تاریخ انتشاريکشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۱
کد مطلب : ۴۵۵۷۶۷
کشورها بدون استثناء دارای آلبومی مرکب از مجموعه رخدادهای تلخ و شیرین و زشت و زیبایند که هر دو خاطره برای مردم آن کشور حائز اهمیت و ارزش‌اند.آنچه که فراتر از قضاوت تاریخ و رونمایی از فضاحت خائنان به کشور و ملت، مورد انتظار مردم است، برخورد قاطع و پشیمان‌کننده قوه قضائیه با خائنان امانت است.
۰
plusresetminus
جدیدترین مردودان، قدرت‌پرستان جاه‌طلب/ محاکمه خائنان مطالبه مردم از قوه قضایی 
به گزارش بلاغ؛ مرگ ابوالحسن بنی صدر در ۸۸ سالگی در کشور غریب، اولین مرگ یک سیاستمدار مطرود و فراری نبوده و آخرین آن هم نخواهد بود.

همه کشورها بویژه آنهائی‌که با انقلاب مردمی مواجه بودند، فهرست بلندی از مردودین و مقبولین را در اختیار دارند که بین‌شان شخصیت‌هایی با پیشینه درخشان، اما سرانجامی تاریک وجود دارد. تقریباً کشوری را نمی‌توان یافت که پس از انقلاب، دچار تعارضات داخلی و طغیان عناصر خودی علیه تمامیت انقلاب و یا بخشی از انقلاب نشده باشند که نهایت به مواجهه و مقابله آنها با انقلاب نشده باشد.
برای پرهیز از اطناب کلام و پرداختن به موضوع مورد نظر، تنها با نگاهی به تاریخ سده اخیر کشورمان، می‌توان بی توجهی برخی در عدم تعمق در حوادث و سرنوشت اشخاص و شخصیت‌ها را مشاهده کرد که یکی از این افراد، ابوالحسن بنی صدر است.

خودفروشان، کشور فروشی می‌کنند
اگر داستان زندگی سیدضیاء طباطبایی یزدی، سیاستمدار ایرانی و نخست‌وزیر ایران در زمان احمدشاه قاجار، آخرین شاه دودمان قاجار ، که در کودتای ۱۲۹۹ شمسی همراه با رضاشاه شرکت داشت و رئیس‌الوزرای ایران شد و تا ۴ خرداد ۱۳۰۰ در این مقام بود، بخوبی نگریسته شود، این نتیجه حاصل می‌آید که وابستگی به بیگانه سرانجام شومی را رقم خواهد زد آنچنانکه انگلیسی‌ها با کنارزدن مهره خود، سیدضیاء یزدی، فردی کاملاً وابسته به خود یعنی رضاشاه را به قدرت رساندند و بمدت قریب 20 سال استفاده از او، با اتمام تاریخ مصرف رضاشاه، او را به جزیره موریس آفریقای جنوبی فرستادند تا در غربت و تنهایی بمیرد. زندگی و عاقبت وابستگی او به بیگانگان از سوی پسرش مورد توجه قرار نگرفت و او نیز فریب انگلیسی‌ها را خورد تا در سال 1332 با ملی شدن صنعت نفت ایران، محمدرضا پهلوی برای باردیگر با چرخش قدرت از انگلیس به آمریکا، که بیشترین سود جنگ جهانی دوم را عاید خود کرده بود، فریب بیگانه دیگری به نام آمریکا، که جایگزین انگلیس در بسیاری از معادلات جهانی شده بود، را خورد.

این فریب عامدانه شاه برای ملت ایران بسیار پرهزینه تمام شد؛ چراکه از نهضت ملی شدن صنعت نفت در سال 1332 تا 1357، ملت بزرگ ایران به مدت 25 سال استیلای آمریکا بر همه شئون زندگی خود را تحمل کرد که نتیجه بی‌توجهی شاه به عاقبت وابستگی پدر خود به بیگانگان، علاوه بر خفت و خواری خود، خسارات زیادی به کشور و مردم وارد کرد.

انقلاب، فرصتی برای عبرت‌گیری
انقلاب اسلامی ایران، که موجب فروپاشی حکومت شاهنشاهی و سقوط شاهان وابسته به بیگانگان شد، می‌توانست روشن‌ترین درس باشد برای عبرت‌گیران، تا در دام پیشینیان فریب‌خورده و سست عنصر نیفتند، اما دنیاطلبی و زیاده‌خواهی و فقدان بینش عمیق دینی و سیاسی، لغزش بزرگان را تداوم بخشید و حتی انقلاب کبیر ملت ایران با آنهمه خون پاک شهداء هم نتوانست مانع سقوط عده‌ای در دره نفسانیات و دنیازدگی‌شان شود.

