تاریخ انتشارشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۴
کد مطلب : ۴۷۱۷۸۶
دیدن وضع رقت‌بار کودکانی که در سرچهارراه‌ها به‌مجرد قرمز شدن چراغ راهنما به جلوی ماشین‌ها می‌دوند و با پارچه‌ای شروع به پاک کردن شیشه ماشین و مطالبه وجه می‌کنند و یا بر روی دوش مادر، گردن کج‌کرده، وسیله تاسف و تاثر مردم را فراهم می‌آورند، قصه پرغصه‌ای است که هنوز با گذشت چند دهه هنوز به پایان نرسیده است.
۰
plusresetminus
کودکان خیابانی، زخمی کهنه بر سیمای عاطفه و احساسات جامعه/ شبکه‌ای که با نابودی آینده کودکان، به ثروت‌های نجومی می‌رسد
به گزارش بلاغ؛ بسیاری معتقدند که یکی از مصادیق "مافیا" در وضع کنونی کشورمان در موضوع کودکان خیابانی قابل استناد است و شبکه‌ای که پشت ماجرای غمبار این موضوع رقت‌انگیز وجود دارد، ماهیتی کاملاً سودجویان دارد که با ابزاز کودکان و مجموعه‌ای از زنان و مردان، هر روز با بازی احساسات پاک ایرانی‌ها، هم پول هنگفت به جیب می‌زنند و هم سیمای نورانی ایرانیان را در منظر جهانی به تشویش و بدنامی می‌کشانند.

تاریخچه ظلمی نکبت‌بار
کار کودک، عمری به درازای تاریخ پیدایش جهان و تولد انسان دارد. از همان دورانی که انسان برای ادامهٔ بقای خود به کار ساختن سر پناه و تأمین غذا مشغول شد، کودکان نیز با راه‌های گوناگون به کار گرفته شدند و متناسب با توانایی‌های جسمانی خود، موظف بودند در کارها مشارکت کنند. با گذشت زمان و تغییر سبک زندگی انسان، این مشارکت همواره گسترده‌تر نیز شده‌است. چنانچه مطالعات باستانشناسی نشان می‌دهد، استفاده از کودکان در اجتماعات مبتنی بر شکار و گردآوری خوراک نسبت به جوامع متأخرتری که از طریق کشاورزی غذا بدست می‌آوردند به مراتب کمتر بود.

با این حال روند استفاده از کودکان برای کار بعد از انقلاب صنعتی شتاب بیشتری به خود گرفت. انقلاب صنعتی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد، دوره ای که دنیا با عطش شگفت‌انگیز تولید روبه رو شد و برای سرعت بخشیدن به فرایند تولید، ماشین آلات مکانیکی جایگزین کار انسانی شد و کارخانه‌های بزرگ و کوچک ابتدا در بریتانیا و سپس در ایالات متحده و دیگر کشورهای دنیا گسترش پیدا کرد. صاحبان کارخانه‌ها می‌بایست برای کار با ماشین آلات، نیروی انسانی استخدام می‌کردند، اما کار با آن دستگاه‌ها به قدرت و تخصص خاصی نیاز نداشت؛ بنابراین کارفرمایان تمایل شدیدی به استخدام کودکان پیدا کردند که نسبت به بزرگسالان دستمزدشان کمتر بود.

استفاده از کودکان به عنوان نیروی کار ارزان از قرن نوزدهم در کارخانجات بزرگ و کوچک آنقدر گسترده شد تا آنکه صدای اقشار مختلف جوامع بلند شده و زمینه برای ایجاد قوانین محدود کننده استفاده از کودکان در سنین پایین مهیا شد.

بر اساس آمار سازمان جهانی کار (ILO)، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان محروم از کودکی می‌شوند. طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از آن‌ها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام‌وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و ۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی می‌کنند. قاچاق انسان از راه‌های عمده وارد کردن این کودکان به بازار است. به جز کارگری برده‌وار، روسپی‌گری و فروش اعضای بدن کودکان، از دیگر سرنوشت‌های کودکان قاچاق است

کودکانی که مظلومانه وسیله ثروت قرار می‌گیرند
کودکان کار به گروهی از کودکان گفته می‌شود که به کار در بیرون از خانه اشتغال دارند. این نوع فعالیت طیف وسیعی از فعالیت‌ها از جمله انواع کار واقعی و کاذب، کارگری غیر حرفه‌ای، گدایی، واکس زدن، فروش کالاهای کم ارزش، و غیره را شامل می‌شود. کودکان کار به چند دسته تقسیم می‌شوند. دسته‌ای از آنها در خیابان‌ها کار می‌کنند و آخر شب‌ها به خانه بازمی‌گردند و احتمالاً به مدرسه می‌روند و لزوماً در دام بزه نمی‌افتند. گروهی دیگر از رفتن به مدرسه و تجربهٔ دوران کودکی بی‌بهره هستند و ارتباط‌شان با خانواده در شرف قطع شدن است و سلامت روحی و جسمی آن‌ها را تهدید می‌شود و زمینهٔ بزهکاری برای این دسته فراهم‌تر است. گروهی دیگر به مدرسه نمی‌روند و همراه خانوادهٔ خود در خیابان‌ها زندگی می‌کنند. گروه دیگر هم از اساس بی‌خانواده هستند و در خیابان رشد می‌کنند و ناگزیر تن به کار می‌دهند.
کودکان کار براساس دو فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف می‌گردند: نوع کار و حداقل سن مناسب برای آن کار. عموماً به کودکی یک کودک کار گفته می‌شود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر باشد، و با تحصیل کودک تداخل پیدا کند. سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین می‌گردد.

