گزارش بلاغ از نقش مهم انقلاب اسلامی در ارتقای عدالت؛

عدالت؛ جوهره انقلاب اسلامی/عدالتی که پایه‌های نظام را استوارتر کرد

تاریخ انتشاردوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۰
کد مطلب : ۴۴۷۶۸۱
در حرکت عظیم انقلاب اسلامی، که مهم‌ترین و شاخص‌ترین ویژگی آن این است که خط مشی انقلاب توسط اسلام تعیین شده، عدالت از اساسی‌ترین و عمیق‌ترین گفتمان‌هاست که بدون فهم آن، درک صحیح از انقلاب و اسلام ممکن نخواهد بود.
۰
plusresetminus
عدالت؛ جوهره انقلاب اسلامی/عدالتی که پایه‌های نظام را استوارتر کرد
به گزارش بلاغ، عدل، یکی از اصول مذهب‌شیعه، از شرایط مهم برای ولایت و مرجعیت، و نیز از اهداف مهم انقلاب اسلامی مردم ایران است؛ بنابراین نباید اندیشه عدالت و عدالت‌خواهی در سیر تکوین انقلاب اسلامی را بی‌توجه به ژرفای اعتقادی و فکری آن در نظر گرفت.

هرچند عدالت از دوران باستان فضیلتی فردی و اجتماعی، و آرمان بسیاری از جنبش‌های مختلف سیاسی و اجتماعی بوده است، هم‌اکنون و در نظام ظالمانه جهانی، گویی از آن حکمت‌های باستانی و آموزه‌های انقلابی ایدئالیستی خبری نیست و تنها ندایی که عدالت را از اعماق وجود فریاد می‌زند و در مسائل جهانی پای آن را به میان می‌کشاند، اندیشه اعتقادی لحاظ‌شده در انقلاب اسلامی ایران و به عبارت دیگر عدالت‌خواهی شیعه است که از صدر اسلام تا حادثه عاشورا و از آنجا تا قیام مهدی صاحب‌الزمان همچنان در جوش و خروش بوده است و خواهد بود.

عدالت‌خواهی در اسلام و انقلاب

از واژگان و مفاهیم پربها، آشنا و زیبایی که به عمر تاریخ، هرگز از فهرست آرمان‌ها و خواسته‌های بشری حذف نشده و بشریت همواره در اشتیاق رسیدن به آن سر از پای نشناخته، عدالت، عدالت‌خواهی و پرهیز از بیدادگری است که همیشه در زمرة نیازهای فطری آدمی نیز قرار داشته است.

عدالت در نهضت‌های اصلاحی و نیز شرایع الهی، طی تاریخ اصلی مهم بوده، و بنیادی‌ترین هدف پیامبران و مصلحان اجتماعی معرفی گردیده؛ تا آنجا که هدف از تشریع دین، در قرآن، ارسال رسل، انزال کتب و میزان، سعی در تحقق عدالت بیان شده است «ما پیامبران خویش را با آیات آشکار فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان فرود آوردیم، تا مردمان عدالت را بر پای دارند».

این اصل، که از مقدس‌ترین ایده‌های اجتماعی اسلام، به‌ویژه مکتب تشیع، است، عصارة همة احکام و شرایع الهی و بلند‌ترین مقصد انبیا و اولیاست که با رایحة روح‌پرور آن، گم‌شدگان وادی ضلالت، به صراط پرنشاط حقیقت و حقانیت بار خواهند یافت.

