تاریخ انتشارجمعه ۳۱ تير ۱۴۰۱ - ۰۰:۲۰
کد مطلب : ۴۶۳۲۶۲
تایید پاک‌سازی قومی علیه فلسطینی‌ها با استفاده از منابعی تاریخی هم قابل استناد است. نامه دیوید بن گوریون تأییدی بر پاک‌سازی قومی در فلسطین است. آنجا که بن گوریون به پسرش می‌گوید: «آنها را مجبور می‌کنیم خانه‌هایشان را ترک کنند و جایشان را اشغال می‌کنیم.» 
۰
plusresetminus
آه صدها هزار شهید مظلوم فلسطینی نابودی صهیونیست‌ها را فرا رساند

به گزارش بلاغ؛ پاك‌سازي قومي فلسطيني‌ها روند خشونت‌بار تاريخي در طول حيات رژيم صهيونيستي بوده است و اين روند ضد حقوق بشري تا به امروز در سراسر فلسطين اشغالي عليه اعراب ادامه دارد.

اصطلاح پاک‌سازی قومی یک اصطلاح نسبتاً جدید است. پاک‌سازی قومی یک مفهوم مرتبط با استفاده از خشونت و سلاح توسط یک گروه قدرتمند علیه یک گروه ضعیف‌تر است. افراط‌گرایی و نابردباری اغلب پشت چنین جنایتی است تا گروه مغلوب را از بین ببرد.
پاک‌سازی قومی فلسطین اصطلاحی است که به عملیات‌های انجام شده توسط صهیونیست‌ها اطلاق می‌شود. «جنبش اخراج اعراب فلسطینی» برای اجرای طرح بلندمدت خود جهت پاک‌سازی فلسطین از وجود جمعیت فلسطینی آن و ایجاد یک کشور یهودی با حضور کمترین تعداد اعراب از چندین دهه پیش برنامه‌ریزی کرد.
نگاهی گذرا به پاک‌سازی قومی فلسطین، ما را به این نتیجه می‌رساند که پاک‌سازی قومی در این منطقه حول موضوع نکبت (تاسيس رژيم صهيونيستي) و تلاش برای ایجاد رژيم اسرائیل شکل می‌گیرد که از اعلامیه بالفور شروع می‌شود.
پاک‌سازی قومی چیست؟
پاک‌سازی قومی، نسل‌کشی و جنایت جنگی مهم‌ترین کلید واژه‌های بررسی تحولات فلسطین هستند. اصطلاح پاک‌سازی قومی به طور خاص در آغاز قرن نوزدهم به‌کار بسته شد. پس از انقلاب صرب‌ها علیه حکومت عثمانی و آواره شدن اکثر مسلمانان از صربستان اصطلاح پاک‌سازی قومی به کرات استفاده شد.
در مورد مسئله فلسطین، پاک‌سازی قومی دقیقاً از سال 1917 یعنی در اوایل قرن بیستم و پس از صدور اعلامیه بالفور تشدید می‌شود.
«ایلان پاپ» مورخ یهودی در کتابی با عنوان «پاک‌سازی قومی در فلسطین» موضوع پاک‌سازی قومی را به تفصیل مورد بررسی قرار می‌دهد. این کتاب حتی توسط «جورج گالووی»، معاون پارلمان انگلیس «نگاهی روشنگرانه به یک تراژدی تاریخی با ابعاد جهانی» توصیف شده است و یکی از مهم‌ترین کتاب‌ها در مورد قومیت در فلسطین به حساب می‌آید. تحولات تاریخی این کتاب بر اساس تحقیقات علمی دقیق و موارد آرشیوی (تصاویر و نقشه‌های دقیق) برای پوشش رویدادهای درگیری در فلسطین است و در آن به صراحت و با ذكر دليل پاك‌سازي قومي در فلسطين ثابت شده است.
تایید پاک‌سازی قومی علیه فلسطینی‌ها با استفاده از منابعی تاریخی هم قابل استناد است. نامه دیوید بن گوریون تأییدی بر پاک‌سازی قومی در فلسطین است. آنجا که بن گوریون به پسرش می‌گوید: «آنها را مجبور می‌کنیم خانه‌هایشان را ترک کنند و جایشان را اشغال می‌کنیم.» 
