تاریخ انتشاردوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۰:۴۸
کد مطلب : ۳۹۱۸۶۶
جهاد سازندگی که همه امور کشور در عرصه روستاها را مدیریت می‌کرد، بااین قرار که با حفظ روحیه جهادی عرصه عمل خود را در کشاورزی و خودکفایی کشور از محصولات استراتژیک را محقق کند، به شکل وزارتی در آمد و اما آیا توانست به اهداف خود دست یابد؟.
۰
plusresetminus
موفقیت در کشاورزی مستلزم روحیه جهادی مدیران/ عنصر جهادی می‌تواند گره‌گشای مشکلات کشور باشد
به گزارش بلاغ، روز 27 خرداد 1358 فرمان تشکیل جهاد سازندگی از سوی رهبر فقید جمهوری اسلامی صادر شد تا خرابی‌های رژیم پهلوی بویژه در روستاها با اهتمام جوانان انقلابی و با روحیه جهادی در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با بسیج نیروهای مردمی جبران شود و روستائیان به‌عنوان مولدان محصولات استراتژیک کشور بتوانند ضمن تولید و رفع نیازهای کشور، در جهت رفع محرومیت‌های تاریخی خود نیز اقدان کنند.
 
جهاد سازندگی نهادی بود که نطفه آن درانقلاب بسته شد و در بستر انقلاب رشد کرد و همراه با نهال نوخاسته انقلاب به ثمر رسید.
 
حدیث جهاد، حدیث انقلاب است و کارنامه سراسر جهاد و شهادت آن، نشان از تلاش  سخت‌کوشی جهادگران دارد. دست پرتوان جهادگران بذر انقلاب را در دل محروم‌ترین و مستضعف‌ترین قشر جامعه یعنی روستائیان کاشت و تیر آنان قلب بزرگ‌ترین دشمنان را نشانه گرفت.
 
جهادگران گمنام و بی‌نشان در عرصه‌های تولید و نبرد تلاش کردند و شجاعانه در سخت‌ترین شرائط، بزرگ‌ترین موانع را از سر راه انقلاب اسلامی برداشتند. جهادگران با تمام وجود . اخلاص در جبهه‌های جق علیه باطل به یاری رزمندگان اسلام پرداختند و به سنگرسازان بی‌سنگر لقب گرفتند.
 
جهادسازندگی انسان‌هایی را پرورش داد که قبل از شروع به سازندگی شروع به جهاد نفس کردند و در راه آبادانی و عظمت کشور انقلابی خویش در راستای اهداف اسلامی تمام سعی و تلاش خویش را به کار بستند و در این راه حتی از ایثار جان دریغ نورزیدند و خود را فدای مکتب خویش کردند.
 
بعداز فرمان تاریخی امام خمینی(ره) در 27 هرداد 1358 مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی جهت رفع محرومیت‌ها و آبادانی کشور، جهاد به منظور فراهم ساختن نهضتی همه جانبه در جهت مبارزه با فقر، اقدام به محرومیت‌زدایی، توسعه و عمران روستاها و در یک کلام، حرکت در جهت استقلال و خودکفایی از متن توده‌های میلیونی مردم محروم و مستضعف به‌وجود آمد.
 
رسالت اصلی جهادگران "ابلاغ پیام اسلام و انقلاب" و "کاشتن بذر استقلال وآبادانی در دل روستاها" بود. رهبر معظم انقلاب در رابطه با تشکیل جهاد می‌فرمایند: "...جهاد سازندگی یکی از پدیده‌های زیبای این انقلاب است و  واقعاً یک گل خوش رنگ و بوی بر بدنه این نهاد روییده است که نه فقط کسانی را که با آن سر و کار دارند سرمست می‌کند بلکه این درخت را زینت می‌دهد."
 
ویژگی‌های جهاد سازندگی
 
جهاد سازندگی یگ نهاد مردمی و انقلابی با ویژگی‌های زیر بود:
 
ـ حضور در فعالیت‌های اضطراری و قدرت جابجایی با توجه به روحیه هماری فی‌مابین بخش‌ها و مناطق، در جهت نیل به اهداف کلی جهاد.
 
ـ توانایی پذیرش ماموریت بر مبنای ضرورت‌ها و نیازهای انقلاب اسلامی.
 
