاً «حَقَّ عَلیٌّ عَلَی هَذهِ الأمَةِ کَحَقّ الْوالِد عَلَی وَلَده» ( تاریخ دمشق، ج  42، ص 307 و 308، دار الفکر ). طبق این روایت، امیرمؤمنان(ع)، پدر امت اسلامی است، امّت را باید به معنای عام بگیریم و حق او نیز بر فرد فرد مسلمانان، مانند حقی است که پدر بر گردن فرزندش دارد. وقتی در این مفهوم، با دقت بنگریم، جنبه حقوقی پررنگی در آن می‌بینیم؛ چون در آن از کلمه «حق» استفاده شده‌است.
در کنار این روایت، روایت دیگری هم از امام رضا(ع) داریم که بسیار مفصل است و در فرازی از آن، می‌فرماید: «اَلْاِمَامُ الْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ» (تحف‌العقول، ص439، مؤسسه النشر الاسلامی)، امام و حجت خدا، پدری دلسوز است؛ یادمان باشد که در عربی، مفهوم شفیق، فراتر و برتر از مفهوم «مهربان» در زبان فارسی است. پس امام، پدر دلسوز امّت است؛ بدیهی است که در مقابل این حق، وظایفی را هم برعهده دارد؛ یعنی حقی که درباره آن صحبت می‌کنیم، ابداً یک‌طرفه نیست. در خطبه 34 نهج‌البلاغه، امام علی(ع) به این حق دو طرفه اشاره کرده و فرموده‌است: «اَیُّهَا النّاسُ، اِنَّ لی عَلَیْکُمْ حَقّاً، وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ. فَاَمّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصیحَةُ لَکُمْ، وَتَوْفیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ، وَ تَعْلیمُکُمْ کَیْلاتَجْهَلُوا، وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْماتَعْلَمُوا. وَ اَمّا حَقّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفاءُ بالْبَیْعَةِ، وَالنَّصیحَةُ فِی الْمَشْهَد وَالْمَغیب. وَالاِجابَةُ حینَ اَدْعُوکُمْ، وَ الطّاعَةُ حینَ آمُرُکُمْ»؛     ای مردم! هم من بر شما حقی دارم و هم شما بر من حقی دارید. حق شما بر من، یکی نصیحت شماست  - که البته معنای وسیعی دارد و شامل خیرخواهی هم می‌شود – و دیگری فراهم آوردن و افزایش فیء و اموال عمومی برای شماست – که مربوط به بحث تأمین و رفاه اقتصادی است – و این‌که شما را آموزش دهم تا نادان نمانید و نباشید – در واقع شما را در مسیری قرار بدهم که بدانید و آگاه باشید – در مقابل این‌ها من هم حقی بر شما دارم؛ این‌که به بیعت خودتان وفادار بمانید، در حضور و غیبت من، خیرخواهم باشید، وقتی شما را برای کاری فرا می‌خوانم، اجابت کنید و هر وقت دستوری می‌دهم، از آن اطاعت کنید. نکته‌ای که در این‌جا قابل ذکر به نظر می‌رسد، مقدّم بودن حق مردم بر حاکم است؛ اگر حاکم حق مردم را ادا کند، همان چهار حقی را که امیرمؤمنان(ع) به آن ها اشاره کرده‌‌است، چهار حق دوم، یعنی حقی که حاکم بر گردن مردم دارد، خود به خود رقم خواهد خورد. در این‌جا تأکید من بر جمله «تَعْلیمُکُمْ کَیْلاتَجْهَلُوا» است که به عنوان سومین وظیفه حاکم در برابر مردم، مورد توجه و تذکر امام(ع) قرار گرفته. مقدمه این تعلیم، البته رفاه اقتصادی است که امام(ع) در بیان مبارک خودش، به آن اشاره کرده‌است. گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که در کوفه، مرکز خلافت امام علی(ع)، رفاه نسبی برای عموم مردم وجود داشت و این قضیه «تَوْفیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ» در آن کاملاً قابل مشاهده بود.

