اپوزیسیون شکست خورد سرشکستگیاش برای روزنامه داخلی ماند
روزنامه هممیهن وابسته به کرباسچی، پس از چند ماه همراهی با گروهکهای برانداز در جریان اغتشاشات پاییز سال گذشته از شکست ائتلاف اپوزیسیون خبر داد.
در حالی که دو خبرنگار این روزنامه از بازداشتشدگان اغتشاشات سال گذشته هستند و این روزنامه تقلای فراوانی برای اعتراض وانمود کردن تحرکات جریان برانداز و اشرار تروریست انجام داد، اما آن پروژه آمریکایی- صهیونیستی نهایتاً به بنبست خورد و موجب ورشکستگی دستاندرکاران داخلی و خارجی ماجرا شد.
در همین حال و در پی تشدید درگیری میان سران اپوزیسیون فعال در اغتشاشات،هم میهن با بیان این که «ائتلاف اپوزیسیون شکست خورد» نوشت: «توئیت مشترک چهره های اپوزیسیون در شب اول سال میلادی ۲۰۲۳ ، امیدی را در میان مخالفان ایجاد کرد که اپوزیسیون جمهوری اسلامی سرانجام بعد از ۴۴ سال با یکدیگر متحد شدهاند. با نشست آنها در دانشگاه جرجتاون، این امید رفتهرفته رنگ واقعیت به خود گرفته بود. اما عمر همبستگی چهرههای سرشناس اپوزیسیون به چند ماه نکشید و با خروج رضا پهلوی و حامد اسماعیلیون از شورای همبستگی، عملا ائتلاف آنها نیز به پایان رسید و کار به جایی رسیده است که حتی یکدیگر را در شبکههای اجتماعی «آنفالو» میکنند. اما چرا این ائتلاف سیاسی دوام نیاورد و این قدر سریع به مخاصمه تبدیل شد؟ از همان ابتدا مشخص بود که اختلافات زیادی میان رضا پهلوی و حامد اسماعیلیون در جریان است؛ از روزهای اول اعتراضات در پائیز ۱۴۰۱، و خصوصا بعد از تظاهرات برلین، این اختلافات سربرآورده بود؛ مشروطهخواهان و طرفداران رضا پهلوی در توئیتر اسماعیلیون را متهم به رفتارهای ضدملی میکردند و حتی او را وابسته به سازمان مجاهدین خلق میدانستند. در سوی دیگر نیز طرفداران اسماعیلیون تأکید زیادی داشتند که «شاه» نمیخواهند و این را در شعارهایشان در برلین نیز فریاد زده بودند. حامد اسماعیلیون و رضا پهلوی با یکدیگر منشور همبستگی امضا کردند. در چنین شرایطی هر نوع کنشی از هر یک از طرفین، توسط هواداران گروه دیگر با بدبینی تفسیر میشد و منشور همبستگی نه تنها منجر به همبستگی نشد که به عاملی برای تشدید اختلافات میان آنها منجر شد.
از آن مهمتر، اساساً به نظر نمیرسید که ارادهای برای حل اختلافات در پایین باشد؛ برعکس رفتار هواداران هر دو گروه این تصویر را به ذهن متبادر میکرد که هر طرف قصد دارد طرف دیگر را در افکار عمومی تضعیف کند. به عبارت بهتر، گویی اراده بر این بود که در عین ائتلاف در بالا اختلافات در پایین تداوم داشته باشد تا هرکسی جایگاه خودش را در افکار عمومی تقویت و رقیبش را تضعیف کند و برای همین شاهد ظهور اکانتهایی بودیم که پروژهشان صرفا تخریب رقیب بود. مشخص بود که این ایده در عمل شکست میخورد در چنین فضایی به مرور برای هواداران رضا پهلوی و حامد اسماعیلیون این پرسش مطرح شد که اساسا چرا با هم مؤتلف شدهاند.
