تاریخ انتشاريکشنبه ۵ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۳۵
کد مطلب : ۴۸۲۱۷۴
حضرت زهرا‌(س) هم فقط براى زنان الگو نيستند بلکه براى همه مردان و زنان اهل ايمان الگو هستند.
۰
plusresetminus
چگونه از فاطمه زهرا‌(س) الگو بگیریم؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی بلاغ؛ آنچه در پی می‌آید نگاه تحلیلی آیت‌الله مصباح یزدی است درباره مفهوم الگوبرداری از شخصیت حضرت فاطمه زهرا(س) و پیش‌شرط‌های الگو‌گیری از معصومین‌(ع) و اینکه چگونه می‌توان الگوی رفتاری آن حضرت را در جامعه تبیین کرد. این بیانات در كنگره فاطمه‌‏شناسى در آبان سال ۸۱ در يزد ایراد شده است. بخش نخست از نظر خوانندگان عزیز می‌گذرد.
 
حضرت زهرا‌(س) الگویی برای همه زمان‌‌ها
به‌عنوان نمونه در زبان مردم متديّن، رايج است كه حضرت زهرا‌(س) الگویی براى زنان مسلمان است. كسانى آمدند اين سؤال را مطرح كردند كه آيا زندگى حضرت زهرا(س) امروز هم مى‏‌‌‌‌‌‌‌تواند الگو باشد؟ برای مثال كسى كه چادرش را با ليف خرما وصله مى‏‌‌‌‌‌‌‌زد، جو را در خانه با دستاس آرد مى‏‌‌‌‌‌‌‌كرد و نان مى‏‌‌‌‌‌‌‌پخت، اين زندگى مى‏‌‌‌‌‌‌‌تواند براى زنان امروز ما الگو باشد؟ و با اين تشكيكات خواستند اصل اين مسئله را زير سؤال ببرند و به‌جای زندگى ملكوتى حضرت زهرا‌(س) كسان ديگرى را به‌عنوان الگو معرفى كنند. پس معلوم مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود فی‌الجمله ابهاماتى در اين زمينه‏‌ها وجود دارد كه به چند نكته اشاره می‌شود:
 
نكته اول اينكه آيا حضرت زهرا‌(س) فقط براى زنان عالَم الگو هستند يا ایشان براى همه مردم اعم از مرد و زن، الگو هستند؟ در قرآن كريم چند آيه داريم كه براى اهل ايمان دو تا الگو را معرفى مى‏‌‌‌‌‌‌‌فرمايد؛ و بعد هم مى‏‌‌‌‌‌‌‌فرمايد در این آیات، عبارت «الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته، یعنی اعم از مرد و زن. البته ظاهراً صيغه مذكر است ولى در این‌ گونه موارد، مراد اعم از مذكر و مؤنث است. خدا براى كل اهل ايمان، اعم از مرد و زن، دو تا الگو معرفى كرده است، يكى همسر فرعون و يكى مريم، مادر عيسى. پس آنها فقط براى زنان الگو نبودند بلکه براى همه اهل ايمان الگو هستند.
 
