تاریخ انتشارشنبه ۱۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۴:۱۶
کد مطلب : ۴۷۶۶۸۳
ارگان رسانه‌ای سازمان سیا اذعان کرد رویای آمریکایی جهان تک قطبی به واسطه پیمان‌هایی مانند بریکس به سر آمده است.
۰
plusresetminus
دو خبر ویژه امروز شنبه ۱۱ شهریورماه
ارگان رسانه‌ای سازمان سیا اذعان کرد رویای آمریکایی جهان تک قطبی به واسطه پیمان‌هایی مانند بریکس به سر آمده و ایران به اعتبار اقتدار و نقش موثرش در این مسیر، به عضویت در بریکس دعوت شده است.
 
 
وبسایت رادیو فردا، در تحلیلی که درماندگی در آن موج می‌زند، سعی کرده بریکس و عضویت در آن را کم اهمیت نشان دهد؛ اما ضمنا اذعان کرده که رشته امور از دست آمریکا در رفته است. تحلیلگر رادیو فردا می‌نویسد: جمهوری اسلامی تبلیغ می‌کند که با عضویت در بریکس در تحقق سه هدف غرب ‌ستیزی، دلارزدایی از مناسبات بین‌‌المللی و خنثی‌‌‌سازی تحریم‌ها، امکاناتی قابل اعتنا به دست آورده است. 
در پانزدهمین اجلاس سران بریکس،، نهایتاً شش کشور دیگر به عضویت این گروه درآمدند و شمار اعضا به ۱۱ کشور رسید. ۲۳ کشور خواهان ورود به بریکس هستند.
سال ۲۰۰۹ که اولین اجلاس سران بریکس تشکیل شد، هدف آن هماهنگی بیشتر در امر تجارت میان کشورهای عمده صنعتی نوظهور بود. بعدتر ایجاد یک بانک توسعه مشترک و نهادی شبیه صندوق بین‌المللی پول و حرکت در جهت یک ارز مشترک هم در دستور کار قرار گرفت. در عمل اما اهداف و اغراض ژئوپلتیک و نوعی هماوردی علیه غرب هم، دست‌کم از سوی بخشی از اعضای بریکس، موضوع کار است.
در گزینش اعضای جدید، هم جغرافیا هم شمار جمعیت هم ژئوپلتیک و هم اقتصاد و انرژی نقش مهمی داشته‌اند. برای مجموعه بریکس اهمیت داشته که کشورهای با جمعیت نسبتاً بالا یا اقتصادهای قوی و از مناطق مختلف، در میان اعضای جدید باشند. تا آن‌جا که به ایران برمی‌گردد، روسیه (و تا حدودی چین) روی موضع ضدغربی آن و این‌که این موضع در راهبرد یک کشور مهم منطقه حفظ شود، روی خوش به عضویت نشان داده‌اند. این‌که ایران یکی از منابع بالقوه تأمین انرژی و کریدور ارتباطات شمال و جنوب است هم در این تصمیم نقش داشته است. 
سه کشور هند و آفریقای جنوبی و برزیل بر خلاف روسیه و ایران و تا حدودی چین، بیش از آن‌که به دنبال جهان دوقطبی و چندقطبی و ایجاد وزنه‌ای در برابر غرب باشند، بیشتر مصداق دیدگاهی هستند که دبیرکل سازمان ملل، در اجلاس بریکس عنوان کرد. او ضمن مخالفت با قطبی‌شدن جهان، خواهان آن شد که نهادهای متعدد در جهان در خدمت چندجانبه‌گرایی قرار گیرند. رادیو فردا بدون این‌که ‌اشاره کند چندجانبه‌گرایی درست نقطه مقابل جهان تک قطبی و نظم جهانی آمریکایی است، ادامه می‌دهد: در واقع امر هم، شکل‌گیری تشکل‌های مختلف بین‌المللی در بیست، سی سال اخیر، نشانه ناکارا شدن نظم و قطب ‌بندی ‌هایی است که در دوران پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. این تصور شکل ‌گرفته در دهه اول پس از سقوط شوروی، که جهان یک‌ قطبی به رهبری غرب و آمریکا پدید آمده، حالا دیگر کمتر واقعی و مقبول است.
