به گزارش
بلاغ؛ تاریخ بزرگترین و جذابترین درسی را که برای انسانها در قلب خود حفظ کرد و برای همه نسلها در همه عصرها این درس را دستمایه عزت و زندگی شرافتمندانه قرار داد، درس بزرگ عاشوراست که خالق آن اباعبداللهالحسین علیهالسلام است.
شرافت زندگی نزد حسین(ع) است
نقطه عطف استمرار حیات اسلام را باید در واقعه عاشورا جستوجو کرد. آن جا که امام حسین علیهالسلام همه ظرفیت خود را به میدان آورد و فدا کرد تا اصل دین باقی بماند.
قیام عاشورا الگویی است که به رهروان حق و حقیقت میآموزد، اگر حیات معنوی که حقیقت حیات جامعه است به خطر بیفتد باید با همه ظرفیت پای آن ایستادگی کرد. عدم ایستادگی در چنین شرایطی فلسفه حیات در دنیا را زیر سؤال میبرد؛ چراکه دنیا طبق تعالیم وحیانی محلی است برای عبور و رسیدن به حیات طیبه و اگر قرار باشد زندگی در دنیا تنها به شهوات و مادیات خلاصه گردد و از رشد انسانی و معنوی تهی باشد ارزشی نخواهد داشت.
رهبر معظم انقلاب در این ارتباط به نیکی میفرمایند: «کسی مثل حسین بن علی(ع) که خودش تجسّم ارزشهاست، قیام میکند، برای اینکه جلوی انحطاط را بگیرد؛ چون این انحطاط میرفت تا به آنجا برسد که هیچ چیز باقی نماند برای اینکه کسی بخواهد مسلمان زندگی کند.... امام حسین میایستد، قیام میکند، حرکت میکند و یک تنه در مقابل این سرعت سراشیب سقوط قرار میگیرد.»
اباعبداللهالحسین(ع)، محبوب برجسته خامس آل عبا
پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) علت آفرینش نظام خلقت هستند. رسول خدا (ص) میفرمایند: «هنگامی که خدای متعال آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او دمید، آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرق در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا! قبل از آفریدن من کسی را از خاک خلق کردهای؟ خطاب آمد: نه، نیافریدهام.
عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود میبینم، چه کسانی هستند؟ خدای تعالی فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمیآفریدم، نامهای آنان را از اسامی خود مشتق کردهام و خودم آنان را نام نهادهام. اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را میآفریدم و نه عرش و کرسی، نه آسمان و زمین و نه فرشتگان و انس و جن را.
در ادامه این روایت آمده است: من محمودم و این محمد است. من عالیام و این علی است. من فاطرم و این فاطمه است. من محسنم و این حسن است و من احسانم و این حسین است. به عزّتم سوگند! هر بشری به مقدار ذرّه بسیار کوچکی کینه و دشمنی هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ میافکنم و باکی ندارم. یا آدم! این پنج تن برگزیدگان من هستند و نجات و هلاکت هر کس وابسته به (حُبّ و بغض) آنها است. ای آدم! هر وقت از من حاجتی داشتی، به آنان متوسل شو!
ابوهریره میگوید: پیامبر اکرم (ص) در ادامه فرمود: ما پنج تن کشتی نجاتیم، هر کس با ما باشد نجات یابد و هر کس که از ما روگردان شود، هلاک شود. پس هر کس حاجتی از خدا میخواهد به وسیله ما اهلبیت (ع) از خدا درخواست کند.»
چرایی شکلگیری عاشورا
مهمترین مساله در موضوع عاشورا، آنهم بوجود آمدن آن در جایی را که امیرالمومنین علی علیهالسلام قریب پنج سال عادلانهترین حکومت تاریخ را به نمایش گذارد، میتواند درسهای آموزندهای را در اختیارمان قرار دهد تا دچار خسارت جبرانناپذیر آن واقعه جانسوز نشویم.