حضرت زهرا‌(س) هم فقط براى زنان الگو نيستند بلکه براى همه مردان و زنان اهل ايمان الگو هستند. البته ويژگى‏‌هايى هست كه مخصوص زنان است و براى مرد‌ها يا امكان عمل ندارد و يا رجحان ندارد. به‌عنوان ‌مثال بُعد مادر بودن و همسر بودن يعنى جایگاه زن در زندگى خانواده چيز‌هايى نيست كه براى مرد‌ها قابل اقتباس باشد‌، ولى این‌ها مسائلی بسيار استثنائى است.
الگوگیری از حضرت زهرا(س) 
در حد وسع و توان
ابعاد وجودى حضرت زهرا‌(س) اعم از بُعد علمى، فرهنگى، عبادى، عرفانى، سياسى، اجتماعى و ساير ابعاد وجودى ايشان انحصار به خانم‏‌ها ندارد، ایشان براى مردان عالم نیز الگو است. دوم اينكه الگو بودن زندگى ممكن است داراى مراتبى باشد. اگر ما مقصد بلندى را وجهه همت خودمان قرار بدهيم و به طرف آن حركت كنيم، ممكن است به انتهاى راه نرسيم ولى مى‏‌‌‌‌‌‌‌توانيم مراتبى از آن راه را بپیماییم و مراتبى از آن كمال را به دست بياوريم. اگر به آخر خط و به همه كمالات نرسيديم معنايش اين نيست كه آن، الگو نيست؛ الگو ممكن است الگوى ايده‌آل باشد يعنى آن را بايد وجهه همت قرار داد و به طرف آن حركت كرد، هر كسى هر چه مى‏‌‌‌‌‌‌‌تواند و به اندازه‏اى كه همتش اقتضا مى‏‌‌‌‌‌‌‌كند و ظرفيت وجودي‌اش گنجايش آن را دارد، از كمالات آن بهره بگيرد. اگر ما نتوانستيم همه كمالات حضرت زهرا‌(س) را در زندگى خودمان مجسم كنيم به این معنا نیست كه ايشان الگو نيستند، بلکه الگوى ايده‌آل هستند و هر كسى بايد به اندازه توان خودش به این الگو نزديك بشود. نظير آنچه اميرالمؤمنين‌(ع) فرمودند كه: وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک؛ آن‌طور كه من با اين خصوصيات، زندگى مى‏‌‌‌‌‌‌‌كنم شما همه نمى‏توانيد ولى سعى كنيد كه در اين مسير قدم برداريد، هر چه مى‏‌‌‌‌‌‌‌توانيد به اين هدف نزديك بشويد و شباهت خودتان را بيشتر كنيد.
 
بنابراین معنای الگو بودن زندگى حضرت زهرا‌(س) اين نيست كه همه بتوانند عیناً زندگى ايشان را سرمشق خودشان قرار بدهند بلکه بايد سعى كنند تا آنجايى كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌توانند این کار را انجام بدهند. بالاخره بعضى از مراتب، وجود دارد كه ظرفيت و قدرت ما اقتضاى آن‌ها را ندارد ولى به این معنا نيست كه صرف‌نظر كنيم. به‌هرحال نكته‏اى است كه اگر ما نتوانستيم به غايت آن كمالات و آخرين مرتبه آن فضائل برسيم نبايد مأيوس بشويم و بگوییم پس هيچ، يا همه يا هيچ، يا بايد كاملاً مثل حضرت زهرا‌(س) بشويم يا به‌کلی رها كنيم؛ بلکه بايد سعى كنيم تا آنجايى كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌توانيم شباهت پیدا کنیم.
 
پیش‌شرط‌های الگوپذیری از زندگی ائمه‌(ع)
نكته سوم اينكه، الگو بودن بعضى از شخصيت‏‌ها براى زندگى افراد پیش‌شرط‌‌هایی دارد، این‌طور نيست كه هر كسى بتواند هر شخصيتى را الگوی خودش قرار بدهد. اين آيه شريفه را همه شنيديد كه: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ قرآن دو شخصيت را با تعبير اسوه ياد كرده است، يكى رسول اكرم(‌صلى‌‏الله‌‏عليه‏‌و‌‏آله)‌ و يكى حضرت ابراهيم‌(ع). 
 
درباره حضرت ابراهیم می‌فرماید: قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ ولی در مورد اسوه بودن پيامبر اكرم و تأسى كردن مردم به آن حضرت، شرط‌‌هایی را ذكر مى‏‌‌‌‌‌‌‌فرمايد: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِيرًا، كسانى كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهند از زندگى رسول اكرم‌ براى خودشان سرمشق بگيرند لازم است كه اول اين شرط‏‌ها را در خودشان محقق كنند، اول اينكه خداجو باشند و رسيدن به قرب الهى براى آن‌ها هدف باشد: لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللهَ، دوم ايمان كافى به عالم قيامت و جهان ابدى داشته باشند: وَالْيَوْمَ الْآخِرَ. كسانى كه در يكى از اين دو شرط اساسى بلنگند، از زندگى رسول خدا‌ نیز بهره‏اى نمى‏توانند ببرند. بعد در عمل هم مى‏‌‌‌‌‌‌‌فرمايد وَذَكَرَ اللهَ كَثِيرًا و زياد هم به ياد خدا باشد.
 
