در فهم حقیقت رفتارها و اعمال از جمله رفتارهای نابهنجار همانند تمسخر باید به روانشناسی شخصیت یعنی ملکات و مقوماتی که روحیه شخص را شکل میبخشد و نیات از آن سرچشمه میگیرد و رویهها از آن تولید میشود، توجه ویژهای مبذول شود.
۱
به گزارش بلاغ؛ یکی از رفتارهای نابهنجار اجتماعی، استهزاء و تمسخر دیگران است که با قصد تحقیر و تسخیر همراه است؛ هر چند که متکبران خودپسند مستکبر بیشتر چنین رفتار نابهنجاری را در پیش میگیرند، اما اختصاص به این رده اجتماعی ندارد و گاه مردم عادی نیز اینگونه عمل میکنند.
ممکن است که این رفتار نابهنجار موردی و مصداقی باشد و به عنوان یک رویه برخاسته از یک روحیه تحقیر تکبرآمیز نباشد، اما اگر به عنوان یک رویه براساس ملکات و رذایل اخلاقی باشد، باید آن را بر اساس روان شناختی مورد تحلیل قرار داد؛ زیرا از نظر قرآن، رفتارها و اعمال برخاسته از نیات خوب و بد افراد تابع شاکلهای است که از ملکات خوب و بد در نفس انسانی شکل گرفته است.
در حقیقت، در اعمالی که رویه شخص باشد، این نیات تابع شاکله ملکات است که نقش اساسی دارد. بنابراین، در فهم حقیقت رفتارها و اعمال از جمله رفتارهای نابهنجار همانند تمسخر باید به روانشناسی شخصیت یعنی ملکات و مقوماتی که روحیه شخص را شکل میبخشد و نیات از آن سرچشمه میگیرد و رویهها از آن تولید میشود، توجه ویژهای مبذول شود.
فلسفه استهزاء و اهداف نفسانی آن
تمسخر یکی از زشتترین رفتارهای اجتماعی است که به قصد تحقیر انجام میشود و ممکن است نوعی تسخیر نیز به دنبال داشته باشد؛ زیرا شخصی که تحقیر میشود در یک فرآیندی، توانایی ذاتی خوداتکایی و اعتماد به نفس را از دست میدهد و ناخواسته تحت تسخیر دیگران قرار میگیرد و با نوعی بیعدالتی به استخدام طبقات استثمارگر در میآید که در بسیاری موارد کسانی جز اشراف متکبر و مستکبر و ظالمان قارون صفت یا فرعون صفت نیستند؛ در حقیقت، تحقیری که با تمسخر ایجاد میشود، بستری برای تسخیر و استثمار و بهرهکشی در ابعاد و ساحات گوناگون میشود.
به سخن دیگر، استهزاء موجب میشود تا فرد تحقیر شده، حالت دفاعی خویش را از دست بدهد و بیدفاع شود تا جایی که از درون به سطحی از سقوط میرسد که گرفتار خود تحقیری و خودکم بینی میشود. اینگونه است که ظرفیتی برای استثمار فراهم میآید؛ زیرا تخریب شخصیت شخص با تمسخر چنان سنگین است که نمیتواند به سادگی از زیر ضربات سهمگین آن خود را رها سازد و جان تازهای به خود دهد؛ چون از درون فروپاشیده است و امکان صبر و استقامت و دفاع نفسانی از خویش را نمییابد یا چنین توهم و احساسی به او دست میدهد.
پس فلسفه استهزاء چیزی جز نابودی شخصیت شخص و گرفتن توان دفاع نفسانی از او نیست؛ زیرا وقتی اینگونه شود دیگر میتوان او را به تسخیر در آورد و هر گونه خواست با او عمل کرد.
بسترها و ریشهها و روشهای استهزاء
کسانی که دنبال چنین اهداف و فلسفهای، یعنی تحقیر و تسخیر دیگران هستند خود را برتر از دیگر افراد جامعه و جزو طبقه ممتاز میدانند. از نظر قرآن، اشراف که خود را از طبقه ممتاز میدانند، به قصد از میان بردن دفاع نفسانی، این رویه را حتی نسبت به پیامبران دعوتگر به حق داشتند و با استهزای آنان درصدد بودند تا آنان را خلع سلاح کرده و در موقعیتی قرار دهند که دست از بیان و دفاع از حق بردارند.
متکبران برتری جوی دارای روحیه تکبر، رویه استکبار و استبداد دارند و شیوه تمسخر را در پیش میگیرند تا به زعم خود دیگران از جمله پیامبران و مؤمنان را خلع سلاح کنند. فرعون به طور مثال با همین روحیه و رویه به تحقیر حضرت موسی(ع) میپرداخت و او را درخصوص امدادهای الهی تمسخر میکرد.
