تاریخ انتشارسه شنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۰
کد مطلب : ۴۷۰۳۶۴
۰
plusresetminus
۳ خبر منتخب و ویژه سه‌شنبه ۱۹ اردیبهشت‌ماه
زبان‌درازی متهمانی که منابع کشور را حراج کرده بودند
روزنامه شرق می‌گوید: جریزه‌فروشی سرنوشت محتوم اقتصادهای جریزه‌ای شده است.
این روزنامه نوشت: «در روزهایی که ایرانیان بیش از هر چیز در انتظار چشم‌اندازی صریح یا به قرینه از آینده اقتصادی و اجتماعی خود نشسته‌اند، شاید هولناک‌ترین هشدار، سیر در مسیر یونانی‌شدن اقتصاد یعنی «جزیره‌فروشی» برای پرداخت مستمری بازنشستگان در بحران روزافزون و پیچیده صندوق‌های بازنشستگی است که خواب را از دیدگان هر ایرانی می‌رباید. ناشنیدن و نادیدن این هشدار و بستن دهان گوینده البته ذره‌ای از نگرانی آن نمی‌کاهد؛ بلکه دست‌کم دو پرسش ناگزیر را در پی دارد؛ یکی آنکه گیریم تعهدات صندوق‌های بازنشستگی با جزیره‌فروشی تأمین شود؛ اما ناترازی و کسری‌های بزرگ و فزاینده در بودجه عمومی دولت برای پرداخت حقوق و مزایای کارکنان که سالانه از هزار و 300 هزار میلیارد تومان بالاتر رفته و تعهدات دولت به بانک‌ها و پیمانکاران و نیروگاه‌های تولید برق و... و نیز ناترازی بزرگ بانک‌های دولتی را با کدام فروش تأمین می‌کنید؟ و دوم اینکه واگذاری شتاب‌زده دارایی‌های دولت در دو دهه گذشته که در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده و نیز فروش اموال و دارایی‌های دولت با نام «مولدسازی دارایی‌ها» چه مناسبتی با جزیره‌فروشی دارد؟
جزیره‌فروشی سرنوشت محتوم و ناگریز «اقتصادهای جزیره‌ای‌شده» و در حال کوچک‌ شدن دنیای امروز است که یونان نه اولین آن بوده و نه آخرین آنها. جهانی ‌شدن به‌مثابه یکپارچگی، ادغام، پیوستگی و فشردگی ویژگی مهم دنیای امروز است که بیش و پیش از هر زمینه‌ای در پیوستگی اقتصادی و توانایی کشورها برای توسعه مبادلات مالی و تجاری، جذب سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، جذب فناوری، جذب گردشگر، جذب سرمایه انسانی و به‌ویژه سرمایه خلاق و تنوع‌بخشی به ترکیب سبد کالاها و خدمات و شرکای تجاری شناخته می‌شود. 
در دنیای جهانی‌شده و یکپارچه، جزیره‌ای‌شدن و در پیله خود ماندن گونه‌ای از هنرمندی است. در دوران نرخ‌های رشد اقتصادی 6-10 درصدی و بالاتر از آن در بسیاری از کشورهای شرق و جنوب آسیا، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آفریقا که به معجزه‌های رشد شهرت یافته‌اند، حدود 50 سال درجازدن با نرخ رشد اقتصادی حدود 1.5 درصدی (کمتر از نرخ متوسط رشد جمعیت) و رشد اقتصادی نزدیک به صفر در یک دهه معجزه وارونه اقتصاد ایران است. در نیم‌قرن اخیر تولید ناخالص داخلی جهان تقریبا 10 برابر و تجارت جهانی حدود چهار برابر شده است؛ اما سهم ایران از تولید ناخالص داخلی جهان به حدود یک‌سوم و سهم آن از تجارت جهانی به حدود یک‌چهارم کاهش یافته است.
در سال‌هایی که درآمد ترکیه از گردشگری به حدود 60 میلیارد دلار و امارات به حدود 30 میلیارد دلار نزدیک می‌شود، سهم ایران با برخورداری از ظرفیت‌های کم‌نظیر تاریخی و فرهنگی به زحمت به سه میلیارد دلار می‌رسد.