دکتر «یوسف جبرین»، با بررسی «قانون دولت ملی و برتری یهود» به عنوان یک سیاست جدید در ر‍ژيم اسرائیل، پاک‌سازی قومی در طول تاريخ اين ر‍ژيم را تأیید کرده است. دکتر جبرین قانون یاد شده را نشان دهنده تبعیض عمیق بین یهودیان و فلسطینیان در مناطق اشغالی توصیف می‌کند. قانونی که به صورت رسمی تبعیض بین یهودیان و فلسطینیان در اسرائیل را در حوزه‌های نمادین مانند تعریف دولت و نمادهای آن و ساختارهای رسمی آشکارا نشان می‌دهد. به طور کلی پاک‌سازی قومی تلاشی برای ایجاد یک فضای جغرافیایی قومی همگون است. اخراج یک گروه نژادی، قومی یا مذهبی خاص با استفاده از نیروی مسلح، ارعاب، انتقال اجباری، آزار و اذیت، یا محو ویژگی‌های فرهنگی، زبانی و قومیتی یا انحلال آن در محیط قومی در مجموع در قالب پاک‌سازی قومی تعریف می‌شود. دایره المعارف‌هاچینسون نيز، پاک‌سازی قومی را به عنوان اخراج قوم یا اقوامی با زور به منظور ایجاد قومیت همگون در یک سرزمین یا سرزمینی که جمعیتی از نژادهای متعدد در آن زندگی می‌کنند، تعریف می‌کند. همچنین اخراج بیشترین تعداد ممکن از ساکنان يك سرزمين، با تمام ابزارهای موجود مانند تبعید کردن با وسایل غیر خشونت‌آمیزهمان‌طور که برای مسلمانان کرواسی پس از توافقنامه «دیتون» در نوامبر 1995 اتفاق افتاد نيز در قالب پاك‌سازي قومي تعريف مي شود.

تفاوت پاک‌سازی قومی و نسل‌کشی 
هدف اولیه از نسل‌کشی تخریب و کشتن یک گروه قومی یا مذهبی در مکانی مانند «کشتار سربرنیتسا» در طول جنگ بوسنی است. در مورد پاک‌سازی قومی، هدف اصلی آن این است زمین را از ساکنان اصلی بگیرند تا یک جمعیت مهاجر در آن جایگزین شود و این فرآیند با تبعید و اجبار انجام می‌شود. همچنين سرکوب مردم بومی برای ترک سرزمین‌هایشان به صورت خشونت‌آمیز انجام می‌شود.
 در نسل‌کشی، قتل وحشیانه به عنوان ابزار اصلی در این فرآیند پذيرفته شده، در حالی که کشتار ممکن است یکی از روش‌های پاک‌سازی قومی در کنار سایر روش‌ها باشد. به عبارت دیگر پاک‌سازی قومی متوسل به ایجاد رعب و وحشت در مردم با هدف حذف اجباری آنها با هر وسیله و ابزاری می‌شود.
اصطلاح پاک‌سازی قومی ترجمه تحت‌اللفظی اصطلاح کرواتی (etnicko ciscenje) است. این اصطلاح برای اولین بار در دهه نود قرن گذشته مورد استفاده قرار گرفت، اگرچه فرآیند پاک‌سازی قومی بارها در طول تاریخ اتفاق افتاده است.
برخی از محققان درباره پاک‌سازی قومی به اسکان اجباری مردم توسط آشوری‌ها در قرن نهم قرن قبل از میلاد اشاره می‌کنند و برخی استدلال می‌کنند که این اولین مورد پاک‌سازی قومی در تاریخ به شمار می‌آید. برخی از محققان به سال 1002 ميلادي و اعدام دسته جمعی دانمارکی‌ها به دست انگلیسی‌ها و همچنین پاک‌سازی قومی در اسپانیا یا ‌اندلس سابق برای اخراج مسلمانان و یهودیان اشاره کرده و این موارد را نیز عملیات پاک‌سازی قومی می‌دانند.
از سوی دیگر معروف‌ترین فرآیند پاک‌سازی قومی در تاریخ، پاک‌سازی شمال آمریکا از شهروندان اصلی خود توسط مهاجران سفیدپوست اروپایی است. پاک‌سازی قومی به عنوان یک جرم در دادگاه کیفری بین‌المللی به رسمیت شناخته شده است. نسل‌کشی، جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی ممکن است در روند پاک‌سازی قومی صورت بگیرد و کلیه این جرایم در صلاحیت قضایی دادگاه جنایی بین‌المللی است.

آغاز پاک‌سازی قومی در فلسطین
آغاز روز نکبت و تاسيس رژيم صهيونيستي با صدور نامه وزارت خارجه انگلیس آغاز می‌شود. «لرد بالفور»، وزیر امور خارجه انگلیس وعده‌ای به جنبش صهیونیستی برای ایجاد خانه ملی برای یهودیان در فلسطین داد و نکته عجیب در مورد این وعده، تعهد برای محافظت از مردم يهودي است.