ماهیت و ویژگی توئیتر به نحوی است که محیط میان کاربرانش را قطبی میکند. در نتیجه اختلافات میان اسماعیلیون و پهلوی، آن چنان که دادههای توئیتری نیز نشان میدهد، نوعی قطببندی میان هواداران هر دو نفر شکل گرفته بود. در این شرایط، تحت تأثیر ویژگیهای شبکه هر قطب به سمت کاربری گرایش پیدا میکند که مواضع رادیکالتری داشـته باشـد. اقبال به مواضع رادیکال در هر قطب باعث شد تا خطر ریزش هواداران به دلیل ماندن در ائتلاف شدیدتر شود، خواسته هواداران هر قطب، خروج از ائتلاف و شورای همبستگی بود و امکان مقاومت در برابر این خواسته، خصوصا از جانب رضا پهلوی، سخت بود هواداران رضا پهلوی او را «شاهزاده» میدانند و همین امر نیز یکی از موانع ائتلاف بود؛ وقتی کسی شاهزاده باشد به معنای آن است که در موقعیت سروری و برتر از سایرین قرار دارد. در نتیجه موقعیت برابر میان «شاهزاده» و سایر چهرههای اپوزیسیون برای هواداران رضا پهلوی پذیرفتنی نبود چرا که او را ذاتاً در موقعیت سروری بر دیگران میدانند.
مجموعه این عوامل، در نهایت به شکست ائتلاف منجر شد؛ مخالفت بر سر اضافه شدن شاهین نجفی و دریا صفایی به شورای ائتلاف، که باعث رنجش رضا پهلوی و خروج او از شورای همبستگی شد، صرفا بهانهای برای پایان دادن به ائتلاف بود و ریشه شکست اپوزیسیون را باید در عوامل دیگر دید؟».
نکته مهمی که علت اول و اصلی شکست ائتلاف اپوزیسیون است و هممیهن عمداً به آن اشاره نکرده، شکست فاحش گروهکهای برانداز در میدان واقعیت و در مواجهه با بیاعتنایی و تودهنی ملت ایران به آشوبگران مدعی براندازی بود. در واقع، عدم همراهی مردم با شبکه آشوب بلکه قدرتنمایی در خیابان در تظاهرات عظیم مانند 13 آبان و 22 بهمن، کمر اپوزیسیون را شکست و به جان هم افتادن گروهکهای اپوزیسیون در این امر بالایی، اتفاقی طبیعی بود.
اظهار ناتوانی مدیر FBI در مقابل حملات سایبری چین
مدیر افبیآی هشدار داد: تعداد هکرهای چینی، 50 برابر کارکنان سایبری پلیس آمریکاست!
کریستوفر ری، مدیر سازمان افبیآی (پلیس فدرال آمریکا) با تاکید بر افزایش قدرت سایبری چین در سالهای گذشته گفت: هکرهای این کشور در برابر تعداد کارکنان سایبری سازمان متبوعش دستکم نسبتی ۵۰ به ۱ دارند. او همچنین گفت پکن در مقایسه با مجموع همه قدرتهای جهان، برنامه سایبری بزرگتری را مدیریت میکند.
مدیر افبیآی که در جلسه استماع کمیسیون تخصیص بودجه مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا شرکت کرده بود، بر درخواست افزایش بودجه سایبری این نهاد تاکید کرد و هشدار داد هکرهای حکومتی حالا قادر به تحمیل خساراتی بزرگتر از همیشهاند.
کریستوفر ری به نمایندگان مجلس آمریکا درباره خطر حملات سایبری انجام شده از سوی سایر کشورها مانند ایران، روسیه و کره شمالی نیز هشدار داد اما گفت: چین بزرگترین خطر را علیه حریم خصوصی و امنیت ایالات متحده ایجاد میکند. چین سالها است که برای تحتالشعاع قرار دادن آمریکا در جایگاه ابرقدرت جهانی، استراتژی چندجانبهای را دنبال کرده است.