آمار ساقط‌شدگان و مردودین انقلاب از آنجا قابل توجه است که اغلب آنان توانسته بودند خود را به جایگاه‌های بلند و مهم در مناصب حکومتی برسانند و از آنجا که: فواره چون بلند شود سرنگون شود، آنها نیز سرنگون شدند و از خود بدنامی بجا گذاردند. فراوانند شخصیت‌هایی که در این فهرست جای گرفته‌اند که حتی بردن نام آنها نیز موجب اطوال کلام می‌شود، اما مشاهده اسامی‌ای همچون: آیت الله منتظری، علی تهرانی، از شاگردان امام خمینی(ره)، مهدی بازرگان و...، و سرانجام ابوالحسن بنی صدر، که توانسته بود تا ریاست جمهوری پیش برود، همه و همه موارد پرشمار، گویای این واقعیت تلخ و نازیباست که: امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام می‌فرماید: مَا أَكْثَرَ اَلْعِبَرَ وَ أَقَلَّ اَلاِعْتِبَار؛ چه بسیار است چیزها که عبرت آموزد و چه کم است عبرت آموزان.

عامل اصلی لغزش جوامع
منشأ انحراف جامعه، انحراف و سقوط گروه اندک اما تأثیرگذاری است که خواص نامیده می‌شوند. در معرفی چهره‌ی خواص که همان برگزیدگان و نقش آفرینان هستند، مقام معظم رهبری چنین می‌فرمایند: «خواص کسانی هستند که از روی فکر و فهمیدگی و آگاهی تصمیم‌گیری می‌کنند، یک راهی را می‌شناسند و دنبال آن راه حرکت می‌کنند. وقتی عملی انجام می‌دهند، موضع‌گیری می‌کنند، راهی را انتخاب می‌کنند، از روی فکر و تحلیل است، می‌فهمند و تصمیم می‌گیرند و عمل می‌کنند.»

 دگردیسی فکری در عوام و چهره‌ی عوام، که پیروند و در پی انحراف نخبگان و خواص، آنها نیز به انحراف کشیده می‌شوند را رهبر انقلاب چنین معرفی می‌نمایند: "عوام کسانی هستند که وقتی جو به یکی سمتی می‌رود اینها هم می‌روند، تحلیل ندارند. یک وقت مردم می‌گویند زنده باد، این هم نگاه می‌کند و می‌گوید زنده باد، یک وقتی مردم می‌گویند مرده باد. این‌ها دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است، بفهمند، بسنجند، تحلیل کنند، درک کنند."

ویژگی اثرپذیری عوام از خواص بار مسؤولیت خواص را سنگین‌تر می‌کند. این که در منابع اسلامی آمده که: «اذا فسد العالِم فسد العالَم»، آنگاه که عالِم فاسد شود، جهان فاسد می‌شود، معطوف به همین ویژگی است. «بزرگ‌ترین گناه انسان‌های ممتاز و برجسته، اگر انحرافی از آنها سر بزند این است که انحراف آنها موجب انحراف بسیاری از مردم می‌شود. وقتی دیدند سدها شکست، وقتی دیدند کارها بر خلاف آنچه که زبان‌ها می‌گوید، جریان دارد، و برخلاف آنچه که از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌شود، رفتار می‌گردد، آنها هم آن طرف حرکت می‌کنند.

مسئول اشتباه‌های عوام، خواص‌اند
 سرنوشت عوام بستگی به شرایطی دارد که در آن زندگی می‌کنند و چون سرنوشت چیزی نیست که بتوان نسبت به آن بی‌تفاوت بود باید مواظب بود جزو عوام نباشیم: "یک عده عوام‌اند، تصمیم‌گیری ندارند. به شانس عوام بستگی دارد، اگر تصادفاً در زمانی قرار گرفت که امامی سرکار است ـ مثل امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام،‌ مثل امام راحل (ره) ما ـ که این‌ها را به سمت بهشت می‌برد، خوب، این هم به ضرب دست خوبان، رانده خواهد شد و ان‌شاءاللّه‌ به بهشت می‌رود. اگر اتفاقاً طوری شد که در زمانی قرار گرفت که «وجعلناهم ائمة یدعون الی النار»، «الم تر الی الدین بدلوا نعمت اللّه‌ کُفرا و احلّوا قومهم دارالبوار جهنّم یصلونها و بئس القرار»، اگر در یک چنین زمانی قرار گرفت، به سمت جهنم خواهد رفت. پس باید مواظب باشید جزو عوام نباشید».(مقام معظم رهبری)

