او شخصی است بسیار خرمند، وی برای تزکیۀ روح دوستانش، هر از چندگاهی عیوبشان را تذکر میدهد، تذکرهای او چنان کارساز است که هیچ عیبی را دوبار تکرار نمیکند، همان یکبار کار را تمام میکند.
۰
به گزارش بلاغ، شیخی در حجرۀ خویش مشغول چرت زدن بود که جمعی از مریدانِ دختر و پسر بر وی وارد شده گفتند: شیخا! ما را سوالی پیش آمده است که جز شما کسی پاسخ آن را نداند.
شیخ رو به مریدان گفت: مریدان نادان من! کلاسهای مریدی را یک به یک پیچانده و موقع درس خواندن تیر غیب میخورید، حال چه سوالی شما را پیش آمده است!؟
مریدِ دخترِ دماغ عملیِ چیتان فیتانی گفت: اُسسسسستاداااا! ما مشغول درس خواندن بودیم که دیدیم یکی از استادان که مثل شما بزرگ بود میگفت: دوست خوب آن است که عیب دوست خودش را یواشکی به او بگوید، ما هرچه اندیشیدیم نتوانستیم از خودمان عیب بگیریم، به نزد شما آمدهایم که ما را یاری کنید.
شیخ این مریدِ دخترِ دماغ عملی را گفت: شما که عیبی ندارید گُلم! آخر ترم بیا بیستت رو بهت بدم. و رو به مریدان پسر گفت: اما این اَلدنگها مخزنُ العیوب هستند.
وی سپس مریدان را گفت: من همینک الگویی را به شما معرفی میکنم که بدون در نظر گرفتن رفیق بازی و ملاحظه کاری عیوب ملتی چند ده میلیونی را کشف و در راه اصلاحشان بدانها گوشزد میکند.
شیخ ادامه داد: این شخص فردی اصلاحطلب است و دمادم در پی اصلاح اخلاق و رفتار اطرافیانش است.
مریدی گفت: یا شیخ! این الگو کیست که این همه رفیق دارد!؟
شیخ گفت: وی رئیس دولت ایران است که تاکنون بیش از 50 مورد از عیوب اطرافیان خود را دلسوزانه از پشت بلندگو اعلام کرد.
مرید دیگری پرسید: شیخا! بیش از 50 مورد!!!! وی چگونه این همه عیب از دوستان خود پیدا کرده است!!؟
شیخ گفت: او شبها در اندیشه اصلاح رفتار و کردار دیگران است، و صبحها عیوبشان را به رویشان میآورد. آنها هم همچون شما بیسواد، عقب مانده، کم عقل، ناقص عقل، بزدل، بیشناسنامه، افراطی و عصر حجری هستند.
مریدِ دخترِ دماغ عملیِ چیتان فیتان رو به شیخ گفت: اُسسستاد! یعنی او این حرفها را به ما هم زده است!؟
شیخ او را گفت: اِ وا! خدا نکند! دربارۀ شما چیزهای خوبی گفت، اصلاً نگران نباش، اصلاً شنیدن این حرفهای بد برای شما خوب نیست.
مرید دخترِ دماغ عملیِ چیتان فیتان بار دیگر از شیخ پرسید: اُسسسسستاد! برای چه او این عیوب را پشت بلندگو به دوستانش میگوید!؟
شیخ گفت: او شخصی است بسیار خرمند، وی برای تزکیۀ روح دوستانش، هر از چندگاهی عیوبشان را تذکر میدهد، تذکرهای او چنان کارساز است که هیچ عیبی را دوبار تکرار نمیکند، همان یکبار کار را تمام میکند.
مریدان به جز دخترِ دماغ عملی همگی از این سخن شیخ نعره زدند و گریبان چاک کردند و به صحرا گریختند، اما مرید دختر دماغ عملی گفت: اُسسسستاد! دماغمون درد میگیره!