شمار بالای کشورهایی که تقاضای عضویت در بریکس دارند هم عمدتاً با همین درک است. آنها نهادهای بین‌المللی کنونی را که به یک بلوک قدرت خاصی بخشیده، ناکارایی به شاخصه اصلی آنها بدل شده و حق ویژه‌ای برای قدرتمندان برآمده از جنگ جهانی دوم قائل‌اند، متناسب با معادلات جدید قدرت در جهان نمی‌‌دانند.
خارج‌شدن انحصار قدرت اقتصادی از دست غرب و برآمد قدرت ‌های جدید و نیز تمایل برای محدود و منتفی‌‌سازی شکل‌گیری بلوک‌بندی‌های ایدئولوژیک نیز از دیگر عوامل تمایل به چندجانبه‌گرایی در مناسبات بین‌المللی است. تا آن‌جا که به بریکس برمی‌گردد، هم هند و هم آفریقای جنوبی و به‌خصوص برزیل چندان با گسترش اعضا موافق نبودند و نهایتاً زیر فشار و تأکید روسیه و چین به این اقدام روی خوش نشان دادند.
گروه ۷ هم به‌لحاظ سیاسی، هم اقتصادی و هم ایدئولوژیک همگنی معین و بارزی دارد؛ درحالی‌که در بریکس تنوع و تفاوت حاکم است. در گروه ۷ آمریکا نقش محوری دارد درحالی‌که در بریکس نقش هژمون چین، مورد مناقشه و چالش است. در گروه ۷ و ارتباطاتش با کشورها تلاش بر این است که مجموعه‌ای از معیارهای لیبرالی مبنا باشد. این ملاحظات و نیز اراده معطوف به حفظ برتری غرب در مجموعه سیاست و اقتصاد جهان مانع از آن است که کمتر کشوری به عضویت جدید پذیرفته شود؛ در‌حالی‌که کشورهای عضو بریکس گرچه بر اهدافی مانند همبستگی و توسعه و صلح بین‌المللی تأکید می‌کنند، ولی «استقلال» و تأکید بر «خود ویژگی» هر کشور غلیظ و پررنگ است و در عین حال هر کشور هم منافع خاص خود را دنبال می‌کند: از داشتن دست باز برای بازی بهتر در گستره بین‌المللی تا ایجاد قطب ضدغرب.
« در حالی که آمریکا درگیر جنگ روسیه در اوکراین و درگیری با چین در دریای جنوبی چین است، چین در حال گسترش نفوذ خود در خاورمیانه است که به مدت پنجاه سال حیاط خلوت کاخ سفید بوده است». 
 
 
وبسایت شبکه الجزیره در تحلیلی به قلم «جلیل العنانی»، استاد علوم سیاسی دانشگاه جان‌هاپکینز آمریکا نوشت: اول ژوئن سال گذشته، وزیر دفاع چین از برگزاری دیدار دوجانبه با همتای آمریکایی در حاشیه اجلاس «گفت‌وگوی‌شانگری لا» در سنگاپور خودداری کرد.
این اولین باری نیست که چین از مذاکره بین وزیران دفاع طرفین امتناع می‌کند.
آمریکا در سه دهه گذشته بدون رقابت واقعی بر نظام جهانی مسلط بود، اما چین، قدرت رو به رشد اقتصادی، فناوری و نظامی است که به دنبال شکستن این هژمونی و رقابت با آمریکاست.
اگر فرض کنیم که میدان جنگ داغ بین دو کشور در منطقه دریای چین جنوبی متمرکز شود، عرصه‌های دیگری نیز برای رویارویی وجود دارد، که بین دو طرف کمتر داغ و مهم نیستند، اما تقابل در آن‌ها ‌اشکال متفاوتی دارد.
اکنون خاورمیانه، و به‌ویژه جهان عرب، حوزه جدیدی از نفوذ و رقابت بین دو قطب بزرگ است که هر یک از آنها به دنبال تقویت حضور خود است. درست است که ایالات متحده در منطقه حضور دارد، با این حال، حضور اقتصادی، سرمایه‌گذاری و فناوری چین گاهی اوقات از همتای آمریکایی خود پیشی می‌گیرد. در سال‌های گذشته، چین به بزرگ‌ترین شریک تجاری کشورهای عرب خلیج‌فارس تبدیل شده است. پکن همچنین موفق به ایجاد مشارکت‌های اقتصادی، فناوری و دفاعی با تعدادی از کشورها مانند عربستان (50 میلیارد دلار) شده است.