ـ سادگی و بی‌آلایشی و پرهیز از تشریفات غیرضرور.
 
ـ ایجاد فضای مناسب جهت رشد و ارتقاء نیروها، در ابعاد فرهنگی و تخصصی.
 
ـ خدمت به محرومان و روستائیان با اولویت به مناطق دور دست و مستعد.
 
ـ هدف غایی جهاد، تحول فرهنگی و انسانی جامعه روستایی است.
 
ـ حساسیت به مسائل شرعی و حفظ شعائر و ظواهر اسلامی در سازمان و محیط جهاد.
 
ـ مردمی بودن و تاکید بر مشارکت مردم در اجرای طرح‌ها و پروژه‌ها.
 
ـ التزام عملی به ملایت فقیه.
 
ـ گرایش به عدم تمرکز مدیریت و نظام اجرایی.
 
ادغام مبارک یا...
 
در سال 1379، هنگامی که اصلاح‌طلبان قوه مجریه و تمام دستگاه‌های اجرایی کشور را در اختیار داشتند، طرح ادغام جهاد سازندگی را با وزارت کشاورزی مطرح کردند و استدلال‌شان رفع نابسامانی‌ها و نارسایی‌ها در بخش کشاورزی براساس قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در جهت اصلاح نظام اداری، کاهش تصدی‌های غیر ضروری، ارتقای بهره‌وری و کارایی نیروی انسانی و مدیریت دستگاه‌های اجرایی، حذف موازی کاری‌ها و تجمع امور کشاورزی، دام، توسعه و عمران روستایی بود که این طرح توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی تهیه شد و در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۷۹ با قید یک فوریت به مجلس شورای اسلامی رفت.. این لایجه در تاریخ ۶ دی ۱۳۷۹ به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید و در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۷۹ توسط شورای نگهبان تأیید شد..
 
یکی از کارشناسان در گفتگو با خبرنگار ما با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی موجب برچیده شدن طومار سلطنت ستمشاهی شد و جهاد سازندگی در ادامه مسیر انقلاب، برای از بین بردن اثرات مخرب دوره طاغوت بر روستاهای محروم به وجود آمد، افزود: در این سازمان یک روش جدید در شیوه کار و فعالیت در راستای عمران و آبادانی شکل گرفت که اثراتش به سرعت در روستاها دیده شد و همین امر موجب شد برای انقلابی کردن سایر وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرایی از همین شیوه و نیروی جهاد سازندگی استفاده شود.
 
وی با اظهار تاسف از ادغام وزارت جهاد سازندگی با وزارت کشاورزی در سال 79 گفت: متاسفانه یکی از لطمات عظیمی که بر پیکره توسعه روستایی کشور وارد شد، ادغام وزارت جهاد سازندگی با وزارت کشاورزی بود. در اواخر دهه 60 تفکیک وظایف دو وزارتخانه کشاورزی و جهادسازندگی صورت گرفت و عملا دوگانگی و تزاحم بین این دو وجود نداشت. وزارت کشاورزی یک وزارتخانه تخصصی در حوزه کشاورزی است اما وزارت جهادسازندگی پرچم دار بحث توسعه و عمران روستایی بود و منحصر به بحث کشاورزی نشده بود. در آن دوره بخشی از بار زحمات وزارت کشاورزی بر عهده وزارت جهادسازندگی بود و علاوه بر این به علت تجمیع همه مسائل توسعه روستایی اعم از برق و آب و مسکن و ترویج و... در یک جا، یکپارچگی و وحدت رویه در امر توسعه روستایی وجود داشت.
 
 حرف‌هایی از جنس جهادی یک جهادگر پیش‌کسوت
حسینعلی عظیمی 70 ، فوق لیسانس رشته عمران از دانشگاه شیراز در سال 1352 است که در تمام سال‌های دفاع مقدس دانش و توان خود را در کارهای جهادی از خاکریز جنگ گرفته تا عمران و آبادی در اقصی نقاط روستایی کشور به کار گرفته است.
 