بنابراین بالفور، فلسطین را یک خانه ملی برای یهودیان می‌دانست و اثرات اعلامیه آن هنوز بر زندگی بسیاری از مردم و دولت‌ها دیده می‌شود. اما این اعلامیه هیچ ارزش قانونی ندارد. این اعلامیه در واقع نامه شخصی بالفور به روچیلد است نه یک قرارداد بین‌المللی. بنابراین نامه مذکور ارزش لازم براي تبدیل شدن به یک سند بین‌المللی را نداشت، چون نامه بین دو سياستمدار حزبی در انگلیس حتی صلاحیت داخلی در انگلیس هم ندارد، چه برسد به ارزش بین‌المللی.
اما این نامه از یک نامه صرف و یک بیان فردی به یک سند بین‌المللی در چارچوب اسناد جامعه ملل تبدیل شد و جامعه ملل آن را به عنوان سند دستوری در طول کنفرانس پاریس در سال 1919 تصویب کرد. اکثر دانشمندان حقوق بین‌الملل تمامی تصمیمات این کنفرانس از جمله بیانیه بالفور را مورد بررسی قرار داده و گفته‌اند که این بیانیه‌ها به هیچ عنوان الزام‌آور نبودند.
بیانیه بالفور، اصطلاح «دولت اسرائیل» را به صحنه جهانی نشان داد. مهاجرت صهیونیست‌ها به فلسطین افزایش یافت و انگلیس این مهاجرت‌ها را تسهیل کرد. همزمان در فلسطین جنبش صهيونيستي شروع به تأسيس كرد و زیرساخت‌های شبه دولت با شدت بیشتری، به عنوان نهاد تاسیس شد. فدراسیون عمومی اتحادیه‌های کارگری در اسرائیل و ساخت بلوک‌های شهرک ‌سازی («Yishuv») که از آن کنست (پارلمان) اسرائیل و اقتصاد بسته یهودی را ساخت در همین دوره شکل گرفت. با گسترش اقتصاد یهود، صهیونیست‌ها ساخت ملی را پذیرفتند و مدل اقتصادی بسته در سرزمین‌های اشغالی شکل گرفت.
با تاسیس سازمان ملل، ادعا شد که طرح تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل صادر شده است. در آن زمان هم سازمان ملل متحد، یک سازمان بی‌تجربه دو ساله بود. با تصمیم سازمان ملل برای تجزیه فلسطین، اين سازمان ترکیب جمعیتی فلسطين را نادیده گرفت و به قومیت ساکنان اصلی اين سرزمين توجهی نکرد. در حالی که در آن زمان تنها 10 درصد از فلسطین در تصاحب جنبش صهیونیستی قرار گرفته بود و بیش از سه چهارم فلسطین همچنان در اختیار اعراب بود. دولت فلسطین به صورت اعتراضی از مذاکره با سازمان ملل خودداری کرد و جنبش صهيونيستي كه به تحسين فراوان سازمان ملل مشغول بود، طرح تقسیم سازمان ملل را راحت‌تر به پیش برد.
در آن زمان طرح تقسیم فلسطین به دو بخش مورد توجه سازمان ملل بود که بخش اول عرب و نیمه دیگری یهودی بود و بیت‌المقدس به دلیل اهمیت تاریخی یک شهر بین‌المللی معرفی شد.
این تقسیم برای اعراب ناعادلانه بود، زیرا مهاجران یهودی را با اعراب ساكن یکسان در نظر مي‌گرفت. «ایلان پاپ»، نویسنده انگلیسی معتقد است که پاک‌سازی قومی فلسطین در اوایل دسامبر 1947 با تعدادی از یهودیان آغاز شد. حملات به روستاهای عرب‌نشین در پاسخ به اعتراضات فلسطینی‌ها علیه تصمیم سازمان ملل نمونه‌ای از خشونت برای پاک‌سازی قومی فلسطینی‌ها در آن سال بود. اگرچه این حملات اولیه پراکنده بودند، اما بسیار خشونت‌آمیز بودند و باعث تبعید تعداد زیادی از فلسطینی‌ها (حدود 75 هزار نفر) شد. برخی از داوطلبان عرب با نیروهای یهودی درگیر شدند، اما در این درگیری‌ها، نیروهای یهودی روستاهای فلسطینی را با فشار نظامی اشغال می‌کردند و این روند اشغال روستاها به آوارگی حدود یک چهارم از جمعیت میلیونی فلسطین در آن زمان از خانه‌های خود منجر شد. در 15 می‌1948، با پایان یافتن قیمومیت انگلیس، جنبش صهیونیستی تشکیل کشوري با نام اسرائیل را اعلام کرد و این موضوع توسط دو ابرقدرت آن زمان یعنی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به رسمیت شناخته شد. در آن زمان در واقع یک نیروی اسرائیلی ایجاد شد که قادر بود هرگونه حمله از طرف اعراب ساکن را دفع کند و روند اشغال مستعمرات در سايه تائيد بين‌المللي سازمان ملل و كشورهاي حامي هر روز گسترده‌تر می‌شد.