افول درک مردم از فرهنگ ناب اسلامی در دوران حکومت معاویه و یزید، زمینههای قیام عاشورا را فراهم کرد؛ مردمی که در اثر کمتوجهی به معارف دین، به رشوهگیری و حرامخواری عادت کرده و شکمهای خود را از حرام پر میکردند، ابایی نداشتند تا در ظهر عاشورا مقابل جبهه حق امام حسین علیهالسلام صف بسته و آن حضرت را به شهادت برسانند.
مسئولیت و رسالت امام حسین علیهالسلام پرداختن به اجرای احکام اسلام و احیای سنت پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله بود. آن حضرت وقتی مشاهده کردند حاکمیت جائر زمان، به نام دین خدا بر علیه دین قیام کرده و همه رفتارهای زشت خود را منسوب به پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله و دین خدا میکند، با آنها مقابله کردند. از سوی دیگر امام حسین علیهالسلام مشاهده میکردند که نسل موجود در سال 61 هجری زمان رسول خدا صلیالله علیه و آله را درک نکردهاند. چون پیرمردهایی که رسول خدا صلیالله علیه و آله را دیده بودند یا از دنیا رفته بودند و یا نمیتوانستند نقشی در مدیریت فرهنگی جامعه داشته باشد. به همین جهت امام حسین علیهالسلام دیدند که مردم حقانیت دین خدا را از پیغمبر ندیده و دریافت نکردهاند، بلکه خود را در دامن مرد خبیثی دیدهاند که به دروغ مدعی جانشینی رسول خدا صلیالله علیه و آله است و به این ترتیب اقتدا به او کردهاند.
امام حسین علیهالسّلام یک حرکت انقلابی به راه انداخت. نقطه مقابلِ حسینبنعلی علیهالسلام چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکارهای که فسقش علنی شده بود.
حاکم که فساد کند، باید علیه او قیام کرد
آقای محسن عباسی، طلبه حوزه علمیه میگوید: «ظلم دستگاه یزید علیه مردم علنی شده بود. به تعبیر رهبر انقلاب؛ در جامعهای که زیر قدرت یزید بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم، عدوان، غرور، تکبّر، خودخواهی و خودپرستی رفتار میشد.
چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسانها بود. کار به جایی رسیده بود که به صورت علنی شخص اول حکومت مرتکب فسق میشد و به نوعی حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دورانهای مختلف در دنیا وجود داشت، تبدیل کرده بود.»
او میافزاید: «به تعبیر بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبدیل کرده بودند. لذا امام حسین علیهالسّلام در مقابل چنین وضعیتی قیام کرد چراکه این وضع اصلاً قابل تحمل نبود. اگر بنا باشد ذیل پرچم اسلام چنین رفتارهایی صورت گیرد و کسی اعتراض نکند، حکومت اسلامی از درون تهی خواهد شد و چنین حکومتی هیچ ارزشی ندارد.»
عباسی تصریح میکند: «امام حسین برای اینکه این مسائل به پای اسلام نوشته نشود قیام کردند. مبارزه ایشان بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخّص کردن مرز بین حقّ و باطل چه در زمان یزید و چه قبل از او بود. البته آنچه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقّع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء و بیعت کند. میخواست امام حسین علیهالسّلام را مجبور کند به جای اینکه مردم را ارشاد و هدایت فرماید و گمراهی آن حکومت ظالم را برای آنان تشریح نماید، بیاید حکومت آن ظالم را امضا و تأیید نماید.»
این طلبه حوزه علمیه میگوید: «حضرت آقا میفرمایند؛ اگر این توقّع نامربوط از سوی حکومت یزید نمیشد، ممکن بود امام حسین(ع) همچون زمان معاویه و ائمّه بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمیافراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت میکرد و حقایق را میگفت. اما او بر اثر جهالت و تکبّر و دوری از همه فضایل و معنویات انسانی یک قدم بالاتر گذاشت و توقع داشت که امام حسین (علیهالسّلام) پای این سیهنامه تبدیل امامت اسلامی به سلطنت طاغوتی را امضاء کند؛ یعنی بیعت کند. امام حسین(ع) فرمود «مثلی لا یبایع مثله»؛ حسین چنین امضایی نمیکند. امام حسین (علیهالسّلام) باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد.»