بازگویی این ارقام و بازبینی جایگاه ایران از رتبه‌بندی‌های اقتصادی و تجاری و مالی جهان به‌روشنی مفهوم «جزیره‌ای‌شدن»، کوچک ‌شدن و کم‌اهمیت شدن و کم‌رنگ ‌شدن تدریجی بازیگری ایران در اقتصاد منطقه‌ای و جهانی را نشان می‌دهد». 
شرق نویسنده این متن را «حجت‌(الله) میرزایی» معرفی کرده، بی‌آنکه به سوابق وی بپردازد. میرزایی که در اینجا ژست تحلیلگر و کارشناس منتقد گرفته، در گذشته در دوران وزارت علی ربیعی و محمد شریعتمداری در وزارت «تعاون، رفاه و کار»، معاون اقتصادی بوده است. او همچنین در دوره شهرداری محمدعلی نجفی در شهرداری تهران، معاونت برنامه‌ریزی را برعهده داشته است.
به عبارت دیگر، هم روزنامه شرق و هم نویسنده آن، در حالی ژست اپوزیسیونی و انتقادی می‌گیرند که هرکدام به اعتبار دوران مسئولیت با فضاسازی برای مدیریت اشرافی غربگرا، باید پاسخگوی عملکرد و نتایج خود باشند.
شرق و نویسنده سابقاً مسئول آن در حالی درباره جزیره‌ای شدن اقتصاد ایران اظهار نگرانی می‌کنند که دولت و مدیریت متبوع آنها با وعده‌های خلاف واقع و اعتماد به آمریکا و تروئیکای اروپایی، 8 سال فرصت تنوع‌بخشی به شرکای اقتصاد کشور را تباه کرد و موجب پسرفت چند رتبه‌ای اقتصاد کشور شد.
همان دولت بود که پس از واگذاری و تخریب 95 درصد برنامه هسته‌ای در برجام، به صرافت افتاد در مسیر برجام 2 و 3 و...، توانمندی نظامی و موشکی، و نفوذ منطقه‌ای ایران را هم در مقابل چک‌های بلامحل غرب، بفروشد. همچنان که بر مبنای امضای بیانیه پاریس و تعهدات پنهان و آشکار مشابه، به جای گسترش پالایشگاه‌سازی و نیروگاه‌سازی و خروج از خام‌فروشی نفت، توقف پروژه‌هایی از این دست را در دستورکار قرار داد و طبق هیجان برجامی، خام‌فروشی نفت را پیشه کرد اما سرانجام به جایی رسید که آقای نوبخت بگوید حتی یک قطره نفت هم نمی‌توانیم بفروشیم.
برعکس دولت رئیسی با وجود همه پسرفت‌های مذکور، اهتمام گسترده‌ای برای تنوع‌بخشی به تجارت خارجی، شرکای اقتصادی و توسعه ظرفیت‌های پالایشگاهی و نیروگاهی داشته است.
نکته بعدی مقایسه غلط ایران و یونان است. یونان در حالی جزیره‌فروشی کرد که بخشی از اتحادیه اروپا و هضم شده در اقتصاد آن است اما همین عضویت، موجب بدبختی یونان شد. در عین حال در مقابل، اقتصاد ایران با وجود همه خسارت‌های دولت غربگرای سابق، بیستمین اقتصاد بزرگ دنیاست که در یکی دو سال اخیر توانسته و لو با کندی، رشد اقتصادی را احیا و صادرات و تجارت خارجی را رونق ببخشد.
شرق و تحلیلگران اگر به مواردی مانند کسری بودجه اشاره می‌کنند، آن قدر صداقت ندارند که بگویند دولت متبوع‌شان 480 هزار میلیارد تومان به علاوه تورم 45 درصد را به ارث گذاشت که با احتساب نرخ تورم، اکنون باید رقم کسری به بالای 700 هزار میلیارد تومان می‌رسید اما سال گذشته این رقم به زیر 300 هزار میلیارد کاهش یافت.