صرف اينكه ما ادعا كنيم که ما راه حضرت زهرا‌(س) را می‌پیماییم و ايشان براى ما الگو هستند کفایت نمی‌کند. این‌طور نيست كه ابتدائا بتوانيم واقعاً اين راه را بپیماییم مگر اينكه آن پیش‌شرط‌‌هایش را قبلاً در وجود خودمان تحقق ببخشيم؛ ايمان، معنويت و علاقه به كمالات معنوى و قرب به خدا اگر در انسان نباشد انگيزه‏اى ندارد براى اينكه اين راه پرپیچ‌وخم و پرفراز و نشيب و سخت را بپيماید. اول بايد آن پايه‏‌ها را محكم كرد و آن انگيزه را ايجاد كرد تا اينكه آدم بتواند اين راه پرمشقّت را بپيماید. راه بسيار سختى است و خيلى راحت نمى‏شود انسان زندگی‌اش را شبيه زندگى حضرت زهرا‌(س) يا زندگی ساير ائمه اطهار(ع) بكند. 
 
الگو‌های رفتاری زندگی حضرت زهرا(س)
اکنون این سؤال مطرح می‌شود که زندگى حضرت زهرا‌(س) در چه جهتی مى‏‌‌‌‌‌‌‌تواند برای ما الگو باشد؟ اگر در اين جهت دقت نكنيم جاى القای شبهه توسط شبهه‌افكنان در دل نوجوان‏‌ها و جوان‏‌هاى ما باز مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود. بعضى‏‌ها هستند كه در مجالسى كه به نام حضرت زهرا(س)‌ منعقد مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود به ذكر فضائلى اكتفا مى‏‌‌‌‌‌‌‌كنند كه قابل اقتباس نيست. مثلاً ذکر اينكه حضرت زهرا (س)دختر پيغمبر اكرم بود، اين افتخار بزرگى است اما چه درسى براى مردم مى‏‌‌‌‌‌‌‌تواند باشد؟! يعنى ما هم مى‏‌‌‌‌‌‌‌توانيم دختر یا فرزند پيغمبر بشويم؟! ذكر اين مطالب براى اينكه فضائل ايشان را بشناسيم بسيار خوب است اما اين مطالب، درس زندگى به ما نمى‏دهد و اسوه عملى نمى‏شود. یا مثلاً حضرت زهرا‌(س) همسر على‌بن‌ابی‌طالب(ع) بودند، اين فضيلت بسيار بزرگى است اما ذكر اين فضيلت براى مردم درس‏آموز نيست، خانم‏‌هاى ما كه نمى‏توانند بروند همسر حضرت على‌(ع) بشوند. بله، با تجريد‌هايى مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود ملاكى به دست آورد كه سعى كنيد آن ملاك‏‌هايى كه در زندگى اميرالمؤمنين بود براى همسرتان در نظر بگيريد اما اين در واقع، الگو گرفتن نيست. يا فضائلی مثل‌ اینکه حضرت زهرا‌(س) فرزندانى مثل امام حسن و امام حسين(ع) و مثل حضرت زينب و ‌ام كلثوم‌(س) آوردند و ايشان مادر مع‌الواسطه همه ائمه اطهار بودند، این‌ها فضائل بزرگى است، فضائلى است كه هيچ زنى در عالم در آنها شريك نيست اما ذكر آنها براى ما درس زندگى نمى‏شود. ما كه نمى‏توانيم فرزند امام، پرورش بدهيم. ائمه هم تعدادشان معين بود و امام معصوم ديگرى نخواهيم داشت. پس يك دسته از فضائل حضرت زهرا‌(س) يا ائمه اطهار(ع) يا خود وجود مقدس پيغمبر اكرم‌(ص) هست كه موجب افزايش محبت و ارادت ما به اين بزرگواران مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود اما این‌ها منشأ تأسى ما نمى‏شود و ما نمى‏توانيم اینها را اقتباس كنيم.
 
