به گزارش
بلاغ؛ در عرف اجتماعی مردم این چنین وانمود شده که اکثریت حق است و اقلیت باطل. البته هستند کسانی که بر عکس فکر میکنند و معیار حقانیت را اقلیت میدانند؛ این در حالی است که از نظر قرآن، هیچ کدام معیاری برای حقانیت نیست؛ زیرا اقلیت و اکثریت هرگز نمیتواند معیار حق و باطل قرار گیرد؛ بلکه معیارهای حق و باطل، امور دیگری چون عدالت، صداقت، امانت، وفا و در یک کلمه به تعبیر قرآنی تقوای الهی است که فطرت انسانی آن را تشخیص میدهد و نقل وحیانی آن را امضا و تایید میکند. بنابراین، ممکن است که اقلیتی بر باطل و اکثریتی بر حق باشند، چنانکه ممکن است برعکس، اقلیتی حق و اکثریتی بر باطل باشند.
معیارهای حقانیت در قرآن
شناخت مواضع و عملکرد و رفتارهای گروههای اجتماعی میتواند در فهم این معنا کمک کند که هرگز اکثریت به معنای حقانیت و اقلیت به معنای عدم حقانیت نیست، چنانکه اقلیت نیز نمیتواند به معنای حقانیت باشد؛ زیرا از نظر قرآن آنچه معیار برای حقانیت است، عمل و رفتارهایی است که بر اساس ارزشهای فطری صورت میگیرد؛ زیرا عقل در قلب سالم و نفس معتدل به عنوان یک نرمافزار فطری، از این توان شناختی و انگیزشی برخوردار است که حق و مصادیق آن از جمله عدالت، صداقت، امانت، وفا، شکر، صلح، امنیت، آرامش، آسایش و مانند آنها و باطل و مصادیق آن همچون ظلم، دروغ و خیانت و بیوفایی و مانند آنها را باز شناسد و به دسته نخست گرایش و از دسته دوم گریزش داشته باشد. از همین رو خدا میفرماید که نفس انسان نسبت به این امور الهام شده و به دسته اول به عنوان تقوا گرایش داشته و از دسته دوم به عنوان فجور گریزش دارد.(شمس، آیات 7 و 8)
در حقیقت، معیار حقانیت چیزی جز اصول اخلاقی نیست که قلب انسانی به عنوان قوه ادراکی و انگیزشی آن را میشناسد. از این ادراک و گرایش به عنوان ادراکات و گرایشهای عقلی یاد میشود؛ زیرا عقلانیت در مفهوم و اصطلاح قرآنی، تنها ناظر به ساحت شناختی و معرفتی و ادراکی نیست، بلکه ساحت گرایشی و انگیزشی را نیز در بر میگیرد. از این رو امام صادق(ع) در تفسیر چیستی عقل میفرماید: ما عُبِدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان؛ عقل آن چیزی است که بدان خدای رحمان عبودیت میشود و بدان بهشت به دست میآید.
نرمافزار فطری هدایت تکوینی که در همه انسانها قرار داده شده(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8) حق و مصادیق آن را از باطل و مصادیق آن باز میشناسد و گرایشها وگریزشها را تنظیم میکند. اینگونه است که انسان به طور فطری در ساحت علم و عمل، اهل تقوا وگریزان از فجور است؛ زیرا تقوای الهی چیزی جز همان اصول ادراکی و ارزشی عقل فطری نیست که قلب با تعقل جامع در نفس معتدل، آن را کشف کرده و گرایشهایش را ساماندهی میکند.(همان)
بر همین اساس است که خدا در قرآن، در تبیین کامل و تفصیلی معیارهای الهی میفرماید: ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ گرامیترین شما در نزد خدا با تقواترین شما است.(حجرات، آیه 13) از این آیه به دست میآید که معیار الهی همان معیاری است که فطرت الهی به الهام الهی آن را میداند و میشناسد و بدان گرایش دارد. همچنین از این آیه دانسته میشود که تقوا و نیز کرامت همانند ایمان دارای مراتب تشکیکی و برخوردار از شدت و ضعف است.(مائده، آیه 93)
البته این توانایی برای قلب در نفس معتدل است که با تعقل در ساحات علم و عمل چنین شناخت و گرایشی را موجب میشود که خروجی آن تقوای الهی است؛ اما وقتی نور الهی در نفس به سبب فجور و گناه دفن شود، چنین توانایی تضعیف شده و حتی به شکل مهر شده در میآید. در این زمان است که نه تنها توانایی شناختی و گرایشی حقانی از دست میرود، بلکه شخص دچار وارونگی شناختی و گرایشی شده و صلاح و اصلاح را فساد و افساد میبیند و فساد و افساد را صلاح و اصلاح میداند. در حقیقت چنین اشخاصی به جای عقلانیت گرفتار سفاهت شده و به جای رشد در عقلانیت، سقوط کرده و به درجات حیوانات بلکه پستتر از آن حتی جمادات تنزل شناختی و گرایشی پیدا کرده و قدرت تعقل و تفقه را از دست میدهند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 12؛ اعراف، آیه 179)
به هر حال، از نظر قرآن، هرگز اکثریت یا اقلیت نمیتواند معیاری برای شناخت حق و باطل و اثبات گرایشهای صحیح و سالم در انسان باشد.