در حوزه تأمین اجتماعی و بدهی‌ها و تعهدات آن نیز دولت و وزارت رفاه موفق شده‌اند چند ده هزار میلیارد تومان از تعهدات ایجاد شده در دولت سابق را بازپرداخت کنند. منتها وقاحت و بی‌صداقتی روزنامه شرق و معاون سابق وزارت رفاه و کار اجازه نمی‌دهد واقعیت‌ها را دولت به اطلاع مخاطبان خود برسانند. این محافل عمداً نمی‌گویند که چه چوب حراجی به منابع ارزی و طلای کشور، و کارخانه‌ها و شرکت‌های بزرگ در دولت سابق زده شد.
 
ترکیب سفاهت و وطن فروشی در توجیه عهدشکنی آمریکا
«ایران ‌شانس آورد ترامپ آمد و با یک تصمیم غیرقابل دفاع، از برجام خارج شد. اگر خانم کلینتون به کاخ سفید وارد می‌شد، به سوی استفاده از مکانیسم ماشه حرکت می‌کرد».
این تحلیل را نه منتقدان برجام، بلکه عباس عبدی در روزنامه هم‌میهن نوشته است! او درباره نافرجامی برجام و پنجمین سالگرد خروج آمریکا از توافق نوشت: «ایران ‌شانس آورد ترامپ آمد و با یک تصمیم غیرقابل دفاع از برجام خارج شد. اگر خانم کلینتون به کاخ سفید وارد می‌شد، به احتمال زیاد از برجام بیرون نمی‌رفت، ولی به سوی استفاده از مکانیسم ماشه حرکت می‌کرد؛ کاری که به علت خروج آمریکا از برجام از عهده ترامپ خارج بود.
پرسش اول؛ چرا چنین شد؟ چه ترامپ و چه کلینتون اگر می‌آمدند، برجام به بن‌بست می‌رسید که رسید، زیرا برجام به معنی پذیرش ذی‌نفع بودن صاحبان قدرت در مسائل جهانی بود والا چه دلیلی داشت که ایران در یک موضوع کاملا داخلی با قدرت‌های جهانی مذاکره کند؟ سپس گفت‌وگو با طرف‌های ذی‌نفع به‌ویژه ایالات متحده برای رسیدن به نقطه تعادل درباره مسائل و اختلافات فی‌مابین. خوب، اگر این کار را درباره مسئله هسته‌ای که کاملا هم درون کشوری است پذیرفتیم، دلیلی نداشت که نخواهیم آن را درباره سایر موضوعات منطقه‌ای ادامه دهیم. افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لبنان و سایر مسائل منطقه‌ای نیز می‌باید مشمول این گفت‌وگوها می‌شدند؛ موضوعاتی که به‌طور طبیعی باید پس از برجام مورد گفت‌وگو قرار می‌گرفتند. همچنین عادی‌‌سازی روابط اقتصادی نیز مهم بود. سرمایه‌گذاری در نفت، گاز و واردات خودرو و هواپیما و... از جانب همه طرف‌های توافق ولی همه اینها از طرف ایران رد شد. در نتیجه روح برجام که باید تداوم این گفت‌وگوها به مسائل دیگر می‌بود نادیده گرفته شد. این بی‌توجهی به بنیاد منطقی برجام مشابه باز گذاشتن درِ خانه در مثال بالا بود.
پرسش دوم؛ مقصر کی بود؟ قطعا از نظر حقوقی ایالات متحده و ترامپ مسئولیت دارند و هزینه‌های آن را هم تا حدی متحمل شدند البته هزینه‌های زیادی را نیز به ایران بار کردند. پس به لحاظ حقوقی و عرف بین‌الملل، تقصیر اصلی متوجه آمریکاست. ولی اگر التزام به منطق و روح برجام را مبنا قرار دهیم، ایران باید منطق برجام را در سایر موضوعات مورد اختلاف ادامه می‌داد، نه‌تنها چنین نکرد، بلکه برجام را وارد بازی‌های سیاسی داخلی خود کرد و اجازه ندادند که در همان بهمن سال 99 یا حداکثر پیش از انتخابات ۱۴۰۰ برجام احیا شود و آن قدر ناتوانی در اتخاذ تصمیم از خود نشان داد که با اعتراضات سال 1401 مواجه شد و انگیزه حکومت‌های غربی را برای تفاهم از میان برد. به‌طور قطع اگر برجام احیا می‌شد؛ حکومت ایران حداقل در این ابعادی که رخ داد با اعتراضات 1401 مواجه نمی‌شد و اکنون هم چشم‌انداز روشنی برای برجام نیست.
