آمریکا و گروههای تروریستی تکفیری در عین آنکه در ظاهر با یکدیگر در تعارض و تنازع هستند، اما در برهههای مختلف با توجه به اهدافشان، یا خدماتی به یکدیگر ارائه کردهاند و یا باعث تقویت هم شدهاند.
۰
بلاغ- «دولت اسلامی عراق و شام» موسوم به «داعش» این روزها در عراق خبرساز شده است؛ سازمانی با تفکر افراطگرایانه که در اوایل اشغال عراق توسط ایالات متحده و بریتانیا تاسیس شد. این گروه در سال 2004 متعهد به وفاداری و حمایت از القاعده شد و به عنوان القاعده عراق شهره شد. در 15 اکتبر 2006 بود که این گروه به یک سازمان فراگیر برای گروههای شورشی عراق تحت عنوان حکومت اسلامی عراق تبدیل شد. این گروه متشکل از گروههای شورشی متعددی است که البته بخشی از آن از گروههای آموزش دیده گارد ریاست جمهوری سابق و فدائیان صدام هستند. هدف این گروه تاسیس خلافت اسلامی در مناطق سنینشین عراق و سپس گسترش آن به سوریه است.
اما خشونت این گروه تروریستی برای پیگیری اهدافش به اندازهای است که حتی القاعده و طالبان نیز از آنها اعلام برائت کردهاند. با این حال، ریشه شکلگیری همه این گروههای تروریستی از یکجا کلید خورد. در واقع، اخراج ارتش سرخ شوروی در افغانستان در اواخر دهه هفتاد را شاید بتوان اولین انگیزهای دانست که باعث شکلگیری القاعده شد. آمریکا که نمیخواست به صورت مستقیم با اتحادیه جماهیر شوروی در افغانستان وارد درگیری شود، سعی کرد با فریب تعدادی از افراطیون و سلفیها در کشورهای اسلامی و تحریک احساسات اسلامی آنان، گروهی منحرف را تشکیل دهد که زیر پوسته اعتقادات پوشالی و ظاهر دینی، منافع آمریکا در منطقه را برآورده کنند. به این ترتیب، این سازمان در اواخر دهه 1970 تحت عنوان دفتر «مکتب الخدمه» و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. ماموریت این گروه البته خیلی زود به ثمر نشست و ارتش شوروی در اوایل دهه هشتاد مجبور به عقب نشینی از افغانستان شد. اما این پایان راه القاعده نبود. پیروزی این طرح، تصمیمسازان غربی را بر آن داشت تا اجازه دهند این پروژه به صورت مداوم در منطقه باقی بماند و هر جا لازم بود، در راستای منافع غرب وارد عمل شود. به همین علت با وجود اینکه بسیاری از مبارزان این سازمان بعد از خروج شوروی از افغانستان، به کشورهای خود بازگشته بودند، با تلاشهای اسامه بن لادن، تروریست سعودی تبار، سازمانی نوپا به نام القاعده به طور رسمی در سال 1998 تاسیس شد و به این ترتیب، اولین مرحله از تشکیل و تقویت نیروهای تکفیری صورت گرفت؛ مرحلهای که باید متذکر شد امری بود که عامدانه شکل گرفت.
مرحله دوم خدمات آمریکا به گروههای تکفیری با حملات 11 سپتامبر کلید خورد. بعد از آنکه دولتمردان وقت آمریکایی، القاعده را مسئول حمله به برجهای دو قلوی سازمان تجارت جهانی عنوان کردند، تصمیم گرفتند برای مبارزه با این گروه تروریستی به افغانستان که خاستگاه این گروه بود لشکرکشی کنند تا جایی که جرج بوش، رئیسجمهور اسبق آمریکا، حمله به افغانستان را جنگ صلیبی خواند. این امر در کنار کشتار غیرنظامیان به ویژه زنان و کودکان بیپناه افغان، زمینهای را فراهم کرد تا اعضای القاعده خود را به عنوان تنها نیروهای جهادی معرفی کنند که در مقابل جنایتهای آمریکاییها ایستاده است. به تبع، این تصویر به رهبران القاعده کمک کرد تا خود را به عنوان نیروهای مقدسی جلوه دهند که در مقابل ظلم به گروهی از مسلمانان بیدفاع ایستادهاند و با نشر این دیدگاه، توانستند نیروهای بسیاری را جذب سازمان خود کنند.
به این ترتیب، القاعده پس از 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان از یک سازمان سلسله مراتبی به یک سازمان پیچیده، منعطف و پویا با دسترسی جهانی تبدیل شد. در واقع، جهان پس از حادثه مزبور شاهد گذار از القاعده به مثابه یک سازمان به القاعده گرایی به مثابه یک ایدئولوژی بوده است. امروزه گروههای بنیادگرای بیشمار در سطح جهانی با بهرهگیری و تقلید از اهداف، ایدئولوژی و شیوه القاعده به فعالیتهای تروریستی میپردازند بدون اینکه به لحاظ سازمانی با آن مرتبط باشند.
زمانی که آمریکا به بهانه نابود کردن تسلیحات کشتار جمعی رژیم بعث صدام حسین به عراق لشکرکشی کرد و این کشور را به اشغال درآورد، القاعده با همان ایدئولوژی و دیدگاه در این کشور شکل گرفت که این اتفاق نیز مرحله سوم تقویت گروههای تکفیری را رقم زد. در واقع، در عراق، القاعده با قویترین ارتش دنیا درگیر شد که این مبارزات موجب شد نگاه چریکی این سازمان دقیقتر شود، تاکتیکهای جنگی آن ارتقاء یابد و در کل آبدیده و قَدَر شود و در نهایت، با استفاده از مقبولیت خود در بخشهایی از جوامع اسلامی، عناصر و نیروهای بیشتری را به خود جذب کند.
هر چند مرحله دوم و سوم که منجر به تقویت نیروهای تکفیری شد، ظاهرا مقبول دولتمردان آمریکایی نبود و آنها میکوشیدند در مقابل آن بایستند، اما با این حال، آنها در بحران سوریه بار دیگر با حمایت غیر مستقیم از این گروهها و نیروها، باعث تقویت آنها شدند و مرحله چهارم از این پروسه را رقم زدند. این حمایتهای مالی و نظامی و استراتژیک به اندازهای بود که این گروههای تروریستی توانستند دستاوردهایی داشته باشند و از طریق مقابله با ارتش سوریه، کنترل برخی مناطق را نیز به دست گیرند که در نهایت با دخالت حزبالله و کمک نیروهای این سازمان، دولت دمشق توانست بخشهای گستردهای از این مناطق را باز پس گیرد.
اما با توجه به همه مشکلاتی که این گروههای تکفیری برای کشورهای غربی به ویژه آمریکا به وجود آوردهاند، باید یک مسئله را همواره مد نظر داشت؛ «القاعده هرگز از چشم آمریکا نخواهد افتاد چراکه این گروه تروریستی، بهرغم برخی دردسر آفرینیهایش برای دولتمردان آمریکایی، بهترین ابزار واشنگتن برای نیل به اهداف برون مرزیش به شمار میآید.» البته این خدمات متقابل است و گروههای تروریستی تکفیری نیز بهرغم روبرو شدن با برخی مقاومتهای نظامیان غربی، در برخی برههها از حمایت همه جانبه آنها برخوردار شدهاند./آ