از دیدگاه سکاندار انقلاب اسلامی معیار تمایز خواص از عوام، بصیرت است. آنچه سبب می‌شود انسان در این تقسیم‌بندی جزو خواص قرار بگیرد، روشن‌بینی، روشن‌دلی و بصیرت است. اگر این نبود جزو عوام خواهد بود: "نمی‌گویم جزو عوام نباشید یعنی باید حتماً بروید تحصیلات عالیه بکنید. نه! گفتم که معنای عوام این نیست. ای بسا کسانی که تحصیلات عالیه هم کردند و جزو عوامند، ای بسا کسانی تحصیلات دینی هم کردند و جزو عوامند، ای بسا کسانی که فقیرند یا غنی اند و جزو عوامند. عوام بودن، دست من و شماست. باید مواظب باشیم عوام نباشیم، یعنی هر کاری می‌کنیم از روی بصیرت باشد. آن کسی که از روی بصیرت کار نمی‌کند عوام است. لذا می‌بینید قرآن درباره‌ی پیغمبر(ص) می‌فرماید: «أدعو الی اللّه‌ علی بصیرة اَنَا وَ مَنِ ابتعنی» یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می‌کنیم و دعوت می‌کنیم و پیش می‌رویم. پس اوّل ببینید جزو آن گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید به سرعت خودتان را از گروه عوام خارج کنید. سعی کنید قدرت تحلیل پیدا کنید، تشخیص بدهید، معرفت پیدا کنید."

عوامل سقوط خواص و عوام
مهم‌ترین مطلب در عبرت‌ها شناخت عوامل سقوط و لغزش خواص است. با توجه به جایگاه آنها در میان مردم، لغزش آنها سبب لغزش عوام خواهد شد. مقام معظم رهبری رؤس این عوامل را در چند چیز معرفی می‌کنند:
 دور شدن از یاد خدا و پیروی از شهوات
"ما باید بفهمیم بر سر آن جامعه چه بلایی آمد که سر بریده حسین بن علی علیه‌السلام ـ آقازاده‌ی اوّل شخص دنیای اسلام و پسر خلیفه‌ی مسلمین، پسر علی بن ابی طالب ـ در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت می‌نشسته است، گردانده بشود و آب از آب تکان نخورد! از همان شهر افرادی به کربلا بیایند، او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت برسانند و حرم امیرالمؤمنین را به اسارت بگیرند! در این زمینه حرف زیاد است من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سؤال مطرح می‌کنم. قرآن جواب ما را داده است. آن درد را قرآن به مسلمین معرفی می‌کند. آن آیه این است که می‌فرماید: «فَخلف من بعد هم خلف اضاعُوا الصلوة و اتّبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا». عوامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی دو چیز است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است فراموش کردن خدا و معنویت، حساب معنویت را از زندگی جدا کردن، توجّه و ذکر و دعا و توسّل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن و دوم «واتّبعوا الشهوات» دنبال شهوت‌رانی‌ها رفتن، دنبال هوس‌ها رفتن و در یک جمله دنیاطلبی، به فکر جمع‌آوری ثروت، مال و التذاد به شهوات دنیا افتادن. این‌ها را اصل دانستن و آرمان‌ها را فراموش کردن." 

دنیاطلبی
"یکی از چیزهایی که عامل اصلی چنین قضیه‌ای شد، این بود که رواج دنیاطلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حساسیت مسؤولیت ایمان را گرفت. این که ما روی مسأله‌ی فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می‌کنیم، علت عمده‌اش این است که جامعه را تخدیر می‌کند. همان مدینه‌ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود بعد از اندک مدتی، به مرکز بهترین موسیقیدان‌ها و آوازه‌خوان‌ها و معروف‌ترین رقاص‌ها تبدیل می‌شود، تاجایی که وقتی در دربار شام می‌خواستند بهترین مغنیان را خبر بکنند، از مدینه آوازه‌خوان و نوازنده می‌آوردند.» 

