به گزارش پایگاه خبری تحلیلی«
بلاغ»، دنیا میان دو بلوک قدرت تقسیم شده بود و هر قدرت، سهم خود را گرفته و با ترساندن حریف به عنوان دشمن اصلی، سعی میکرد کشورهای تحت بلوک خود را زیر چتر خود نگه بدارد و همواره هشدار تجاوز دشمن به این کشورها را بهانه تحتالحمایگی این کشورها قرار دهد تا بتواند این کشورها را در تیول خود و به عبارتی، تحت غارت خود نگه بدارد.
دو قطبی جانکاه
آمریکا، بلوک غرب را رهبری میکرد و اتحاد جماهیر شوروی نیز بلوک شرق را عهدهدار بود. این دو بلوک قدرت، سالها با هم جنگ زرگری راه انداخته بودند و از ترس آغاز جنگ در کسورهای تحت بلوکه خود از سوی بلوک رقیب، این کشورها را زیر بال و پر خود نگه میداشتند.
هیچ انقلابی در این کشورها رخ نمیداد؛ چراکه اوضاع داخلی این کشورها تحت رصد ابرقدرت بلوک مربوطه قرار داشت و این دو قدرت سعی تمام داشتند تا هیج حرکت سیاسی علیه قدرت حاکمه وابسته به بلوک خود رخ ندهد.
هر حرکت اعتراضی در بلوک شرق، متهم به وابستگی به بلوک غرب و سرمایهداری میشد و سپس سرکوب میگردید و اگر حرکت اعتراضی در یک کشور وابسته به بلوک غرب بروز میکرد، با برچسب وابستگی به کمونیزم، با شدت هرچه تمامتر سرکوب و نابود میشد.
واقعاً کسی به خود اجازه اعتراض را نمیداد تا چه رسد به انقلاب. در چنین شرائط بشدت کنترل شده جهانی، مردی آنهم در کسوت روحانیت و مرجعیت در ایران دست به اقداماتی زد که هر دو قدرت بلوک شرق و غرب احساس خطر کردند و هرچه در توان داشتند، علیه حرکت این انقلابی بینظیر و دارای مبانی دینی بکار گرفتند تا بتوانند او را یا دچار تحریف کرده و یا نابود سازند.
برهم زننده معادله شیطانی
حضرت روحالله تنها با منطق اسلامی و با اخلاص کامل، به خدا تکیه کرد و با اعتماد به جوانان و مردان و زنان سرزمین خود، توانست قدرت وابسته به آمریکا را به زانو در آورد و با حمله به ریشههای وابستگی و استبداد، آمریکا و شوروی را مورد هدف قرار داد و با شعار: "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی"، توانست چنان قدرتی از مردم را بهمراه انقلاب اسلامی کند که نظام ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی، رخت از کشور بربست و بر ویرانههای رژیم مزدور پهلوی، نظام اسلامی را با حکومت جمهوری اسلامی به قدرت رساند تا همه احکام و قوانین براساس شریعت اسلامی به اجراء درآید.
از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی، اصل مترقی و بینظیر "ولایت فقیه"، است که منبعث از "ولایت و امامت" امت میباشد. این اصل پویا،؛ توانست به نظام اسلامی، مصونیت در قبال نفوذ تفکر التقاطی و انحرافی ببخشد، چنانکه در مقاطع مختلف چهل و پنج سال اخیر، توانست ایران اسلامی را از انحراف دولتهای برآمده از آراء مردم نجات دهد.
قبل از اعلام جمهوری اسلامی در ایران، در ترکستان شرقی (۱۹۳۳ میلادی)، در پاکستان (۱۹۵۶ میلادی)، در موریتانی (۱۹۶۰ میلادی) و سپس در ایران (۱۹۷۹ میلادی) تشکیل شد.
فرق بزرگ این چند جمهوری اسلامی، در وجود اصل ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران بوده و هست. این اصل توانست مجموعه نظام اسلامی را در قبال شبکه نفوذ فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از طریق نیروهای متاثر از فرهنگ غرب و شرق، صیانت کند و مانع دورخوردن و مدیریت شدن نظام اسلامی توسط جریانهای انحرافی شود.
ولایت فقیه و ضرورتهای آن
یکی از موضوع های اصلی و اساسی در نظام سیاسی اسلام, رهبری مستمر جامعه است که پس از رحلت رسول خدا به پیشوایان معصوم (ع) و در عصر غیبت, به وسیله نصب عام با همان اختیارات و وظایف به ولی فقیه عادل سپرده شده است که از آن به ولایت مطلقه فقیه تعبیر می شود و هدف آن, برطرف ساختن بن بست ها در اداره حکومت و تامین مصالح جامعه اسلامی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ویژه پس از بازنگری به آن اشاره شده است.
بین « ولایت فقیه » با «ولایت مطلقه فقیه» تفاوتی در ماهیت و جوهره ولایت سیاسی فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت نیست، تنها تفاوتی که وجود دارد در نحوه ی نگرش و چگونگی استعمال این اصطلاح است.
تفاوت ولایت فقیه با ولایت مطلقه فقیه
زمانی که ولایت فقیه بدون قید «مطلقه» استعمال شود، مراد از آن همان حکومت و زمام داری امور جامعه است که براساس ادلهی عقلی و نقلی ( آیات و روایات) متعددی در زمان غیبت امام معصوم علیهالسّلام بر عهدهی فقیه جامع الشرایط گذاشته شده و فقیه عادل جامع الشرایط از سوی آن بزرگواران برای اداره و رهبری جامعهی اسلامی منصوب گردیده و دارای حق حاکمیت میباشد اما زمانی که ولایت مطلقهی فقیه استعمال میشود، ناظر به حیطهی اختیارات و گسترهی وظایف و مسؤولیتهای ولی فقیه است و الا در اصل اثبات ولایت برای فقیه جامعالشرایط، هیچ تفاوتی با «ولایت فقیه» ندارد.