امام علی(ع)؛ پدر همه مردان و زنان اُمّت
در جامعه‌ای که امیرمؤمنان(ع) پدر آن است، تربیت جایگاهی ویژه دارد. پدر بودن او برای امّت، از جنس پدری که ما در خانواده می‌شناسیم، نیست؛ بلکه باید در این توصیف، مفهوم پدر را، در کنار حاکم قرار دهیم و به همان معنا بدانیم. در چنین جامعه‌ای که امام علی(ع)، پدر فرد فرد اعضای آن است و از طرفی، چنان که در مقدمه گفتیم، تربیت و آموزش دادن به این افراد هم، وظیفه او محسوب می‌شود، باید همه آحاد جامعه، اعم از زن و مرد، از این آموزش و تربیت برخوردار باشند. با این حال، ما تا کنون، بیشتر درباره مردانی که با تربیت امیرالمؤمنین(ع) واجد صفات برجسته و عالی شده‌اند، شنیده‌ایم؛ غافل از این‌که در جامعه علوی، بانوان بزرگی تربیت شدند که هم در حکومت علوی مشارکت داشتند و هم، اخلاق و تربیت علوی را پس از شهادت امیرالمؤمنین(ع) حفظ کردند و بروز دادند. امام علی(ع)، همان‌طور که پدرِ مردان این امت است، پدرِ زنان این امت هم هست و این بانوان، دختران عدالت خواه دست‌پرورده او هستند.

نمونه‌هایی از مشارکت‌های بانوان
گزارش‌های موجود درباره مشارکت بانوان در حکومت امیرالمؤمنین(ع) و برعهده گرفتن مسئولیت‌ها از طرف آن ها، چندان گسترده نیست؛ اما می‌توان مصادیق قابل ارائه‌ای یافت. یک نمونه از این همکاری‌ها، مربوط به حضور بانوان در جنگ صفین و همراهی در فعالیت‌های تبلیغی و نظامی سپاه حق است که درباره‌اش پژوهش‌هایی انجام شده و نتایج شگفت‌انگیزی به دست آمده‌. نمونه دیگر، مأموریت این بانوان تربیت یافته مکتب علوی، در جنگ جمل است. گزارش‌هایی داریم که نشان می‌دهد پس از پایان جنگ، امیرالمؤمنین(ع) دستور داد همسر پیامبر را که در آن جنگ حضور داشت، به احترام وجود مقدس حضرت ختمی‌مرتبت(ص)، به صورت احترام‌آمیز به مدینه منتقل کنند. این مهم، توسط جمعی از زنان صورت گرفت و در برخی از منابع، گزارش مربوط به آن را داریم. وجود این بانوان محافظ که همسر پیامبر را تا مدینه همراهی کردند، باعث شده‌است که برخی از سر تساهل، امیرمؤمنان(ع) را نخستین فردی بدانند که در تاریخ «پلیس زن» تأسیس کرد؛ البته چنین برداشتی را نمی‌توان از این قصه داشت، اما چند نکته مهم در این روایت وجود دارد که نمی‌شود از کنارش به سادگی عبور کرد؛ این‌که امکان ندارد چنین جمعی از بانوان محافظ، بدون وجود ساختار و برنامه مشخص، آموزش دیده و تعلیم یافته باشند؛ بانوانی که بتوانند لباس نظامی بپوشند، به میدان بیایند و دستور امام علی(ع) را اجرا کنند. این زنان کجا بودند و چگونه تربیت شدند؟ خب، این مسئله‌ای است که باید درباره‌اش مطالعه و تحقیق شود. در بخش‌های دیگری از حکومت امام علی(ع) هم باز می‌توان ردپای مشارکت زنان را دید. در مباحث مربوط به قضاوت امیرمؤمنان(ع)، هر جا یک طرف دعوا زن وجود دارد و نیاز به بررسی‌های خاص پیدا می‌شود، بانوانی حضور دارند که فعالیت کارشناسی و قضایی انجام می‌دهند تا حریم محرم و نامحرم حفظ شود.