پاسخ به یک شبهه
كسانى كه يا در دل مرضى دارند و يا در اين زمينه‏‌ها معرفت كافى ندارند اینها را بهانه قرار مى‏‌‌‌‌‌‌‌دهند كه شما دائم می‌گویید مثل حضرت زهرا‌ بشويد، يعنى ما دختر پيغمبر‌ بشويم؟! مادر حسنين‌ بشويم؟! اين كه شدنى نيست! چه فايده دارد که اینها را می‌گویید؟ جوابش اين است كه ذكر اینها فقط براى افزايش معرفت و مودت و محبت است و آنچه براى تأسى ذكر مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود مطالب ديگرى است. در مقابل، كسانى باز از روى قلّت معرفت يا از روى شيطنت، خواسته‌اند سطح زندگى حضرت زهرا‌ و همچنين ساير ائمه اطهار‌ و حتى پيغمبر اكرم را در سطح زندگى يك فرد عادى تنزّل بدهند، بگويند هر كسى در زندگى خودش يك ویژگی‌‌هایی دارد، ممكن است در يك شرايط تاريخى اين ویژگی‌‌ها مطلوب و پسنديده باشد ولى اين معنايش اين نيست كه ديگران هم اقتباس كنند و ياد بگيرند. زمانى بود كه سطح زندگي مردم خيلى پايين بود، معمولاً لباسی كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌پوشیدند از همين پنبه و پشمى بود كه خود مردم با دست مى‏‌‌‌‌‌‌‌ريشتند و مى‏‌‌‌‌‌‌‌بافتند و لباس معمولى از جنس كرباس بود، اینکه ما بگوییم مثلاً لباس حضرت زهرا‌ از كرباس بود اين چيزى نيست كه ما حالا بتوانيم از آن اقتباس كنيم و براى ما درسى بشود، آن روز همه مردم لباسشان همین‌جور بود. همان‌طور كه آن‌وقت سطح متعارف زندگى مردم پوشيدن كرباس و چيز‌هايى شبيه اینها بود امروز هم چيز‌هاى ديگرى است و معنى ندارد ما بگوییم که از آنها اقتباس بكنيد و به حضرت زهرا‌ تأسى كنيد، يعنى برويم لباس كرباسى كه از پنبه هست و خودمان پنبه‏اش را مى‏‌‌‌‌‌‌‌ريسيم تهيه كنيم؟! اين پارچه‏‌هاى زيبا، رنگارنگ، از جنس‏‌هاى مختلف، با نقاشى‏‌ها، با هنرمندى‏‌هايى كه رويش انجام مى‏‌‌‌‌‌‌‌گيرد، همه اینها را در دريا بريزيم و برويم كرباس بپوشيم؟! شما چه می‌گویید که به حضرت زهرا‌ تأسى كنيم! يا مثلاً آن روز زندگی عموم مردم این‌طور بوده که گندم یا جو مى‏‌‌‌‌‌‌‌گرفتند و در خانه، دستاس مى‏‌‌‌‌‌‌‌كردند. حالا بعضى جا‌ها در شهر‌هاى بزرگ مثلاً آسياب‏‌هاى آبى هم بوده ولى معمولاً اينكه دستاس در خانه باشد و مردم گندم يا جو را دستاس كنند اين چيز‌ها عادى بوده، معنايش اين نيست كه حالا هم ما بیاییم يك دستاس بخريم و در خانه بگذاريم و گندم و جو بخريم و در خانه دستاس كنيم تا زندگي‌مان شبيه زندگی حضرت زهرا‌(س) بشود!
 
برخی این‌ مسائل را ذكر مى‏‌‌‌‌‌‌‌كنند و پس از آن نتيجه مى‏‌‌‌‌‌‌‌گيرند که ما بايد زندگی حضرت زهرا‌ را كنار بگذاريم، زندگى حضرت زهرا‌ براى خودشان و آن زمان خوب بود و اين زندگى‏‌ها براى ما قابل تأسى نيست. بله، بايد توجه داشت که بسيارى از ویژگی‌‌های زندگى ائمه اطهار‌ هم به اقتضاى شرايط زمان و مكان بوده و اگر ما هم در آن زمان‏‌ها بوديم همین‌جور‌ها زندگى مى‏‌‌‌‌‌‌‌كرديم، حتی كفار هم لباسشان کم‌وبیش همین‌جور‌ها بود، البته استثنا داشت، گاهى از روم و جا‌هاى ديگر حرير و ديبا مى‏‌‌‌‌‌‌‌آوردند و افرادی از ثروتمند‌هاى سطح بالا از اين لباس‏‌ها مى‏‌‌‌‌‌‌‌پوشيدند ولى لباس عموم مردم همين‏‌ها بود.يا وقتى می‌گوییم خانه حضرت زهرا‌سلام‌الله‌علیها از خشت و گل بود، تصور نشود كه خانه دیگران مثلاً از سيمان و سنگ‏‌هاى زينتى بوده و خانه ايشان از خشت و گل بوده، نه، خانه عموم مردم همین‌جور‌ها بوده است. اتفاقاً در بعضی از شهر‌ها تعدادی خانه كه سفیدکاری شده بود پيدا مى‏‌‌‌‌‌‌‌شد. اصلاً براى بعضى از خانه‏‌ها سفیدکاری شدن امتياز بود و الا معمولاً همه خانه‏‌ها خشت و گلى بود.
 