او در آغاز مصاحبه می‌گوید: بسیاری انحلال جهاد سازندگی را در سال 1379 (سال ادغام وزارتین جهاد سازندگی و کشاورزی و تشکیل وزارت جهاد کشاورزی) تصور می‌کنند، در صورتی‌که تصور درستی نیست. جهاد سازندگی که به صورت یک نهاد و بازوی اقتصادی امام خمینی (ره) بود، از موقعی که به وزارتخانه (1362) تغییر یافت، ماهیتش هم تغییر کرد.
 
یعنی تا زمانی که وزارتخانه نبود فعالیت‌هایش را بهتر انجام می‌داد. از وقتی که تبدیل به وزارتخانه شد، با مقرراتی که برایش گذاشتند، ‌اختیاراتش گرفته شد که کم‌کم مانند سمی در این سازمان نفوذ کرد و منجمد شد.جهادی بودنش دور شد و یک وظیفه‌ای دادند که لایروبی قنوات با وزارت جهاد باشد.
 
وی افزود: از زمانی که نهاد انقلابی جهاد سازندگی تبدیل به وزارت جهاد سازندگی شد، دیگر فعالیتش سازندگی نبود؛ چراکه در ابتدا یک تشکیلات شورایی داشت که نماینده امام خمینی(ره) در آن حضور داشت. حق رأی و حق وتو در مسائل شرعی داشت، بعد که وزارتخانه شد، مسئول آن وزیری شد که باید به مجلس پاسخ می‌داد نه به رهبر. از سال 63 تا 69 دیگر التماس می‌کردند که کاری به وزارت جهاد بدهید، انجام دهد و وزارتخانه‌ای بود که هیچ وظیفه‌ای جز لایروبی قنوات نداشت.
 
وی در پاسخ این پرسش که مگر مسائل عمرانی روستاها و کارهای ترویجی و آموزش در حوزه کشاورزی و بهداشت برعهده جهاد نبود، اظهار داشت: نه! پس از وزارتخانه شدن همه را گرفتند. گفتند آب‌رسانی را بدهید به وزارت بهداشت و شما بروید پیمانکار او شوید؛ یا راهسازی با وزارت راه است،‌ شما پیمانکار وزارت راه شوید. مدرسه‌سازی با آموزش و پرورش، شما پیمانکار آموزش و پرورش شوید، همین‌طور در مورد کشاورزی. مضاف بر این زمانی که جهاد سازندگی یک نهاد بود، مردم به جهاد سازندگی کمک می‌کردند.
 
وی در همین ارتباط افزود: در همان سال 63 یک عده شورای مرکزی جهاد را که همان مسئولان اصلی جهاد بودند، رها کردند تا رده‌های پایین؛ چراکه برای کارمند شدن به جهاد نیامده بودند. جهادی بودند و به مرور پای مردم از جهاد و فعالیت‌های جهادی قطع شد. مردم روحیات خاصی نسبت به تشکیلات دولتی دارند، مثلاً آیا الان به اداره ثبت کمک می‌کنند؟ یا به وزارت جهاد کشاورزی پول می‌دهند، نه‌، نمی‌دهند، مردم روحیات خاصی نسبت به تشکیلات دولتی دارند.
 
قبل از آن جهاد سازندگی در کنار دولت بود، مثلاً دولت می‌گفت مشکل ما اکنون ذخیر‌ه‌سازی گندم است، بلافاصله جهاد سیلو می‌ساخت. بزرگ‌ترین مشکلی که در کشور پیش آمد جنگ تحمیلی بود. جهاد سازندگی در زمان جنگ مشکلاتی مانند سنگرسازی، پل سازی و احداث راه و امثالهم را انجام می‌داد. عمده نیروهای جهاد بعد از 15 ماه که جهاد تشکیل شده بود، به جنگ رفتند و در کوران جنگ هم دیگر کسی حواسش نبود که جهاد سازندگی را جمع کرده و تبدیل به وزارتخانه کرده‌اند، ولی تا سال دهم انقلاب و پایان جنگ، موسسه‌ای بنام سازمان پ.م.ج.ج (پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد) وجود داشت که نیروهای فنی و مهندسی از استان‌های مختلف به عنوان نیروی جهادی به جبهه می‌آمدند.
 
