به گزارش
بلاغ؛ توأم بودنِ عشق و آگاهی در حد اعلا در شهدای والامقام محرز و مسلم و ثابت شده است با این وجود همواره دشمنان و معاندان و شبههاندازان در برهههای مختلف مغرضانه از احساساتی بودن و چشم بسته و کورکورانه رفتن و از همه بدتر از انگیزههای مادی و برای پول رفتنِ این ستارگان دو عالم سخن گفتهاند و بیشرمانه شهدا را آماج فرافکنی و سیاهنمایی و ایراد تهمت و افترا قرار دادهاند؛ غافل از اینکه خورشید ایثار و شهادت همیشه تابان و فروزان و نورافشان و انکار درخشش و نورافشانیاش غیرممکن است. بررسی سیرت و گفتار و از همه مهمتر وصیتنامههای شهدا مؤیدی بر حقیقتِ درخشان و آشکار و پرافتخارِ عاشقانه و آگاهانه بال گشودن و توأم بودنِ شور و شعور اعلا در وجود شهدای گلگون کفن و اعلادرجه ما و دست ردی بر سینه دشمنان، معاندان و شبههافکنان و منکرانِ این مقوله است.
موسسه فرهنگی هنری قدرولایت در کتابی با عنوان «ما آگاهانه و عاشقانه رفتیم»، گزیدهای از سیرت و گفتار و وصیتنامههای شهدا را که مصداق و مویدِ این حقیقت عظیم و نورانی هستند را تدوین و تبیین نموده است.
در این گزارش بخشهایی از مطالب کتاب را بهصورت مستقیم و بدون هیچ توضیحات اضافهای نقل مینماییم:
یک دنیا عرفان و علم و عزت، پشتوانه اهداف شهدا
بخشی از مقدمه کتاب «ما آگاهانه و عاشقانه رفتیم»:
«۷۲ تن را در کربلا چه سودایی در دل بود که آنطور با تیرها نیزهها و شمشیرها عشق بازی میکردند و مرگ را به سخره گرفته بودند. در رجزهای آنان آگاهی موج میزد. در نیایشهای شبانه آنان بندگی در اوج نمایان بود. در ارادت و عشق به مولایشان حسینبنعلیعلیهالسلام خلقت را شرمسار کرده بودند. در دفاع مقدس بارقههای این آگاهی و عشق یکبار دیگر آسمان جاهلیت مدرن را روشن کرد. هم در جملهها و وصیتنامههای این عزیزان آگاهی و عشق موج میزند و اهدافی را ترسیم میکنند که یک دنیا عرفان و علم و عزت پشتوانه فهم و بیان چنین اهدافی است؛ هم در اعزام به جبهه و قبول مسئولیتهای خطرناک و بازگشایی گرههای سخت در عملیاتها مانند پاکسازی میدانهای مین و عبور از موانع و انهدام دشمن و استقامت در بحرانیترین لحظهها، این آگاهی و عشق را به روشنی میتوان یافت.»
یاری دین و وطن و اسلام و لبیک به ولیفقیه
شهید عبدالحمید غلامی میگفت:«من داوطلبانه و عاشقانه به سوی جبهههای نبرد حق علیه باطل میشتابم و برای یاری دینم و وطنم و اسلام و برای اینکه ندای این پیر جماران را لبیک گفته باشم برای چندمین بار به سوی جبهه روانه میشوم. هر روزی که از عمر این انقلاب خونین میگذرد عاشقان پاکباخته بیشتری به خیل کاروان شهدا میپیوندند و حسینوار از همه هستی خود برای رضای خدا میگذرند. شهدا خون خود را پای درخت انقلاب نثار میکنند تا اسلام پایدار بماند. آنها شهید شدند ولی مرده نیستند بلکه نظارهگر اعمال ما هستند که چگونه از حرمت خونهای به ناحق ریختهشان پاسداری میکنیم.»
اینجا خود کربلاست
شهید سید جمال احمد پناهی: «وارد یکی از سنگرها شدم. نام این دسته قاسم بن حسین علیهالسلام است. راستی چه عشقی بچهها دارند. شاید امشب عملیات باشد. هرکس مشغول نوشتن وصیتنامهای است. گویا میدانند چند روز دیگر به عمر بعضیهایشان باقی نمانده است. اینها همه چیز را میدانند. دشمن از هیچ صدایی برای نابودی آنها نخواهد گذشت؛ خمپاره، توپ، مسلسل و شیمیایی. ولی همه چون کوه راسخاند. ماجرای روز تاسوعا و عاشورا را راویان گفتند و مداحان خواندند وگریه گرفتهاند ولی من فکر میکنم شب عاشورا را دیدهام. آری دیدهام! اینجا خود کربلاست. امروز شاید تاسوعا و فردا هم شاید عاشورا. امام فرمود: «مثل حسین(ع) وارد جنگ میشویم و مانند حسین(ع) کشته خواهیم شد.» یکی از بچههای همین دسته تعریف میکرد که دیشب ساعت یک و نیم از خواب پریدم. اکثر برادران در عالم خواب حالی داشتند که این حال را زبانشان خبر میداد. یکی میگفت: «حسین جان!»، دیگری میگفت:«پذیرا باش!» و آن یکی میگفت: «جانم به قربانت حسین!».
رضای خدا، بالاتر از پول و مادیات
پدر شهید حسن نوابی میگفت: «آنقدر به منطقه رفت و برگشت که از دلهره و نگرانی دائمی به ستوه آمدم.»به او گفتم:
- ببین پسرم! اگر دولت برای رفتنت حقوقی به تو میدهد، من آن را میدهم دیگر نروی.... خواهش میکنم.