 بی‌تفاوتی پیروان حق
مقام معظم رهبری بی‌توجهی و بی‌تفاوتی پیروان حق نسبت به سرنوشت دنیای اسلام را عامل دیگر معرفی می‌فرمایند: "عامل دیگری که وضع را به آنجا رسانید و انسان در زندگی ائمه علیهم‌السلام این معنا را مشاهده می‌کند، این بود که پیروان حق که ستون‌های آن اساس واقعی بنای ولایت و تشیع محسوب می‌شدند، از سرنوشت دنیای اسلام اعراض کردند و نسبت به آن، بی‌توجه شدند و به سرنوشت دنیای اسلام، اهمیت نمی‌دادند. بعضی‌ها، مدتی مقداری تحمّس و شور نشان دادند که حکام سخت‌گیری کردند، مثل قضیه‌ی هجوم به مدینه در زمان یزید که این‌ها علیه یزید سر و صدایی به راه انداختند، او هم آدم ظالمی را فرستاد و این‌ها را قتل عام کرد. این گروه هم، همه چیز را به کلی کنار گذاشتند و مسائل را فراموش کردند... کار دو جناح حق و باطل که با هم مبارزه می‌کنند و به یکدیگر ضربه می‌زنند، بدیهی است. همچنان که جناح حق به باطل ضربه می‌زند. باطل هم به حق ضربه می‌زند، این ضربه تبادل پیدا می‌کند و آن وقتی سرنوشت معلوم می‌شود که یکی از این دو جناح خسته شود و هر که زودتر خسته شد، او شکست را قبول کرده است.» 

ترس
یکی از عوامل بازگشت انسان‌های ضعیف از مسیر حق ترس است. در واقعه‌ی کربلا همین عامل سبب شد که مسلم بن عقیل در کوفه تنها بماند. رهبر معظم انقلاب می‌فرماید: "کاری که ابن زیاد کرد، یک عده از همین خواص را بین مردم فرستاد که مردم را بترسانند، مادرها و پدرها را، تا بگویند با چه کسی می‌جنگید؟ چرا می‌جنگید؟ برگردید، پدرتان را در می‌آورند، این‌ها یزیدند، این‌ها ابن زیادند، این‌ها بنی‌امیه‌اند و این‌ها چه دارند، پول دارند، شمشیر دارند، تازیانه دارند، ولی آنها چیزی ندارند. مردم را ترساندند، به مرور همه متفرق شدند. آخر شب، وقت نماز عشا، هیچ‌کس همراه حضرت مسلم نبود، هیچ‌کس!"

وقتی عبرت‌ها درانقلاب اسلامی ایران مورد توجه قرار نمی‌گیرد
هر محقق منصفی در ریشه‌یابی انقلاب اسلامی ایران، عنصر فرهنگ دینی را اگر تنها انگیزه انقلاب مردم ایران معرّفی نکند، حداقل اساسی‌ترین و پررنگ‌ترین خواهد دانست. این فرهنگ دینی زیربنای انقلاب اسلامی ایران است، انقلاب اسلامی ایران که سبب شد اسلام دوباره تجدید حیات یابد و ارزش‌های الهی در جامعه حاکم گردد در تداومش عبرت‌های عاشورا را فراروی خود دارد. "خیلی خوب اگر این ارزش‌ها را نگه داشتید، نظام امامت باقی می‌ماند. آن وقت امثال امام حسین بن علی علیه‌السلام دیگر به مذبح برده نمی‌شوند. اما اگر ارزش‌ها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه بسیجی را از دست دادیم چه؟ اگر به جای توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجملات شخصی خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجی، مؤمن و با اخلاص را ـ که هیچ نمی‌خواهد جز اینکه یک میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند ـ در انزوا انداختیم و آن آدم پُر رویِ افزون‌خواه پرتوقع بی‌صفایی معنویت را مسلط کردیم چه؟ همه چیز دگرگون خواهد شد.