فریادهای بی‌صدای کودکان چه زمانی باید شنیده شود؟
کارشناسان آسیب های اجتماعی می گویند به جای عبارت «کودک خیابانی» بهتر است بگوییم «کودک در موقعیت خیابان» یا «کارِ خیابانیِ کودکان» تا از برچسب زدن به این اطفال جلوگیری شود. غافل از این که بر تن نحیف این کودکان جایی برای برچسب نمانده است، بس که زخم های عمیق، آن را خراشیده است. تغییر اسم به تنهایی، دردی از کودکان خیابانی دوا نمی کند، کودکانی که سال های پر اهمیت عمرشان را که زیر بنای دیگر مراحل زندگی است در خیابان و لابه لای خودروها سپری می کنند و ملتمس نگاه هایی می مانند که آن سوی شیشه خودرو، غرق در گرفتاری خود است.
 به تازگی دبیر مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک ، ناگفته هایی درباره معضل کودکان خیابانی در ایران مطرح کرد که مورد توجه رسانه ها قرار گرفت. از جمله آن موارد می توان به غیرایرانی بودن 80 درصد کودکان خیابانی در ایران اشاره کرد، کودکانی که به گفته این مقام مسئول از روزی 400 هزار تومان تا یک میلیون تومان درآمد دارند! که در طول یک ماه تقریبا معادل با حقوق یک کارمند میان رده با 20 سال سابقه کار در نظام اداری کشور است. با توجه به کسب درآمد بالا، هیچ بعید نیست پشت این چهره های معصوم، مافیای مخوفی هم پنهان شده باشد.  شاید به همین دلیل است که با گرم تر شدن هوا، تقریبا چهارراه یا خیابان پر ترددی در کلان شهرها پیدا نمی کنید که توسط کودکان خیابانی قرق نشده باشد. معمولا کوچک ترهای تیم، آدامس، دستمال نانو یا فال حافظ می فروشند، آنان هم که قد کشیده اند و دست شان به شیشه خودرو می رسد، با شیشه پاک کن به سراغ تان می آیند. اما با این حال دولت ها برنامه مشخص و کارآمدی برای سامان دهی و کاهش این آسیب اجتماعی که خود بسترساز آسیب ها و معضلات دیگر است، ارائه نکرده اند.

ظلمی که با سکوت مردم و مسئولان، مجوز حیات می‌گیرد
بررسی های انجام شده درباره کودکان خیابانی غیر ایرانی، نشان می دهد بسیاری از آن ها نیاز مالی مبرمی هم ندارند و صرفاً به دلیل تفاوت های فرهنگی و این که فرزند ذکور خانواده باید از دوران کودکی، مشق نان آوری کند، او را به تامین بخشی از درآمد خانوار مجبور می کنند، شغلی هم که نه مجوز می خواهد و نه کارت آمایش و اقامت، پرسه زدن در خیابان های شهر است!

اما در واقعیت کم نیستند کودکان ایرانی که از فرط تنگدستی خانواده، خواه به دلیل زندانی بودن پدر یا از کار افتادگی و فوت سرپرست خانواده، اکنون تنها نان آور خانوار محسوب می شوند و خارج از نگاه سینمایی و مافیایی، خودشان هستند که کوچه و خیابان را برای به دست آوردن لقمه نانی انتخاب کرده اند، اما در هر صورت جای هیچ کودکی با هر علت و بهانه ای در خیابان نیست.

تکلیف و وظیفه مردم در مواجهه با کودکان خیابانی مشخص است، تمامی کارشناسان حوزه آسیب های اجتماعی معتقدند خطرناک ترین کار ممکن، خرید از این کودکان و بدتر از آن، دادن بی دلیل پول به آن هاست، چرا که تکدی گری را در آنان تقویت می کند. در هر حال این پول می تواند در آینده مسیر زندگی سالم را به روی آنان ببندد. طعم کسب درآمد آسان و بی دردسر، رفته رفته میل و انگیزه کودکان برای فراگیری درس یا تخصص های حرفه ای را از بین می برد، او بزرگ تر می شود، در حالی که دیگر محبت های مردم در کف خیابان را دریافت نمی کند، این حس نفرت و طرد شدگی در کنار مشکلات و تنگناهای معیشتی، دور از اجتناب نیست که از این کودک خیابانی در جوانی اراذل و اوباش خیابانی بسازد و دست به بزه ای بزند که اتفاقا پیشتر به دلیل مهیا بودن بستر، پیش نیازهای آن را نیز از اطرافیانش آموخته است.
بنابراین حمایت غیر مادی، پاسخ منفی اما توام با احترام - طوری که کودک احساس تحقیر نکند - عدم دلسوزی بی دلیل و محبت بیش از حد، از جمله وظایف شهروندان در مواجهه با کودکان خیابانی است.

