تاریخ انتشارجمعه ۹ تير ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۰
کد مطلب : ۴۷۲۵۶۹
رزمندگان در ارتفاعات کانی مانگا در حال حرکت بودند که تیر مستقیم دوشکا به پای راست عباس اصابت کرد و او دیگر قادر به حرکت نبود.
۷
plusresetminus
پیام شهدا| شما جاماندگان، رسالت سنگین‌تر و اجر بیشتر از شهدا دارید
به گزارش بلاغ؛ چون در اوج آتش باران دشمن بودیم، نمی‌گذاشت بچه‌ها او را به عقب منتقل کنند. می‌گفت نباید معطل من شوید اگر قسمت باشد من به عقب برمی‌گردم...
عباس فقط از بچه‌ها یک پتو خواست و اصرار كرد تا رزمندگان او را رها كنند و خودشان جلو بروند....
عباس یازده سال در کانی مانگا باقی ماند....
* * *
عباس شمس درخشانی متولد 10 شهریور 1343 در جمع خانواده‌ای مذهبی و روحانی و از جنس بچه‌های شرق تهران بود که زیرکی و شیطنت مربوط به دوران کودکی و نوجوانی را توامان داشت.
اسناد تحصیلی به‌جا مانده از شهید نشانگر این است که او دوران تحصیل را با موفقیت و با نمرات خوب تا سطح دیپلم به پایان برده است.
خانواده شهید می‌گویند: خیلی از اطرافیان که از هوش بالا و استعداد عباس با اطلاع بودند به او توصیه می‌کردند که تحصیلات خود را در دانشگاه هم ادامه دهد اما عباس علاقه زیادی به لباس طلبگی و تحصیل علوم دینی داشت.
عباس بلافاصله پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه آيت‌الله مجتهدي شد و براي فراگيري علوم ديني به عنوان طلبه شروع به تحصيل نمود.
دوستان او می‌گویند: عباس همزمان با تحصیل در مدرسه از مطالعه کتب غیر درسی غافل نمی‌ماند و به دلیل غروری که مخصوص جوانان محله‌های پایین شهر تهران بود، هنگام فراغت از مدرسه بعداز ظهرها را مشغول کار می‌شد و ایام تعطیلات تابستانی را نیز در مغازه الکتریکی و بعد‌ها هم در مغازه کیف‌‌سازی برای تامین مخارج خودش کار می‌کرد.
او در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی به تکثیر نوار و پخش اعلامیه‌های امام مبادرت ورزید و در نوشتن شعار روی دیوارها و نصب تصاویر حضرت امام در محله‌های اطراف نقش چشمگیری داشت.
خانواده شهید می‌گویند: روز 17 شهریور در درگیری خونین بین نظامیان رژیم شاه و مردم، حضوری فعال داشت و تا چند قدمی شهادت نیز به پیش رفت اما اراده الهی بر آن تعلق گرفت تا زنده بماند.
در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد امام حسن عسگری همراه با سایر بچه‌های متدین و انقلابی محل به پاسداری می‌پرداخت.
خانواده شهید درخصوص رفتار سیاسی و روشنگرانه وی در سالهاي اول انقلاب كه منافقين فعاليت زيادي داشتند، نقل می‌کنند: عباس سعی داشت تا با عوامل ضد انقلاب و منافقین و همچنین طرفداران بنی‌صدر مخلوع مبارزه کند و در این مسیر به روشنگری و هدایت افراد بپردازد.
برای همین، در يكي از روزها تعدادي از طرفداران منافقین در یک بحث نظری وقتی که در مقابل او خود را ناتوان می‌بینند با سنگ و پاره آجر به او حمله کرده و بيني عباس را می‌شكنند. اما این حادثه او را در راه خودش محکم‌تر می‌کند.
او بعد از مدتی بعلت تغییر محل مسکونی، مسجد نو واقع در خیابان خراسان را پایگاه فعالیت‌های خویش قرار می‌دهد و در آن‌جا به عنوان مسئول عقیدتی به فعالیت می‌پردازد.
عباس همزمان با اتمام جنگ در سال‌های آخر دبیرستان راهی جبهه شد و پس از شرکت در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار برای ادامه تحصیل به تهران بازگشت.
دوستان وی نقل می‌کنند که او هنگام بازگشت از جبهه از حادثه خونین و سختی جان سالم بدر می‌برد.
او در مرحله بعد نیز همراه با لشکر حضرت رسول به جبهه‌ها اعزام می‌شود و در بخشی از خاطرات خود مربوط به این بخش از زندگی‌اش می‌نویسد: بعد از پايان مأموريتم مردد شده بودم كه آيا به تهران بيايم يا همين جا بمانم. ناچار استخاره كردم. آيات اول سوره محمـّد آمد. فهميدم كه ماندنم در جبهه بهتر است.»
او در سال 61 یک بار به دلیل مجروحیت از جبهه به تهران منتقل می‌شود ولی بلافاصله باز به جبهه برمی‌گردد.
نبرد در جبهه‌های غرب کشور در منطقه مریوان را به عنوان از جمله سرفصل‌های کارنامه حضور عباس شمس درخشان در طول 8 سال دفاع مقدس نوشته‌اند.
مسئولیت‌های او را در طول دوران جنگ برگزاری آموزش‌های عقیدتی و همچنین بیسیم‌چی فرمانده گروهان و فرمانده گردان شهید احمد نوزاد بوده است.
کارنامه‌ای که با شرکت در عملیات والفجر 4 در ارتفاعات کانی مانگا (منطقه پنجوین) با نمره درخشان شهادت مزین می‌شود.
همرزمان شهید می‌گویند: 
در عملیات والفجر 4 در حال عبور از ارتفاعات کانی مانگا (منطقه پنجوین) بودیم که تیر مستقیم دوشکا به پای عباس در عمليات والفجر اصابت کرد.
چون در اوج آتش‌باران دشمن بودیم، نمی‌گذاشت بچه‌ها او را به عقب منتقل کنند.
می گفت نباید معطل من شوید اگر قسمت باشد من به عقب برمی‌گردم.
عباس فقط از ما یک پتو خواست و اصرار كرد تا رزمندگان او را رها كنند و خودشان جلو بروند.
همرزمان عباس پتو را روی او‌انداخته و جلو می‌روند ولي چون آن منطقه را نمی‌توانند تصرف كنند، بر اثر خونریزی شدید عباس به شهادت می‌رسد و تا 11 سال مفقود‌الاثر باقي ماند.
سرانجام پیکر مطهرش در 29 مهر 1372 به کشور بازگشته و در شهر مقدس قم تشييع و در گلزار شهداي علي بن جعفر(ع) به خاك سپرده شد.
در بخشی از وصيت‌نامه‌اش وی نوشته است:
« باري، ما شهدا اين ره صد ساله را بر حسب سعادتي كه از سوي پروردگارمان نصيبمان شد در يك شب بلكه كمتر پيموديم. اما بار سنگين و گران براي كساني بود كه از دو راه و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر، راه دوم را كه بسيار سخت نيز مي‌باشد انتخاب كردند. همان ايشانند كه اگر در كوره حوادث پايدار و استوار بمانند يقيناً مقامشان از شهدا برتر است و خوشا به حالشان! »
سعید رضایی
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

کتاب و کتابت از نـگاه قـرآن
دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۸
چشم زخم؛ خرافات یا حقیقت؟
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
برنامه ملی سلامت خانواده زیر ذره‌بین
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
شهید شیرودی، مالک اشتر دفاع مقدس
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