به گفته مدیر نهاد اطلاعاتی ایالات متحده، مقیاس تهدید سایبری چین منحصر به فرد است و این کشور بیش از همه کشورهای دیگر، اطلاعات شخصی و سازمانی مربوط به ایالات متحده را به سرقت برده است.
به گزارش ایران اینترنشنال، مدیر افبیآی همچنین اعتراف کرد: ایالات متحده برای همگام شدن در این زمینه با چین در حال تقلا است
و افبیآی میزان تحقیقات خود درخصوص تهدیدهای برخاسته از چین را حدود ۱۳۰۰ درصد بیشتر کرده است.
ری به نمایندگان مجلس آمریکا توضیح داد اگر تمام کارکنان واحد سایبری و تحلیلگران اطلاعاتی افبیآی بخواهند تنها روی تهدیدات چین تمرکز کنند، باز هم هکرهای چینی با نسبتی ۵۰ به ۱ از تعداد کارمندان این نهاد بیشترند.
او در این جلسه برای مقابله با تهدیدات چین خواستار ایجاد
حدود ۲۰۰ موقعیت شغلی جدید در افبیآی شد. افبیآی همچنین علاوهبر بودجه 10/8 میلیارد دلاری امسال خود، درخواست ۶۳ میلیون افزایش بودجه کرده است.
چین همواره اتهامات هک و سرقت اطلاعات از ایالات متحده را رد کرده و در مقابل این ادعا، واشنگتن را به اتهامات مشابه متهم میکند. اوایل ماه جاری میلادی وزارت خارجه چین تاکید کرد ایالات متحده «بزرگترین تهدید علیه امنیت سایبری جهانی» است که تلاش میکند هژمونی خود را در فضای سایبری حفظ کند.
شورای آتلانتیک: اسرائیل از درگیری با حزبالله گریزان است
اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» در گزارشی تاکید کرد حزبالله لبنان و متحدان آن در دو دهه اخیر بیپرواتر شدهاند و با وجود آرامش نسبی سالهای اخیر، از اقدامات ضداسرائیلی آنها کاسته نشده است.
«نیکلاس بلانفورد» کارشناس مسائل خاورمیانه در گزارش شورای آتلانتیک نوشت: بار دیگر تشنج به مرزهای لبنان و اسرائیل بازگشته و جدیترین خشونتها در این منطقه در بیش از شانزده سال گذشته رقم خورد. روز ششم آوریل گذشته 34 موشک ۱۲۲ میلیمتری به سمت اسرائیل شلیک شد اما هیچ گروهی مسئولیت آن را برعهده نگرفت. جهاد اسلامی فلسطین از موشکهای لبنان بهعنوان عملیات قهرمانانه علیه جنایات اسرائیل در مسجدالاقصی استقبال کرد. یک منبع مرتبط با حزبالله لبنان به شبکه العربیه اظهار داشت که این سازمان در مورد حمله فوق مسئولیتی ندارد؛ بعداز آن هم هیچ اظهارنظر رسمی از طرف حزبالله اعلام نشد.
با اینحال اندکی بعد، اسرائیل بهصورت آشکار گروههای فلسطینی را مقصر دانست. «ریچارد هچت» سخنگوی ارتش اسرائیل گفت که این یک رویداد، فلسطینمحور بوده و ممکن است حماس یا جهاد اسلامی فلسطین مسئول آن باشند. فرآیند دورهای شلیک موشک پس از سال ۲۰۰۶ از جنوب لبنان به سمت اسرائیل معمولاً توسط مقامات امنیتی اسرائیل و لبنان به جناحهای فلسطینی نسبت داده میشود. دلیل آن نیز همزمانی آن با حملات نظامی اسرائیل علیه حماس در نوار غزه بیان شدهاند، بنابراین انگیزهای را برای آن بیان میکنند. با این حال، در شانزده سال گذشته که پرتاب موشکها بهصورت پراکنده صورت گرفته است، حتی یک فلسطینی از سوی حزبالله یا نیروهای نظامی لبنان معرفی یا دستگیر نشده است.