چین همچنین با بیش از ۶۰ میلیارد دلار به بزرگ‌ترین شریک تجاری امارات تبدیل شده و انتظار می‌رود حجم تجارت دوجانبه تا سال ۲۰۳۰ به حدود ۲۰۰ میلیارد دلار برسد. 
به عبارت دیگر، در زمانی که به نظر می‌رسد ایالات متحده درگیر جنگ روسیه در اوکراین و درگیری با چین در دریای جنوبی چین است، پکن در حیاط خلوت ایالات متحده و در یکی از مهم‌ترین حوزه‌های نفوذ خود در نیم قرن گذشته درحال گسترش است.
اکنون پرسش مهم این است: آیا ما در آستانه درگیری بین آمریکا و چین در خاورمیانه هستیم؟ همان‌طور که در بالا توضیح دادیم نفوذ چین نه تنها از نظر اقتصادی و تجاری گسترش یافته، بلکه از نظر سیاسی، استراتژیک و نظامی نیز توسعه یافته است. چهار ماه پیش، چین از توافقی برای عادی‌‌سازی و از سرگیری روابط دیپلماتیک بین عربستان و ایران حمایت کرد که یکی از مهم‌ترین غافلگیری‌های سیاسی در منطقه در دوره اخیر به این ترتیب رخ داده است.
همچنین‌، چین دو سال پیش نیز تلاش کرد یک پایگاه نظامی مخفی برای خود در امارات بسازد که شوک بزرگی برای واشنگتن بود. چین بیش از ۶ سال است که یک پایگاه نظامی نیز در جیبوتی دارد و روابط قوی با کشورهای شاخ آفریقا، همان منطقه‌ای که نیروهای آمریکایی نیز در آن مستقر هستند، ایجاد کرده است. چین برای جیبوتی نقش مهمی در تسهیل و دستیابی به اهداف طرح «کمربند و جاده» که ۱۰ سال پیش توسط چین راه‌اندازی شد، قائل است.
برخی از مقامات آمریکایی نشان می‌دهند که پایگاه نظامی چین در جیبوتی، آغاز مجموعه‌ای از پایگاه‌های نظامی چین در آفریقا است که نباید منتفی شود، زیرا مسیرهای تجاری همواره نیازمند حفاظت امنیتی و نظامی توسط قدرت‌های بزرگ اقتصادی و نظامی هستند.
برای مقابله با افزایش حضور و نفوذ چین در خاورمیانه، گزینه‌های زیادی برای آمریکا وجود ندارد، و پذیرفتن آن به عنوان یک اتفاق اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین هدف اصلی آمریکا اکنون این است که چگونه اثرات منفی آن را کاهش دهد؛ چرا که حضور و منافع‌اش در منطقه، یا تلاش برای توقف کامل آن، واضح و صریح است که می‌تواند به معنای وارد شدن به یک رویارویی آشکار با پکن باشد که ممکن است عواقب غیر قابل تصوری در پی داشته باشد.
تاریخ می‌گوید که هیچ دو قدرت بزرگی وجود نداشتند که در کنار یکدیگر زندگی کنند و در یک حوزه نفوذ همزیستی داشته باشند، بدون درگیری بین آنها. دیر یا زود، این درگیری بین واشنگتن و پکن در منطقه رخ خواهد داد.
 
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

«وعده صادق»، نقطه عطف رهایی مستضعفان
پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۵
نماز؛ بازدارنده و نابود‌کننده بدی‌ها
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۰
جهاد خدمت‌رسانی در امتداد امیدآفرینی
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
شهدای مدافع حرم بهترین الگو برای جوانان
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۳۱
راهبرد گروه‌های جهادی تحقق شعار سال باشد
دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۴
برخورد ساده‌انگارانه با پیچیده‌ترین پروژه
چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۵
ناقوس مرگ در «انجیلسی»
سه شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۷