بانوان و آموزش‌های سیاسی و اجتماعی دولت علوی
به نظر می‌آید که ما باید برای بانوان، در فرایند آموزش کلان جامعه علوی و سیاست‌های آن‌حضرت در این زمینه، جایگاه ویژه‌ای قائل شویم. امام علی(ع) افزایش آگاهی جامعه را وظیفه خود می‌دانست و برای مردم نقشی را در حکومت قائل بود که در دوره خلفای قبلی سابقه نداشت. این رویکرد، برای همه مسلمانان، اعم از مرد و زن، بسیار جذاب بود و به همین دلیل، در ذهن و فکر آن ها نهادینه می‌شد و در واقع، تحت تأثیر این تربیت عملی قرار می‌گرفتند. مردم از امیرمؤمنان(ع)، فقط سخنرانی‌های جذاب و آتشین نمی‌شنیدند و آن‌چه درباره عدالت می‌فرمود، فقط در کلام مبارکش تبلور نمی‌یافت. او آن‌چه را که می‌گفت، در عمل رفتار می‌کرد و آن را در کردار و سیره‌ عملی‌اش، پیشِ روی امت قرار می‌داد. برخورد او با شکایت سوده هَمْدانی که در ادامه به روایت شگفت‌انگیز آن اشاره خواهیم کرد، ریشه در همین رویکرد دارد.

وقتی حاکم بودن شغل لوکس نیست!
امیرالمؤمنین(ع) در برابر کوتاهی و خطای کارگزارانش کوتاه نمی‌آمد و افزون بر این، اصلاً برای پوشاندن این کوتاهی‌ها هم تلاش نمی‌کرد؛ برعکس، دستور می‌داد این خطاها علنی شود و برخورد صورت گیرد. البته این خطاها در میان کارگزاران امیرالمؤمنین(ع)، به نسبت کارگزاران خلفای قبل و بعد از آن‌حضرت، رقمی نبود و اصلاً به چشم نمی‌آمد، اما امام علی(ع) همان خطاهای اندک را هم، بزرگ می‌دانست و مجازات‌های سنگینی برای خاطیان در نظر می‌گرفت. بگذارید به زبان ساده و صریح بگویم که کارگزار حکومت علوی بودن، اصلاً شغل لوکسی نبود! بسیار هزینه داشت و پرمخاطره بود. کارگزاران حکومت علوی، حتی برای یک شام خوردن با اشراف هم به شدت مؤاخذه می‌شدند. عثمان بن حنیف انصاری، کارگزار امام علی(ع) در بصره، آدم خوبی بود؛ فقط در یک ضیافت شام که از سوی اشراف بصره برگزار شد، شرکت کرد، اما به همین دلیل، از امیرالمؤمنین(ع)، اخطاریه و کارت زرد گرفت. بنابراین، بانوان هم، مانند مردان، می‌دیدند که عدالت علوی، فقط شعار نیست و بازخواست از حاکم درباره بی‌عدالتی‌ها یا خطاها، یک حق عمومی محسوب می‌شود و امام(ع)، رسیدگی به چنین اعتراضاتی را خارج از روال بوروکراتیک انجام می‌دهد و در صورت احراز خطا و اشتباه، فوری خاطی را تنبیه و مجازات می‌کند و حتی او را از کار کنار می‌گذارد.

روایت شگفت‌انگیز سوده هَمْدانی
حالا که این مقدمه نسبتاً طولانی را گفتیم و به این موضوع مهم اشاره کردیم که بانوان هم در حکومت علوی، مانند مردان، از تربیت علوی برخوردار بودند، خوب است با ذکر مثالی مناسب، بحث را کامل کنیم و به سراغ زنان عدالت خواه مکتب امیرالمؤمنین(ع) برویم. مباحث مربوط به این موضوع، در برخی متون قرون اولیه اسلامی وجود دارد، اما شاید یکی از بهترین آن ها، کتاب «اخبارالوافدات من النّساء و اخبارالوافدین من الرجال من اهل البصره و الکوفه علی معاویه‌ بن ابی‌سفیان» باشد که توسط عباس بن بکار ضبّی (درگذشته سال 222ق) به رشته تحریر درآمده و توسط آقایان مصطفی گوهری و مجتبی سلطانی احمدی هم به فارسی ترجمه و توسط «کتابخانه تخصصی امیرالمومنین علی علیه‌السلام» در مشهد، به زیور طبع آراسته شده‌است. در این کتاب از 16 بانوی تربیت یافته مکتب علوی نام برده می‌شود که به دربار معاویه رفتند و در برابر ستم و ظلم او، با بیانی شیوا و شجاعتی مثال‌زدنی ایستادند.