در پاسخ باید گفت: بله، اینها واقعيت دارد و بسيارى از ویژگی‌‌های زندگى ائمه اطهار‌ و ازجمله حضرت زهرا تابع شرايط محيط و زمان بوده است، در آن زمان سطح زندگى اكثر مردم همين‏‌ها بوده است ولى كلام  درباره اين ويژگى‏‌ها نيست.
 
منظور از الگو بودن
زندگی حضرت زهرا‌(س) چیست؟
آنهائی كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌گويند حضرت زهرا‌ الگو هستند نمى‏گويند با وجود آسياب‏‌هاى برقى و این‌ همه وسايل مختلف آشپزى و فر و چيز‌هاى ديگر، ما بیاییم دستاس تهيه كنيم و فرض كنيد كه روى بعضى از امکانات اوليه، نان تهيه كنيم يا غذا بپزيم. اینها منظور نيست. پس منظور چیست؟ فضائلی از قبيل همسر على‌ و دختر پيغمبر بودن، كه قابل اقتباس نيست. اين ويژگى‏‌هایی هم كه خودشان نانشان را بپزند و گندمشان را دستاس كنند، اینها هم قابل اقتباس نيست. پس، از زندگى حضرت زهرا‌ چه چيزى را اقتباس كنيم؟
 
عمده مطلب همینجاست كه همه ما مى‏‌‌‌‌‌‌‌دانيم که منظور چه ويژگى‏‌هایی هست‌، اما آنهائی كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهند شيطنت كنند اين حرف‌‌ها را با هدف پوشاندن حقیقت مطرح مى‏‌‌‌‌‌‌‌كنند. همه اين ویژگی‌‌ها قالب‏‌هايى براى فهم يك سلسله معانى و حقايق است. اینکه انسان لباس كرباس بپوشد يا مثلاً در خانه گندم يا جو دستاس كند يا نان بپزد، اين قالب‏‌هاى خاصى است كه اختصاص به آن زمان داشت و در اين زمان، قابل اقتباس نيست ولى اینها روح و معنايى دارد كه آن معنا قابل اقتباس است. درخصوص تقسیم کار‌های زندگی بین زن و شوهر در محيط خانواده، درست است كه زن قانوناً موظف نيست كه حتماً غذا تهيه كند و مثلاً خانه را رفت‌وروب كند يا لباس بدوزد. اینها وظيفه زن نيست ولى بالاخره يك زندگى مشترك بين زن و مرد است، خيلى چيز‌ها هم وظيفه مرد نيست كه انجام بدهد ولى اين زندگى سلسله مسائلى را ايجاب مى‏‌‌‌‌‌‌‌كند كه باید مشترك و با هم انجام بدهند. در این‌جا چگونه تقسيم كار كنند؟ يك سلسله مسائلى هست كه وظيفه مرد نيست اما مرد انجام آن را عهده‌دار مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود و يك سلسله مسائلى هم هست كه وظيفه زن نيست و زن عهده‌دار انجام آن مى‏‌‌‌‌‌‌‌شود. 
 