در تاریخ و فرهنگ اسلامی، با دیرینه‌ای بیش از یک‌ هزاره و با وجود علما و متفکرانی والامرتبه، و مبارزات طولانی آنان علیه طاغوت، کمتر تحولّی شگرف و ماندگار همچون انقلاب اسلامی ایران ثبت شده است. بی‌تردید،‌ بخشی از پاسخ پرسش فوق، به مبانی اعتقادی و فرهنگ خاص شیعی باز می‌گردد که در آن دو مقولة «ظلم‌ستیزی و توجه زیاد به اصل مهمّ عدالت» (به‌ویژه در قالب حکومت) و «شهادت» اصولی تاریخی و محوری‌اند. کشاندن مذهب به میان قشرهای تحصیل‌کردة دانشگاهی نیز، که جوانه‌های اسلام‌گرایی‌شان در سال‌های قبل شکوفاتر گردیده بود و تفکر مذهبی‌شان، حصار بعضی از جریانات را شکسته بود و آنها خود را از زمرة اصلاح‌طلبان سکولار یا حزب توده و ملّی‌گرایان و... رهانیده بودند، از دیگر عوامل بود.

امّا مهم‌ترین عامل دیگر «ظهور امام خمینی(ره)»، اندیشمند و رهبر بزرگ شیعه، بود. حرکت امام نه تنها موج جدید بازگشت به اسلام را، که در میان قشرهای تحصیل‌کرده پا گرفته بود، در ابعاد گسترده‌تری تقویت نمود، بلکه در رابطة مذهب و سیاست، و مذهب و حکومت در ایران تغییرات تاریخی پدید آورد. مهم‌ترین نتیجة مبارزة امام، شکافی آشکار و عمیق بود که بین رژیم و مذهب پدید آمد. در واقع می‌توان اصلی‌ترین نظریه انقلاب اسلامی را «نظریه امام خمینی» نام نهاد که با تز حکومت اسلامی توانست مذهب و آرمان‌های اساسی آن را در لایه‌لایه‌های ساختار حکومت وارد سازد. در این نظریه، که همان اندیشه نظام ولایی است، چند محور اساسی وجود دارد که در این محورها، بر خلاف نظریه‌های یکسونگرانة موجود، هم بر ایدئولوژی و هم علل اقتصادی و اجتماعی تأکید شده است که عبارت‌اند از: اراده الهی،آگاهی مردم از اسلام واقعی و ظلم و بی‌عدالتی و اختناق‌های داخلی،تحول معنوی و انقلاب درونی در انسان‌ها،توحید کلمه و کلمه توحیداستادیار گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی،کاهش مشروعیت دولت به دلیل روابط ظالمانه با شهروندان، عدم اصلاح خود و...؛

امام این انقلاب را متمایز از سایر انقلاب‌های دنیا می‌دانست؛زیرا مبتنی بر آرمان‌هایی بود که عدالت و معنویت به‌معنای وسیع آن در سراسر شریان‌هایش جاری است.

با آغاز انقلاب اسلامی، عدالت نیز در جامعة ما، جایگاه اصلی خود را یافت و گسترش روح عدالت، در سرزمینی که سموم خزان‌ ستم‌ها بوستان پر معنای حیات را به پژمردگی کشانده و فضیلت‌گرایان را به انزوا رانده بود، در محور اهداف والای انقلاب و مقیاسی مهم برای تمام عملکردها قرار گرفت و چون اسلام و عدالت دو همزاد همیشه قرین‌اند ــ که تصّور یکی بدون لحاظ دیگری بی‌معناست ــ بنابراین فهم پدیدة انقلاب اسلامی، بدون توجه کافی به بنیادی‌ترین اصل انقلاب، یعنی «عدالت»، فهمی ناقص و ناتمام است؛ زیرا این گفتمان، ناموس واقعی انقلاب سترگ اسلامی است و تا زمانی‌که انقلاب دوشادوش آن حرکت کند و سر بر شانة آن داشته باشد بالنده‌تر خواهد شد.

در بینش متعالی اسلام، حکومت هرگز به خودی خود شأن و منزلتی ندارد مگر آنکه در پی تأمین ارزش‌های الهی و اجتماعی برای نوع بشر باشد. در این تفکّر فقط احیا و اجرای حق، به مفهوم واقعی خود، و سرکوب کردن باطل، جایگاه واقعی حکومت را مشخص می‌سازد وگر نه کفشی کهنه و وصله‌دار، از حکومتی که اجرای حق و سرکوبی باطل را در رأس امور خود ندارد ارزش افزون‌تری خواهد داشت.