در کنار آن سال امام دید جهادگران در وزارت جهاد بیکارند، امور شیلات را به وزارت جهاد سازندگی سپرد. شیلات یک سازمان سنتی و قدیمی بود که به صورت سنتی اداره می‌شد و شاه یکی از تیمسارها را به عنوان مسئول آن می‌گذاشت. از موقعی که شیلات را به جهاد سازندگی دادند، انفجار توسعه در این بخش رخ داد.
 
سرانه مصرف ماهی از دو تا سه کیلوگرم در کشور به 9 تا 11 کیلوگرم رسید و شیلات ایران حدود 16 درصد رشد کرد. در تاریخ توسعه هیچ بخشی این‌گونه رشد نکرده است. پرورش میگو را جهادگران از کشورهای خارجی وارد ایران کردند و اصلاً کسی نمی‌دانست میگوی پرورشی چیست. کسی ماهی قزل‌آلا نمی‌خورد. مصرف ماهی محدود شده بود به صید طبیعی ماهی از دریا یا رودخانه و می‌گفتند، ماهی خوراک اشراف است و آبزی‌پروری را بچه‌های جهاد سازندگی سامان دادند و شیلات زیر و رو شد. سال 69 هم یکسری فعالیت‌های آبخیزداری را به جهاد سازندگی سپردند، اما باز باید گفت، مگر یک سازمان دولتی چه کار می‌تواند بکند و این سرنوشت محتوم بود که بالاخره باید بخش جهاد و کشاورزی با هم ادغام می‌شدند که این ادغام در سال 1379 اتفاق افتاد.
 
به نظر من یکسری از جهادگران قدیمی که هنوز روحیه جهادی داشتند، در این وزارتخانه حضور داشتند و بویی از تلاش برای استقلال و خودکفایی که وظیفه جهاد بود، هنوز به مشام می‌رسید، ولی ساختار اداری‌ای که حاکم بود، برای جهاد نبود، اگرچه دو قسمت جهاد و کشاورزی یک متصدی داشت و هماهنگی‌ها بیشتر بود.
 
این جهادگر پیش‌کسوت با اشاره به اینکه امام خمینی، جهاد سازندگی را در بخش اقتصادی انقلاب تشکیل دادند و سپاه را در بخش امنیتی انقلاب اسلامی، یادآور شد:  تفاوت یک نهاد انقلابی با اداره در این است که اولویت کارهایش همیشه اولویتی است که انقلاب اسلامی دارد. اینکه می‌بینید وقتی جنگ تحمیلی روی داد، بچه‌های جهاد به جنگ رفتند و زمانی که جهاد شروع به کار کرد، اولویت اولش محرومیت‌زدایی از روستاها بود. از 80 هزار روستایی که آن زمان بود و اکنون خیلی از آنها تخلیه شده است، تنها روستاهایی راه داشتند که کنار جاده‌های اصلی قرار داشتند. بسیاری از روستاها قاطر رو بودند، یا فقط با موتورسیکلت رفت‌وآمد می‌کردند؛ یا آب لوله‌کشی، بهداشت و حمام بهداشتی اصلاً در روستاها وجود نداشت. البته اولویت‌های دیگری بود که جهاد به سراغ آنها رفت. مثلاً تمام گندم مصرفی کشور از خارج وارد می‌شد و کشتی‌ها طی سال برای تخلیه گندم در نوبت بودند. با ورود امام خمینی به کشور، ایشان  در همان سال اول فرمان دادند گندم در کشور بکارید که مردم در سال 58 در کشت بهاره گندم کاشتند. بعد احتیاج به سیلو داشتیم تا بتوانیم مازاد بر نیاز را ذخیره کنیم. بچه‌های جهاد سازندگی سیلوسازی را شروع کردند.
 
جهاد مظهر خودکفایی ملت ایران
در ابتدای انقلاب فقط چند سیلوی کوچک در کشور بود که در طی سال از آنها استفاده می‌شد، والسلام. ولی جهادگران خیلی زود متوجه شدند که کشاورزی ما خیلی عقب‌افتاده است و باید کارهای زیادی انجام شود. باید از فنون، تکنولوژی و ماشین‌آلات جدید در بخش کشاورزی استفاده شود. نخستین ماشین‌های بوجاری را جهادی‌ها ساختند؛ دستگاهی را ساختند که پشت تراکتورهای قدیمی رومانیایی بسته می‌شد و جای گاوآهن را گرفت.
 