در تقسيم كار‌هاى خانواده اين يك جهت كار است كه بر اساس اصول عادلانه و منصفانه‏اى كارها بين مرد و زن تقسيم بشود. حتماً اين حديث را شنيده‌ايد، حديث معروفى است که همه شنيديد و خيلى بعيد است كه اين حديث دروغ باشد؛ بعد از اینکه پيغمبر اكرم‌(ص) ازدواج حضرت زهرا‌(س) و اميرالمؤمنين‌(ع) را سامان دادند بعد پيشنهادى كردند يا دستورى دادند، البته پيشنهادهاى خيلى ساده پيغمبر اكرم‌ هم براى آن بزرگواران از هر امر واجب‌الاطاعه‏اى مطاع‏تر بود، فرمودند كه على جان! شما با شترى كه داري آب بكش و آب به منزل بياور، تأمین وسايل زندگى، خريد بازار، تعليف شتر يا گوسفند و اين كارها به عهده شما و به دخترشان هم فرمودند كه كارهاى خانه را هم شما عهده‌دار باش! اين تقسيم كارى كه پيغمبر اكرم‌ فرمودند به‌عنوان يك قانون حقوقى نبود كه به‌عنوان حقوق مدنى اسلام براى موادى تنظيم بشود كه مرد بايد برود آب‌کشی كند، شتر را تعليف بكند، خريد بازار را عهده‌دار بشود و اين حرف‌‌ها، اینها جزو حقوق مدنى اسلام نيست، واجباتى نيست. همچنین این‌گونه نیست که رفت‌وروب كردن خانه، غذا پختن و ظرف شستن از حقوق مرد بر زن باشد كه بايد اين كارها را انجام بدهد. اين یک پيشنهاد براى يك تقسيم كار دوستانهِ عادلانه‏اى بود که حالا كه اين كارهاى مشترك را داريد كارهاى بيرون براى مرد مناسب‏تر است و كارهاى داخل خانه براى زن مناسب‏تر است. بعد حضرت زهرا‌ بسيار خوشحال شدند و خدا را شكر كردند و گفتند که اگر عكس اين مسئله بود چقدر براى من سخت بود. خدا را شكر که پيغمبر فرمودند که من كارهاى خانه را عهده‌دار بشوم و اگر فرموده بودند که كارهاى بيرون را تو عهده‌دار بشو، تو برو آب‌کشی بكن، تو برو گوسفند بچران يا كارهاى ديگرى بكن چقدر براى من سخت بود! الحمدلله كه پدرم این‌جور دستور داد. منظور اين است که اين يك نوع تقسيم كار دوستانه‏اى است بین دو نفر كه مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهند با هم زندگى مشترك داشته باشند و به این صورت كارهاى مشتركشان را با هم تقسيم ‏كنند. پيغمبر اكرم‌ كيفيت اين تقسيم را این‌جور پيشنهاد فرمودند. اصل اين مسئله، يك معنا، يك روح و يك ارزش است كه در محيط و خانواده‏‌هاى ما هم، مرد و زن اولاً سعى كنند كه كارهاى مشترك خانواده‏شان را بين خودشان تقسيم كنند، نه مرد توقع داشته باشد كه همه كارها را خانم انجام بدهد و نه خانم توقع داشته باشد كه همه كارها را مرد انجام بدهد، بالاخره به اقتضاى زندگى مشترك، يك كارهايى است كه بايد انجام بگيرد، بعد هم بچه‌دار مى‏‌‌‌‌‌‌‌شوند و زندگى بچه‌داری هم مشكلات و سختى‏‌هايى دارد. این‌جا بايد بر اساس يك اصول عادلانه‏اى كه البته شرايط محيط، شرايط زمان و اين حرف‌‌ها هم در آن مؤثر خواهد بود با هم توافق كنند. گرفتن اين روح و اقتباس كردن از اين اصل و ارزش، اين تأسى به پيغمبر اكرم‌ و اميرالمؤمنين‌ و فاطمه زهرا است اما قالب و شكل كار در زمان‌‌ها فرق مى‏‌‌‌‌‌‌‌كند.
 