کافران که خود را در عقلانیت دنیوی سرآمد میدانند و به داشتههای مادی خویش مینگرند، در برابر حق و اهل حق اینگونه عمل میکنند. آنان همواره با استهزاء و تمسخر میخواهند تا مؤمنان را خوار کرده و آنان را از دعوت به حق و حرکت در صراط مستقیم ایمان بازدارند. آنان برای دستیابی به اهداف خود همه چیز را به سخریه میگیرند و عقاید و اعمال مؤمنان را تمسخر میکنند. آنان اصول اعتقادی از جمله ایمان به معاد و رستاخیز و اعمال عبادی از جمله نماز را به تمسخر میگیرند و وعدههای عذاب پیامبران را ابزاری برای استهزاء قرار میدهند.
البته برخی از اهل کتاب از یهود و مسیحی نیز با تمسخر مؤمنان تلاش میکنند تا آنان را از صبر و استقامت در ایمان باز دارند و خلع سلاح کنند. آنان نماز مؤمنان را به تمسخر میگیرند و مراسم عبادی ایشان را استهزاء میکنند و بانگ اذانشان را بازیجه تحقیر قرار میدهند.
بر اساس تعالیم قرآن، خود برتربینی، نابخردی و عدم تعقل در حقایق اقوال و عقاید و اعمال، جهالت علمی در کنار جهالت عقلی، نفاق و نشست با شیاطین جنی و انسی، بیماردلی و ناتوانی قلبی در درک و فهم حقایق، ارتکاب گناه و از میان رفتن حرمتها و حریمها از مهمترین عواملی است که شخص را گرفتار رفتار زشت و نابهنجار تمسخر میکند؛ زیرا چنین اموری ملکات شخصیت شخص را تحت تاثیر قرار میدهد و او را از حرکت در مسیر فطرت و هدایت الهی باز میدارد و در مسیر سقوط قرار میدهد تا جایی که تخریب شخصیت دیگران برایش امری مذموم شمرده نمیشود، بلکه آن را ابزاری برای تحقیر و تسخیر و حذف شخصیتی دیگران قرار میدهد.
روشهایی که تمسخرکنندگان در پیش میگیرند محدود به شیوهای خاص نیست، بلکه با توجه به شرایط و موقعیت هر چیزی که میتواند موجب تخریب شخصیت مقابل شود، به کار گرفته میشود. بنابراین، از اشارات چشمی گرفته تا حرکات سر و دست، تا سوت و کف زدن تا اتهام زنی با کلمات و دروغگو شمردن و نیز استفاده از القاب زشت و عیب جویی و بهرهگیری از کنایات تمسخرآمیز از روشهایی است که برای تمسخر به کار گرفته میشود.
آثار دوسویه استهزاء
استهزاء به سبب آثار مخرب روانی شخصی و اجتماعی از گناهان کبیره است که باید از آن اجتناب کرد. کسانی که به تمسخر دیگران بهویژه پیامبران و مؤمنان میپردازند، گرفتار بدترین زیانکاری شده از هدایت پاداشی الهی و آمرزش و مغفرتش محروم میشوند.
همچنین از نظر قرآن، تمسخرکنندگان به عنوان ظالمان، مجرمان و فاسقان مجازات میشوند و خدا آنان را به عذاب سخت در دنیا و آخرت از جمله دوزخ تهدید میکند کسانی که رویه استهزاء را در پیش میگیرند، گرفتار فراموشی ذکر الهی میشوند که البته نسیان خدا موجب میشود تا خدا نیز آنان را فراموش کند.
باید توجه داشت کوتاهی کردن نسبت به دین و مؤمنان موجب میشود تا شخص در قیامت گرفتار حسرت شود و در اندوهی شدید فرو رود که از آن خارج نخواهد شد.
از نظر قرآن اگر تمسخرکنندگان قصد دارند تا ضربات روحی و روانی به دیگران وارد سازند و موجب اندوه حتی پیامبر(ص) با تمسخر خویش شوند، اما خودشان نیز آسیبهای جدی خواهند دید؛ زیرا اصولا اذیت و آزار دیگران پیش از آنکه به دیگران زیان برساند به خود شخص موذی زیان میرساند.
پس اگر امروز با تمسخر دیگران میخندید، روزی دیگر میرسد که همان تمسخرشدگان به شما میخندند؛ زیرا از همان دست که دادید گرفتید و به تعبیر قرآنی«اگر نیکی کردید به خودتان کردید و اگر بدی و زشتی کردید به خودتان کردید.» کسانی که تمسخر دیگران بهویژه پیامبران و مؤمنان را در پیش گرفته و آن را رویه زندگی خود کردهاند باید بدانند که جزای آن چیزی جز دوزخ نخواهد بود.
البته خدا در قرآن از مؤمنان میخواهد تا با در پیش گرفتن روشهایی، با تمسخرکنندگان مبارزه کنند که این مبارزه شامل بیاعتنایی، صبر ، ترک دوستی و عدم پذیرش ولایت و سرپرستی آنان، ترک همنشینی و معاشرت با آنان و حتی مقابله به مثل میشود؛ زیرا اینگونه هم هشداری به آنان داده میشود و هم به این حقیقت میرسند که ممکن است با آنان در چارچوب عدالت مثلی تقابلی مقابله به مثل شود.