به گزارش
بلاغ، در بودن یا نبودن سینما نمیتوان با قطعیت کامل نظر داد و پیشبینی کرد، که شبکههای ماهوارهای ورود پیدا کردند. این یک بهانه خوبی برای رشد آنتنهای ماهوارهای بر روی پشت بامها نیست.
مسئله فراتر از این چیز هاست. بهانه همیشه یک بهانه است برای فرار، فقط یک ترفندی است که آنهم زیاد نمیتواند دوامی داشته باشد. شما الان کلان شهری مثل تهران را ببینید، دارای سینما و سالنهای نمایش فیلم متعدد، اما آنتنهای ماهواره دیده میشود و روز به روز به تعدادشان افزوده میشود. آیا باز میشود گفت نبود سینما باعث ورود پیدا کردن شبکههای ماهوارهای شده است. نه تنها در کلان شهرها، در کشورهای دیگر که شبکهها بیشترین برنامهها را در حال پخش دارند و رقابت شدیدی میان شبکهها هست، آیا سینما آنجا وجود ندارد و کم رنگ است؟ ما باید ببینیم که سینمای ما در چه جایگاهی قرار دارد. چه حرفی برای گفتن دارد. مخاطبان ما پای شبکههای ماهوارهای بدنبال چه هستند. باید خوراک فرهنگی این شبکهها تحلیل بشود که سر آشپز این آشپزخانه فرهنگی چطور توانسته است وارد فضای مخاطبان ما شود و او را سر میز خودش بنشاند.اگر امروز حتی در شهرهایی که سینما وجود دارد و دیده میشود که مخاطبانش سینما رو نیستند و یا کم رنگ شدهاند، این رگ مسدود شدۀ فرهنگی را چه کسی باید بررسی کند.
مخاطب ما باید عادت کند. مثل عادت کردن به خرید، رستوران رفتن، مسافرت رفتن در تعطیلات دو سه روزه، و عادتهای دیگری که اگر نیاز هم نباشد اما او انجامش می دهد. این عادت تبدیل شود به یک نیاز. امروز با ورود شبکه های اجتماعی متعدد، کاربران بیشتری وارد می شوند. یعنی هر روز تغییر و حرکت به جلو در دنیای فناوری و تکنو لوژی. مخاطب بدنبال نیازهایش چیز تازه و جدیدی میخواهد و آن چیزی که در ذهنش دارد را آنجا بدست می آورد.
امروز باید مخاطبشناسی کرد. این یک برنامه مدون و نیروی های متخصص را میطلبد. این یک تکنیکی است که آن طرفیها قبل از اینکه برنامه را بر روی آنتن بفرستند، بر ذائقه مخاطب ما کار کردند. سلیقه مخاطب ما را آنها بهتر شناختند. خیلی بیشتر از ما بر روی مسائل فرهنگی کار کردند. فقط تنها بحث سینما نیست.
موسیقی، کتاب، تئاتر هر کدام مدیومی است برای کار کردن فرهنگ هر سرزمین. حمایت از آثار فرهنگی و شناساندن آن توسط شبکههای داخلی تا چه میزان صورت گرفته است. تبلیغات از فرهنگ ایرانی و آثار هنری، اینها مسائل معمولی نیست. اینها باعث ایجاد میل و رغبت و همان احساس نیاز در مخاطب اسیر شده در دنیای تکنولوژی و دنیای مجازی و شبکهها میشود.
اگر اگر اگر درست کار شود. درست کارشناسی شود. متخصصین این امر وارد شوند. سلیقههای شخصی کنار گذاشته شود. باید برای فرهنگ و هنر علیالخصوص هنر سینمای این مملکت نگاه ویژهای داشته باشند. نیاییم تلفات فرهنگی بدهیم و بعد هزینههای بیشتری بپردازیم. پیشاپیش برای موضوعات متنوع آن آسیب شناسی کنیم.
سینما از هزاران همایش و سمینار در حوزه فرهنگ بهتر پاسخگو و راهگشاتر است. نوجوانان و جوانان در هر برههای از زمان، نسبت به سینما و مدلهای آن تاثیرپذیر بودند و هستند. هر دهه المانهایش را از قهرمانان سینما میگیرد و این قهرمانان کسانی هستند که یا در عرصه فیلم و سینما بودند و یا موسیقی. سینمای آمریکا و اروپا بیشترین تاثیر را بر روی این قشر از مخاطبانش داشته است. چرا، به خاطر اینکه مخاطبش و نیازهای او را کاملا شناخت. این یعنی اشاعه و ترویج فرهنگ خودش.
ما تا کجا توانستیم فرهنگ بومی خودمان را به نوجوان و جوان خودمان به خوبی ارائه دهیم. سینمای ما برای بچههای دهه 80، که امروز نوجوانان ما را تشکیل میدهند، چقدر توانست کار کند. ما باید ببینیم هالیوود با چه سیستمی حرکت میکند که توانست بیشترین تاثیر را بگذارد. امروز آنها از خودشان چیزی را به تصویر میکشانند و به دنیا نشان میدهند که نوجوان و جوان ما آنجا را سرزمین آرزوها میداند. مگر ما قهرمان و پهلوان نداریم. ما غنیترین ادبیات دنیا را داریم که در دلشان مردان و زنان بزرگی نقش دارند. ما امروز باید به پشتوانه ادبیات غنی خودمان با پیوند به سینما تاثیرگذارتر از هالیوود باشیم.
