انقلاب اسلامی، اهدا گر اعجاز ولایت فقیه به بشریت معاصر/ رهبری که باطلالسحر همه شیطنتهای مستکبران است
به گزارش بلاغ، تحلیلگران و نظریهپردازان جهان، پیروزی انقلاب اسلامی ایران را محصول اتحاد سه عنصر اسلام، مردم و رهبری میدانند که هر یک از این عوامل سهگانه در اوج کمال و درهمتنیدگی، توانستند معجزه قرون اخیر را در فروپاشی نظام 2500 ساله شاهنشاهی و شکست حمایتهای جهانی نظام سلطه از این نظام پوسیده ستمشاهی و استقرار نظام اسلامی، که پیاده کننده جذابترین نوع مردمسالاری و دموکراسی است، به نمایش بگذارند.
رهبر دیپلمات انقلابی
جهتگیری انقلابی حوزههای علمیه، موفقیت روحانیت، پیروزی انقلاب و بنای نظام پس از آن، مدیون رهبری امام خمینی است. تیزهوشی سیاسی، موقعیتشناسی و سازشناپذیری به همراه شخصیت عرفانی و دینی امام او را به یک رهبر استثنایی تبدیل نموده بود به نحوی که مردم عاشقانه از او اطاعت میکردند و از جان باختن در راهش ابا نداشتند. امام با این ویژگیها به رهبر بلامنازع انقلاب ایران مبدل شد و سایر سیاستمداران و شخصیتها را در سایه خود محو کرد.
رهبری امام به روحانیت و نیروهای مذهبی موقعیت ممتازی بخشید به گونهای که سایر سازمانها و گروهها و شخصیتهای مخالف رژیم یا مجبور بودند به خیل طرفداران امام بپیوندند و یا نظارهگر پیروزی امام و یارانش باشند. بههمین دلیل در آستانه انقلاب تقریباً تمامی گروههای مخالف رژیم، رهبری امام را پذیرفته بودند. میشل فوکو که در سالهای انقلاب در ایران به سر میبرد در کتاب ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟، مینویسد: حرف اعتصاب گران و مردم ایران این است: ما به هیچ حزب و فردی جز خمینی اعتماد نداریم.
امام و رهبری سیاسی
رهبری سیاسی امام در انقلاب اسلامی از دو جنبه قابل بررسی است: روشها و استراتژیهای سیاسی در روند مبارزه و فعالیتهای انقلابی، و نفوذ بی نظیر در اذهان عمومی و محبوبیت گسترده مردمی.
مهمترین روشهای مبارزه سیاسی امام را می توان به این موارد اشاره کرد.
مردمی کردن مبارزه سیاسی
امام از آغاز فعالیتهای سیاسی خود به حرکتهای مردمی اعتقاد داشت و سعی میکرد مبارزه را در سطح توده ها گسترش دهد. شاید به همین دلیل، امام هرگز به دنبال ایجاد حزب و تشکیلات سیاسی رسمی نرفت. زیرا که چنین شیوهای مبارزه را جلوهای نخبهگرایانه میبخشید و دور از دسترس مردم عادی قرار میداد.
امام به جای فعالیتهای سازمانی محدود، به حرکتهای گسترده مردمی امید بسته بود و میکوشید با آگاهیبخشی به تودههای مذهبی آنان را به میدان مبارزه سیاسی بکشاند و موفقیت امام در این زمینه شکست کامل رژیم را در پی داشت. اصولاً امام در طول زندگی سیاسی خود همواره به مردم اعتماد داشت و مبارزه سیاسی را وسیلهای برای خدمت به مردم میدانست و خود را خدمتگزار آنان تلقی میکرد و سعادت و رستگاری آنان را میخواست. در مقابل مردم نیز به امام اعتقاد داشتند و سخن او را با جان و دل میپذیرفتند. این اعتماد متقابل مهمترین عامل موفقیت امام در رهبری سیاسی بود. امام ثابت کرد که میتوان صادقانه به مردم اعتماد کرد و به خواست آنان احترام گذاشت و همواره محبوب آنان باقی ماند.
مذهبی کردن مبارزه
امام مبارزه سیاسی علیه دولت ظالم را تکلیف شرعی خود میدانست، و بنا به نظر فقهی خود به فعالیت سیاسی روی آورد و همین دیدگاه را به پیروان خود نیز منتقل کرد. مذهبی شدن مبارزه باعث میشد سختیها و مرارتهای آن همراه با اجر اخروی و مرگ در این راه نیز شهادت محسوب شود.