نیروهای پاک‌سازی قومی 
در ابتدای اشغال فلسطین، نیروهای صهیونیستی که عملیات پاک‌سازی قومی را انجام می‌دادند، از سه گروه اصلی تشکیل شده بودند:‌هاگانا، پالماچ و ایرگون.
این نیروها روستاها و خانه‌هاي خالی از سکنه را اشغال می‌کردند و یا افراد باقی مانده را با زور مورد ترس و ارعات قرار می‌دادند تا به‌خاطر حفظ جان‌شان از خانه خود فرار کنند و پس از آن روستاها به شهرک‌نشینان واگذار می‌شد.
شلیک گلوله‌های تصادفی به سمت شهروندان فلسطینی برای ایجاد ترس و ارعاب مورد تأیید هیئت مشورتی حاکم صهیونیستی نیز بود و نیروهای صهیونیستی در آن زمان به رهبری بن‌گوریون معتقد بودند: « نیروهای ما قادرند کل یک روستا را نابود کنند، پس بیایید این کار را انجام دهیم.»
شبه نظامیان صهیونیست همچنین در هر روستایی که وارد می‌شدند از وسایل انفجاری استفاده می‌کردند. نیروهای‌هاگانا با وسایل نقلیه وارد شهرهای عربی می‌شدند و به بهانه تعمیر وسایل نقلیه، آنها را از مواد منفجره پر می‌کردند. مردم وحشت‌زده فلسطین به خاطر انفجارها از خانه‌های خود بیرون می‌آمدند و همزمان با گلوله و آتش نیروهای ایرگون مواجه می‌شدند. هدف تبعید اجباری و فرار فلسطینی‌ها بود که این عملیات‌ها را تداوم می‌بخشید.
همچنین رهبران اسرائیلی معتقد بودند که بدون مهاجرت یک کشور یهودی ایجاد نمی‌شود. این نشان می‌دهد که صهیونیست‌ها بر این عقیده بودند که اگر موازنه جمعیتی ایجاد نشود، منافع صهیونیست‌ها تضعیف خواهد شد. از این‌رو صهیونیست‌ها وضعیت عدم تعادل جمعيتي ميان اعراب و يهوديان را فاجعه‌بار می‌دانستند و بدنبال تعادل جمعیتی بودند و سیاست فرزند‌آوری مهاجران تازه وارد صهیونیست به فلسطین به شدت تبلیغ می‌شد.

پاک‌سازی قومی، عامل حیات رژیم صهیونیستی
صهیونیست‌ها اگرچه پاک‌سازی فلسطین از اعراب در داخل مرزها را با جدیت دنبال می‌کردند،اما در خارج از فلسطین خواستار سیاست‌های صلح‌آمیز در کشورهای اروپایی و سازمان ملل متحد در قالب دیپلماسی بودند تا چهره دیگری از خود نشان دهند.
در داخل فلسطین، قتل‌عام‌ «دیر یاسین» بسیار معروف و رعب‌آور شد و پس از آن، پاک‌سازی قومی فلسطینی‌ها در مناطقی مانند طبریه و حیفا (بندر اصلی فلسطین) و پس از آن در عکا، ناصره، صفاد و یافا انجام شد و شهرهای فلسطینی کاملاً غارت شدند.
شعار معروف صهیونیست‌ها نیز این بود که فلسطینی‌ها را با شلیک گلوله در مقابل مردم شهر خود بکشید. برخی از بازماندگان حملات اسرائیل به شهرها گزارش دادند که سربازان اسرائیلی به زنان تجاوز کردند و تلاش برای فرار از برخی روستاها از ترس حملات شبه نظاميان صهيونيست،‌ تنها هدف فلسطینی‌ها در آن زمان بود و تا به امروز میلیون‌ها فلسطینی در خارج از فلسطین همچنان آواره هستند. این آوارگی به صورت پراکنده در اردن، لبنان و برخی کشورهای دیگر دیده می‌شود و فلسطینی‌ها تا به امروز نتوانسته‌اند حقوق طبیعی خود را باز پس بگیرند و تل‌آویو همچنان با تاکید بر تعادل جمعیتی؛ اجازه بازگشت آوارگان فلسطینی و فرزندان نسل‌های دوم و سوم آنها را به سرزمین خود نمی‌دهد.