حتی همین سینمای خودمان هم میتواند این تاثیر را بگذارد. هویت ملی ایرانی ما باید در سینمای ما نوجوان ما را روشن کند. او اینجا، در پلان به پلان فیلم سینمای ایران بدنبال خواستههایش است. روایت سینمایی، روایتی فراتر از هر روایتی است که میتواند ثمر داشته باشد. ثمره سینما بر قشر جوان، با تولید آثار فاخر و تاثیرگذار، فراتر از چند ترم دانشگاهی است. سینما بازوی فرهنگ یک جامعه است و حضورش یعنی نفس کشیدن فرهنگ آن جامعه. سینما نمیتواند در سکون باشد. همه چیز در آن جریان دارد و زنده است.
اگر آثار بزرگ سینمای جهان بعد از گذشت چندین سال از آن همچنان در میان جامعه از امتیاز ویژهای برخوردار است، مرهون توجه جدی به آن است. امروز دنیا پذیرفته است که سینما ابزار بسیار مناسبی برای ارائه و ترویج آرمانها، ارزشها و حرفهای یک ملتی است در عرصه جهانی. سینما باید جنبه سرگرمی خودش را داشته باشد. همین که بتوانیم تماشاگر را بنشانیم تا انتها ببیند هنر کردیم. مگر غیر از این است که شبکههای ماهوارهای در درجه اول بار جذابیت خودشان را بالا میبرند و مسئله سرگرم کردن را در کار خود قرار میدهند، و سپس آن حرفی را که باید بزنند میزنند. نوجوان و جوان امروز ما چقدر با سینما میانه دارد. آنهم در شهر های کوچک. آیا زبان هم را می فهمند. من امروز فضای فرهنگی جامعه در حوزه سینما در شهر های کوچک را فضای خوبی برای نسل دهه 80 نمی بینم و خیلی کم کار شده است. این نسل شبکه های ماهواره ایی ، اینترنت و شبکه های اجتماعی را بیشتر می پسندند و استقبال از آنها بیشتر است. فیلم های ما تا چه اندازه توانسته توقع این نسل را برآورده کند و اوقات فراغت آنان را پر نموده است.
اگر امروز سرانه مطالعه به چند دقیقه می رسد، سرانه فیلم دیدن چقدر است؟ واقعا مشکل از کجاست؟ از عدم وجود فیلمنامههای خوب و ایدههای جدید در ساخت فیلم؟ از عدم وجود سالنهای با کیفیت در پخش اکران فیلم؟ اگر میخواهیم اوقات فراغت برای این نوجوان و جوان فیلم دیدن و کشاندن آنها به سالنهای سینما اتفاق بیافتد، باید این نسل را خوب بشناسیم. کار تحقیقاتی و پژوهشی انجام شود، تا کار از زیر ساخت انجام نشود چیزی درست نمی شود.
متاسفانه در جامعه ما هنوز مشخص نیست متولی حوزه فرهنگ و هنر چه کسی است. اگر امروز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی فرهنگ و هنر است چرا می آیند وارد حوزه تخصصی سینما، تئاتر، موسیقی، و حوزههای دیگر میشوند. این چند صدایی و عدم انسجام ما را از مسیرمان دور می کند. رشد و توسعه اقتصادی در هر جامعه، می تواند از راه های مختلفی صورت بگیرد. سینما، یکی از این راه هاست.
هالیوود، یکی از بزرگترین تولید کنندههای فیلم در دنیا، جدا از مسائل فرهنگی و تاثیراتش در دنیا، چرخه اقتصادیاش او را تبدیل به یک صنعت کرده است که امروز می بینیم که صنعت فیلمسازی هالیوود میلیون ها دلار درآمد زایی دارد. صنعتی که برابری می کند با صنعت تولیدات در کشورهای دیگر. این چرخ اقتصادی صنعت هالیوود مدیون برنامه ریزی های انجام گرفته و بلند مدت است. همان مسئله کار تحقیقاتی و پژوهشی که ما کمتردر حوزه سینما برای چرخش اقتصادی آن انجام داده ایم. صنوف سینمایی و خانواده بزرگ سینما در هر کشوری قشر کمی نیستند و این قشر اقتصاد شان را باید از راه سینما بچرخانند. پس چرخش چرخ های اقتصاد این خانواده بزرگ سهم کمی در تولید درآمد ندارد. تا زمانی می توانیم بگوییم که اقتصاد سینمای ما توسعه پیدا کرده که آثار تولیدی ما از اعداد و ارقام فعلی بالاتر برود. دارای سالن های سینمایی با کیفیت های استاندارد جهانی باشیم. ولی هنوز نمی توانیم بگوییم دارای یک صنعت شده ایم در این حوزه و اقتصاد مملکت به آن تکیه کند.
باید راهی را که هالیوود آمریکا و بالیوود هندوستان در عرصه سینما میرود، آن مسیر را پیدا و متناسب با فرهنگ و اهداف اسلامیمان کنیم. اگر میخواهیم در رشد و توسعه اقتصاد جامعه از طریق کانال هنر سینما حرفی برای گفتن داشته باشیم. اگر ما آمدیم صنعت خودرو، و صنایع دیگرمان را طوری ساختیم که امروز چرخهای اقتصاد به پشتوانه آن میچرخد، پس زمانی آمدیم الگوی آن را از جایی گرفتیم. الگوی درآمد زایی از طریق سینما برای جامعه را هم راهش را باید پیدا کنیم. همه اینها به نگاه ویژه و احساس نیاز شدید مسئولین به هنر سینما است. سینما را باید در جامعه باور کنند تا از طریق این باور بتوانیم به عنوان حتی یک صنعت بومی و یک صنعتی که بتوانیم در منطقه حرفی برای گفتن داشته باشیم و بتوانیم وارد بازار جهانی و منطقه ایی شویم. تمام این شدن ها به خواستن مدیران فرهنگی است که این سینما یک مدیوم عالی برای انتقال فرهنگ ملی و کسب امتیاز های اقتصادی در بازار های بیناللملی است.