یزیدیان، ناقضان همه عهدها در همه عصرها
یزید، که بر خلاف تعهد معاویه در صلح با امام حسن(ع)، به کرسی خلافت تکیه زد به رغم اینکه از اسلام چیزی نمیدانست و بر خلاف الفبای اولیه اسلام، به انواع انحرافات و آلودگیها مبتلاء بود، برای بدست آوردن اقتدار و مشروعیت، برای ولید بن عتبه بن ابیسفیان برادرزاده معاویه، حاکم مدینه، پیام فرستاد که از امام حسین- علیه السّلام- برای او بیعت بگیرد، امام در جواب فرمود: ای عتبه! به تحقیق می دانی که ما اهل بیتِ کرامت، و معدن رسالت، و نشانه های حقّ هستیم که خداوند- عزّوجلّ- آن [حقّ] را در دل های ما به ودیعه گذاشت و زبان ما را به آن گویا نمود، به راستی از جدّم رسول خدا شنیدم که میفرمود: خلافت و حکومت، بر پسران ابوسفیان حرام است. حال، چگونه من با خاندانی که رسول خدا درباره ی آنان چنین فرموده، بیعت کنم؟!
در کلامی که حضرت در روز عاشورا با لشکریان کوفه داشتند، چنین فرمود: آگاه باشید که زنازاده ی فرزند زنازاده، مرا بین دو امر مخیّر نموده: بین جنگیدن با کمی افراد [و یا شمشیر کشیدن و جنگ] و بین ذلّت و خواری [بیعت با او]. هیهات، من هرگز خواری و فرومایگی را انتخاب نخواهم کرد. خدا و رسولش و اجداد پاک و دامن های مطهّر و زعیمان با حمیّت ونفوس با غیرت از آن امتناع دارند. هرگز قتلگاه مردمانِ پست، بر قتلگاه گرامیان و بزرگان ترجیح داده نمی شود. آگاه باشید که من، عذری برای شما نگذاشتم و شما را انذار کردم. آگاه باشید که من با این اهل بیتم، با کمیِ اسلحه و آلات جنگی و کمی افراد و یاران، روانه ام.
پنج تن آل عبا، محبوبترین نزد خدایند
حجتالاسلام علوی تهرانی، استاد اخلاق در خصوص توسل به اهلبیت (ع) میگوید:«اینکه خداوند آدم را خلق کرد و او دید ۵ نفر پیش از او خلق شدند، این نشاندهنده تقدم زمانی نیست؛ بلکه این به معنای تقدم شرافت است. یعنی برتری و علو مقامی آنها را نشان میدهد. خداوند در آیه ۷۲ احزاب میفرماید: ما امانت [الهى و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، ولی انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.»
این استاد اخلاق ادامه میدهد: «در روایتی از پیامبر (ص) آمده که این امانت، ولایت است. در پذیرش این ولایت هم افراد تقسیمبندی شدند. پیامبر (ص) در روایتی میفرماید؛ خداوند که حمد و ستایش برای اوست، دوستی علی و فاطمه و ذریه آن دو را بر همه انسانها عرضه داشت، اول کسانی که آن را پذیرفتند به عنوان رُسُل (رسولان) انتخاب شدند و پس از آنان کسانی که آن را پذیرفته به عنوان «شیعه» برگزیده شدند و خداوند در بهشت همه آنان را جمع خواهد کرد.»
او میافزاید: «ما و انبیا در بهشت در یک جایگاه هستیم؛ اما تصور نکنید راحت میتوانیم سیدالشهدا (ع) را ببینیم. شاید سالی یک بار افراد بتوانند ایشان را زیارت کنند. اما عدهای در دارالمقامه هستند که همسایگان امام حسین (ع) در بهشت هستند. باید تلاش کنیم در آن جایگاه قرار بگیریم.»
اثر وضعی لقمه حرام در عدم حقپذیری
وقتی سخنان امام حسین علیهالسلام را در روز عاشورا مرور میکنیم، به این نکته مهم میرسیم که فرمودند: «شکمهایتان که از حرام پر شده، نمیگذارد آوای حق در دلهایتان اثر کند.»