پرسش سوم؛ چه درسی باید گرفت؟ اکنون احیای برجام حتی اگر ممکن هم باشد به تنهایی چندان گره‌ای را باز نمی‌کند، بلکه باید رویکرد کلی سیاست خارجی را بر مبنای تعامل و گفت‌وگو قرار داد. البته این به‌معنای تسلیم شدن نیست، همچنان که درباره برجام چنین نبود، بدون اتخاذ این رویکرد، بعید است که هیچ اتفاق مثبتی در سیاست خارجی رخ دهد و تا هنگامی که این اتفاق هم رخ ندهد، پایه سیاست خارجی ایران همچنان مشکل خواهد داشت و رشد اقتصادی و توسعه را غیرممکن خواهد کرد.
این‌گونه تحلیل گرفتن، نهایت معلولیت روحی و مغزی تحلیلگر را می‌رساند که در امور معیشتی حمل بر سفاهت فرد می‌شود.
نویسنده اعتراف می‌کند در برجام مکانیسم ماشه‌ای به نفع آمریکا تعبیه شده بود که اگر رقیب دموکرات ترامپ سر کار می‌آمد، علیه ایران استفاده می‌شد. ضمنا اذعان می‌کند که برجام -در اثر کوتاهی در تنظیم مفاد آن- قابلیت نقض توسط آمریکا را پیدا کرد. یعنی برجام در ذات خود نا متوازن تنظیم شده و حربه‌ای در دست آمریکا قرار گرفته، با این وجود ادعا می‌کند که همین مدل باید به دیگر حوزه‌های منابع قدرت ملی ایران توسعه پیدا می‌کرد و دیگر منابع نیز در معامله (نقد/نسیه) واگذار می‌شد؟!
این نسخه‌پیچی اگر خوش‌بین باشیم نشانه سفاهت فرد است اما اگر واقع‌بین باشیم، در کنار سفاهت می‌توان عنصر دیگری به عنوان نفوذزدگی و کارپردازی برای آمریکا را هم پیدا کرد.
نسخه‌پیچی بیمار هم‌میهن در حالی است که طرف آمریکایی حقوق وعده داده شده به ایران را پایمال کرده و در عین حال طلبکاری هم می‌کند. نویسنده هم‌میهن در حالی می‌گوید ایران‌ شانس آورد که ترامپ رئیس‌جمهور شد و نه یک دموکرات، که می‌داند تحلیل کارشناسی مبتنی بر عقلانیت است و نه ‌شانس‌انگاری و خوش‌خیالی و بی‌اعتنایی به هشدار صاحب‌نظران (مثلا درباره سرانجام توافق سر هم‌بندی شده‌ای به نام برجام)
تحلیل عبدی در حالی است که آقای روحانی چند بار وعده داده و تصریح کرده بود برجام به عادی‌‌سازی تجارت خارجی ایران و آزاد‌سازی صدها میلیار دلار از منابع مسدود شده و 200 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی می‌انجامد و همه تحریم‌ها در روز اجرای برجام لغو (و نه تعلیق) می‌شود. حالا اما عبدی مثل یک توجیه‌گر دست‌آموز آمریکا می‌گوید برای خرید دوباره همان وعده‌های نسیه و فریبنده، ایران باید از نو وارد بازی مار و پله و چرخه واگذاری یک‌طرف امتیاز می‌شد! او این وطن‌فروشی را روح برجام وانمود می‌کند تا برای عهدشکنی مسلم آمریکا، محمل سیاسی بتراشد! او ضمنا بهتر از هر کس می‌داند اما کتمان می‌کند که دولت بایدن حاضر به لغو 1700 تحریم پسا برجامی و ارائه تضمین معتبر برای عدم تکرار عهدشکنی نبود اما با این وجود، ادعا می‌کند سال 1399 و 1400 می‌شد برجام را احیا کرد و نظام نپذیرفت. این هم یک خو‌ش‌خدمتی دیگر به طرف آمریکایی و خیانت به ملت خود؟
 
شورای همبستگی یا دیونه‌خونه اپوزیسیون؟!
