به گزارش
بلاغ، پا نیست که اعضا و جوارح را به سوی کربلا میبرد، اینجا قلب است که پا را میکشاند. قلب، قدم به قدم گام بر میدارد و در هر قدمش مصیبت حسین (ع) را یادآور میشود.
پیاده میآیی تا امامت را درک کنی. به مرزمهران که میرسی زمانی که گذرنامهات مهر کربلا میخورد، شروع میکنی به خواندن زیارت عاشورا.
لحظه وصال نزدیک است و اشکهایت جاری و گونههایت خیس. آب چشمانت نیست، که تکههای قلب است که سرازیر می شود.
از مرز که رد میشوی هیاهو بلند میشود. یک صلوات به عشق او آمدهاند این عاشقان، به زیارت خورشید کربلا.
این نغمههای عاشقانه و حسین حسین گویی، سالها است که به گوشمان میرسد. چهرهها تغییر کرده اما آوای دلها همان طنین را دارد.
میروی که به صدای سایش کفشها بر سینهی جادهها گوش کنی. چندی است که در راهند اما خسته نمیشوند. همه دنبال رد پا و صدای حسیناند که بیوقفه میگوید: بیا بیا بیا...
جمعی سر راه زائران را جارو میزنند، گروهی به التماس میخواهند کفشهایت را واکس بزنند، یکی کنار چادر ایستاده و دعوتت میکند مشت و مالت دهد تا خستگی راه به در کنی.
صدای تمامی زائران حسینی -پیر تا جوان- تنها هیهات من الذله است. این جا همایش عظیم چند میلیونی پیادهروی اربعین است. تداعی همایش محشر، هر کس توشه خود گرفته و سوی کربلا میرود.
اینجا در بیابانهای کربلا تشنگی مفهوم دیگری دارد. در جای جای مسیر تانکرهای آب قرار دادهاند، تا دوباره کودکی تشنه نماند، تا دوباره مشکی سوراخ نشود، تا گلویی تشنه نماند.
عراقیهای شیعه و عاشق سیدالشهدا چای شکر معروف خود را تعارف میکنند. تعارف میکنند که در مهمان خانهی آنها مهمان شوی. دیگرکار از تعارف گذشته و به التماس کشیده میشود!
وقتی میبینی چگونه به سویت میآیند که دست و پایت را بشویند، که انگشتانت را ماساژ دهند، که خستگی از تنت در کنند؛ قلبت برای دختر سهساله کربلا آتش میگیرد و تاولهای پای خود را به فراموشی میسپاری.
پسری سینی خرما بدست پذیرایی میکند. تمام خانهها تو را میزبان خود میکنند و یادت میآید یتیمان مسلم شب را در تنور سرکردند.
موکبهای اربعین جابهجا استقرار دارند. حتی نگران تمام شدن شارژ گوشیات نیستی، پنلهای شارژ هم گذاشتهاند تا با گوشیات عکسی به یادگار از این موج بزرگ ثبت کنی.
خانمهای عرب کنار در خانه انتظار بانوان را میکشند. چادرت را که خاکی شده میشویند و چادر آماده میدهند که سرت کنی و نماز بخوانی. زینب جان چادر تو را هم شستهاند؟.
این جا خاک لباست را سرمه چشمان میکنند. صبح، بعد نماز کنار خیابان سفره صبحانه برایت آماده میکنند تا سلامت به کربلا برسی. و تو سلامت میرسی به آستان جانان.
آن کربلا کجا و این کربلا کجا؟ 72 یار تنها کجا و میلیونها زائر عاشق حسین کجا؟.
پرچم یا قمر بنیهاشم روی دوش مردم خود نمایی میکند. گویی همه به یاری دستهای بریده آمدهاند.
اربعین، زینب تنها بود و امروز میلیونها حامی عاشق دارد که نوحهخوان اویند. موکب به موکب از حسین حرف میزنند و شوق زیارتش الفبای دین شده.
اینجا همان سرزمینی است که علیاصغر را روی دستهایش گرفت و امروز قطعهای از بهشت شده است.
در اربعین کسی آرام وارد حرم نمی شود. همه به سرو سینه می زنند، در فراق حسین اشک میریزند و ناله سر می دهند.
در اربعین حرمت حرم در هیاهوی زمان حفظ میشود. یک بار که به پیادهرویاش بروی، هرسال دلت پر میکشد که عازم شوی..