من و حیدر را به اتاق سرنگهبان بردند. سعد که عصبانی بود، گفت:من در جبهههای جنوب اسرای شما را دیدم که پشت پیراهنشان و حتی روی پیشانی بندهایشان نوشته بودند مسافر کربلا. شما میخواید کربلا را تصرف کنید؟! شما خوب بود یک دستگاه تریلر میآوردید، کربلا رو میگذاشتید روی تریلر و با خودتون میبردید ایران و دست از سر ما بر میداشتید!