به گزارش
بلاغ سایت خبری
عصرساری به بهانه هفته دفاع مقدس، گفتوگویی با نویسنده این حوزه از نشر داشته که شرح آن در ذیل آمده است.
خودتان را معرفی کنید؟با یاد امام و شهدا، هفته دفاع مقدس را به رهبر نستوه و مقاومم، امام خامنهای و همه مجاهدان راستین تبریک و تهنیت عرض میکنم و عرض تسلیت دارم به محضر خانوادههای قربانی حادثه منا.
معصومه بدخشان فرحآبادی هستم، متولد سال ۱۳۶۶ در شهر تاریخی فرحآباد ساری بهدنیا آمدم و در حال حاضر در بسیج جامعه زنان سپاه کربلا مشغول به خدمتم.
چرا نویسندگی در حوزه دفاع مقدس را انتخاب کردید؟
نمیدانم کاری را که انجام میدهم نویسندگی است یا خیر؟ بنده قبل از این که به نویسندگی علاقه داشته باشم، به شهدا و عملی که آنان در راه اعتلای این کشور، انجام دادهاند علاقمند بودهام.
همیشه، از دوران نوجوانی به شهدا و معارف مربوط به آنها احساس عجیبی داشتم تا این که بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، مأموریتی را در کنگره شهدا به من و دوستانم دادند تا خاطرات شهدای دانشآموز را از پروندههای آنها استخراج و بازآفرینی کنیم و همین باعث شد که بنده به بازآفرینی خاطرات شهدا را آوردم.
کتاب «زنگ آخر، پرواز»، «در پی رود» و کتاب «هبوط در بهشت» که خاطرات شهدای هوانیروز و نیروی هوایی استان مازندران است و امروز قرار است در اجتماع رزمندگان مازندرانی در فریدونکنار رونمایی شود هم، از آن دست کتابهایی است که با جمعآوری خاطرات شهدا و باز آفرینی آن به چاپ رسیده است.
برای آثار خود چقدر وقت گذاشتهاید؟
سختترین قسمت این کتابهای خاطرات برمیگردد به جمعآوری خاطرات شهدا، بهویژه کتاب شهدای نیروی هوایی و هوانیروز. به خاطر این که پروندههای مربوط به آنها از خاطرات قابل توجهی برخوردار نبود مجبور شدم دوباره برای جمعآوری خاطرات به خانوادههای آن عزیزان در شهرهاشان مراجعه کنم.
یادم هست در جریان این کتاب وقتی توفیق شد به تنکابن، منزل شهید جلال محمدرضا بیگی رسیدیم با این که برادر شهید همراهیمان کرده بود اما بخاطر کهولت سن مادر شهید و حافظهای که به کمکش نیامده بود، بعد ساعتها فقط یک خاطره از این شهید عزیز را توانستیم جمعآوری کنیم.
و یا همسر خلبان شهید جواد امینی که هنوز هم آن روز را به یاد می آورم ناراحت میشوم که با مصاحبهام باعث شدم خاطراتی را که هر روز در ذهنش مرور میشد را به زبان بیاورد و بهدنبال آن شاهد باران اشک از چشمانش شوم و در نهایت مجبور شود قرص قلبش را بخورد.
اما سختی کار آنجا بود که کارشناسان محتوایی بنیاد حفظ آثار، چند خاطره را رد کردند و من میبایست دوباره برای جمعآوری خاطره به سراغ بستگان و آشنایان شهدا بروم.
متاسفانه خیلی از آن زمان میگذرد و کمتر حافظهای توانسته است، خاطرات را در ذهن خود حفظ کند، ای کاش خیلی پیشتر مسئولان به فکر جمعآوری آثار شهدا میافتادند، به نظرم هنوز هم میتوانیم خاطرات بیشتری را با انجام مرحله دوم سرگذشت پژوهی شهدا، جمعآوری کنیم.
شما پیشنهادی در این خصوص دارید؟هنوز هم ساختمان ستاد کنگره شهدا، سر جایش هست؛ هنوز تنها چند نفر از بر و بچههای بسیجی دارند آنجا را با امکانات خیلی ناچیز اداره میکنند، بهنظرم با راهاندازی مجدد ستاد کنگره شهدا میشود دوباره با توانی که ما از بسیجیان سراغ داریم، جمعآوری آثار شهدا را در دستور کار قرار داد.
در مرحله دوم جمعآوری به سراغ همسایهها، فامیلها و دوستان در مدرسه و محل شهدا رفت. البته سال ۹۱، قبل برگزاری کنگره 10 هزار شهید طرحی با عنوان «انس با شهدا» ارائه شده بود که قرار بود هر جوانی مانوس شهیدی باشد.