ازآنجاکه فلسفة وجودی انقلاب اسلامی، که با ایدئولوژی خاص و طرح نظام ولایی به وقوع پیوست، نیل به آرمان‌ها و ارزش‌های متعالی انسانی بوده و دوام و پایداری آن نیز به این ضرورت‌های واقعی و حیاتی وابسته است، بحث از انقلاب اسلامی، آن هم در پرتو اساسی‌ترین ارزشی که سرلوحه حرکت مردم در انقلاب بود ضرورت می‌یابد. این ضرورت آنجا اهمیت بیشتری می‌یابد که ادّعا کنیم نتیجه‌‌گیری‌های متفکران درباره انقلاب‌های دیگر جهان بر انقلاب اسلامی ایران کمتر منطبق است و اصولاً این نتیجة مأیوس‌کننده درباره کل انقلاب‌ها مطرح می‌شود که هنوز الگوی ثابت و استواری برای تبیین پدیده‌های انقلابی وجود ندارد.

حال که ادّعا می‌شود عدالت، سنگ بنای انقلاب اسلامی است، این گفتمان مهم باید بتواند در تمام شریان­های خود، از جمله فلسفه سیاسی، زیبایی‌شناسی، اقتصاد، ادبیات و...، نفوذ کند. برای پایداری هر جامعه‌ای، هرگاه حاکمیت آن مبتنی بر محور عدالت باشد لازم است همة حوزه‌های نظری و عملیِ ذیل آن نیز عادلانه باشد و استواری آن را ضمانت کند. البته این امکان به طور بدیهی وجود دارد که حتی در زیرمجموعه‌های یک حاکمیت عادلانه نیز کنش‌های ظالمانه، دور از عدل و انصاف رخ دهد، امّا مهم آن است که مشی یک حاکمیت، ظالمانه نباشد. مشی حکومت، اگر عادلانه بود، خواه ناخواه بسترهای مناسبی را برای ایجاد کنش‌های اغلب عادلانه در همة حوزه‌ها ایجاد خواهد کرد.

 عدالت در حرکت‌های اسلامی

استادیار گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در این باره معتقد است شواهد تاریخی در جوامع بشری نشان‌دهندة این واقعیت مهم است که جنبش‌ها و حرکت‌های عظیم اجتماعی و سیاسی اغلب به خاطر ظلم و ستم‌های طبقاتی و انحصارطلبی‌هایی بوده که حاکمیت نظام بر مردم جامعه اعمال کرده است. زمانی‌که دستگاه حاکم، ارزش‌های اجتماعی مردم را نادیده بگیرد و به اعتراضات مردمی پاسخ قانع‌کننده‌ای ندهد، این احساس ظلم همگانی می‌شود و موج مخالفتی می‌آفریند که ساختار حاکمیت و مشروعیت نظام را زیر سؤال می‌برد و به‌دنبال فقدان مشروعیت، شورش‌های عظیم‌تری که سبب ناپایداری آن می‌گردد در پی خواهد آمد.

 سید حسین فخر زارع بیان کرد: پایداری هر حکومتی به مشروعیت آن بسته است. هستة اصلی تعیین‌کنندة مشروعیت هر نظام سیاسی پذیرفته شدن و مثبت و موجه ارزیابی شدن آن توسط مردم است. این امر در صورتی تحقق می‌پذیرد که آن حاکمیت ارزش‌های اجتماعی مردم را محترم به شمارد و ساختار آن با این ارزش‌ها هماهنگ باشد.