ویژگیهای اکثریت و اقلیت در قرآن
در اقلیت انسانی نوعی ویژگیهایی وجود دارد که میتواند آنان را به سبب تحقق معیارهای حقانیت در چنین جایگاهی قرار دهد؛ زیرا از نظر قرآن، در میان گروههای اجتماعی، تنها اقلیتی هستند که معیارهای حقانیت را در نظر میگیرند و بدان گرایش دارند.
به سخن دیگر، شناسایی و تشخیص حق و باطل اصلا با معیار جمعیتی اقلیت و اکثریت دستیافتنی نیست؛ اما در اقلیتهای اجتماعی میتوان ویژگیهایی را شناسایی کرد که نشان میدهد که اقلیت مردم بیشتر دنبال معیارهای حقانیت هستند تا اکثریت مردم.
بر اساس گزارشهای قرآنی در طول تاریخ، گروه اکثریت در برابر اقلیت دارای ویژگیهایی چون عدم علم در امور(اعراف، آیه 131؛ انعام، آیه 37؛ نحل، آیه 38)، جهالت عقلی و علمی(انعام، آیه 111؛ عنکبوت، آیه 63؛ حجرات، آیه 4؛ مائده، آیه 103))، پیروی از گمانهها(یونس، آیات 32 تا 36)، فسق (آل عمران، آیه 110؛ مائده، آیه 59)، کفر و عدم ایمان(اسراء، آیه 89؛ شعراء، آیات 176 و 190؛ مؤمنون، آیه 78)، شرک(روم، آیه 42)، گمراهی (صافات، آیه 71)، دروغگویی(شعراء، آیات 222 و 223)، عدم شکر(غافر، آیه 61؛ اعراف، آیات 16 و 17)، عدم یادآوری حقایق(اعراف، آیه 3؛ نمل، آیه 62؛ حاقه، آیه 42)، اسراف جنسی(ذاریات، آیات 32 تا 36)، جرم (همان؛ هود، آیه 116)، اتراف و رفاه زدگی(همان)، تکذیب پیامبران(اعراف، آیات 101 و 102)، عدم وفا به عهد(همان)، ظاهربینی و دنیاگرایی(روم، آیات 6 و 7)، ایمان همراه با شرک(یوسف، آیه 106)، تجاوزگری و بدکاری (توبه، آیات 8 و 10)، سدکننده راه حق و اهل حق(همان، آیات 7 و 9)، عدم ژرفاندیشی و ژرفنگری(فتح، آیه 15) و مانند آنها هستند که همگی بر خلاف ارزشهای فطری است که عقل در قلب سالم و نفس معتدل الهی، آن را میشناسد و بدان گرایش دارد.
بر اساس گزارشهای قطعی و تحلیل و تبیین و توصیف اقوام و گروههای انسانی در طول تاریخ تنها اقلیتی اندک بودند که از صفات و عملکردهای مثبتی برخوردار بودند که از آنها به اصول اخلاقی و ارزشهای انسانی – الهی یاد میشود و افزون بر عقل فطری، نقل وحیانی نیز آن را تایید و امضا کرده و به ستایش از آنها پرداخته است. از نظر قرآن، اقلیتی در جوامع بشری دارای ویژگیهایی چون تفقه(فتح، آیات 15 و 48)، عدم پیروی از شیطان(نساء، آیه 83)، عدم نافرمانی از تکالیف دشوار(نساء، آیه 66)، برخورداری از فضل الهی(همان)، شکرگزاری(سباء، آیه 13؛ اعراف، آیه 10؛ مؤمنون، آیه 78؛ ملک، آیه 23)، ایمان به خدا و قرآن(هود، آیه 17 و 40؛ نساء، آیه 46؛ بقره، آیه 88)، عدم خیانت(مائده، آیه 13)، نجات یافته از عذاب(هود، آیه 116)، اطاعت و پیروی بیقید و شرط از دستورها(نساء، آیه 66)، حضور در جهاد و جنگ(احزاب، آیه 18)، معتدل و مقتصد(مائده، آیه 66)، مخلص به فتح لام(حجر، آیه 40، ص، آیه 83)، علم و معرفت(کهف، آیه 22)، جهاد(بقره، آیه 249)، وارستگی و امانت(مائده، آیه 13)، عمل به تکالیف و پیمانها(بقره، آیه 83)، سبقت در کارهای خیر و انجام کارهای نیک(واقعه، آیات 10 تا 14)، یادکرد خدا(حاقه، آیه 42؛ غافر، آیه 58؛ نمل، آیه 64)، تعهد و التزام(توبه، آیه 8؛ اعراف، آیات 101 و 102) و مانند آنها هستند.
بنابراین، اگر تایید نسبت به اقلیتی میشود نه به سبب اقلیت بودن، بلکه به خاطر گرایش به حق و مصادیق است. پس از نگاه قرآن، هرگز اقلیت و اکثریت معیاری برای حق یا باطل نیست، بلکه حقانیت معیاری دارد که اگر در هر گروهی ایجاد شود میتواند حق باشد خواه اکثریت باشد خواه اقلیت.