محمدرضا طالقانی پیشکسوت کشتی بچه درخونگاه تهران است.یکی از قدیمیترین و با اصل و نصبترین محلههای تهران. بچه مذهبی بوده و هست.انقلابی هم بوده و هست.کنار مردم بوده و هست و برای همین است مردم دوستش دارند.
۰
به گزارش بلاغ،« خیلی چاکرم... مخلصم ... در خدمتم ...» اینها برخی از کلماتی هستند که وقتی به محمد رضا طالقانی، پیشکسوت کشتی تلفن میکنی، همان اول صحبت میشنوی. اصلا هم کاری به این ندارد که چه کسی پشت خط است و برای چه کاری شماره او را گرفته است.اگر تلفنش را به هر دلیلی جواب ندهد، شمارهات را که ببیند حتما زنگ میزندو عذرخواهی میکند که جواب نداده ! همه اینها وقتی اتفاق میافتد که او نمیداند توکه شمارهاش را گرفتهای روزنامهنگاری و قرار است با او گفتوگو کنی. این مرام طالقانی است، مرامی که به آن میگویند، مرام پهلوانی.اگر همه آدمها خصلتهای خوب و بد را در درون خود دارند و بنا به شرایطی برخی از آنها را بروز میدهند، پس خصلتهای پهلوانی هم در درون همه ما هست و فقط بعضی از ما توانایی این را داریم که آنها را به سبک زندگیمان تبدیل کنیم. قاعدتا مرام و سبک پهلوانی از روی تشک کشتی شروع نمیشود، کشتی از قدیم و الایام بهانهای بوده برای آموختن مرام پهلوانی.شاید به این دلیل که قدرتمندترین مردها هم باختن و به اصطلاح خاک شدن را تجربه کردهاند و میدانند فاصله بین بردن و باختن اندک است و آنچه میماند، جوانمردی در زمان مبارزه است و در همان فرصت کوتاه.
اقتدا به امیرالمومنین (ع) محمدرضا طالقانی بچه درخونگاه تهران است.یکی از قدیمیترین و با اصل و نصبترین محلههای تهران. بچه مذهبی بوده و هست.انقلابی هم بوده و هست.کنار مردم بوده و هست و برای همین است مردم دوستش دارند.اهل ادا و اصول و خودنمایی نیست که بیاید برای خودی نشان دادن به مردم کمک کند و همه اعتبارش را بگذارد که قدم خیری برای نیازمندان یا بیماران بردارد.مرامش کمک کردن است؛ مرام پهلوانیاش که اولین اصولش را از بچگی از پدرش یاد گرفته است.خودش میگوید: بچه که بودم گاهی با پدرم همراه میشدم.شبها پدرم غذا و خوردنی برای مردمی میبرد که سرپناهی نداشتند و کنار خیابان و حاشیه پارکها میخوابیدند.چند سالی است به آنها میگویند کارتن خواب.پدرم به من میگفت که مولای ما امیرالمومنین (ع) است پس باید همان کارهایی را انجام بدهیم که مولا انجام میداده.امیرالمومنین (ع) حتی به دشمنان خود کمک میکرده.روزها با آنها میجنگیده اما شب و در خفا بدون این که کسی متوجه شود برای آنها غذا میبرده چون فقیر بودهاند. وقتی مقتدای ما امام علی (ع) است، دیگر جای اما و اگر نمیماند.باید همه به هم کمک کنیم در شرایط سخت در روزهای نداری و بخصوص این روزها که شرایط اقتصادی اصلا خوب نیست و بیشتر مردم مشکل معیشتی دارند.