اگر در صدر اسلام بین رحلت نبی‌اکرم(ص) و شهادت جگرگوشه‌اش، پنجاه سال فاصله پیدا کرد، در روزگار ما ممکن است این فاصله خیلی سریع‌تر بشود و زودتر از این حرف‌ها فضیلت‌ها و صاحبان فضائل ما به مذبح بروند. باید نگذاریم. در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند باید بایستیم. پس عبرت‌گیری از عاشورا این است. نگذاریم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوی بشود."(مقام معظم رهبری)

نفوذ، میانبری برای فروپاشی
از روز نخست پیروزی انقلاب اسلامی، دشمنان این انقلاب با پیشینه‌ای سرشار از تجربه‌های امنیتی، تمام تلاش خود را مصروف نفوذ عناصر خود در جایگاه‌های مسئولیتی و حقوقی نظام اسلامی کردند که: بنی صدر، قطب‌زاده، احمد مدنی(وزیر دفاع دولت موقت)، دریادار بهرام افضلی (فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران) و...، تنها بخش کوچکی از این پروژه جاری در کشورمان هستند. علاوه بر تلاش غربی‌ها در ایجاد شبکه نفوذ، اتحاد جماهیر شوروی نیز در این زمینه بسیار فعال بود. اواخر سال ۱۳۶۱ تا اوایل ۱۳۶۲ حزب توده به عنوان حزب سیاسی  در کشور از سوی مقامات وقت متهم به تلاش برای "کودتا" و سپس "جاسوسی به نفع شوروی"  شد و بسیاری از رهبران این حزب و حدود ۲۰۰ تن از نظامیان (از افسران ارتش، شهربانی و ژاندارمری) به اتهام عضویت در شبکه مخفی افسران، وابسته به حزب توده، دستگیر و محاکمه شدند.
این روند ادامه داشت و دارد که ذکر نمونه‌های آن در حوصله این مختصر نیست.

منافقین، نمادی از نفوذ ایدئولوژی
سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان سیاسی اسلام‌گرا و چپ‌گرایی با ساختار شبه‌نظامی است. این سازمان در سال ۱۳۴۴ به رهبری محمد حنیف‌نژاد پایه‌گذاشته شد. سازمان مجاهدین پس از شکل‌گیری، به اقدام مسلحانه علیه دودمان پهلوی پرداخت. هرچند متحمّل ضربات سختی از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) شد و رهبران سازمان به حکم دادگاه نظامی وقت، به جرم «اقدام علیه امنیت کشور، اعمال تروریستی و ترور اتباع ایرانی و آمریکایی»، به اعدام محکوم و برخی نیز زندانی شدند. در سال ۱۳۵۴ که بیشتر رهبران سازمان در زندان به سر می‌بردند "تقی شهرام" یکی از اعضای بلندپایه مجاهدین از زندان ساری فرار کرد و به سازماندهی نیروهای پراکنده «مجاهدین خلق» پرداخت. وی به همراه چند تن دیگر از جمله "بهرام آرام" اطلاعیه‌ای موسوم به تغییر ایدئولوژی سازمان منتشر کرد.

مجاهدین بعد از اعلام بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک و پذیرش مارکسیست در سال ۵۴ شکافی عظیم در میان اعضای سازمان مجاهدین ایجاد شد. سازمان مجاهدین از آن تاریخ به بعد به دو گروه مجاهدین مسلمان و مجاهدین مارکسیست تقسیم شد. انشعاب در مجاهدین به خشونت نیز کشیده شد مجاهدین مارکسیست از طرف دیگر به تسویه حساب با برخی از اعضای برجسته سازمان که بر روی اصول اسلامی پافشاری داشتند پرداختند؛ از جمله مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را ربودند، شریف واقفی را به شهادت رساندند و لباف را نیز زخمی و در دام پلیس‌ انداختند.

"میثمی" که خودش زمانی در سازمان مجاهدین عضو بوده در مورد فرصت طلبی "رجوی" و تلاش او برای بهره‌گیری همزمان از حمایت‌های دولت‌های غربی و شرقی می‌گوید: «رجوی می‌بیند که دنیا بین شرق و غرب تقسیم شده است...رجوی پس از آزادی از زندان در دی ماه ۵۷ چنین فرمولی داشت که باید شرق و غرب را از خود راضی کند تا بتواند حاکم بشود از یک طرف مخفیانه با شوروی تماس می‌گیرد تا شوروی را قانع کند که به جای حزب توده به او تکیه کند...از طرفی دیگر در مجلس عروسی‌اش با "اشرف ربیعی" که مجلس، علنی بود تمام جناح‌های غرب‌گرا را دعوت کرد و ساعت‌ها با آن‌ها گپ می‌زد.