عظیمی با بیان اینکه در واردات از خارج باز بود و نگرش خوبی روی کشاورز و روستایی وجود نداشت و کشاورزان احترامی نداشتند و در برنامه‌های تلویزیونی کشاورز روستایی را در قالب جوک و به عنوان یک فرد احمق، نادان و بی‌اطلاع نشان می‌دادند، افزود: تا جایی که جوان‌ها خجالت می‌کشیدند، بگویند ما روستایی هستیم. با تشکیل جهاد سازندگی و احترامی که به روستائیان گذاشته شد، جو غالب جامعه برگشت و با فعالیت جهاد در روستاها، مهاجرت معکوس آغاز شد و روستائیان اگرچه تمام مسائل‌شان حل نشد، اما امیدوار شدند. چون شاهد تلاش جهادگران بودند که جاده فلان روستا کشیده شد و پایگاه روستائیان در شهرها، اداره جهاد شد. جهاد با مردم قاطی بود و مردم جهاد را از خودشان می‌دانستند. الان وقتی می‌خواهند یک مدرسه بسازند، پیمانکار پس از اتمام کارهای مهندسی هزینه‌ها را برآورد می‌کند و بابت تمام کارها از دولت پول می‌گیرد، اما جهاد مثلاً ‌برای انجام یک لوله‌کشی اقلام موردنیاز را تأمین می‌کرد و کارهای مهندسی را انجام می‌داد، کارهای ساده‌تر مانند حفاری زمین و استفاده از نیروی کارگری توسط خود مردم انجام می‌شد و کار با سرعت بیشتر و هزینه کمتر پیش می‌رفت.
 
با یک بودجه اندک، سه برابر کار انجام می‌گرفت و کار در تمام اقصی نقاط کشور پیش می‌رفت، چون نیروها داوطلب فعالیت می‌کردند و مثل پیمانکاران کنونی بهانه نمی‌گرفتند.
 
این جهادگر در ادامه عنوان کرد: نیروهای هسته اولیه جهاد سازندگی بیشتر دانشجو بودند،‌ دانشجویان پیرو خط امام و از قبل به دنبال این بودند که دین خود را به شهدای انقلاب ادا کنند. این افراد احساس بدهکاری می‌کردند و با توجه به پیامی که امام صادر کردند «که این مخروبه را باید بسازیم»، کار جهادی با اولویت روستاها آغاز شد. جهادگران شروع به آموزش و راهنمایی روستائیان برای استفاده از ابزار جدید در حوزه کشاورزی کردند، معرفی کشت‌های جدید و مسائلی همچون لوله‌کشی آب آشامیدنی و آموزش‌های بهداشتی تا جایی که یک هزار روستا در مدت کوتاهی صاحب آب آشامیدنی شدند و در 4-3 سال اول انقلاب اسلامی، زحمت‌های فراوانی کشیده شد و حتی زمانی که جهاد سازندگی تبدیل به وزارتخانه شد، مدت یکی، دو سال طول کشید تا موج قوانین وزارتخانه شدن به روستاها برسد.
 
زمانی دام‌ها گرفتار بیماری بودند که واکسیناسیون دام و طیور در همان زمان در روستاها آغاز شد. چون زمانی یکسری مرغ پرورشی از خارج وارد شده بود که به بیماری نیوکاسل مبتلا بودند و حجم زیادی از مرغ‌های بومی هم بر اثر این بیماری از بین رفته بود که جهادگران واکسیناسیون گسترده علیه این بیماری را در روستاها آغاز کردند. جهادگران حمام و حوض‌های ضدکنه ساختند که دام‌ها ضدعفونی شوند.
 
مهم‌ترین کاری که جهادگران انجام دادند این بود که روستا مدیریت درستی نداشت و از هم پاشیده شده بود. جهاد برای مدیریت روستا شورای اسلامی تشکیل داد که بعد از آن در سال‌های بعد قوانین شوراها هم مصوب شد. تمام نهرهای کشاورزی در روستاها بستر مناسبی نداشت و خاکی بود که جهادگران این نهرها را کانال‌کشی و سیمانی کردند تا از هدررفت آب جلوگیری شود. در نتیجه آب روستاها افزایش یافت و کشاورزی رونق بیشتری گرفت.
 
