تاریخ انتشاردوشنبه ۶ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۱:۱۱
کد مطلب : ۴۷۴۲۲۰
نسخه داعش را حاج قاسم سلیمانی با وعده صادق درهم پیچید که با ایجاد گروه‌های شبه‌نظامی و همین‌طور مردمی در عراق و سوریه عرصه را بر داعش تنگ و روزگار آمریکا را با وجود هزینه تیلیاردها دلاری سیاه کرد.
۰
plusresetminus
سپاهیان دو جریان حق و باطل عصر خود را بشناسیم
به گزارش بلاغ؛ اتفاقات اخیر روسیه و ماجراهای چرخش گروه موسوم به «واگنر» به رهبری «یوگنی پریگوژین» معروف به «آشپز» فارغ از هرگونه نتیجه حاصل برای طرفین در جغرافیای روسیه، برای سایر کشورها و به‌ویژه برای آنهایی که دارای سبقه جنگ‌های نظامی در منطقه غرب آسیا هستند؛ حامل پیام‌ها و ویژگی‌هایی است که این پیام‌ها و ویژگی‌ها را می‌توان از نتایج حاصل در جنگ‌های نیم‌قرن اخیر استخراج کرد و حتی آن را به وقایع اجتماعی خاص که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد تعمیم داد.

اجازه بدهید ابتدا به کارنامه آتش‌بیار همیشگی معرکه‌های گوناگون منطقه که خود را از آن سوی کره زمین به نقطه زیست ما رسانده است نگاهی بکنیم که همواره در استراتژی‌های مختلف برای کسب ثروت و قدرت، ابزار جنگ و استفاده از گزینه نظامی و حضور فیزیکی را از اوجب واجبات خود می‌داند و برای دستیابی به این اهداف، دو راهبرد را در پیش می‌گیرد که اولی «کنترل تجارت نفت» و دومی «فروش سلاح» است.

آمریکا با مداخله مستقیم در جنگ ایران و عراق در اواخر جنگ و در جنگ معروف به «نفتکش‌ها» نقش تاثیرگذاری داشت که به صراحت می‌توان آن را درگیری مستقیم نظامی با ایران نامید و این مضاف بر ماجراهای طبس بود که شرح آن بارها ارائه شده است. 

در نهایت، در هر دو مورد، به‌رغم ضعف‌های نظامی ایران- که با توجه به ویژگی‌های آن زمان موجود بود- با شکست آشکار صحنه را ترک کرده است.
 آمریکا در جنگ اول و دوم خلیج‌فارس و در ماجرای ساقط شدن رژیم بعثی عراق، بعد از چندین سال جنگ و هزینه، به اذعان کارشناسان برجسته خود آمریکا و جناح‌های مختلف سیاسی دموکرات و جمهوری‌خواه که در بزنگاه‌های انتخاباتی، خوب به اصطلاح پته هم را می‌زنند؛ عراق را دودستی تقدیم ایران کرد و درواقع به نیابت از ایران، حکومت جنایتکار صدام را با ابزار نظامی و با میل و همراهی مردم عراق برچید.

آمریکا بعد از ماجراهای 11 سپتامبر که در‌به‌در، به‌دنبال بن‌لادن و طالبان بود؛ بی‌محابا خود را به افغانستان رساند و نتیجه در نهایت، پس سال‌های متوالی حضور و آموزش نیروهای مثلا ارتش افغانستان و همین‌طور دیپلمات‌هایی چون اشرف غنی، سرریز شدن مردم افغانستان از هواپیماهایشان به هنگام خروج بود و فرار مسئولین دولتی و تصرف کابل، در کمترین زمان ممکن توسط طالبان و باقی ماندن هزینه‌ها و کشته‌هایی که آمریکا برای خود در افغانستان به‌جا گذاشت و آبروی از دست رفته‌ای که دیگر هیچ‌گاه باز نخواهد گشت.

آمریکا در ماجرای داعش، علاوه‌ بر آنکه به اذعان خود کاندیداهای ریاست‌جمهوری‌شان، پدیدآورنده آن بوده؛ بلکه در مبارزه با آن نیز هیچ‌گاه نتوانست خود را چه در نقش مبارزه نظامی و چه در نقش آموزش نظامی به ارتش عراق، به‌رغم ایجاد پایگاه‌های متفاوت اثبات کند و در نهایت، نسخه داعش را حاج قاسم سلیمانی با وعده صادق درهم پیچید که با ایجاد گروه‌های شبه‌نظامی و همین‌طور مردمی در عراق و سوریه عرصه را بر داعش تنگ و روزگار آمریکا را با وجود هزینه تیلیاردها دلاری سیاه کرد.