 در مورد "رجوی" و ارتباط او با ساواک می‌توان گفت که او در سال ۵۱ با عده‌ی زیادی از افراد سازمان دستگیر شد که او در بازجویی‌های ساواک اطلاعات زیادی از افراد سازمان مجاهدین چه افراد بازداشت شده و نشده به همراه آدرس محل اقامت را در اختیار ساواک قرار داد به دنبال این همکاری بود که "ارتشبد نصیری" (رییس ساواک) در دادرسی ارتش "رجوی" را از همکاران ساواک معرفی کرد که کمال همکاری را با ساواک داشته این موضوع باعث شد که روزنامه کیهان ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ نوشت: در پی همکاری کیفر اعدام رجوی با یک درجه تخفیف به زندان دائم با اعمال شاقه تبدیل شد.
 لازم به ذکر است رجوی در ۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ در بحبوحه انقلاب به همراه عده زیادی از زندانیان آزاد شد.

جدیدترین مردودان، قدرت‌پرستان جاه‌طلب
انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، مقطعی حساس برای رونمایی از تشنگان قدرت بود که سال‌ها در درون نظام اسلامی دارای پست‌ها و مسئولیت‌های مختلف بوده و در خلق حماسه ملی با مشارکت 85درصدی، آنچنان کام ملت را با فتنه‌افروزی و اقدام‌های دشمن شادکن، تلخ کردند که 8 ماه امنیت و آرامش کشور را در گرو ابطال انتخابات و به قدرت رسیدن خود قرار دادند.

شاید برخى از ساده لوحان و کسانى که از سر لجبازى و قانون شکنى در این فتنه نقشى  اساسى ایفا کردند، از برنامه ریزى هاى قبلى براى فتنه آگاه نبوده باشند اما در این که پشت این فتنه و اقداماتى که در این 8 ماه صورت گرفت یک برنامه مدون براى براندازى نظام جمهورى اسلامى بود، شکى در کار نیست.

یکى از اصلى ترین طرح ها دشمن براى انتخابات 88 بر هم زدن آرامش کشور و ایجاد درگیرى بود که براى این جنایت از همکارى فتنه گران داخلى بهره مند شدند اما ملت ایران در برابر این توطئه ایستاد و با مقاومت و بصیرت خود آن را خنثى کرد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامى: «دشمن مى خواست کشور را متلاطم کند، مى خواست آرامش و ثبات و استقرار را از ملت ایران بگیرد؛ درست به عکس، خداى متعال در مقابل کید دشمنان آنچنان تقدیرى کرد که «و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین». ملت به برکت دفاع مقدس، از آنجائى که بود، جلوتر رفت؛ آمادگى اش بیشتر شد. این توطئه ى دشمنان مستکبر و گرگهاى آدمی خوار هم در مقابل ملت ایران اثرى نکرد. بعد سعى کردند این ثبات را از داخل به هم بریزند. من فقط اشاره کنم؛ نمی خواهم وارد تفاصیل شوم. هم در سال 78، هم در سال 88 - با فاصله ى ده سال - نقشه و توطئه ى دشمن یک جور بود. در هر دو مورد سعى شان این بود که بتوانند ثبات سیاسى را در کشور به هم بزنند؛ سعى شان این بود که تلاطم ایجاد کنند؛ این آرامش عمومى را، این ثبات را از این ملت بگیرند. این ثبات و آرامش را باید قدر بدانیم. ملت قدر مى دانند. من که به شما عرض مى کنم، در واقع خطابم به کسانى است که مى خواهند قدرنشناسى کنند در مقابل این ثباتى که وجود دارد؛ آن کسانى که با حرکات خود، با اعمال نادرست خود، با کج تابى هاى خود سعى مى کنند این ثبات و آرامش را، این استقرار را، این طمأنینه و ثبات را در کشور به هم بزنند.