حتی اگر حماس یا دیگر جناح های فلسطینی مسئول حملات باشند هم این اقدام در تعامل با حزبالله انجام شده است. با توجه به گستردگی حمله موشکی
۶ آوریل، غیرقابل تصور است که حماس بدون هماهنگی با متحد لبنانی خود بهطور یکجانبه چنین رگبار موشکی سنگینی را انجام داده باشد، بهخصوص که حزبالله با حساسیت از مرز با اسرائیل محافظت میکند. در همین راستا سخنگوی ارتش اسرائیل ضمن مقصر دانستن حماس، افزود که ارتش معتقد است که حزبالله از اتفاقات آگاه بوده است.
واکنش اسرائیل به پرتاب موشک که با مقصر دانستن حماس همراه بود بهعنوان یک سیگنال برای کاهش تنش قابل ارزیابی است زیرا اگر اسرائیل بهصورت مستقیم حزبالله را به حمله موشکی متهم میکرد، ارتش مجبور میشد از این گروه انتقام بگیرد و این کار میتوانست خطر تشدید تنشها را به همراه داشته باشد و به جنگی همهجانبه منجر شود. مقصر دانستن حماس، در حالی که اسرائیل دخالت احتمالی حزبالله را بیان میکند، گزینه آسانتر و امنتری بوده است.
اقدام اخیر از سوی حماس، بار دیگر جایگاه این گروه را در محور مقاومت که به ایران نزدیک است و شامل سوریه، حزبالله، جهاد اسلامی فلسطین و دیگر شبهنظامیان و گروههای منطقهای مخالف اسرائیل و جاهطلبیهای غرب در خاورمیانه است، برجسته میسازد. در چنین شرایطی است که به نظر میرسد تحولات اسرائیل و کرانه باختری، حزبالله، حماس و جهاد اسلامی را تشویق میکند تا بیشتر از قبل با یکدیگر هماهنگ شوند. دیدار اسماعیل هنیه، رهبر حماس با حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله در بیروت در همین چارچوب ارزیابی میشود.
اگرچه حملات موشکی به اسرائیل با خشونت روز قبل از آن در قدس تحریک و تشدید شده، اما حکایت از آن دارد که عملیاتهای ضد اسرائیلی ممکن است در امتداد جبهه شمالی اسرائیل ادامه یابد. ورود پهپاد و حملات موشکی از سمت سوریه و دیگر تحولات در هفتههای اخیر نشان میدهند که حزبالله به دلیل بروز ناآرامیها در اسرائیل جسورتر شده و اکنون در مقایسه با نگرش محتاطانه این گروه از سال ۲۰۰۶ تا به حال، موضع تقابلیتری را علیه اسرائیل اتخاذ کرده است.
با توجه به افزایش تحولات در امتداد مرز شمالی اسرائیل، گسترش هماهنگی بین گروههای محور مقاومت و واکنش محتاطانه تلآویو به بزرگترین حمله موشکی لبنان از سال ۲۰۰۶ تاکنون، به نظر میرسد حزبالله و متحدانش ممکن است تشویق شوند تا در هفتههای آینده اقدامات جدیتری را علیه اسرائیل انجام دهند.
رابرت کاپلان: غرب باید به چشمانداز ناامیدکننده عادت کند
تحلیلگر ارشد آمریکایی معتقد است: دوره قدرت آمریکا پس از فروپاشی شوروی رو به پایان است و چشمانداز ناامیدکنندهای پیش روی غرب وجود دارد که باید به آن عادت کند.