حال دلم خوب است طالقانی به گفته خودش ماهی یک میلیون و سیصد هزار تومان حقوق بازنشستگی میگیرد.پول دار نیست، اما به لطف خداوند صاحب اعتبار است و این اعتبار را برای رضای خدا و خوشحالی مردم هزینه میکند.عضو هیات مدیره حدود پانزده مرکز خیریه است که به ایتام و نیازمندان و بیماران خاص کمک میکنند.خودش میگوید:سالهاست بازنشسته شدهام اما سرم خیلی شلوغ است، همه وقتم را صرف امور خیر کردهام، حالم خوب است، حال دلم خوب است.اصلا کار خیر برای همین است که حال دلت را خوب کند.نیازمندان هستند تا ما به آنها کمک کنیم و حال خودمان را خوب کنیم.خدا ما را وسیله قرار میدهد و اگر دست رد بزنیم خودمان ضرر میکنیم.نیکی کردن و رئوف بودن در ذات همه انسانهاست، فطرت ما به سمت کار خیر گرایش دارد اما برخی از ما این فطرت را نادیده میگیریم.شاید به این دلیل که در شرایطی بزرگ شدهایم که وادارمان کرده خسیس شویم.متاسفانه کم نیستند مردمی که از رحمت و برکت خداوندگار غافل شده و خست را پیشه کردهاند.گرانی است، بیپولی است و برخی میترسند اگر به دیگران کمک کنند، مالشان کم شود.اینها ایمانشان سست است، اگر به خدا و رحمت و برکت خدا ایمان داشته باشی، میدانی که اگر یک ریال ببخشی خدا صدها هزار ریال به تو میدهد.در معامله با خدا که نباید شک کرد.آدمهای خسیس نه تنها به دیگران کمک نمیکنند که به فرزندان خود هم آموزشهای نادرستی میدهند؛بچهها آنها را نگاه میکنند و یاد میگیرند.اگر پدر و مادر خیر باشند، فرزندانشان یاد میگیرند و این سلسله ادامه پیدا میکند اما اگر مدام از نداری ناله کنند و به بچهها یاد ندهند که باید بخشنده بود، جامعه ما در آینده دچار مشکل میشود و دیگر کمتر کسی به نیازمندان کمک خواهد کرد.
فقر وسیع شده است طالقانی، سالهاست در میان مردم است،از نزدیک همه اتفاقات جامعه را میبیند و حال مردم را رصد میکند.میگوید: راستش را بخواهید تا حالا فقر را چنین وسیع ندیده بودم.خیلی بد است، برازنده ایران نیست که این همه فقیر داشته باشد.وقتی این همه نیازمند و فقیر میبینم، سوالم از دولتمردان این است که چه کردهاید که به این روز افتادهایم؟ بیکاری و بیپولی از مرز هشدار گذشته و به فاجعه نزدیک شده است؛ متاسفانه پولدارها روز به روز پولدارتر میشوند و مردم کف جامعه فقیرتر و بیپول تر . روزانه بیشتر از پنجاه تلفن دارم که نیازمند نان شبشان هستند، تا جایی که میتوانم کمک میکنم اما من ثروتمند نیستم و تا جایی میتوانم کمک مالی کنم. به برخی میگویم ندارم و نمیتوانم و جالب اینجاست که وقتی میگویم ندارم،بعضیها فحش میدهند و میگویند پس در تلویزیون حرف مفت نزن! در جواب این آدمهای مستاصل چه باید بگویم.دولت باید برای بیکاری، برنامه داشته باشد که متاسفانه ندارد.مردم زیادی هستند که جویای کارند اما جایی نیست که بروند و کار کنند.کارخانهها و کارگاههای زیادی تعطیل شده و مردم ماندهاند سرگردان ! امان از جوانهای وابسته به جیب والدین طالقانی از آن آدمهایی نیست که قضایا را از یک جهت نگاه کند و جانب انصاف را نگه ندارد. از برخی جوانها گلایه دارد و میگوید: جوانهای زیادی را میشناسم که فقط مصرف کننده هستند و وابسته جیب پدر و مادر. فقط میروند دانشگاه و برمیگردند! مثلا درس میخوانند.در کنار درس خواندن حتی به خودشان زحمت نمیدهند مهارتی را یاد بگیرند که وقتی مثلا مهندس شدند، بلد باشند کاری را انجام دهند.فقط یک مدرک میگیرند و بعد بیکار میچرخند چون کار بلد نیستند.کار عار نیست، من از بچگی کار میکردم. در فرش فروشی کار کردهام، آدمس فروشی هم کردهام.سی سال جان کندم، از صفر شروع کردم، هم کار کردم، هم درس خواندم هم کشتی گرفتم.پله پله بالا آمدم، شاگردی خیلیها را کردم و اصلا از بازگو کردن اینها ناراحت نیستم چون معتقدم باید تلاش کرد، همه عمر باید زحمت کشید، هیچکس با یک گوشه نشستن و ناله کردن به جایی نمیرسد، باید مردم و جوانان تلاش کنند از آن طرف دولت مردان هم باید با برنامهریزی و کارآفرینی شرایط ایجاد کار را فراهم کنند.همه اینها مانند حلقههای یک زنجیر بهم وصلند. منبع: جام جم