به گزارش
بلاغ، در سکوت مرگ بار و ناشی از مرگِ واقعی کشورهای اسلامی و عربی، که حتی به محکوم کردن و اعتراض زبانی هم تن نمیدادند، رئیسجمهور ایران، وعدة اعزام نیروی نظامی داد. آنهم در اوضاعی که جنگ تحمیلی در اوج قرار داشت و با فتح خرمشهر، فتوحات رزمندگان اسلام سرعت گرفته بود. فقط پنج روز از شروع تهاجم صهیونیستها گذشته بود که اولین گروه نظامی ایران، برای جنگ با اسرائیلیها به سوریه رفتند. اتفاقی که جهان را انگشت بهدهان گذاشت.
فرماندهی نیروهای اعزامشده با زبدهترین فرماندة لشکر سپاه بود. جوان لاغر اندامی که جدیّت و صلابتش همهجا پیچیده بود: «حاج احمد متوسلیان». حالا بعد از آزادسازی خرمشهر، حاج احمد میرفت تا با سپاه محمد، دیار پیامبران الهی را از غاصبین دین موسی نجات دهد. بهمحض ورود، شناسایی ها با جدیّت شروع شد.
در ظاهر، حاصل این اعزامِ نیرو، تلخ اما پُرعبرت بود. سوریها آن قدر جرأت نداشتند که اجازه دهند نیروهای ایرانی از کشورشان به اسرائیل حمله کنند. حاج احمد و چند نفر دیگر در لبنان، توسط فالانژهای مزدور ربوده شدند و بقیة نیروها، غمگین، به ایران برگشتند؛ اما این ظاهر داستان بود. در آن چند هفتة حضور بسیجیها در منطقه، حرکتی شکل گرفته بود که کمکم خار چشم اسرائیلیها شد.
آمدن نیروهای ایرانی، اگرچه به درگیری منتهی نشد، اما ارتباط عمیقی بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مبارزان پیرو امام در لبنان برقرار کرد. هستة مقاومت اسلامی قوت گرفت و کمکم حزبالله لبنان تشکیل شد. تشکیلات مخفیانة حزبالله در ابتدای کار، شورایی داشت با عضویت چند نفر از پاسداران سپاه و چند نفر از لبنان. با اینکه ایرانیها مستقیماً در صحنههای درگیری حضور نداشتند، اما روحیة بسیجیان خمینی، بهعیان در مبارزات حزبالله دیده میشد.
پنج ماه بعد، سران مقاومت، با رهبری شهید «شیخ راغب حرب»، با انجام یک عملیات استشهادی بزرگ موافقت کردند؛ جوانی هجده ساله، آنها را راضی کرده بود که مجری عملیات باشد، فقط به این شرط که زمان عملیات را خودش تعیین کند!
چند روز طول کشید تا پژوی 504 سفیدرنگِ جوان را پر از مواد منفجره کنند. هدف، ساختمان مقر فرماندهی نیروهای اسرائیل در روستای اشغالی صور بود. جوان چندین مرتبه منطقه را شناسایی و برنامه را مرور کرده بود. فقط مانده بود زمان عملیات؛ سران مقاومت عجله داشتند.
جوان در روز موعود استخاره کرد و استخارهاش بد آمد، روز دوم هم همینطور، و روز سوم هم همینطور. در شورای مقاومت به این نتیجه رسیدند که این جوان اهل این کار نیست و باید کار را به دیگری بسپارند، اما جوان با اصرار و با این بهانه که ماشین متعلق به اوست، مهلت گرفت. روز چهارم استخاره خوب آمد. 20 آبان سال 1361 زیر باران شدید پاییزی، چند نفر از نیروهای مقاومت، از دور، صحنه را زیر نظر داشتند. پژوی سفیدرنگ چند مرتبه به ساختمان نزدیک شد، اما دور زد و مجدداً برگشت. باز هم شک و تردیدها داشت زنده میشد، که بالاخره انفجاری مهیب، شهر صور را لرزاند.
ساختمان مقر با خاک یکسان شد و حدود 150 نفر از افسران و سربازان صهیونیست هلاک شدند. تلفات خیلی وسیعتر از حالت عادی بود. هیچ وقت این تعداد نیرو در این مقر حاضر نبودند.
یک طبقه از این ساختمان مخصوص نگهداری زندانیان جدید لبنانی و فلسطینی بود، و تعدادی از صهیونیستها در چادرهای بیرون ساختمان مستقر می شدند. باران آن روز آن قدر شدید بود که اشغالگران جای این دو را عوض کردند؛ اسرا را به داخل چادرها بردند تا صهیونیستها به داخل ساختمان بیایند و خیس نشوند. باران مرتب تندتر میشد. در آن مدتی که جوان، اطراف ساختمان دور میزد، هر که بیرون مانده بود هم وارد ساختمان شد و آن وقت، تلخترین روز آریل شارون فرماندة نیروهای اسرائیلی شکل گرفت. بعد از عملیات و مشخص شدن تعدادِ تلفات صهیونیستها بود که سران مقاومت، راز تأخیر در عملیات را فهمیدند.