این شخصی که مانوس میشد سعی میکرد کل آثار، خاطرات و سیره شهید را جمعآوری کند و با ارتباطی که با نماینده کنگره شهدا داشت آنها را در آنجا بایگانی کند اما نمیدانم چرا طرحی به این بزرگی و اثرگذار، اجرا نشد.
چه عواملی باعث آن می شود که یک اثر مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد؟عوامل متعددی باعث میشود که یک اثر بدرخشد. دو تا از این عوامل بر میگردد به نویسنده و سه عامل دیگر بر میگردد به ناشر این اثر.
دو عاملی که به نویسنده بر میگردد یکی انتخاب سوژه مناسب است و دومین عامل، چگونگی پرداخت آن سوژه. که در بخش دوم قوت قلم و انتخاب ژانر مناسب میتواند مخاطبان بیشتری را جذب کند.
و اما عواملی که به ناشر بر میگردد یکی طراحی و صفحهآرایی مناسب، دوم تبلیغات مناسب و سوم توزیع درست و فراگیر است. اگر این عوامل دست به دست هم بدهند ما آثار متعددی را در حوزه دفاع مقدس خواهیم دید که همانند کتاب دا، پایی که جا ماند، نورالدین پسر ایران، خاکهای نرم کوشک، من زندهام و ... میدرخشند.
به نظرم باید در رقابت با قوت ظاهر شویم، بعد بیاییم بگوییم تبعیض وجود دارد یا خیر؟ تا درست ظاهر نشویم حق نداریم آنانی که جلوتر از ما هستند را متهم به آن کنیم که با بیعدالتی و یا تبعیض به این نقطه رسیدند.
من اعتقاد دارم نویسندگان علاقهمند به حوزه دفاع مقدس باید سطح خود را بالا ببرند و هر وقت هم این اتفاق افتاده مورد استقبال مخاطبان قرار گرفتهاند.
چرا از آن همه حماسه و رشادت آثار کیفی و کمی متناسب نشر نشده است؟این بحثش کاملاً متفاوت است، این که چرا نویسندگان مطرح کشورمان کمتر به ژانر انقلاب و دفاع مقدس پرداختهاند برمیگردد به بیماری روشنفکران که همیشه دغدغههایشان در مقابل سیر حرکت مردم بوده است.
قبل از انقلاب بیشتر نویسندگان که جزو روشنفکران جامعه بودند، دغدغههایشان مارکسیستی بوده و با وقوع انقلاب اسلامی نتوانستند خود را با مردم همراه سازند.
بعد که جنگ توسط صدام به ما تحمیل شد این دفعه نویسندگان روشنفکر دوباره به خلاء ذهنی گرفتار شدند و باز هم نتوانستند خود را در سیر حرکت مردم قرار دهند، حتی یک اثر از شاعران و نویسندگان روشنفکر به حمایت از مدافعان کشور نمیبینیم.
این مرض آنقدر ادامه پیدا کرد که بعدها اینگونه نویسندگان به دام فرهنگ لیبرالیسم افتادند و امروز هم با نوشتههایشان آب در آسیاب فرهنگ ابتذال سرمایهداری یعنی لیبرالیسم میریزند.
بیماری روشنفکری در ایران تاثیر زیادی در این موضوع گذاشته که مثلاً ما نتوانیم در حوزه رمان و داستان انقلاب و جنگ در جهان بدرخشیم، شما اگر اخیراً سخنرانی امام خامنهای را اواخر شهریور در جمع فرماندهان سپاه گوش داده باشید ایشان تاکید زیادی به تبیین انقلاب اسلامی در بین جوانان داشتند.
به نظرم این خلا تا حدی احساس شده که معظم له در جمع پاسداران انقلاب مطرح کردند، خطر لیبرالیسم همچنان در کشور ما وجود دارد و محتوای ذهنی جوانان ما را تهدید میکند، به نظرم مسئولان بایست نویسندگان متعهد و آگاه به اهداف انقلاب اسلامی را روز به روز تقویت کنند.
مازندران نقش اثرگذاری در دفاع مقدس داشت ترویج و انتقال آن فرهنگ در استان چگونه دیدهاید؟من زیاد به این قائل نیستم که مثلاً فلان استان زیاد نقش داشته و فلان استان کمتر. چیزی که امروز زیاد شنیده میشود! شما نمیتوانید بگویید شهید همت بالاتر از باکری و یا شهید بصیر و طوسی بود.