آمریکا پشتیبان مستقیم اطلاعاتی و تسلیحاتی و راهبردی کشورهای به اصطلاح ائتلاف در جنگ ناجوانمردانه یمن بود که باز هم بعد از چندین سال، آنکه تصمیم به ثبت نتیجه جنگ گرفته است؛ انصار‌الله تحت حمایت ایران است.

آمریکا در جنگ‌های مختلف حزب‌الله لبنان با رژیم غاصیب صهیونیستی، تمام‌قد و با مداخله‌های سیاسی و نظامی و اطلاعاتی و تسلیحاتی و مالی و رسانه‌ای، غلام حلقه به گوش جنایتکاران جنگی و کودک‌کشان صهیونیست بود؛ اما امروز قدرت بازدارندگی حزب‌الله در حدی است که دیگر حتی سران صهیونیستی از به‌کارگیری الفاظ تهدید‌آمیز علیه حزب‌اللهی که ایران پشتیبان آن است واهمه دارند و این حزب‌الله است که شرایط را تعیین و تثبیت می‌کند و نتایج جنگ‌های مختلف، همواره در نهایت به‌رغم ترورهای که به سبک بزدلانه از سوی رژیم صهیونیستی صورت گرفت به نفع حزب‌الله و ایران بوده است.

بلک‌واتر آمریکا همانند گروه واگنر روسیه در جنگ‌های افغانستان و عراق به شدت نقش ایفا کرده و جنایت‌های جنگی بی‌شماری را هم رقم زده؛ اما گویا ساختاری منسجم و متصلی به بدنه حرفه‌ای ارتش آمریکا دارد که لاجرم تحت هر شرایطی باید از سیاست‌های کلی و راهبردهای نظامی تعین شده تبعیت کند که درواقع به این نحو استقلال و قدرت اختیار خود را از دست می‌دهد و این نمی‌تواند نقطه مطلوب برای مدیران این گروه باشد که به‌رغم هزینه‌های سنگین، همواره تابع سیاست‌های سیاستمداران آمریکا باشند و در نهایت مثل واگنر روی دیگری از خود نشان خواهند داد. 

اروپای مثلا متمدن، در جنگ چشم‌آبی‌های اکراین و با دامنه و وسعت مفهوم و جغرافیای ناتو، چنان با جان و مال و گوشت و پوست و استخوان به کمک زلنسکی آمده است که حالا خودش دارد فریاد می‌زند؛ انبارهای تسلیحاتی‌اش خالی شده و کم‌کم سیاستمداران کشورهای اروپایی هرکدام ‌سازی متفاوت از دیگری می‌زنند و گرچه بالاتفاق و حتی با کمک آمریکا، کانادا، استرالیا، ژاپن و... تلاش دارند روسیه را از ادامه پیشروی باز دارند؛ اما حتی با این جمع پرطمطراق هم‌قسم شده نیز، بعد از این همه مدت از عهده روسیه (بر مبنای گفته‌های بعضی رسانه‌ها، شما بخوانید «پهپاد شاهد»...!) بر نمی‌آیند.

تا به اینجای موضوع، تقریبا تمام قدرت‌های موجود نظامی دنیا، ضمن بیان موقعیت‌های جنگی مختلف در جغرافیاهای متفاوت، اسم برده شد که به این جمع باید چین و یا حتی دو کره را هم اضافه کنیم که البته ماهیت این سه (چین و دو کره) از آنچه نسبت به سایرین ذکر شده تا حدودی متفاوت و خاص است.

چین تقریبا به جز منطقه خود، سعی می‌کند در جغرافیای دیگر دخالت نظامی نداشته باشد و معمولا موارد سیاسی و تجاری را پی می‌گیرد تا گسترش قدرت نظامی را در چالش تایوان نیز هنوز نتیجه مطلوب خود را به دست نیاورده و دو کره هم هرکدام با ویژگی‌های خاص خود تکلیفی تقریبا مشخص و معین دارند که گاهی با چند جدال سیاسی و رسانه‌ای و یا با چند رزمایش منطقه‌ای و موشکی موضوع فیصله پیدا می‌کند.

هند و پاکستان هم که دارای ویژگی‌های خاص خود در موضوعات نظامی هستند و ضمن آنکه، مسیر توسعه نظامی خود را به دشواری طی کرده‌اند؛ اما هنوز آن جایگاه لازم را در معادلات جهانی- به نسبت جمعیت و به نسبت آنچه که دارای سلاح‌های غیرمتعارف هستند- به دست نیاوردند و منهای تقابل فی‌مابین بر سر کشمکش‌های کشمیر، راهبرد تاثیرگذار و خاصی بر معادلات منطقه‌ای و جهانی از آنها دیده نمی‌شود.