به همین دلیل مبارزان مذهبی شجاعانه به استقبال مرگ میرفتند و از مقابله با نیروهای مسلح هراس نداشتند. درغیراینصورت چگونه ممکن بود مردم با دست خالی در مقابل ارتش قدرتمند رژیم صفآرایی کنند و مرگ را پذیرا شوند. شهادت مهمترین سلاح نیروهای مذهبی بود و تا زمانی که مبارزان مرگ را افتخار خود میدانستند امکان درهم شکستن مقاومت آنان وجود نداشت.
در طول مبارزات سیاسی برخی از انقلابیون بویژه مارکسیستها، که ایمان دینی خود را از دست داده بودند، بارها در مقابل فشارها و آزارها سر تسلیم فرود آوردند اما نیروهای مذهبی تا سرنگونی رژیم از پای ننشستند و هیچگاه به سازش نیاندیشیدند و ناامید نشدند. عامل اصلی این پایداری و مقاومت، شور مذهبی بود که امام در این مبارزه میدمید. همین ویژگی مذهبی است که انقلاب ایران را از سایر جنبشها و انقلابات متمایز کرده و به آن جلوهای بدیع بخشیده است.
پرهیز از مشی مسلحانه
امام در مبارزه علیه رژیم هیچگاه از مشی مسلحانه بهعنوان استراتژی مبارزه سیاسی استفاده نکرد. امام میدانست که این شیوه مبارزه با رژیم کاملاً مسلح پهلوی بیفایده است. قوت رژیم نیروهای مسلح بود، و هر گونه حرکت مسلحانهای با خشونت بسیار سرکوب میشد. علاوه بر این حرکتهای مسلحانه کاربرد خشونت توسط رژیم را توجیه میکرد و چهره مبارزان را خدشهدار مینمود. بنابراین امام بهجای روی آوردن به جنگهای چریکی، ترور و جلوههای مختلف مشی مسلحانه به حرکتهای مسالمتآمیز مردمی روی آورد.
تظاهرات مسالمتآمیز، ابتکار تاثیرگزار امام خمینی(ره)
مهمترین جلوه مبارزه سیاسی در انقلاب ایران تظاهرات آرام و مسالمتآمیز بود. این دین درواقع انقلاب ایران انقلاب راهپیمایی و تظاهرات مردمی بود و اثری از جنگ و خشونت از سوی مردم دیده نمیشد. امام با درک این نکته که رژیم پهلوی به ارتش قدرتمند خود وابسته است، با پرهیز از رویارویی مسلحانه عملاً رژیم را در رویارویی با مردم بیسلاح ناتوان ساخت.
اصولاً نیروهای نظامی که برای جنگ مسلحانه آموزش دیده بودند در رویارویی با مردم بیدفاع روحیه خود را از دست میدادند و دچار سردرگمی و اختلاف میشدند. از دیگر سو امام میکوشید تا نظامیان را از صفوف هواداران رژیم جدا سازد. امام با تأکید بر فساد و وابستگی رژیم پهلوی از نظامیان می خواست به مردم بپیوندند. بسیاری از سربازان در پی دستور امام از پادگانها فرار کردند و به مردم پیوستند و فرماندهان بلندمرتبه ارتش نیز در وفاداری به رژیم دچار تردید شدند. امام بدین ترتیب با پرهیز از رویارویی مسلحانه عملاً قوت رژیم را از کار انداخت. در عمل نیز شیوه مسلحانه که عمدتاً از سوی گروههای چپگرا اتخاذ میشد جز دستگیری و اعدام چریکها حاصلی در برنداشت. خسارتهایی که به رژیم از طریق حرکتهای مسلحانه وارد شد بسیار کمتر از ضرباتی بود که ساواک و ارتش به مبارزین وارد کردند. عملاً تمام گروههای طرفدار مشی مسلحانه نابود شدند، و در طول فعالیت خود جز چند بمبگذاری محدود و ترورهای بیفایده کاری از پیش نبردند. مردم نیز از این گروهها چندان حمایت نمیکردند و تمایلات خشونتطلبانه آنان را برنمیتابیدند.