اهمیت ساده‌زیستی و پرهیز از تجمل‌پرستی
اصل، اين است كه انسان به تجملات خيلى اهميت ندهد، این‌جور نباشد كه شبانه‌روز فكرش اين باشد كه هرروز يك مد و دكوراسيون جديد، رنگ، شكل و تزئينات جديدى براى منزل فراهم كند، يا هرروز يك لباس جديدى با مد جديدى بپوشد، مثلاً ديروز فلان ميهمانى بوديم من اين لباس را پوشيدم و ديگر امروز نمى‏شود بپوشم! فرض بفرمائيد من اين لباس را در جشن عقد پوشيدم ديگر در جشن عروسى نمى‏شود بپوشم! روز پاتختى كه نمى‏شود اين لباس را بپوشم! اين روحيه كه صبح يك لباس، عصر يك لباس، اين جلسه يك لباس و فردا يك لباس ديگرى بپوشیم، اين روحيه تنوع‌پرستى و تجمل‌پرستی، شأن انسان مؤمنى كه دلبسته به آخرت است نيست: لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَه وَالْيَوْمَ الْآخِرَ. اگر ما واقعاً معتقديم كه براى يك زندگى ابدى آفريده شديم و همه آنچه در دنيا انجام مى‏‌‌‌‌‌‌‌دهيم براى اين است كه مقدمه‏ و وسيله‏اى براى سعادت ابديمان باشد، آن‌وقت تمام همّ و غممان را صرف همين زندگى چند روزه كنيم و اصولاً از اينكه برای آنجا چه بايد كرد غافل بشويم؟ آيا اين كار عاقلانه‌‌‏اى است؟! فرض بفرمائيد كسى چند روز یا چند ساعت به سفر مى‏‌‌‌‌‌‌‌رود، مثلاً شما از يزد حركت مى‏‌‌‌‌‌‌‌كنيد و به تهران تشريف مى‏‌‌‌‌‌‌‌بريد و مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهيد مدتى در آنجا اقامت داشته باشيد، آيا صحيح است كه تمام همّتان فكر اين چند ساعتى باشد كه بين راه یزد و تهران در حركت هستيد؟! براى اين چند ساعت، چند دفعه اتومبيلتان را با صابون شستشو بدهيد، داخل ماشين را تميز و معطر كنيد، فرض بفرمایید که چند ساعت مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهيد سوار ماشین شويد و از يزد به تهران برويد، ديگر این‌قدر دنگ‌و‌فنگ نمى‏خواهد، به اندازه‏اى كه شما مطمئن باشيد كه وسيله سالمى است و شما را به مقصد مى‏‌‌‌‌‌‌‌رساند کافی است. براى اين چند ساعت كه دیگر چند رقم لباس عوض كردن در ماشين نمى‏خواهد! چون مقصدتان جاى ديگری است. اگر فرض بفرمایید که بناست عروسى در تهران برگزار بشود، اين چند ساعتى كه در ماشين و بين راه هستيد ديگر نبايد چند جور لباس عوض كرد، لباس به اندازه‏اى كه بدن ما از سرما و گرما محفوظ باشد کافی است. دنيا نسبت به آخرت این‌چنین است، حكم يك چشم به هم زدن را در مقابل يك عمر هزاران ساله دارد و بلكه اين نسبت، از اين هم كمتر است. آن زندگى ابدى و نامتناهى است. اين زندگى هرقدر هم طولانى باشد، متناهى با نامتناهى نسبتى ندارد، از يك چشم به هم زدن هم كمتر است. آن‌ وقت صحیح است که كسى كه به آن عالم معتقد است و مى‏‌‌‌‌‌‌‌داند که ما براى آنجا آفريده شده‌ايم و همه این زندگی‌مان براى اين است كه زاد و توشه‏اى براى آنجا فراهم كنيم اصلاً مقصد را فراموش كنيم و فقط فكر همين چند ساعتى باشيم كه بين يزد و تهران در وسيله‏مان سوار هستيم؟! روشن است که اين كار عاقلانه‌‌‏اى نيست.
ساده‌زیستی و بی‌اهمیتی به زندگی دنیا
درسی از سیره اهل بیت‌(ع)
زندگى پيغمبر اكرم و ائمه اطهار(ع) براى ما از این‌ جهت الگوست كه اين ارزش را در زندگى به ما القاء مى‏‌‌‌‌‌‌‌كند كه نسبت به مسائل زندگى دنيا خيلى سختگیر نباشيم و خيلى به آن اهميت ندهيم و مقداری سهل‏تر با زندگی دنیا برخورد کنیم. این‌قدر مدپرستى، تجمل‌پرستی و چشم و هم‌چشمی، شأن كسى كه پيرو حضرت زهرا‌ است، نيست، حالا مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهد لباس كرباس باشد، مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهد كرپ باشد، يا مى‏‌‌‌‌‌‌‌خواهد چيز ديگرى باشد. جنس لباس عادى كه آن وقت مى‏‌‌‌‌‌‌‌پوشيدند كرباس بود، حالا شما لباس با جنس ديگرى مى‏‌‌‌‌‌‌‌پوشيد، بسيار خوب، مباركتان باشد، اما كلام در اين است كه روح تجمل‌پرستی را در خود بميرانيد، روحیه قناعت، وارستگى و بى‏اعتنايى به اين زرد و سرخ‏‌ها را در خودتان تقويت كنيد. 
آیت‌الله مصباح یزدی
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

چشم زخم؛ خرافات یا حقیقت؟
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
تاخیر در انتصابات، خسارتی جبران‌ناپذیر
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
برنامه ملی سلامت خانواده زیر ذره‌بین
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
شهید شیرودی، مالک اشتر دفاع مقدس
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