به‌طور قطع تا اینجا در میان همه اسامی کشورها و موقعیت‌های جغرافیایی که اشاره شد؛ یک کشور، دارای وجه متمایز میان اسامی همه این کشورها و جغرافیاها و جنگ‌ها است که به‌سادگی و به‌راحتی و با سری بلند و با افتخار می‌توان گفت آن کشور و وجه تمایز نسبت به سایرین «ایران» است؛ اما چگونه؟

ایران چه در کالبد هستی خود(جغرافیای داخلی) و چه در بهره‌برداری از ظرفیت‌های غیر(جغرافیای خارجی)، در مقوله تنش‌ها و برخوردهای نظامی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، طوری عمل کرده است که با کمترین هزینه ممکن راهبرد خود را به پیش برده و در نهایت به اهداف تعین شده خود نیز دست یافته.
مقایسه گروه‌های مردمی و شبه‌نظامی متحد با ایران در کشورهایی مثل عراق، سوریه، لبنان، یمن و... با ارتش‌های مجهز و حتی ابرقدرت، به خوبی گویای تفاوتی فاحش به لحاظ برتری آنها در میدان است که این گروه‌ها را چه در مقایسه ساختاری و وجودی و چه در مقایسه عملکردی با واگنر یا بلک‌واتر نیز متمایزتر نشان می‌ دهد.

سازماندهی و ایجاد ساختار در گروه‌های نظامی متکی به حمایت ایران، نه با ضرب و زور و نه با توسل به مزدوری یا براساس جبرهای ممکن انجام شده، بلکه هر آنچه است؛ مبتنی بر انگیزه و اعتقاد راسخ و ایمان به مسیر تعیین شده شکل گرفته و اگر مدعیان قدرت دچار فراموشی نشده‌اند؛ باید با مرور سوابق تاریخی بدانند که در ایجاد این ایمان و اعتقاد و انگیزه آنها نیز نقش بسیار پررنگ و تاثیرگذاری را ایفا کرده‌اند و به قول معروف مصداق «عدو شود سبب خیر» هستند؛ این سوابق، همان تحمیل هشت سال جنگ نابرابر بر ایران بود که کشور ما در آن زمان اقدامات نظامی مردم‌محور را به‌خوبی در میدان واقعی عمل تمرین کرد و امروز تجربه آن دوران را که کسی فکر نمی‌کرد روزی آن جنگ تبدیل به نعمت شود؛ مبدل به نقطه تمایز خود در تقابل‌های منطقه‌ای کرده است.
در هشت سال دفاع مقدس، ما از دستیابی به یک عدد فشنگ و سیم‌خاردار در جهانی که شرق و غرب به کمک صدام آمده بودند بازماندیم و بزرگ‌ترین سلاح‌مان شد، جان‌های جوانان آماده شهادت که تمام هستی خود را بر کف دست گرفته بودند و مرگی در قامتی به نام شهادت، برای آنها افتخاری بود پایان‌ناپذیر. 

همین جنگ علاوه‌بر دستاورد (تجربه چگونگی جذب نیرو، سازماندهی و پشتیبانی و...) نیروهای مردمی تحت عنوان بسیج، تجربه ارزشمند دیگری به نام «سپاه بدر» داشت؛ که این سپاه، متشکل از اسرا و نیروهای مردمی عراق بود که در آفتاب حقیقت انقلاب اسلامی ایران به قله روشنایی ضمیر و باطن خویش رسیده بودند و به‌رغم آنکه صدام نیز گروه منافقین ایرانی را تمام‌قد در اختیار داشت؛ اما این ایران بود که توانست در عملیات‌های متفاوت از جمله قدس5 و... ظرفیت سپاه بدر را در اختیار بگیرد و با یقین به باطل بودن صدام و هم‌مسلکان او، آنها را برای روزهای مهم‌تر و پیش‌رو آموزش و سازماندهی و پشتیبانی کند.

اگر همه تلخی‌ها و شیرین‌ها و همه تجربیات هشت سال دفاع مقدس را کنار بگذاریم و تنها بسنده به این کنیم که تجربه چگونگی به‌کارگیری بسیج مردمی و سپاه بدر، امروز میراث ما از آن جنگ برای مقابله با انواع مقابله‌های نظامی و شبه‌نظامی در منطقه است؛ ارزش آنهایی که این میراث را برای ما به یادگار گذاشته‌اند بیشتر از پیش نمایان خواهد شد.