در واقع تأسیس اسرائیل در سال 1948 همراه با عملیات پاک‌سازی قومی مردم فلسطین از طریق اخراج جمعیت، آتش زدن روستاها، جلوگیری از بازگشت پناهندگان و تخریب مؤسسات فرهنگی و ملی بود.
تغيير شكل پاك‌سازي قومي فلسطين
در عین حال پاک‌سازی قومی فلسطینی‌ها دائماً از طریق ابزارهای مختلف در حال تغییر شکل است. نژادپرستی در فلسطین اشغالی به وضوح ریشه دوانده است و پاک‌سازی قومی تبدیل به یک روند مستمر در فلسطین تا به امروز شده است. به عبارت دیگر سیاست پاک‌سازی قومی بقای اسرائیل را تضمین می‌کند، هرچند شکل پاک‌سازی قومی با آنچه که در گذشته انجام می‌شد، متفاوت است.
از چند دهه پیش، اسرائیل سیاست‌هایی را برای محدود کردن مالکیت فلسطینی‌های باقیمانده در زمین‌های کشاورزی اعمال کرده است. افزایش مالیات بر زمین‌ها باعث شده تا برای فلسطینی‌ها مالكيت زمین به صرفه نباشد و کشاورزان فلسطینی مجبور هستند تا زمین‌های خود را به دلیل مالیات‌های سنگین واگذار کنند. بر این اساس، جامعه فلسطین امروز از یک جامعه کشاورزی مولد تبدیل به طبقه کارگر شده است.
از سوی دیگر اسرائیل اقلیت عرب را شهروندان موقتی می‌داند که باید از بین بروند و حاکمان تل‌آویو هیچ حقوق سیاسی برای فلسطینی‌ها به رسمیت نمی‌شناسد. تشکیل احزاب و انتشار روزنامه برای فلسطینی‌ها به شدت محدود و دشوار است و تعداد اعراب در کنست بسیار کم است.
این تبعیض به طور خاص در زمینه آموزشی نیز جریان دارد و میزان عدم علاقه به پیگیری تحصیلات دانشگاهی در میان فلسطینی‌ها30درصد و در میان صهیونیست‌ها فقط 4 درصد است. همچنین هیچ تلاشی برای ایجاد مدارس در مناطق عرب‌نشین انجام نمی‌شود و اغلب مدارس عربی قدیمی و فرسوده هستند. در واقع هیچ مدرسه مدرن و جديدي در مناطق عرب‌نشین داخل اسرائیل وجود ندارد، در حالی که تعداد مدارس اسرائیل با کیفیت بالا در مناطق یهودی‌نشین بسیار زیاد است. همچنین دانشجویان فلسطینی تنها یک درصد از آموزش عالی در اسرائیل را تشکیل می‌دهند و 99 درصد از دانشجویان دانشگاه‌های رژیم صهیونیستی، یهودی هستند.
علاوه‌ بر این رژیم اسرائیل گاهی سمینارهاي عربي را ممنوع می‌کند، کتابخانه‌های عربی را می‌بندد و کنترل خود را بر هر شخصیت فرهنگی عرب تشدید می‌کند.اعراب هر روز در معرض نژادپرستی در زندگی عمومی هستند و جملات نژادپرستانه علیه فلسطینی‌ها به کرات در کوچه و بازار و حتی فضای مجازی دیده و شنیده می‌شود.
به عبارت دیگر با نگاهی به زندگی فلسطینی‌ها در مناطق اشغالی و کرانه باختری به راحتی می‌توانیم تناقض بین سیاست‌های ظاهری تل‌آویو را که خواستار تساهل با همه کشورهای عربی است با رفتار نژادپرستانه آن در داخل عليه اعراب را به خوبي درک کنیم.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

تاخیر در انتصابات، خسارتی جبران‌ناپذیر
شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
مردم  و حق اعتراض
جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
پرستاران سر دو راهی خانه‌نشینی و تغییر شغل
سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۳
آنچه خوبان همه دارند تو یک‌جا داری
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷
وعده صادق، ضربه پشیمان‌کننده و پیشگیرانه
شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۴