در میان این بانوان، تعدادی از بنی‌هاشم و غیر آن ها حضور دارند؛ خانم‌هایی مانند «أروی» دختر حارث بن عبدالمطلب (دختر عموی امام علی علیه‌السلام) یا همسر عمرو بن حمق خزاعی که شوهرش از اصحاب برجسته رسول‌خدا(ص) و یاران امیرمؤمنان(ع) بود. اما در میان این اسامی بزرگ، نام سوده هَمْدانی (هَمْدان  از قبایل مشهور یمنی بود که مردم آن، به واسطه دعوت امام علی (ع) اسلام آوردند و ارادت خاصی به آن‌حضرت داشتند) شناخته‌شده‌تر از دیگران و البته روایت نقل شده از او نیز، خواندنی‌تر است. سوده از بانوانی بود که در جنگ صفین شرکت کرد. بد نیست یادآوری کنم که از زنان شجاع حاضر در صفین، اشعاری به جا مانده‌است که شگفتی انسان را بر می‌انگیزد؛ آن ها در فصاحت و شجاعت و نیز، میل به جهاد و شهادت، چیزی از مردان کم نداشتند. یکی از این بانوان به نام «ام‌براء» در شعری شورانگیز می‌سراید: «ای کاش من زن نبودم تا از علی در برابر لشکر گنهکاران دفاع می‌کردم».
این بانوان، بعدها و در مواجهه با معاویه و عمّال او، نه فقط از اعتقاداتشان کوتاه نمی‌آمدند، بلکه تمسخر و طعنه دشمن را با کلامی آتشین پاسخ می‌دادند و به دفاع از ساحت امیرمؤمنان(ع) قیام می‌کردند. نگاهی به سرگذشت و سخنان این بانوان، گویی آن حدیث شریف نبوی(ص) را به یاد می‌آورد که فرمود: «برترین جهاد، سخن حق گفتن در برابر حاکم ظالم و ستمگر است» (أَفْضَلَ الْجِهَاد کَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ – مجمع‌البیان، ج2، ص721، دارالمعرفه). این بانوان تربیت‌یافته مکتب علوی، در آن دوره، بزرگ ترین جهاد عصر خودشان را انجام می‌دادند؛ این در حالی بود که چه بسا، بسیاری از مردان نمی‌توانستند به چنین امر مهمی ورود کنند. برگردیم به ماجرای سوده همدانی.
در کتاب «اخبارالوافدات من النّساء» آمده‌است که سالیانی بعد از شهادت امام علی(ع) و   تسلط امویان بر امور، سوده در اعتراض به اقدامات کارگزار معاویه در یمن، به دمشق رفت تا از او نزد پسر ابوسفیان شکایت کند. طبعاً این رویکرد، ریشه در تربیت علوی سوده داشت. حاکم یمن در این دوره، «بُسر بن ارطاة» است، یکی از سرکردگان نیروهای اُموی در جنگ‌های موسوم به «غارات» که برای ناامن کردن قلمروی امیرمؤمنان(ع)، مانند راهزنان به نقاط مختلف می‌تاختند و دست به غارت می‌زدند. اتفاقاً این بُسر همان کسی بود که یمن را غارت کرد؛ اما بعد از به قدرت رسیدن معاویه، حاکم این منطقه شد. پیداست که چنین آدمی، چطور با مردم یمن که عموماً از دوستداران خاندان رسول‌خدا(ص) بودند، برخورد می‌کرد. به هر حال، سوده به دمشق آمد و نزد معاویه رفت و شکایت خودش را مطرح کرد.