با پول‌دادن‌های‌مان، زخم کودکان خیاباتی را زنده نگه می‌داریم
هر چند واقع بینانه این که گاهی حس عذاب وجدان بعد از «نه» گفتن به این کودکان، باعث می شود در مواجهه با کودک بعدی، راحت تر دست به جیب شویم. بنابراین بر خلاف تصور، فرهنگ سازی در این زمینه بسیار حیاتی و رسالتی است بر دوش نهادهای فرهنگی که متاسفانه مغفول واقع شده است. چرا که تا وقتی پول باشد، کودک خیابانی جمع آوری نخواهد شد!

اما وظیفه دولت تنها به فرهنگ سازی مردمی خلاصه نمی شود، در سال های اخیر دولت با همکاری دادگستری مراکزی برای نگهداری و آموزش های لازم به این کودکان ایجاد کرده است، اما باید به این اصل توجه کرد، که جمع کثیری از این کودکان صاحب خانه و خانواده هستند و بهترین راهکار حمایت از این کودکان در محیط خانواده است، مگر در شرایط خاص که کودک، خانواده ای پرخطر دارد و حضور در خانه ممکن است سلامت جسمی او را تهدید کند، در این حالت می توان برای جداسازی از خانواده و حضور کودک در مراکز شبانه روزی اقدام کرد.

نباید فراموش کرد که شناسایی دقیق خانواده این کودکان رکن اصلی ماجراست. تلاش برای توانمند سازی و معرفی فرصت‌های شغلی به والدین، پایدارترین راهکار است. همچنین کمک به ترک اعتیاد والدین، در نظر گرفتن مشوق های مالی برای آنان در صورت بازگرداندن کودک شان به تحصیل، ارائه آموزش های لازم به خانواده، آشنایی آنان با آسیب ها و معضلات کار کردن کودک شان در خیابان به خصوص تعرض های پیدا و پنهان جنسی و ... از جمله اقداماتی است که می‌تواند راه گشا باشد. خانواده همچنین باید این هشدار را دریافت کند که تمامی این حمایت ها مشروط بر این است که حقوق آموزشی و رفاهی کودک خود را رعایت کند، در غیر این صورت علاوه بر قطع حمایت های مادی و معنوی، باید پاسخگوی قانون باشد.

آیا سازمان بهزیستی قادر به درمان این بیماری است؟
در حوزه اجرا، قانون «سازمان بهزیستی» را متولی سامان دهی هر کودک در معرض آسیب می داند، در حالی که این نهاد دولتی توان مالی و تشکیلاتی کافی برای انجام این کار را ندارد، که اگر داشت امروز با این تعداد از کودکان خیابانی مواجه نبودیم! سامان دهی کودکان خیابانی قبل از آن که نیازمند ردیف بودجه و اعتبار باشد، نیازمند اصلاح راهکارها و همت همگانی دستگاه هاست. اگر چه قانون برای 12 دستگاه به صورت مستقیم و غیرمستقیم تکالیفی در نظر گرفته اما شاید اگر مسئولیت شناسایی، جمع آوری و سامان دهی کودکان خیابانی، به شهرداری ها واگذار شود، با توجه به بهره مندی از امکانات و اعتبارات بیشتر، کمک حال بهتری برای کاهش این معضل اجتماعی باشد، کما این که در تهران اقداماتی برای این تغییر مسئولیت در دست انجام است. 

همچنین تلاش برای برقراری ارتباط بهینه به منظور بهره مندی از حمایت نهادهای مردمی و غیردولتی و البته سازمان های بین المللی مانند یونیسف از دیگر وظایف دولت در این باره است.

در آخر از یاد نبریم که این جا هم «پیشگیری» بهتر از درمان است، هر گاه کارخانه ای تعطیل شد، هرگاه تعداد زیادی از مهاجران بدون ضابطه و مجوز وارد کشور شدند، هرگاه تورم افسار گسیخت، افزایش کودکان خیابانی هم دور از انتظار نیست.

انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

کتاب و کتابت از نـگاه قـرآن
دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۸
چشم زخم؛ خرافات یا حقیقت؟
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
برنامه ملی سلامت خانواده زیر ذره‌بین
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
شهید شیرودی، مالک اشتر دفاع مقدس
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