حزبالله بهخاطر مخفیانه بودنش، نمیتوانست ماجرا را فاش کند. در ابتدا هیچکس مسئولیت عملیات را بهعهده نگرفت، تا جایی که بعضی گروههای چپ، آن را به نام خود زدند! اما سه سال بعد، پس از علنی شدن مجموعة حزبالله، سید حسن نصرالله، یکی از علمای عضو شورای مقاومت، در مراسم بزرگداشت شهدای مقاومت در حسینیة منطقة «دیر قانون»، زادگاه آن جوان، بر روی منبر، بیمقدمه شروع به شرح ماجرای عملیات کرد و گفت: «احمد قصیر» اولین شهید استشهادی مقاومت بود که ادامة راه را نشان داد.حدود دو سال مقاومتِ نیروهای حزبالله و عملیاتهای پیدرپی آنها، اسرائیلیها را مستأصل کرد. تا بالاخره در بهمن 1363 از بیروت عقبنشینی و به کمربند امنیتی خودشان در جنوب لبنان فرار کردند. اما این تازه شروع راه حزبالله بود.
[ادامه سخنرانی آیت الله خامنهای در اجلاس هراره: آقاى رئیس!
خاورمیانه با اهمیت استراتژیکى و منابع عظیم انرژى، همواره مورد نظر قدرتهاى بزرگ بوده و نتیجتاً، به طور مستمر در معرض توطئه و تجاوز آنان قرار داشته است و تحمیل رژیم صهیونیستى در این منطقه، بهمنظور دائمى کردن تشنج و زمینهسازى براى مداخلة مستمر قدرتها بوده و لذا بروز انقلاب اسلامى و ظهور جمهورى اسلامى ایران، که لزوم نابودى رژیم صهیونیستى و قطع مداخله و نفوذ غرب و شرق از خاورمیانه را در صدر شعارهاى خود قرار داده، از آغاز تهدید جدى، علیه منافع قدرتها تلقى گردیده.
هنوز دو روز مانده بود به پیروزی انقلاب، یعنی روز 20 بهمن 1357، دولت موقت از مدرسة علوی، در اولین اقدام سیاست خارجی خود، دستور داد 23 کارمند صهیونیست هواپیمایی اسرائیل «اِلعال» از ایران اخراج شوند و قطع کامل روابط ایران با رژیم صهیونیستی را اعلام کرد. بعد از آن هم سفارت اسرائیل در تهران، به نمایندة سازمان آزادیبخش فلسطین واگذار شد.
ضربة انقلاب ایران به اسرائیل آن قدر شدید بود که آنها را بُهتزده کرد. آنها هرچه توانسته بودند برای نجات شاه تلاش کرده بودند، از راهاندازی و تجهیز و آموزش ساواک تا کمک به طراحی کودتا و امثال آن. اما این سیل شدیدتر از آن بود که بشود جلویش را گرفت. و آنها خوب میدانستند که اگر سدِّ کشورهای بزدل عربِ در منطقه نبود، سیل انقلاب اسلامی ایران به چشم برهم زدنی به فلسطین میرسید و آنها را غرق میکرد.
مسئلة کوچکی نبود؛ نزدیکترین دوست و پشتیبان صهیونیستها در منطقه، یکمرتبه، تبدیل شده بود به بزرگ ترین و خطرناکترین دشمن آنها در جهان. امام از همان آغاز نهضت، در اعتراضات سال چهلودو، به خطر اسرائیل اشاره کرده و سالها روی آن پافشاری کرده بودند. مسئلة امام، قطعهای زمین و تعدادی مسلمان نبود ـ گرچه آنها هم بسیار پر ارزش و مهم بودند ـ اما دیدِ امام وسیعتر از این حرفها بود.
شش ماه پس از پیروزی انقلاب، در میانة ماه رمضان، امام از قم پیامی دادند و آخرین جمعة ماه مبارک را «روز قدس» اعلام کردند. و نُه روز بعد، یک روز مانده به روز قدس، در صحبتهایشان با مردم، نگاه وسیعشان به این روز و این مسئله را بیان کردند: «روز قدس یک روز جهانى است. روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملتهایى که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند، درمقابلِ ابرقدرتهاست. روزى است که باید مستضعفین مجهز بشوند درمقابلِ مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند.
روزى است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد. متعهدین این روز را روز قدس مىدانند، و عمل مىکنند به آنچه باید بکنند. و منافقین ـ آنهایى که با ابرقدرتها، در زیر پرده آشنایى دارند و با اسرائیل دوستى ـ در این روز بىتفاوت هستند، یا ملتها را نمىگذارند که تظاهر کنند.
روز قدس روزى است که باید سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود، باید ملتهاى مستضعف اعلام وجود بکنند درمقابلِ مستکبرین. باید همان طور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند و این جُرثومههاى فساد را به زبالهدانها بریزند.
روز قدس روزى است که باید این دنبالهروهاى رژیم سابق در ایران، و آن توطئهچینهاى رژیم فاسد و ابرقدرتها در سایر جاها، خصوصاً در لبنان، تکلیف خودشان را بدانند. روزى است که باید همت کنید و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم؛ و برادران لبنانى را از این فشارها نجات بدهیم. روزى است که باید تمام مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم. روزى است که باید جامعة مسلمین، همه اظهار وجود بکنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به این تُفالههایى که مانده است از آنها، چه در ایران و چه در سایر جاها.