توضیح این مطلب مبتنی بر تحلیل و تبیین دقیق ولایت مطلقهی فقیه است که به اختصار توضیحاتی ارائه میشود. منظور از اطلاق در اینجا یعنی؛ مشمول و فراگیر بودن ولایت فقیه است. همانند معماری که بر تمام امور ساختمان نظارت و ولایت دارد. فقیه نیز وقتی در راس نظام اسلامی قرار میگیرد بر تمام شؤونات نظام، ولایت و نظارت دارد تا از مدار دین خارج نگردد حتی اگر«مصالح اهم اجتماعی» مسلمانان با یکی از احکام اولیه شرعی ـ که از نظر ملاک و اهمیت در رتبهی پایینتری قرار دارد ـ در تزاحم قرار گیرد، ولی فقیه که موظف به حفظ مصالح عالیهی جامعه ی اسلامی است؛ به خاطر حفظ مصالح اهم جامعه اسلامی میتواند، بلکه باید موقتا آن حکم شرعی اولی را تعطیل کند و مصالح اهم جامعه را بر آن مقدم بدارد.
اصلی با اصالت در مبانی تشیع
اصل ولایت فقیه بنابر ضرورتهای الزامی و عقلانی، دارای محکمات قطعی در مبانی اسلامی است. اگر احکام اسلام باقی است و جلوی بدعتگذاری و تصویب قوانین ضد اسلامی گرفتهشده، به واسطه این جایگاه است. اگر امروزه کشتی انقلاب با وجود تمام تلاطمهای فتنه همچنان با اقتدار در حال حرکت است به سبب این جایگاه است.
صاحب جواهر درباره این جایگاه مى گوید: «کسى که در ولایتفقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین (ع) را نفهمیده است» (جواهر الکلام، ج ۲، ص ۳۹۸.)
امام خمینى(ره) نیز در این زمینه مىفرماید: «موضوع ولایتفقیه، چیز تازهاى نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزاى شیرازى در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتى بود ... همه علما تبعیت کردند ... مرحوم کاشف الغطاء بسیارى از این مطالب را فرمودهاند ... مرحوم نراقى همه شئون رسولالله را براى فقها ثابت مىدانند. آقاى نائینى نیز مىفرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده مىشود ... این مسئله تازگى ندارد»(ولایتفقیه، امام خمینى (ره)، صص ۱۱۳ - ۱۱۲.)
امام خمینی (ره) در نجف اشرف در سال ۱۳۴۸، نظریه «حکومت اسلامی» را مطرح نمودند. هنر بزرگ مرحوم امام آن بود که مباحث تئوریک و نظریهپردازی ولایتفقیه که پیشینه آن به آغاز عصر غیبت برمیگشت را از شکل فقهی و محدود خود خارج ساخت و به نظریهای سیاسی تبدیل نمود و بر اساس آن نظام سیاسی جدیدی را بر پایه احکام اسلام پی ریخت.
حضرت امام بحث ولایتفقیه را که تا آن زمان تنها در مباحث فقهی بحث میشد، در ذیل علم کلام مطرح نمودند. آنگاه جایگاه واقعی «ولایتفقیه» را تبیین و شکوفا کردند.
از جمله مباحث مهمی که امام خمینی (ره) در ذیل این نظریه بیان داشتند، این بود که: «بر فقیه واجب است که نظام اسلامی را تأسیس کند و در برابر طغیانگران به مقابله برخیزد و حکومت اسلامی را بر اساس کتاب و سنت معصومین (ع) پیریزی کند.»
همین نظریه باعث شد بین مردم انسجام و هماهنگی به وجود بیاید و پس از قرنها واقعیت حکومت اسلامی را دریابند، چرا که از زمان غیبت امام زمان (عج) مردم چنین حکومتی را ندیده بودند و نمیدانستند چگونه چنین حکومتی با وجود رژیم سلطنتی به وجود میآید و با مسائل مختلف و به خصوص پدیدههای نوین عصر حاضر، چگونه رفتار خواهد کرد. در چنین شرایطی بود که امام (ره) با طرح اصل ولایتفقیه چارچوب اصلی حکومت اسلامی را مشخص نموده و به مردم ارائه داد. بر این اساس نقش ولایتفقیه در جریان شکلگیری انقلاب اسلامی را میتوان نقش «معمار» و «ایدئولوگ انقلاب» و «رهبری» و «سازماندهی و انسجام روند انقلاب» برشمرد که این نقش، به زیباترین شکل توسط مرحوم امام انجام گرفت.
مقام معظم رهبری (حفظه الله) در بیان نقش و جایگاه مهم ولایتفقیه در جامعه فرمود: «ولایتفقیه جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف آن است، پاسداری و دیدهبانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالیاش مهمترین و اساسیترین نقش ولایتفقیه است»(بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)، ۱۳۸۳/۳/۱۴.)
ولایتفقیه رکن اساسی نظام جمهوری اسلامی است و بدون این رکن ادامه حرکت انقلاب اسلامی در مسیر ترسیم شده امکانپذیر نیست. رهبری هوشمندانه امام(ره) و مقام معظم رهبری به خوبی ترسیمکننده نقش و جایگاه ولایتفقیه در تداوم انقلاب اسلامی و ادامه مسیر پرخطر آن است که بر کسی پوشیده نیست.
درایت ولیفقیه نشان داد که پیچیدهترین نیرنگهای دشمنان هم نمیتواند به کشور ما آسیب جدی وارد سازد. امام خمینی(ره) فرمودند: پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به کشور شما آسیبی نرسد.
انتهای خبر/