رابرت کاپلان در تحلیلی برای نیو اسیتسمن نوشت: لحظه پس از جنگ سرد، دوره ۳۰ سالهای که جهانی شدن تحت حمایت برتری آمریکا سازماندهی شده بود در حال پایان است. همان گونه که «آندرس استفانسون» مورخ نوشته است: «نمیتوان انکار کرد که تقلیل ژئوپولیتیک به مجموعهای از عملیاتهای پاکسازی، دستاورد تاریخی قدرت ایالات متحده بود». امروز رقابت قدرتهای بزرگ، جنگ و رقابت برای کاهش منابع واقعیتهای قدیمی هستند که از نو متولد شدهاند برآمدههای تاریخ که شرایط فعلی را با خطر و عدم اطمینان روزافزون تعریف میکنند.
ما باید بیاموزیم که به طرزی تراژیک بیندیشیم تا از بروز تراژدی جلوگیری کنیم. مناشاره کردهام که ما به «آینده نگری مضطرب» نیاز داریم. عاقلترین فرد در میان ما به هماناندازه ما از بینظمی و هرج و مرج میترسد. با این وجود، تراژیکاندیشیدن مترادف سرنوشت گرایی نیست بلکه بدان معناست که محدودیتهای خود را درک کنیم و با اثربخشی بیشتری عملنماییم.
آلمان وایمار به معنای عذاب نهایی است: مهد مدرنیته که فاشیسم و تمامیت خواهی را به وجود آورد. وایمار به طور خاص یک نظام سیاسی ناپایدار بود که در فاصله اواخر سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳ میلادی وجود داشت نظامی که در خاکستر جنگ جهانی اول متولد شد. دنیای امروز ما نیز چنین است.
ما هیچ حکومت جهانی واقعا موثری نداریم. با این وجود، به دلیل انقباض جغرافیایی ناشی از فناوری یک نظام جهانی در حال ظهور وجود دارد که در آن بحرانها میتوانند از بخشی از زمین به بخش دیگر انتقال یابند. ارتباطات متقابل بیشتر به این معناست که هر مکان یا قارهای را میتوان استراتژیک در نظر گرفت و بر سایر مناطق تاثیر میگذارد. این یک وایمار جهانی است که همواره در آن بحران وجود دارد.
مطمئنا مشکلی در پیش است که به آیندهنگری مضطرب و تفکر غمانگیز از طرف ما نیاز دارد. تفکر تراژیک چیزهای زیادی را در بر میگیرد از جمله درک مفید بودن ترس. ما باید از ترس استفاده کنیم بدون آن که توسط آن بیحرکت شویم. مهمتر از همه آن که ما باید متوجه باشیم که با توجه به چنین سیستم جهانی تنگناهراسانه و بیش از حد بارگذاری شدهای فرض پیشرفت خطی تصور خطرناکی برای سرگرم کردن است.
آرمان گرایان در میان ما میگویند که جغرافیا تعیینکننده نیست و سرنوشت در نهایت در دست عاملیت انسان است. این در حالیاست که عامل انسانی نیازی به نتایج مثبت ندارد. افرادی مانند «ولادیمیر پوتین» و «شی جینپینگ» عوامل انسانی هستند که باعث جنگی گسترده در اوکراین شدهاند و آسیا را به سمت یک درگیری نظامی پیشرفته بر سر تایوان سوق میدهند. بنابراین، فکر کردن بدون توهم ضروری میشود.
سوئز، ویتنام، افغانستان، عراق، لیبی و... مجموعهای از بلایای قابل اجتناب را تشکیل میدهند. دقیقا به دلیل تقلیل یافتن ژئوپولیتیک توسط فناوری هزینههای به طور فزایندهای بیشتر و حتی فاجعه بارتر برای چنین شکستهایی در آینده وجود خواهد داشت. به همین دلیل است که در اوکراین و تایوان ما باید حد وسطی بین رضایت از حکومت استبدادی و خواستن غیرقابل انعطاف نتایج دموکراتیک کامل پیدا کنیم. ما باید به چشمانداز ناامیدیهای پیش رو عادت کنیم.