حجتالاسلام علمالهدی بااشاره به این فرمایش امام حسین علیهالسلام درخصوص نقش حرامخواری و رشوهگیری در تعیین سرنوشت انسان میگوید: «وقتی امام حسین علیهالسلام تاریخ گذشته و سبک زندگی مردم کوفه را به یاد آنها میآورد، بهعنوان یک جریان همیشه زنده این تاریخ را در قضیه کربلا ماندگار میکند. نشان دادن و به تصویر درآوردن نقش لقمه حرام در کوردلی و نشنیدن پیام حق را تبیین میفرماید. امام حسین علیهالسلام مشاهده کردند مردم در حکومت عثمان، معاویه و عبیدالله بن زیاد اموال حرام گرفتهاند. حقالسکوتی که آنها میپرداختند امری محرز در تاریخ است. بهعنوان مثال زبیر، آن زاهد زمان نبی مکرم اسلام، وقتی 25 سال بعد در دوران امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام در جنگ جمل علیه آن حضرت شرکت کرده و کشته شد، طلاهای بسیاری در حکومت خلفا بهعنوان حقالسکوت گرفته بود. مشخص است که این اموال حرام و از بیتالمال مسلمین بود.»
این پژوهشگر دینی توضیح میدهد: «اینگونه بود که امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا فرمودند: «مُلِئَت بطونکم مِنَ الحَرام»؛ زیرا آن حضرت میخواستند پیام حق را به آنها برسانند، در حالی که همان مردم در حکومت معاویه و یزید از راه حرام ارتزاق کرده بودند و نمیتوانستند حق را از باطل تشخیص بدهند. حتی اجازه نمیدادند پیام امام حسین علیهالسلام به گوش مردم برسد و دائم با کف و هلهله مانع رسیدن صدای آن حضرت به حاضرین در کربلا میشدند.
او میافزاید: «زمانی که امام حسین علیهالسلام میخواستند با مردمی که در لشکر یزید صف بسته بودند اتمامحجت کنند ولی آنها حرف حق را درک نمیکردند، آن حضرت برای آنکه مردم تاریخ جریانسازی فرهنگی کنند فرمودند: «کسانی که شکمهایشان از حرام پر شده است، پیام حق را گوش نمیدهند.» زیرا انسان منطق دارد و بر اساس منطق گفتوگو میکند و نتیجه میگیرد. اینکه امام حسین علیهالسلام از مردم میپرسند من کدام حلالی را حرام کردهام؟ کدام حرامی را حلال کردهام؟ مطلبی نیست که مردم مانع درک آن شوند، بلکه آنها نمیخواهند حرف حق حضرت به گوش مردم برسند تا مبادا از خواب غفلت بیدار شوند.»
علم الهدی تاکید میکند: «کسی که لقمه حرام بخورد و از راه رشوهخواری، حقالسکوت گرفتن و راههای حرام دیگر گذران زندگی کند، دیگر در پی درک حق و عمل به آن نخواهد بود. قطعاً حضرت سیدالشهدا علیهالسلام این سخن را تنها برای مردم آن زمان نفرمودند. بلکه مخاطب ایشان همه مردم در طول تاریخ هستند. چراکه ایشان قصد داشتند جریان فرهنگی در طول تاریخ زندگی انسان ایجاد کنند. کسی که مال حرام میخورد، حرف حق را گوش نمیدهد و به هیچ وجه به دنبال پیام حق نیست. زیرا کسی که با باطل ارتزاق کرد، خود را وامدار باطل میداند.»
او میافزاید: «امروز هم کسانی که مال حرام میخورند پیام حق را قبول نمیکنند. کسی که مال ربوی خورده، حاضر نیست به سمت حق مایل شود. یا کسی که رشوهخواری میکند میگوید کار اضافه و یا فوری برای کسی انجام میدهم و به این طریق خود را توجیه میکند. در حالی که حتی کارمندان مؤمن و مسلمان هم باید کار را سریع انجام دهند و هم کارهای مردم را تسهیل کنند. چنانکه در شغلهای آزاد هم اینگونه است و نباید وارد احتکار و ربا شوند.»
انتهای پیام/