مبرهن است که روسیه، مقطعی با گروه نظامی خودساخته‌ای به‌شدت در معرض چالش و تنش و حتی درگیری سخت قرار گرفت و مشخص است که در سوی مقابل، اروپا و ناتو هم با تمام توان و امکان به مقابله با روسیه آمد؛ اما از عهده این مقابله چه در ابعاد نظامی و چه اقتصادی و... برنمی‌آید.
مسلم است که آمریکا وقتی از افغانستان با آن فضحات تاریخی خارج شد و عملا- بعد از حدود 20 سال که با هدف نابودی طالبان آمده بود- یک‌شبه، حکومت را به آنان وگذار کرد؛ یعنی، چه در آموزش نظامی ارتش افغانستان و چه در ایجاد ساختار نظامی و چه در پیکار مستقیم با طالبان شکست خورد و این برای کشوری که مدعی ابرقدرتی در جهان است؛ یک ننگ دیگر همانند ننگی است که در عراق و سوریه، داعش برای او رقم زده است.

آشکار است که وقتی مسعود بارزانی، گروه چهل‌نفره و حضور حاج قاسم را می‌ستاید؛ یعنی آمریکا با همه ادوات و تجهیرات و عِده و عُده خود، فقط در حد نام از خود اثر به‌جای می‌گذارد و در جهان امروز اگر نام‌ها حقیقت وجود بیرونی مبتنی بر عمل نداشته باشند به فضحاتی کشیده می‌شوند که دیگر کسی برای او تره هم خرد نخواهد کرد.

جای هیچ‌گونه شکی نیست که انصار‌الله و حوثی‌ها و حزب‌الله، امروز حتی به تنهایی می‌توانند در مقابل دشمنان خود بایستند و این حاصل نشده است جز با همان ایمان به حقیقت مسیری که ایران به پیش برده و تجاربی که از جنگ با صدام و شرق و غرب به دست آورد. 

تجربه ارزشمندی که امروز نه‌تنها در جنگ‌های نامتقارن و نامتوازن، خود را نشان می‌دهد؛ بلکه در قالب موشک ‌هایپرسونیک و پهپاد و ایجاد قدرت بازدارندگی، به همه کشورها و حتی به آنهایی که روزگاری دشمن بودند و امروز دست دوستی دراز کرده‌اند می‌گوید: چه بد کردید که شرافت انسانی و اخلاقی را در جنگ هشت‌ساله زیر پا گذاشتید و چه بدتر است؛ آنکه، هنوز خیلی‌ها در جهان غرب و...، از رویای خود بیدار نمی‌شوند و هرشب خواب تسلیم شدن ایران را با ایجاد تحریم‌ها و تهدیدها می‌بینند.

اما طنز ماجرا، آن‌جایی است که به راست یا دروغ، امروز اروپا و آمریکا، ایران را عامل موفقیت و پشتیبان روسیه در جنگ با اوکراین می‌دانند و در خفا و آشکار، ضمن قبول قدرت ایران، از او می‌خواهند که ضمن عدم حمایت از روسیه، سلاح(پهپاد شاهد و...) در اختیار او نگذارد و در نقطه مقابل، اگر این خبر را به نقل از اکثر رسانه‌های اصلی درست بدانیم، روسیه که خود ابرقدرتی باقی مانده از قدرتی به نام شوروی است؛ اگر حمایت ایران را نداشته باشد به‌طور قطع شکست‌خورده جنگی است که در آن هیچ جای مسامحه و تعارفی وجود ندارد.
با این اوصاف، پس تفاوت و تمایز بسیار است که چه کسی بخواهد گروه نظامی و شبه‌نظامی درست کند. و چه کسی آن را حمایت کند. 

زلنسکی بداند، ناتو و اروپا تا جایی می‌آیند که مغازه‌هایشان خالی نشود؛ و آمریکا فاصله‌ای بس بعید با اوکراین دارد که حتی هواپیما هم نمی‌دهد.
و آمریکا بداند؛ که اگر ایران به هر دلیل از یک نفر، چون بشار اسد حمایت کند؛ او باقی خواهد ماند؛ نه آنکه چون بی‌شمار حاکمانی که آمریکا از آنها حمایت کرد؛ به اشاره‌ای فرو می‌ریزند.
و اروپا بداند و جهان بداند و آمریکا بداند؛ که نباید تجربه‌ای بر تجربیات سخت ایران بیفزایند، جنگ هشت‌ساله تحمیلی بر ایران با همه دشواری‌هایش، تجربه‌های خود را تازه دارد به جهان نشان می‌دهد و قطعا این ابتدای مسیر است؛ نه انتهای آن و تحریم‌ها اگر چه نام فلج‌کننده بر خود گرفتند؛ مثل دوران جنگ، اما تجربیات خود را دارد که امروز در جهان، دلار ارزش خود را دارد می‌بازد و روسیه ابرقدرت از ایران می‌خواهد که تجربیات مبارزه با تحریم را در اختیار او قرار بدهد.