 اصل وحدت‌دهندة انقلاب

وی تصریح کرد: در هر انقلاب اصل وحدت‌دهندة جامعه، بسته به آرمان‌های آن جامعه، متفاوت است؛ ازهمین‌رو نسخه واحدی را در تحلیل انقلاب‌های جهان نمی‌توان در نظر گرفت. ازآنجاکه انقلاب اسلامی خاستگاهی دینی دارد و هسته اصلی آن معنویت و عدالت است، تحلیل آن نیز مسلماً خارج و یا در حاشیه از نظریه‌های رایج قرار می­گیرد.

زارع ادامه داد: در حرکت عظیم انقلاب اسلامی، که مهم‌ترین و شاخص‌ترین ویژگی آن این است که خط مشی انقلاب توسط اسلام تعیین شده، عدالت از اساسی‌ترین و عمیق‌ترین گفتمان‌هاست که بدون فهم آن، درک صحیح از انقلاب و اسلام ممکن نخواهد بود.

این استاد دانشگاه افزود: بی‌شک بدون تصور درست از اسلام، در کلّیت و تمامیّت و با توجّه به ویژگی‌ها و اصول آن، نمی‌توان انقلاب را، که در آرمان‌های ژرف اسلامی ریشه دارد، حتّی به طور ناقص درک کرد؛ ازهمین‌رو فهم انقلاب و همه گفتمان‌هایش، به‌ویژه عدالت و معنویت، که اساساً هویتی دینی دارد، بدون شناخت دقیق آن تعالیم میسّر نیست.

استادیار گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی گفت: انقلاب اسلامی ایران با تمام انقلاب‌های دنیا تفاوت دارد و دارای خصلتی الهی و اسلامی است. وقوع این انقلاب سبب شد تمام نظریه‌های مطرح درباره انقلاب زیر سؤال رود و ناقص و ناتمام بودن آنها اعلام شود؛ ازهمین‌رو این انقلاب سرآغازی شد برای طرح نظریات جدید به منظور دستیابی به نظریه‌ای جامع و منسجم در تحلیل انقلاب‌های جهان؛ بااین‌حال تحلیلگران هنوز نظریه مناسبی برای تحلیل این انقلاب مطرح نکرده‌اند. مهم‌ترین دلیلی که اینان نتوانسته‌اند به نظریه‌ای جامع در زمینه انقلاب اسلامی دست یابند، درک نکردن مفاهیم اصلی و درونی انقلاب اسلامی است.

وی اظهار کرد: درواقع انقلاب، با تحول درونی تک‌تک افراد به موجی توفنده تبدیل گردید و ساختار نظام دور از آرمان‌های واقعی انسان را ویران ساخت. واقعیت این است که عدالت فردی سرآغاز حرکت به سوی برقراری جامعه عادلانه است. اگر حاکمیتِ قلمروی، در زندگی شخصی و محدودة تحت نفوذ مجریان، رهبران و مبلغان خود، به اجرای عدالت اهتمام ورزد، گام بلندی است به سوی اجرای عدالت در سطوح گسترده‌تر جامعه. علی(ع) اجرای عدالت را در سطوح کلان جامعه ممکن ندانسته است جز اینکه از خود فرد، و از درون نفس شخص آغاز شود. به فرموده ایشان «آن کس که خود را پیشوای مردم سازد پیش از تعلیم دیگری، باید به ادب کردن خویشتن بپردازد».

زارع خاطرنشان کرد: انقلاب اسلامی، در حقیقت نتیجه ظهور واقعیت‌های نهفته و در عین حال نیرومندی است که به علل فراوانی طی ده‌ها، بلکه چند صد سال اخیر درون افراد پنهان مانده بود و با عزم و ارادة تک‌تک افراد جامعه شکل گرفت. چنین دگرگونی درونی انسان‌ها، که تحول اجتماعی عظیمی آفرید، مبدأ تفکر جدیدی در میان مردم محروم و تحت سلطه ظالمانه بود و از همین راه به رویدادی بزرگ در تاریخ معاصر تبدیل شد.