«نگاه عجیبی به من انداخت. احساس کردم زیر سنگینی نگاهش دارم له میشوم.»
- من بیشتر از آن را به شما میدهم و شما در عوض یک عضو بدنت را قطع کن.
لرزه بر اندامم افتاد.
- این چه حرفی است که میزنید مادر جان. مگر کسی برای پول آنجا میرود. آنجا دعوای دادن است، نه گرفتن. آنجا سر و دست و پا و چشم میدهند و رضای خدا را میگیرند.»
آگاهانه انتخاب کردن و عاشقانه رفتن
شهید حسن جودی: «پیام ما را به آنان چنین برسانید که خواسته شهید از آنها این است: راهشان را ادامه دهند، همان طوری که ما ادامه دادیم و من این راهی را که میروم کاملاً با دید آگاهانه انتخاب کرده و عاشقانه رفتم و امیدوارم که شما هم راهم را ادامه دهید زیرا سعادت شماست در دنیا و آخرت.»
رضای پروردگار
برتر از مال دنیا و خشنودی افراد
شهید حسن غائبی: «ما نه برای چشمداشت به مال دنیا به جبهه رفتیم و نه برای خشنودی فرد یا افراد بلکه فقط برای رضای پروردگار متعال قدم در جبهه گذاشتیم. ما راضی هستیم تا خون ناقابلمان بریزد و تکهتکه شویم تا آیین محمد(صلی الله علیه و آله) زنده بماند.»
به اهتزاز درآمدن پرچم لاالهالاالله در جهان
شهید مجیدرضا کاظمی: «شهادت در نظرم مانند گفته قاسم بن الحسن در کربلای امامحسین از عسل شیرینتر است و افتخاری بزرگ برای من و خانوادهام میباشد. هدف من از رفتن به جبهه شهادت نیست بلکه اولین آرزوی من پیروزی اسلام و به اهتزاز درآمدن پرچم لاالهالاالله بر فراز بلندترین قله جهان است و اگر در این راه به شهادت برسم چه سعادتی بالاتر از این.»
انتخاب راه از روی آگاهی و عشق
شهید میرعباس اقتداری: «خدایا تو میدانی که این راه را نه از روی جهل یا هوس و شور جوانی، بلکه از روی آگاهی و عشق به تو انتخاب کردهام و حاضرم در این راه از جان و مال خویش بگذرم وای کاش صد جان داشتم تا در طبق اخلاص مینهادم و در پیشگاه تو قربانی میکردم تا جهانیان بدانند که پیرو خمینی کیست.»
احیای دین و تداوم انقلاب
شهید عباس حسینیپور: «اینک که به یاد خدا به جبهه میروم، خدای من شاهد است که نه برای انتقام است و نه برای این که وقتی شهید شدم به بهشت بروم؛ تنها هدفم از این کار احیای دینم و تداوم انقلابم است.»
دفاع از حضرت زهرا(س)
سید علی امامی (از شهر بابل که یکی از نیروهای اطلاعاتعملیات بود، در عملیات والفجر۸ در خط مقدم حضور داشت):
«این سید در دست خود سرنیزه داشت و گفته بود که با این باید از مادرم حضرت زهرا(سلامالله علیها) دفاع کنم. سید با شور و شعف خاصی به همراه
خطشکنان عملیات به خط زد. بعد از عملیات وقتی فاو را فتح کردیم و پیروز شدیم، دیدم این سید عزیز با همان سرنیزه که در دستش بود، قهرمانانه به شهادت رسیده است.»
پرواز با انگیزه اعتقادات
شهید حسین خلعتبری مکرم: «شنیده بود مغرضان میگویند جوانهای مردم را با نوار آهنگران احساساتی میکنند و میفرستند روی میدان مین تا عملیات انتحاری انجام دهند. میگفت: «این حرفها یاوه است. پس چرا نوار آهنگران ما را احساساتی نمیکند؟ ما اگر ذرهای دچار احساسات شویم، اولین اشتباهمان، آخرین اشتباه است. اگر میشد رزمندگان را دچار احساسات کرد، مطمئن باشید آمریکاییها از همین حربه برای اغفال و جذب خلبانان ما استفاده میکردند. آنها بهترین امکانات رفاهی را برای خلبانان فراهم میکردند تا پرواز نکنند، اما انگیزه پرواز خلبانان ریشه در اعتقاداتی دارد که رفاه و راحتی را بر خود حرام میکنند و مشتاقانه به استقبال خون و خطر میروند.»
انگیزه انتخاب راه سرخ شهیدان
شهید میر محمود بنیهاشمی: «بنده در مسیر حیات، راهی را که پروردگار عالم در قرآن کریم به ما نشان داده است، انتخاب کردم؛ راهی که انبیا و اولیای خدا آن را برگزیدند و رفتند؛ راهی که ائمه معصومین(علیهمالسلام) به خصوص سید مظلومان حضرت سیدالشهدا رفته است....
انگیزه انتخاب راه سرخ شهیدان، درسهایی است که از معصومین آموختهام. پس با توجه به حکم صریح پروردگار عالم، سنت پیامبر اسلام و ائمه اطهار(علیهمالسلام)، این راه انتخاب شده است و من در انتخاب این راه کاملاً آزاد بودم و هیچ احدی و هیچ سازمان یا ارگانی در انتخاب این راه دخالتی نداشته است، بلکه با اختیار و علاقه خود برگزیدهام.»