تقریباً تا یکی، دو سال بعد از آن که جهاد به وزارتخانه تبدیل شد. پس از آن کم‌کم مشکلات روستائیان گرفتار دستور این رئیس و آن رئیس و بروکراسی اداری شد، در صورتی که پیش از آن هنگامی که جهاد یک نهاد مردمی بود، مسئول مستقیم برای اجرای یک کار دستور می‌داد.

جنگ بدون جهاد به موفقیت نمی‌رسید
عظیمی در مورد نقش جهادگران در جنگ گفت: اصلاً اگر جهاد نبود، پیروزی‌ها در جنگ به این شکل به دست نمی‌آمد. پس از آنکه جنگ آغاز شد مردم دسته دسته و هزاران هزاران نفر از ساکنان شهرهایی که جنگ در آنها شدت گرفته بود، مانند آبادان، خرمشهر، سوسنگرد، تبدیل به مهاجر جنگی شدند که به شهرهای بزرگ پناه آوردند. حتی شهر اهواز به آن بزرگی تخلیه شده بود، چون دشمن به نزدیکی اهواز رسیده بود. چه کسی باید مشکلات اینها را حل می‌کرد،‌ بهترین گزینه جهادگران بودند. باید این خانواده‌ها اسکان می‌یافتند، غذای آنها تأمین می‌شد، انگار که زلزله بسیار بزرگی آمده باشد.
 
از آن‌طرف بچه‌های جهاد سازندگی دیدند رزمندگان ما در خط مقدم با مشکلی به عنوان خاکریز مواجه‌اند، برخی جهادگران از محل خدمت‌شان از روستاها مستقیم عازم جبهه شدند. نداشتن سنگر یکی از دلایلی بود که در ابتدای جنگ آمار تلفات را بالا می‌برد. دلاورانی باید پشت لودر نشسته و خاکریز می‌زدند.
 
به مرور با همت جهادگران در ایجاد خاکریز و سنگرسازی مهارت پیدا کردیم و ایران تبدیل شد به یکی از با تجربه‌ترین کشورها در سنگرسازی و هنوز عملیاتی‌تر از سنگرهای 5 ضلعی ما نه ناتو دارد، نه آمریکایی‌ها و نه اسرائیلی‌ها و 8-7 سال نیروهای رزمنده در همین سنگرهایی که جهادگران ساخته بودند زیر گلوله و بمب و آتش زندگی کردند. ده‌ها نوع پل در مناطق جنگی توسط بچه‌های جهاد ابداع شد. موقعی که آبادان در محاصره بود، در یک سال اول جهادی‌ها روی رودخانه بهمن‌شیر جاده کشیدند و پل زدند، منتها چون آن زمان جنگ بود، حرفی از این راه و مسیر زده نشد، تا ناامن نشود و از آن پل تردد انجام می‌شد، آذوقه می‌رفت، آمبولانس می‌رفت و در طول یک سال و اندی که آبادان در حصر بود، بچه‌های جهادی روزانه مشغول کار بودند و هر روز 50 متر خاکریزها را به جلو می‌بردند. داستان‌ها از این دست زیاد است و اما در سال پایان جنگ، مأموریت امداد و بازسازی زلزله رودبار را به جهادی‌ها محول کردند. آن آخرین مأموریت بچه‌های جنگ جهاد بود، اما در دوران سازندگی بزرگ‌ترین نیروی سازندگی کشور که در زیر آتش فعالیت می‌کرد، منحل شد و خلاصه سرش را بریدند و این خیلی عجیب بود و اگر جهاد سازندگی برمی‌گشت، سازمان مهندسی و اجرایی ما الان نباید در این حد می‌بود؛ چراکه سیستم مشاور، کارفرما و پیمانکار یک سیستم قدیمی و کند است و هنوز دستگاه‌های مدیریتی کشور درک نمی‌کنند که EPC چیست و برای چه چیزی درست شده است و متأسفانه این سیستم عقب‌افتاده قدیمی وارد سیستم اجرایی کشور شد و شد ضرب‌المثل آفتابه لگن صد دست...، هزینه زیاد، اضافی و گران و در نتیجه کار کُند.
 