دومین عضو گروهک نوپای موسوم به شورای همبستگی هم از این گروه خارج شد. به گزارش ایران اینترنشنال، نازنین بنیادی با انتشار توئیتی، از ترک «شورای همبستگی برای دموکراسی و آزادی در ایران» خبر داد و نوشت: «حال که از این شورا به‌صورت کامل خارج شدم، به مانند همیشه برای استقرار حکومتی دموکراتیک و سکولار بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر در کنار مردم ایران خواهم بود.»
پیش از وی، حامد اسماعیلیون از عناصر وابسته به سازمان تروریستی منافقین هم از شورای همبستگی خارج شده بود. این شورا از سوی کارفرمایان غربی اپوزیسیون و در جریان آشوب‌افکنی پاییز گذشته علیه ایران ساخته شد و شامل افراد آنرمالی مانند رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مصی علی‌نژاد، نازنین بنیادی، شیرین عبادی، عبدالله مهتدی می‌شد. گفته می‌شود که علی‌نژاد هم وضعیت روانی به‌هم‌ریخته‌ای پیدا کرده است.
نازنین بنیادی بازیگر درجه چندم و گمنام است که از اجبار برای شستن توالت عمومی در آمریکا، به پرچمداری اپوزیسیون رسید. به گزارش مشرق، مادر نازنین عضو کلیسای ساینتولوژی بود. نازنین بنیادی نیز خود را وقف کار داوطلبانه برای کلیسای ساینتولوژی کرد. سایِنتولوژی جنبشی هرچند در تبلیغات با ادعاهای فرقه‌ای دینی؛ اما درواقع محفلی هدایت‌شده توسط سازمان سیا است که مجموعه‌ای از باورها و روش‌های بدعت‌گونه نویسنده آمریکایی آل.رانهابارد و مرتبطان با او و جانشینان او را تبلیغ می‌کند، مبانی این فرقه به‌اصطلاح دین نام‌گذاری شده، عموماً مورد استهزا عموم مسیحیان قرار گرفته است و کلیسای سایِنتولوژی توسط تحقیقات رسمی و علمی نهاده‌ای قانونی و به‌ویژه دانشمندان و آکادمیسین‌ها به‌عنوان فرقه مذهبی خطرناک و حتی مجموعه دلالان و مافیا در تجارت‌های ممنوعه توصیف ‌شده است. در مستند جنجالی و افشاگرانه کمپانی اچ‌بی‌او (HBO) به نام (Going Clear) پیرامون فعالیت‌های فرقه سایِنتولوژی، یکی از جالب‌ترین افشاگری‌ها صورت‌گرفته و این موضوع مورد بحث قرار می‌گیرد که اربابان سایِنتولوژی از عضو جوان خود (نازنین بنیادی) می‌خواهند در جایگاه‌ پرستوی سکسی تبدیل به معشوقه تام کروز (بازیگر مشهور آمریکایی) تبدیل شود!
پیش از بنیادی، حامد اسماعیلیون هم از خروج خود از شورای همبستگی خبر داده و نوشته بود: گروه‌های فشار از بیرون جمع با شیوه‌های غیردموکراتیک می‌کوشیدند مواضع خود را بر جمع تحمیل کنند؛ تحمیل نظر در دموکراسی نمی‌گنجد و توافق اعضای گروه، نه فقط عضوی از آن، از شرایط حرکت دموکراتیک است.
شرایط سیرک‌گونه در شورای همبستگی کذایی به حدی مبتذل شده که برخی اعضای آن در توئیتر و دیگر شبکه‌ها، یکدیگر را آنفالو کرده‌اند.
 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

وقتی کارگران سهمی از نمایش مسئولان هم ندارند
چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
چیستی حسنات دنیا و آخرت
سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۷:۱۷
اقتداریابی دانشجویی در معادلات جهانی
سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
برنامه ملی سلامت خانواده زیر ذره‌بین
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
شهید شیرودی، مالک اشتر دفاع مقدس
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