آشوب و فتنه هم گرچه عمری به درازی انقلاب اسلامی در خیابان‌های ایران با منافقین و مدعیان دارد؛ اما پاییز 1401 تجربه دیگری بود که آثارش در پایگاه اشرف 3 آلبانی و در اردوگاه جنین و در غزه و در مراودات سیاسی کشورهای عربی منطقه با ایران دیده شد.
و به قول قیصر عزیز، «ناگهان چه زود دیر می‌شود» راستش باید پرسید مکرون جان چه شد؟ چرا پاریس این‌گونه شد؟ ‌شانزلیزه چرا زوج‌های عاشق ندارد؟ چرا این همه دستگیری جوان‌ها؟ چرا خشونت پلیس؟ چرا نشنیدن صدای مردم؟ چرا این همه آتش؟ چرا این همه دود؟ چرا حقوق بشر، نه! و چرا و چرا و چرا؟...
و به قول سردار قاآنی که چند روز پیش گفت: دعوای ما با آمریکا و اذناب آن بر سر این است که ما راه مستقیم را تشخیص دادیم و به دیگران هم یاد دادیم و آنها از این موضوع ناراحت هستند؛ آمریکایی‌ها 7 هزار میلیارد دلار در این 20 سال در منطقه هزینه کردند نه‌تنها چیزی را به‌ دست نیاوردند؛ بلکه هر روز یک چیزی را هم از دست دادند. 

امروز جمهوری اسلامی جزو تعیین‌کننده‌ترین‌ها در منطقه است؛ باید به فکر دفاع از خود و در حد استطاعت‌مان به فکر دفاع از دیگران باشیم؛ اگر این انقلاب نبود، اتفاقات اخیر رخ نمی‌داد؛ انقلاب اسلامی ‌اثرگذارترین عامل برای تغیر آرایش قدرت شده است؛ بحث انتقال قدرت از غرب به آسیا عملیاتی شده، باید در این تغییر آرایش قدرت، جای خودمان را پیدا کنیم.
و به قول وزیر امور خارجه، امیرعبداللهیان در گفت‌و‌گو با مسئول سیاست خارجی اروپا: مقابله آلبانی با منافقین تجربه‌ای شد برای آنهایی که با حمایت از آنان امنیت خود را به‌ خطر انداخته‌اند؛ اقدام دولت آلبانی در مقابله با تروریست‌های منافقین اگرچه دیرهنگام بود اما تجربه‌ای شد برای کشورهای اروپایی که بدانند با حمایت از آنها امنیت مردم خود را به‌خطر انداخته‌اند.
و یا به قول آن ژنرال کهنه کار آمریکایی، ‌گری ‌هابین، رئیس دانشگاه نظامی که درباره ایران گفت: ایرانی‌ها مشروعیت تمدنی دارند؛ به خاطرهمین کم نمی‌آورند؛ آنها به‌دلیل تاریخ و اصالتی که دارند، دارای یک مشروعیت تمدنی بوده و همین باعث شده آنها در موقعیت بالاتر قرار بگیرند...
و حالا ایران، ایران رنج‌دیده از جنگ تحمیلی، ایران رنجور از تحریم و ترور، ایران با دوستان خود و با گروه‌هایی که از آنها حمایت می‌کند و با وجوه تمایزی که نسبت به سایر قدرت‌ها دارد؛ از پس همه تجربه‌ها آموخته است؛ که دیگر «تجربه تحمیلی» را تجربه نکند و به قول قدیمی‌ها، وقتی که دست بر زانوی خود گذاشته و «یا علی» گفته و ایستاده است؛ دیگر فرو نخواهد نشست و با قامتی استوار و مسمم به پیش خواهد رفت.
عزیزالله محمدی(امتدادجو) 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

چشم زخم؛ خرافات یا حقیقت؟
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
تاخیر در انتصابات، خسارتی جبران‌ناپذیر
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
برنامه ملی سلامت خانواده زیر ذره‌بین
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
شهید شیرودی، مالک اشتر دفاع مقدس
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