حفظ اتحاد و انسجام
امام در طول مبارزه سیاسی خود همواره از طرح مسائل اختلاف برانگیز خودداری میکرد، و میکوشید وحدت مخالفین مذهبی رژیم را حفظ کند. به همین دلیل اختلاف و تشتت بندرت در صفوف مبارزین مذهبی به چشم میخورد و رهبری اما تمام گرایشها و جناحهای مذهبی را پوشش میداد. البته امام از آغاز مبارزه، راه خود را از گروههای غیرمذهبی جدا کرد و هرگز با آنان همراه نشد. برای مثال او، از ابتدا مارکسیستها را طرد کرد و به رغم وجهه ظاهراً مذهبی سازمان مجاهدین خلق حاضر به پذیرش آنان نشد. اما در اختلافاتی که گاه بین نیروهای مذهبی پیش میآمد امام میکوشید نگذارد این تعارضات عمق یابد و صفوف مبارزین را دچار انشقاق و تفرقه کند. در این موارد امام هدف اصلی را که مبارزه با رژیم بود گوشزد میکرد و اختلافات را کوچک میشمرد و دامن زدن به آنها را خواست رژیم میدانست. برای مثال، در مورد آثار و اندیشههای دکتر شریعتی اختلافاتی بین نیروهای مذهبی وجود داشت اما امام از هرگونه اظهارنظر صریح خودداری نموده و با بیاعتنایی به این بحثها عملاً زمینه تشتت و پراکندگی را از بین برد. بهرحال، اتحاد مخالفین رژیم قبل از انقلاب تا حد زیادی مدیون سیاستهای امام برای حفظ انسجام نیروهای مبارز بود.
محبوبیت و نفوذ مردمی امام خمینی(ره)
از نکات منحصربهفرد انقلاب اسلامی محبوبیت گسترده امام خمینی در میان مردم است رابطه مردم و امام رابطه مرید و مراد بود و نه رابطه یک رهبر سیاسی با اتباع و پیروانش. امام را مردم از جانودل دوست داشتند و مطیع بودن. بنابراین امام به معنای واقعی یک رهبر دینی و معنوی محسوب میشوند. در تبیین پایگاه مردمی و محبوبیت گسترده اما عوامل متعددی را میتوان برشمرد. عامل نخست شخصیت ویژه امام خمینی است، شخصیت امام ابعاد مختلفی داشت. گذشته از جنبههای علمی، فقهی و عرفانی ویژگیها و صفات اخلاقی خاص امام را از دیگران متمایز میکرد. تقوی، شجاعت، قاطعیت در تصمیم گیری، تیزهوشی سیاسی و زندگی ساده و زاهدانه و سازشناپذیری از ویژگیهای شخصیت امام خمینی بود. مجموع این ویژگیها را بندرت می توان در کسی سراغ گرفت و همین جامعیت بود که امام را به شخصیتی الهی و محبوب و محبوب مبدل میکرد.
دومین عامل، جایگاه امام بهعنوان مرجع تقلید است. امام رهبری سیاسی و مرجعیت مذهبی را درهم آمیخت و همین امر رهبری انقلاب ایران را از سایر انقلابها متمایز میکند. امام از موضع یک مرجع دینی با پیروان خود سخن میگفت و لذا اجرای دستورات او تکلیفی شرعی و وظیفه ای دینی تلقی میشد و نافرمانی از آن را مردم گناه و معصیت میدانستند. بهرحال تبیین نفوذ امام بدون درک جایگاه والای مراجع در مذهب شیعه امکانپذیر نیست.
سرانجام باید به شرایط اجتماعی که زمینهساز نفوذ گسترده امام بود اشاره کرد. جامعه ایران جامعه مذهبی بود و تغییرات وسیع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دهه ۴۰ و ۵۰ نهتنها از احساسات مردم نکاست بلکه بر وسعت و ژرفای آن نیز افزود. تبلیغات ضدمذهبی نظام پهلوی عملاً احساسات مذهبی مردم را برمیانگیخت و هجوم افسار گسیخته ارزشهای غربی و غربزدگی کورکورانه مسئولان رژیم پهلوی نیز نهتنها خللی در بنیانهای مذهبی جامعه وارد نمیکرد بلکه مردم را بیش از پیش نسبت به هویت مذهبی خود آگاه مینمود.
بههرحال، در این سالها جامعه در اوج شور و احساس مذهبی بود و تشنه بازگشت به ریشهها و فرهنگ مذهبی. در این شرائط تنها شخصیتهایی چون امام میتوانستند رهبری را در اختیار بگیرند. همچنین گسترش شور انقلابی و هیجان مبارزه نیز بر محبوبیت امام میافزود. بیانیهها و سخنرانیهای امام سرشار از شور و حماسه بود رفتار قاطعانه و سازشناپذیر امام نیز او را به یک رهبر انقلابی بیبدیل تبدیل نموده بود. بههرحال امام بهعنوان یک شخصیت استثنایی در زمانی ظهور کرد که جامعه سخت مشتاق چنین رهبرانی بود.