همه این عزیزان به اندازه خود زحمات زیادی را برای انقلاب و دفاع مقدس کشیدند. اگر استانی در معرفی شهدای خود خوب عمل میکند باید آن را تحسین کنیم نه این که بگوییم ما بیشتر از آن در جنگ نقش داشتیم پس چرا آنها دارند نقش شهدا و حضور رزمندگان خود را مینویسند؟ و یا برایشان فیلم تهیه میکنند؟ اینگونه فکر کردن برای کسی که در مکتب انقلاب اسلامی پرورش یافته و با سیره شهدا آشناست، کاملاً نادرست است.
ما بهجای اینگونه اندیشیدنها باید به فکر آن باشیم که چگونه همانند آنها تلاش کنیم تا به وظیفهمان بهدرستی عمل کنیم.
بدون شک مازندران نقش مهمی داشته و امروز هم بایستی این نقش بهدرستی برای آیندگان تبیین شود. در سالهای اخیر تعداد بسیار زیادی نویسنده و پژوهشگر بهکارگیری شدند و کتابهای بسیار خوبی هم به چاپ رسیده.
به نظر بنده با رویکردی که در سالهای اخیر در استان مشاهده میشود و ما میبینیم متولیان دلسوز و مقاومی را که پشت این جریان ایستادهاند، قطعاً مازندران آینده خوبی در این حوزه خواهد داشت.
چالشهای نشر آثار دفاع مقدس را در چه میبینید؟به نظرم بزرگترین چالش، نبود یک ناشر حرفهای و دغدغهمند در این حوزه است. اگر متولیان این حوزه، یک نشر حرفهای راهاندازی کنند که بتواند در بازار کتاب حضور پیدا کند خیلی از مشکلات نویسندگان حل می شود. یکی دیگر از چالشهای این حوزه این است که نویسندگان با معارف و آرا و اندیشههای شهدا آشنا نیستند. به نظرم هر کس که میخواهد نویسنده دفاع مقدس باشد حداقل باید وصیت نامه هزار شهید را خوانده باشد. صرف نویسنده بودن کافی نیست.
یکی از جلوههای دفاع مقدس سازندگی بعد از جنگ چرا ازین دست داستانها غافل ماندیم؟به شکر خدا تا آن جا که بنده اطلاع دارم در این راستا تحقیقات خوبی صورت گرفته که نیاز به زمان دارد تا این تحقیقات به دست نویسندگان برسد تا از آن ژانرهای گوناگونی را، به زیور طبع بیارآیند.
امسال به شکر خدا ۳ کتاب تاریخ شفاهی در خصوص فعالیت جهادگران تدوین شده که به نظرم این اتفاق برای اولین بار در استان دارد به وقوع میپیوندد.
چرا آثاری مشابه در این حوزه زیاد دیده میشود چه باید کرد که مانور جدیدی را ارائه داد؟به نظرم تا ما به این باور نرسیم که نویسندگی یک فن و هنر است و باید روی این هنر، سرمایهگذاری کنیم، این مشکلی که فرمودید حل نخواهد شد.
متاسفانه اگر هرکس بخواهد زندگی حرفهای در حوزه نویسندگی داشته باشد، به نان شب محتاج خواهد شد. نباید یک نویسنده به غیر از نویسندگی هیچگونه دغدغه دیگری داشته باشد. اگر یک نویسنده بخواهد با هزار مشکل اقتصادی دست و پنجه نرم کند و از سویی هم کتاب فاخر بنویسد، این توقع بیجاست و انجام گرفتنش هم محال است.
ذهن متخلق و نوآور باید آرامش و آسایش داشته باشد تا طرح داستاننویسی را خلق کند. من خودم چند نفر نویسنده خوب در مازندران می شناسم که به خاطر مسائل معیشتی دست از کار و حرفه خود کشیدند تا پیش زن و فرزندان خود شرمنده نباشند. متولیان فرهنگ باید به فکر معیشت درست نویسندگان باشند.
تشکر می کنم از وقتی که دادید، حرف آخرتان.من هم از شما به خاطر دغدغه و توجهتان به حوزه دفاع مقدس تشکر میکنم. اما حرف آخر، همه این تلاشها و زحماتی که دوستان و اساتید ما در حوزه نشر و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت میکشند، قطعاً هدفشان زمینهسازی برای ظهور آن یگانه منجی عالم بشریت است.
دعا میکنم که خداوند با تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج) دست همه مستکبرین و ظالمان جهان را بهویژه آمریکا و اسرائیل غاصب و شاگردان پلیدشان، وهابیون و تکفیریهای ملعون را قطع کند و آن روز بسیار نزدیک است، موفق باشید.