ولایت فقیه و اجرای عدالت

استادیار گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی ادامه داد: در تفکر و اندیشه‌های شیعه، سیاست، به معنای تدبیر امور انسان بر اساس شریعت است. در این منطق، دولت، کامل‌ترین نظام سیاسی است که باید عدالت و سعادت دنیوی و رستگاری جهان دیگر را مدّنظر قرار دهد و به‌طور توقف‌ناپذیر، در راه رسیدن به آرمان‌های بلند انسانی گام بردارد و چون این آرمان‌ها غایت حیات آدمی است، هدف ایجاد دولت نیز جز اجرای تکالیفی برای نیل انسان به سعادت دو دنیا و ابزاری برای عینیت بخشیدن خواست خداوند در زمین نیست.

وی تصریح کرد: با نهادینه شدن نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت، تمام اختیاراتی که ائمه اطهار(ع) برای اداره جامعه داشته‌اند به نایب عام ایشان می‌رسد؛ در حقیقت ولایت فقیه تعبیر دیگری از استمرار اختیارات امام معصوم در حوزة حکومت و مصالح عمومی است. محدودة اصلی ولایت فقیه نیز قانون اسلام و اهداف دین، یعنی تحقق معنویت، اخلاق و عدالت است.

استادیار گروه فرهنگ پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی اظهار کرد: در نظام مبتنی بر ولایت فقیه، عدالت و عدالت‌جویی، هم هدف والای نظام سیاسی و هم شرط بنیادینی است که حاکم باید از بالاترین درجه آن برخوردار باشد، و فرمانبرداری از او نیز تا زمانی که به عدالت پایبند است، واجب قلمداد می‌گردد؛ یعنی عدالت حاکم اسلامی عامل اصلی پایداری نظام و رهبری است.

اگرچه در پیدایش انقلاب، عوامل مختلف بسیاری، که هر یک اهمیت خاصی دارند، مؤثر بوده است و نظریه‌های علمی ارائه‌شده فقط بخشی از آنها را توضیح می­دهد، آنچه در پیدایش آن مهم­تر از همه جلوه می­نماید، وجود نابرابری اجتماعی و مهم­تر از آن احساس ذهنی اعضای جامعه و ادراک آنها از نابرابری و بی­عدالتی بود که سبب پیدایش موج گسترده مردم در برابر نظام ظالمانه طاغوت شد؛ ازهمین‌رو حضور عدالت در ابعاد مختلف، که فلسفه اجتماعی انقلاب و اصل وحدت‌دهنده آن بود، رکن مهم مشروعیت انقلاب و نظام اسلامی به‌شمار می‌رود و از سطح فردی آن، به‌ویژه در رهبران، حاکمان و گروه­های مرجع جامعه تا عرصه عمومی اقتصاد و اجتماع، فلسفه پایداری و ماندگاری نظام تلقی می‌شود.

تردیدی نیست که استمرار و بقای هر نظامی، بر بازتولید مشروعیت از سوی کانون­های قدرت متکی است که بدون آن، نظام مستقر به‌تدریج توجیه‌پذیری و معقول بودن خود را از دست می‌دهد و دستخوش استحاله درونی و در نتیجه سستی یا اضمحلال می­شود. در انقلاب اسلامی، همان‌گونه که گفته شد، کانون­های قدرت، خدا و مردم هستند که اصل مهم عدالت از منبع مشروعیت آنان اخذ می­شود؛ بنابراین نخستین عاملی که می‌تواند در تغییر و سست شدن پیکره نظام تأثیر جدی داشته باشد، کاهش ارزش­های مرتبط با این اصل بنیادی است که به طبع پشتوانه الهی و مردمی خود را نیز از دست خواهند داد؛ ازهمین‌رو بنیادی­ترین ارزشی که حفظ و تداوم آن، پایه‌های نظام را استوارتر می­کند اصل عدالت در تمام ابعاد آن است.


انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مردم  و حق اعتراض
جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳
آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