معاویه وقتی سوده را دید، به یاد اقدامات و فعالیت‌های او در جنگ صفین افتاد، خواست تا سوده را با صحبت در این‌باره، تحت فشار بگذارد؛ اما او به معاویه یادآوری کرد که آمده‌است درباره رفع مشکل مردم یمن صحبت کند و به اصطلاح امروز، برای نبش قبر گذشته نیامده‌؛ شرایط، شرایط سختی است. معاویه بر جامعه اسلامی سلطه دارد و اقدامات کارگزارانش در دل همه مردم، ترس انداخته‌است. اما سوده، بی‌واهمه، تمام مشکلات حاکم یمن را می‌گوید و تأکید می‌کند که اگر او را برداشتی یا وادار به اصلاح و عدالت کردی که از تو ممنون خواهیم شد، اما اگر این کار را نکنی، می‌دانیم چه برخوردی با تو داشته‌باشیم! این رفتار، در آن شرایط، بسیار شجاعانه است. معاویه از این حرف بر می‌آشوبد و به سوده می‌گوید که تو آمده‌ای تا با عشیره‌ات مرا تهدید کنی؟! حالا که این‌طور است دستور می‌دهم تو را بر پالان شتر سرکشی بنشانند و با همین وضع به یمن ببرند؛ به بُسر می‌نویسم که هر کاری دلش خواست با تو انجام دهد. صحبت که به این‌جا رسید، سوده گریست و شعری به این مضمون خواند: «درود خدا بر روحی که زمین او را در خود گرفت و عدالت در مرقد او مدفون شد. با حق پیمان بست که غیر او را نجوید و همواره با حق و ایمان قرین بود.» معاویه پرسید که منظور سوده در این شعر، چه کسی است؟ او پاسخ داد: علی بن ابی‌طالب! معاویه پرسید: از علی چه می‌دانی؟ سوده خاطره اش از دیدار با امیرمؤمنان(ع) نقل کرد و گفت: مردی از مأموران جمع‌آوری مالیات، در دولت علی، آمده‌بود تا بابت حیوانات، از ما مالیات بگیرد و محاسبه، بی‌انصافی کرد. من به اعتراض نزد علی رفتم. او مشغول نماز خواندن بود. چون از نماز فارغ شد، گفت: حاجتی داری؟ موضوع را نقل کردم.
او گریه کرد و دست به آسمان برداشت و گفت: خدایا! تو شاهدی که من به آن ها دستور ندادم با خلق تو چنین رفتار کنند. آن‌گاه نامه‌ای برای مأمور خود نوشت و پس از مقدمه‌ای قرآنی که در آن نصیحتی بزرگ نهفته بود، تصریح کرد: هنگامی که نامه‌ام به دستت رسید، آن‌چه از مالیات نزد توست، حفظ کن تا فرد دیگری بیاید و آن را از تو تحویل بگیرد؛ والسلام. سوده می‌گوید: نامه را در حالی از علی گرفتم که نه پیچیده شده و نه آن را لاک و مُهر کرده‌بود. معاویه وقتی با این مسئله روبه‌رو می‌شود، ناچار است واکنشی متفاوت نشان دهد. اطراف او را درباریانش گرفته‌اند و پسر ابوسفیان، سخت به حفظ ظاهر تقید دارد. به همین دلیل، با وجود این‌که مایل نیست، می‌گوید: خدا ابوالحسن را رحمت کند. به حاکم یمن بنویسید که با این زن به عدالت رفتار کند. واکنش سوده به این اقدام معاویه، بسیار در خور توجه است.

او می‌گوید: آیا این دستور تنها برای رفتار عادلانه با من است یا با همه مردم؟ معاویه می‌گوید: فقط برای توست و تو، با مردم کاری نداشته‌باش. سوده بی‌پروا می‌گوید: به خدا سوگند چنین حکمی زشت و قابل سرزنش است. اگر عدالت است، باید شامل همه باشد وگرنه من هم یکی از افراد قومم هستم. این‌جا معاویه لب به اعترافی عجیب می‌گشاید که می‌تواند مستندی از نوع رفتار امام علی(ع) با مردم و نحوه تربیت آن ها باشد که پیشتر به آن اشاره کردیم. او می‌گوید: «هیهات لمظکم علی بن ابی طالب الجرأة علی السلطان فبطیء ما تفطمون»؛ علی بن ابی‌طالب، طعم و مزه اعتراض در برابر حاکم و سلطان را به شما چشانده‌است و خیلی سخت بتوان این مسئله را از سر شما بیرون کرد! بعد دستور می‌دهد که بنویسند با قوم سوده به عدالت رفتار شود. نکته مهمی است؛ کسانی که در مکتب علوی تربیت شده‌اند، یاد گرفته‌اند که وقتی ظلمی دیدند، با جرئت بیایند و اعتراض کنند. امام علی(ع) حجت خداست؛ اصلاً در این تردیدی نیست، اما می‌خواهد به مردم این اصل مهم را یاد بدهد؛ خودش را با همه عظمتی که دارد، پایین می‌آورد و در معرض نقد مردم قرار می‌دهد. به اعتراضات حق، بدون لحاظ چرخه بوروکراتیک رسیدگی می‌کند. این‌چنین است آن تربیتی که درباره‌اش صحبت کردیم.
 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مردم  و حق اعتراض
جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
قرآن، برای تنها تلاوت یا عمل؟
پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳
آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