تفاوت اساسی دو انقلاب مردمی ایران و الجزایر
انقلاب اسلامی ایران به دلیل مردمی و اسلامی بودن کاملاً مشابه انقلاب مردم الجزایر است. تفاوت اساسی این دو انقلاب را از زبان دکتر مصطفی ملکوتیان عضو هیات علمی دانشگاه تهران میشنویم.
وی در پاسخ این پرسش که چرایی وقوع انقلاب الجزایر در چه عواملی بوده، اظهار کرد: قبل از آنکه به پیشینه انقلاب الجزایر اشاره کنم لازم است درباره وضعیت ژئوپلیتیک الجزایر توضیحاتی را ارائه بدهم. الجزایر کشوری بسیار بزرگ و بزرگترین کشور آفریقا است و شاید جزو ۱۰ کشور بزرگ جهان باشد. موقعیت جغرافیایی و استراتژیک بسیار حساسی هم دارد، از یک طرف مدیترانه و از طرف دیگر به آفریقا اشراف دارد. به همین خاطر است که این کشور مورد طمع کشورهای اروپایی و بویژه فرانسه واقع شد.
فرانسویها آن قدر وقیح بودند که میگفتند فرانسه دو بخش دارد، یک بخش آن در اروپا است و یک بخش دیگرش در شمال آفریقا است! وقتی نیروهای فرانسوی در سال ۱۸۳۰ وارد الجزایر شدند، دنبال بهانه بودند تا اشغال الجزایر را مشروع جلوه بدهند، درست مانند حملات نظامی سالهای اخیر آمریکا و همپیمانانش به کشورهای اسلامی که با بهانههای واهی مانند سلاحهای کشتارجمعی و تروریسم صورت گرفت. بهانه آن زمان فرانسویها هم این بود که میگفتند که الجزایریها به ما بدهی مالی دارند و یا اینکه ما برای مقابله با دزدان دریایی مدیترانه باید در این کشور حضور داشته باشیم. در قانون اساسی ۱۸۴۸ فرانسه نیز تصویب کردند که اصلاً الجزایر وجود خارجی ندارد و این سرزمین بخشی از خاک فرانسه است.
وی در ادامه افزود: سالها به همین منوال گذشت تا بالاخره پس از جنگ جهانی دوم، جنگهای ضد استعماری در جهان گسترش یافت و به شمال آفریقا هم کشیده شد. پیش از الجزایر، تونس به استقلال رسید. از سال ۱۹۴۵ جنگ مسلحانه در الجزایر شدت گرفت و متقابلاً فرانسه یکصد هزار نفر نیروی نظامی به الجزایر آورد. جنگ بالا گرفت، طوری که یک میلیون نفر از ۸ میلیون نفر جمعیت الجزایر کشته شدند. به اینجا که رسید، فرانسویها مزورانه گفتند که بیاییم رفراندوم برگزار کنیم و اگر مردم به ما بگویند بروید، ما هم میرویم. رفراندوم برگزار شد و سلام و فرانسویها اجباراً در سال ۱۹۶۲ الجزایر را ترک کردند.
تفاوت اساسی انقلاب ما با الجزایر روی مسئله رهبری است
این استاد علوم سیاسی دانشگاه یادآور شد: اما انقلاب الجزایر که با چنین هزینه گزافی پیروز شد، متأسفانه با چالش در رهبری مواجه شد. اگر شما رهبری این انقلاب را با رهبری انقلاب اسلامی مقایسه کنید، متوجه ارزش رهبری انقلاب اسلامی خواهید شد. رهبری انقلاب الجزایر در خیار شخص نبود، بلکه در اختیار شورایی از جبهه نجات ملی بود، جبههای که همه گونه گرایش و سلیقه و آئینی در آن هست، سوسیالیست، ناسیونالیست، لیبرالیست و مذهبی. حتی چند روحانی برجسته مانند بشیر الابراهیمی و تهیه عواقبی در آن حضور دارند. اختلافات در این جبهه باعث شد که انقلابیون راه را گم کنند. اختلاف انقلابیون، زمینه حضور مجدد فرانسه در الجزایر را فراهم آورد.
البته انقلاب الجزایر بدون ایدئولوژی نبود. اصلاً آنها برای استقلال قیام کرده بودند، اما همین اختلافات باعث شد که استقلال را گم کنند و دوباره در دام استعمار بیفتند. اینجاست که شما وقتی به انقلاب اسلامی نگاه میکنید، متوجه میشوید که هماهنگی مردم با رهبری نهضت و نیروهای فعال سیاسی و مورد اعتماد مردم تا چه اندازه به پیشبرد اهداف انقلاب کمک کرده است.