البته مسؤولین کشور، با تدبیر، حواسشان هست؛ من هم تأکید مى کنم؛ هم به مسؤولین قوه ى مجریه، هم به مسؤولین قوه ى مقننه، هم به مسؤولین قوه ى قضائیه، که مراقب باشند بدخواهان و دشمنان با توطئه ى خود نتوانند این آرامشى را که در سطح کشور وجود دارد - که نشانه ى بزرگترین اقتدار این ملت است، که مى تواند همه ى خیرات را به طرف آن‌ها جلب کند - به هم بزنند." (24/07/1391)

همان طور که رهبر معظم انقلاب اسلامى خاطرنشان ساختند، اذهان سیاسى تیز بین و دقیقى گواهى مى دهند که فتنه 88 یک حرکت برنامه ریزىشده و طراحى شده از سوى دشمنان بود. در این حرکت برنامه ریزى شده، دشمنان خارجى و منافقان داخلى در این برنامه هر یک نقش خاصى را بر عهده گرفتند و هر کدام به نحوى علیه انقلاب اسلامى  ایران اقدام نمودند. در این میان هدف اصلى فتنه‌گران دو چیز بود. یکى بى اعتماد کردن مردم به نظام اسلامى  و دیگرى در برابر هم قرار دادن مردم. این دو امر در واقع صدمه‌اى جدى به پایه هاى مردمى نظام اسلامى  وارد مى کرد و از هر اقدام دیگرى خطرناک تر به نظر مى رسید. رهبر معظم انقلاب اسلامى در بیان همین مسأله خاطر نشان ساختند: "آزمون مهمى بود براى کشور. من به شما عرض بکنم، آزمون مهمى بود؛ هم عبرت‌هاى زیادى داشت، هم درس‌هاى زیادى داشت؛ و در این آزمون، ملت ایران پیروز شد. آن‌ها مى‌خواستند مردم را تقسیم کنند به یک گروه اقلیت، به یک گروه اکثریت؛ یک گروهى که برنده ى انتخابات است، یک گروه هم که در انتخابات به نتیجه ى مطلوب خود دست پیدا نکرده، این ها را در مقابل هم قرار بدهند. ملت را دوپارچه کنند؛ یک عده اغتشاشگر هم وارد میدان بشوند و با ایجاد اغتشاش، جنگ را در داخل کشور مغلوبه کنند، جنگ داخلى راه بیندازند؛ امیدشان این بود. اما ملت هوشیارى به خرج داد. شما دیدید در روز انتخابات، مردم به دو گروه سیزده چهارده میلیونى و بیست و چهار پنج میلیونى تقسیم شدند؛ اما بعد از گذشت مدتى نه چندان بلند، همین دو گروه با هم یکى شدند و در مقابل شورشگران و اغتشاشگران و خرابکاران ایستادند. بیدارى ملت را انسان اینجا مى شود بفهمد. مى خواستند بین مردم اغتشاش ایجاد کنند. بدخواهانى که سى سال است علیه این انقلاب و علیه این مردم هر کارى توانستند، کردند، این ها هم فرصت را مغتنم شمردند و با تبلیغاتِ خودشان وارد میدان شدند. بیش از این، کارى نمی‌توانستند بکنند. اگر آمریکائى‌ها و انگلیسى‌ها و صهیونیست‌ها مى‌توانستند نیرو وارد خیابان‌هاى تهران بکنند، یقین بدانید مى کردند. اگر برایشان امکان داشت که با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان که مى خواهند، هدایت کنند، مى کردند. منتها مى دانستند که این کار به ضررشان تمام مى شود. تنها کارى که مى توانستند بکنند، این بود که در صحنه‌ى تبلیغات، در صحنه‌ى سیاست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمایت کنند. رؤساى جمهور کشورهاى مستکبر در این قضیه وارد میدان شدند؛ اغتشاشگران خیابانى و خرابکارانى را که با آتش زدن مى خواهند موجودیت خودشان را نشان بدهند، ملت ایران نامیدند؛ شاید بتوانند اوضاع را آنچنان که طبق میل خودشان است، در افکار عمومى دنیا و کشورمان تصویر و ترسیم کنند؛ اما شکست خوردند."

و آخرالکلام، محاکمه خائنان
به گزارش بلاغ؛ آنچه که فراتر از قضاوت تاریخ و رونمایی از فضاحت خائنان به کشور و ملت، مورد انتظار مردم است، برخورد قاطع و پشیمان‌کننده قوه قضائیه با خائنان امانت است که با سوگند خود می‌بایست مدافع منافع ملی و مصالح کشور می‌بودند ولی با چرخش بر منافع پست مادی و جاه‌طلبی خود، علاوه بر فرصت‌سوزی، خسارات هنگفتی به کشور وارد کردند و نظام قضایی کشور باید بگونه‌ای رفتار کند تا با برخورد پیشگیرانه خود، اجازه تخلف را به کسی ندهد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما