تاریخ شکلگیری ایالات متحده آمریکا، از همان آغاز، سرشار از جنایت، غارت و ریختن خون انسانهای بیگناه بوده است. در این مقاله به بازخوانی بخشی از جنایات آمریکا در طول تاریخ میپردازیم.
۰
به گزارش بلاغ، تاریخ شکلگیری ایالات متحده آمریکا، از همان آغاز، سرشار از جنایت، غارت و ریختن خون انسانهای بیگناه بوده است. در این مقاله به بازخوانی بخشی از جنایات آمریکا در طول تاریخ میپردازیم.
انجمن نابرادری
روزی که کریستف کلمب با حمایت های مالی «انجمن برادری» یهودیان و شخصی به نام «لویی دوسانتانگل» که یک یهودی سرشناس بود، پا روی یک سرزمین ناشناخته گذاشت، آغاز شکلگیری یک فاجعه در ادامه تاریخ بشر بود. حکومتی که جنایت و کشتار را سرلوحه خودش قرار داده بود؛ آمریکا...
کریستف کلمب فکر میکرد وارد آسیا شده است ولی در واقع او در سرزمینی پا گذاشت که اقوام بومی سرخپوست در آن زندگی میکردند.
آن جزیرهای که کریستف کلمب در 6 دسامبر 1492 میلادی در آن وارد شد، هائیتی نام داشت. هائیتی 900 هزار نفر جمعیت داشت که در سال 1550 تنها 500 نفر باقی مانده بودند، و این به یک علت بود، شعار کلمب که میگفت: « «یک سرخ پوست(بومی) خوب، یک سرخ پوست(بومی) مرده است»
بعد از مرگ کلمب، جنایات اروپاییهایی که به سرزمین سرخپوستها مهاجرت کرده بودند همچنان ادامه داشت. آمار سی.ولز (تاریخ نگار) بیان میکند که پس از گام نهادن کریستف کلمب به قاره آمریکا در مدت کمتر از یک قرن، 95 میلیون نفر از مردم بومی به دست استعمارگران وحشی قتل عام شدند.
اگر امروز از کودککشیهای صهیونیستها در شوک هستید، بگذارید تاریخ را ورق بزنیم و به عقبتر برویم. قرن 17 میلادی را بایستی نقطه اوج قتل عامها دانست. در تاریخ در مورد این جنایات اینطور نقل شده است:
«سربازان بسیاری از سرخپوستان را در حالی که خواب بودند به قتل رساندند. کودکان از سینههای مادرشان جدا میشدند و در برابر چشمان آکنده از اشک و ناباوری والدینشان با شمشیر به دو نیم شده و آنها را به آتش میانداختند. نوزادان در گهوارههای خود تکهتکه شده، سرهای آنها را در هم میکوبیدند و وحشیانه به قتل میرساندند.»
«پسرک» و جمعیتی به اندازه ورزشگاه آزادی!
شاید خود «آلبرت انیشتین» هم وقتی که در سال 1939 به روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا اطلاع میداد موفق به شکافتن هسته اتم شده است که میتوان از آن بمبی فوقالعاده قوی تولید کرد، فکرش را نمیکرد خیلی طول نخواهد کشید که این اکتشاف به یکی از بزرگترین فجایع تاریخ بشری تبدیل شود. فاجعهای که جمعیتی به اندازه یک ورزشگاه آزادی پر از جمعیت را در یک زمان و حدود 120 هزار نفر دیگر را در طول سالیان دیگر در ژاپن به کام مرگ کشاند.
در سال 1945 در بحبوحه جنگ جهانی بود که ترومن، رئیس جمهور وقت آمریکا، با وینسون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا بر سر استفاده از بمب اتمی علیه ژاپن موافقت کردند. در 6 آگوست 1945 ترومن دستور فشردن یک دکمه خونین و فاجعهبار را داد. دکمهای که قرار بود خلبان هواپیمای بمبافکن انولا گی (Enola Gay) بفشارد و «پسرک» را بر سر مردم عادی، کودکان و زنان بیگناه شهر هیروشیما ژاپن خراب کند.
بله، «پسر کوچک» آمریکا، برعکس اسمش چندان مهربان نبود. اولین بمب اتمی جهان که «پسرک» (Little Boy) نام داشت، 100 هزار نفر از مردم ژاپن را محو و نابود کرد چرا که بمب طوری تنظیم شده بود که 576 متر بالای سطح زمین منفجر شود و گرمایی به میزان چندین میلیون درجه سانتیگراد ایجاد کند. گرمایی که هر چیزی را تا شعاع یک و نیم کیلومتری به طور کلی ذوب نمود.
اما این جنایت وحشتناک، تشنگی خون آمریکاییها را برطرف نکرد. سه روز بعد، هدف بمب اتمی بعدی شهر کوکورای ژاپن قرار گرفت. بمبی که «مرد چاق» (Fat Man) نام داشت، اما بخاطر شرایط نامساعد جوی، خلبان در تشخیص نقطه اصلی شلیک دچار مشکل شد. در مسیر برگشت تصمیم گرفت بمب را بر روی شهر ناکازاکی رها کند و 76 هزار نفر بیگناه دیگر را بکشد، به همین راحتی!
کودتا؛ صد در صد تضمینی!
صد کودتای نظامی و براندازی حکومتها تنها در کمتر از یک قرن؛ یعنی به طور میانگین هر سال یک کودتا! این بخشی از دخالتهای آمریکا در کشورهای دیگر جهان است. حالا در کنار اینها حنگها و اشغال نظامی مستقیم را هم به این لیست اضافه کنید.
تا قبل از جنگ جهانی دوم، تمام تمرکز آمریکا در منطقه آمریکای مرکزی و جنوبی معطوف بود. اما بعد از جنگ، آمریکا دخالتهایش را در کشورهای دیگر گسترش داد.
کشورهای آمریکای مرکزی به «Banana Republic» معروف بودند. در سال 1904، «دکترین مونرو» اساس سیاست خارجی روزولت در این کشورها قرار گرفت. دکترینی که بر اساس آن آمریکا باید «پلیس بینالملل» در آمریکای مرکزی میشد. ویلیام تفت، رئیس جمهور بعدی آمریکا که از حزب جمهوریخواه بود همان سیاستها را ادامه داد. مجموعه جنگهای آمریکاییها در کشورهای آمریکای مرکزی از جمله نیکاراگوئه، هندوراس، کوبا و ... به «Banana Wars» شهرت یافت.
گرفتن نفس، در طبس!
در 22 ژوئیه 1941، هیتلر با ارتش آلمان به شوروی حمله کرد و با سرعت زیاد به مسکو نزدیک شد. به همین خاطر، چرچیل ملاقاتی با روزولت انجام داد و پس از آن، آمریکا عملا به متفقین پیوست. این اتفاق باعث شد که ایران هم که اعلام بیطرفی کرده بود، درگیر جنگ شود؛ اما نه از لحاظ یک طرف درگیر جنگ، بلکه از لحاظ اشغال خاکش توسط نیروهای انگلیسی و آمریکایی برای انتقال تجهیزات و سلاحها به شوروی. آمریکا یکی از بازیگردانهای اصلی جنگ جهانی دوم بود، جنگی که جان 20 میلیون نفر را در جهان گرفت و شهرهای بسیاری را ویران کرد.
جنگ جهانی تمام شد. آمریکا با نفوذ در اروپا، قدرت سیاسی و اقتصادی جهان را در دست گرفت، اما دخالتهایش در کشورها پایانی نداشت. دخالتهای آشکاری که پایش دوباره به ایران هم کشیده شد. در ایران اما اتفاقات سیاسی در اوج خود قرار داشت. سالها بعد از مشروطه، با نهضت ملی شدن نفت، ایرانیها دوباره برای رسیدن به آزادیهای مدنی خود در برابر شاه، انگیزه بیشتری گرفته بودند.
نهضت ملی شدن نفت پیروز شد اما آمریکا با ایجاد و حمایت از کودتای 28 مرداد سال 1953 میلادی (1332 شمسی) دولت دکتر مصدق را ساقط کرد و دوباره شاه در ایران قدرت گرفت. بدون شک این آخرین دخالت و جنایت آمریکا در ایران نبود اما یکی از مهمترین اتفاقات در تاریخ سیاسی مردم ایران محسوب میشد، تاریخی که انگار بعد از آن مسیرش با کشوری به نام آمریکا گره خورده بود.
زمانی که در سال 1357 شمسی بزرگترین اتفاق تاریخ سیاسی ایران یعنی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) در حال شکلگیری بود، در آمریکا جیمی کارتر ریاست جمهوری را بر عهده داشت. کارتر سعی کرد با اقداماتی از جمله روی کار آوردن ارتشبد ازهاری در ایران، مانع سقوط شاه شود ولی موفق نشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 و شناسایی سفارتخانه آمریکا در ایران به عنوان لانه جاسوسی و تسخیر آن توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) در 13 آبان 1358، چند نفر از اعضای سفارت آمریکا در ایران به گروگان گرفته شدند. آمریکا به بهانه نجات این گروگانها حمله مستقیم نظامی به ایران را در دستور کار قرار داد اما نفس آمریکا در طبس گرفته شد و در دل کویر ایران شکست سنگینی خورد.
قرن بیست و یک؛ تروریست واقعی کیست؟!
آغاز قرن بیست و یک، آغاز تروریسم نوینی در جهان به رهبری آمریکا بود. دقیقا همان چیزی که آمریکا در این سالها همیشه ادعای مبارزه با آن را داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی و از هم پاشیدن شوروی، مناسبات سیاسی جهان کمی تغییر کرد. دو قطبی شوروی-آمریکا به پایان رسیده بود. درست زمانی که آمریکا فکر میکرد میتواند به تنهایی قدرت اصلی جهان باشد، قدرتهای سیاسی، اقتصادی دیگری خودی نشان دادند. اتحادیه اروپا شکل گرفت و کمکم داشت قدرت میگرفت. چین به یک قدرت اقتصادی تبدیل میشد و ایران، بزرگترین مشکل آمریکا از نظر ایدئولوژی بود.
در همین هنگام، در آغاز قرن بیست و یک و در زمان ریاست جمهوری جورج بوش پسر، حادثه 11 سپتامبر و برخورد هواپیماها به برج دوقلو در نیویورک، فرصت دیگری برای آمریکا برای دستدرازی به کشورهای دیگر فراهم کرد. اما اینبار در پوشش مبارزه با تروریسم!
آمریکا به این بهانه که حادثه 11 سپتامبر کار القاعده بوده، برای دستگیری اسامه بن لادن، رهبر القاعده، به افغانستان حمله کرد و این کشور را اشغال نمود. بنلادنی که در زمان ریگان و جورج بوش پدر به عنوان «جنگجویان آزادی» از او نام برده میشد.
فصل جدید دخالتهای آمریکا تازه شروع شده بود. در سال 2003 به بهانه تهیه و تولید سلاحهای کشتار جمعی توسط صدام به عراق حمله کرد. همان صدامی که آمریکا در طول هشت سال جنگ نابرابر او در مقابل ایران، از هیچ کمکی به او دریغ نکرد و با همکاری کشورهای اروپایی با ارسال سلاحهای شیمیایی به او، پایهگذار فجایع بسیاری در جنگ هشت ساله با ایران شدند. و حالا در قرن جدید، صدام به دست خود آمریکا شکار شده بود و عراق به اشغال آمریکا در آمد.
این اشغالگریها آغاز طرحی به نام «خاورمیانه بزرگ» توسط آمریکا بود. تشکیل گروههای تروریستی بسیار خطرناک و وحشی زیر لوای نام اسلام در سوریه و عراق از جمله داعش، جبهه النصره و ... برای از بین بردن حکومتها در کشورهایی مانند سوریه، بخشی از مهمترین اقدامات تروریستی آمریکا در سالهای اخیر بود. هر چند این کشور همیشه سعی کرد خودش را سردمدار مبارزه با تروریست و داعش معرفی کند، اما شکلگیری جنگ چندین ساله با نیروهای تکفیری در سوریه و عراق و روند این جنگ، به خوبی نشان داد که مبارزان واقعی با تروریسم چه کسانی هستند. «محور مقاومت» که نیروهای ارتش سوریه، نیروهای داوطلبی از ایران، حزب الله لبنان، شیعیان افغانستان و پاکستان و ... با داعش و تروریست تکفیری به مبارزه پرداختند.
تحریم، ترور نرم!
در سالهای اخیر، بیشترین اقدامات آمریکا در قبال ایران، با تحریمهای یکجانبه، بیرحمانه و ضدانسانی مانند تحریم دارویی همراه بوده است. با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ، آمریکا به صورت یکطرفه از قرارداد «برجام» که توافقی بین ایران و گروه 5+1 برای برداشتن تحریمها علیه ایران بود، خارج شد و نه تنها در طول این مدت تحریمها برداشته نشد، بلکه روز به روز به فهرست تحریمهای آمریکا اضافه گردید. تحریمهایی که اینبار به جای حمله مستقیم و دسیسه برای کودتا، ترور نرمی را در نظر گرفته بودند؛ فشار اقتصادی و فلج کردن اقتصاد ایران.
حال دولت اول دونالد ترامپ رو به پایان است و بسیاری در ایران منتظر انتخاب رئیس جمهور جدید آمریکا هستند. ولی تجربه بازخوانی تاریخ سیاستهای آمریکا از بدو تشکیل تا به حال، که بخشی کوچکی از آن در این مقاله آورده شد، به خوبی نشان میدهد که آمریکا با حضور هر رئیس جمهوری، همچنان همان سیاستهای خصمانه، جنایتکارانه و دخالتمحور خود را در قبال کشورهای جهان ادامه داده است.