دکتر ملکوتیان با اشاره به کشتار فجیعی که فرانسویان در الجزایر کردند، در علل اعتماد مجدد الجزایریها به فرانسه گفت وقتی تفرقه بین یک ملت بیفتد، هیچ اتفاقی ناممکن نیست. احمد بن بلا نخستین رئیس جمهور الجزایر شد. اما بعدها الجزایریها دوباره به فرانسه اعتماد کردن و سلطه مجدد غربیها بر صنایع نفت و گاز الجزایر برقرار شد. این وضعیت ادامه یافت تا سال ۱۳۶۸ که جبهه نجات اسلامی الجزایر تظاهراتی سراسری را در این کشور برپا کرد و توانست در انتخابات پارلمانی پیروز شود، اما دولت الجزایر در مقابل اسلامگرایان ایستاد و نتایج انتخابات را نیز باطل کرد و از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز ممانعت نمود و با نیروهای جبهه نجات الجزایر نیز به سختی برخورد کرد.
ولایت فقیه، عقلانیترین شاخص حکومت اسلامی
توجه به عقلانیت از پایه های هدایت پیامبران (ع) است و در پذیرش دین و مبانی آن مؤثر می باشد. اساسی ترین کار پیامبران (ع) همین است که «دفائن العقول» را تقویت کنند؛ استعدادهای عقلانی را به ظهور برسانند. در قرآن هم، استدلال های برهانی متعددی وجود دارد که مختص اهل تعقل است. در مقابل، مکرر کفار را به دلیل آن که کورکورانه از گذشتگان خود تقلید کرده اند توبیخ می کنند. بنابراین، عقلانیت از ویژگیهای انسانی است، اسلام هم مخاطبش انسان عاقل است. پس می توان گفت عقلانیت را اسلام نیاورده، بلکه خداوند انسان را عاقل آفریده و بر اساس همین امتیاز، او را مخاطب ساخته است. بنابراین، بخش مهم هدف پیامبران(ع) این است که انسان ها را متفکر و متعقل بار بیاورند، صرف نظر از پایه های فطری انسان که متمایل به تعقل است.
البته در اسلام، یک سلسله احکام نیز وجود دارد که تعبدی است. اما معنای آن این نیست که قبول این احکام مبتنی بر عقلانیت نیست، بلکه چون عالم محدود نیست، خالق عالم، قدرت و حکمت او هم محدودیت ندارد، انسان می تواند تا بی نهایت پیش برود، ولی هر قدر پیش برود، باز هم محدود است.
اصولاً ولایت فقیه جزء مهم پیکره اسلام است. اسلام دینی است که حکومت دارد و اصلاً بدون قدرت سیاسی، امکان پیاده کردن احکام وجود ندارد. بخش عمده دین الهی درباره مسائل اجتماعی و سیاسی و برقراری عدالت در جامعه و نفی تبعیض و ستم است. انجام این کارها بدون قدرت سیاسی امکان پذیر نیست. بنابراین، همه انبیا (ع) پیوسته در صدد بودند تا با برقراری حکومت بتوانند دین الهی را در همه زمینه ها پیاده کنند. از جمله مسائل مهم دین اسلام هم حکومت است. حتی اکنون که در زمان غیبت به سر می بریم، به حکومت دینی احتیاج داریم. در راس این حکومت، باید فردی عادل و اسلام شناس قرار داشته باشد. مسلمانان با رای و نظر خود، مطابق با اسلام به چنین شخصی رای می دهند و بر کار او نظارت می کنند.
بنابراین، ولایت فقیه جدای از اسلام نیست. در اسلام، ریاست هدف نیست، وسیله است. در این نوع حکومت، یکی از مسائل مهمی که ولی فقیه باید به آن توجه داشته باشد تربیت عقلانی انسانهاست. باید به جرأت گفت که ولایت فقیه در مسیر تقویت عقلانیت انسانهاست و این قدرت دینی و سیاسی اسلام در دوره کنونی توانست بزرگترین انقلاب سدههای اخیر جهان را بوجود آورد و در میان طوفان حوادث و توطئههای جهانی نظام سلطه شیطانی توانست موفق و سرافراز خود را حفظ کند و پویاتر از روزها و سالهای نخست تولد خود، به چنان اقتداری در عرصههای مختلف دست یابد که جزء چند کشور برتر جهان و شگفتیساز عصرها شود.
انتهای پیام/