بچه‌های جهاد سازندگی پل خیبر را ساختند، اگر شرح آن را شنیده باشید، 14 کیلومتر پل از ایران تا جزیره مجنون شمالی زده شد. پل شناوری که حتی یک ستون هم نداشت که مهندسی فوق‌العاده‌ای داشت و حتی مدیریت کشور هم تکان خورد. هدایت این موضوع در دستان جهادگران بود و جوان 24 ساله‌ای مدیر پروژه بود. حتی همه روزنامه‌های خارجی نوشتند که ایران 14 کیلومتر پل به جزیره مجنون زده است. 30 کیلومتر پل ساخته شد و جالب اینجاست که هرجا دشمن این پل‌ها را بمباران می‌کرد، ساخت پل به‌گونه‌ای بود که در مدت کوتاهی مانند پازل قسمت‌های تخریب‌شده دوباره چیده شده و ترمیم می‌شد و اصلاً باورشان نمی‌شد که ایران به جزایر پل زده است، چون عراق اصرار داشت جزایر را پس بگیرد و از زمانی که نیروهای نظامی به جهاد ابلاغ کردند که پل خیبر باید ساخته شود، در عرض دو ماه انجام شد. قطعات این پل بدون آنکه کسی بداند به چه مصرفی برسد در تمام کارخانه‌های کشور ساخته شد.
 
عظیمی با تصریح این نکته که تاریخ به عقب برنمی‌گردد، ادامه داد:  الان شرایط خود را دارد و آن زمان هم شرایط خاص خود را داشت، ما باید از این تجربه برای امروز استفاده کنیم، جهاد یک نهاد انقلابی بود که اولویت اولش اولویت انقلاب اسلامی بود و الان باید دید اولویت انقلاب چیست. در آن زمان یکی می‌آمد می‌گفت من نقشه‌برداری بلدم، یکی می‌گفت تراشکاری. بسته به توانمندی افراد و نیاز جبهه و جنگ و روستاها از افراد استفاده می‌کردیم.
 
*الان بت تکنولوژی که کشورهای غربی صاحب آن هستند چشم‌ها را پر کرده است
 
ما در 17 رشته آموزشی در آن زمان به افراد جهادی آموزش داده و آنها را به کار می‌گرفتیم. امروز مقام معظم رهبری بر اقتصاد مقاومتی تأکید دارند. هدف از اقتصاد مقاومتی استقلال است، ‌یعنی ما وابسته به خارج نباشیم. الان بت تکنولوژی که کشورهای غربی صاحب آن هستند چشم‌ها را پر کرده است. اولویت اقتصادی پیروی از کاپیتالیسم و ساختن تعداد زیادی فروشگاه زنجیره‌ای نیست. الان بانک‌ها تمام پول مردم، چندصد هزار میلیارد را گرفته‌اند، تبدیل به ساختمان، برج و پاساژ و مرکز خرید کرده‌اند. مگر ما چقدر فروشنده نیاز داریم، از داخل اینها یک دانه گندم هم درنمی‌آید یا یک فناوری جدید، یک آی‌سی یا یک دستگاه موبایل از توی آن درنمی‌آید.
 
این اقتصاد فاسد و خراب است، این اقتصاد کاپیتالیستی است که اکنون حاکم است. اگر جهاد الان بود به سراغ علت می‌رفت و راه استقلال و جلوگیری از وابستگی. ما الان در فناوری پیشرفته وابسته‌ایم، محتاج هواپیما، موبایل و انواع مواد اولیه هستیم. چندی قبل در مجلس، آقای جهانگیری جلسه محرمانه برای تأمین ارز تولیدکنندگان داشت. سؤال اینجاست که چرا تولیدکننده داخلی باید نیاز به ارز داشته باشد، این به مفهوم این است که به تمام مواد اولیه و قطعات وابسته‌ایم. ما می‌گوییم در حوزه‌های مختلف، معادن مختلفی داریم، اما مواد اولیه محصول فناوری پیشرفته است. مواد خام ما به خارج می‌رود، با فناوری غربی‌ها تبدیل به مواد پلیمری، الکترونیکی، ورق فولاد، کاغذ یا امثالهم می‌شود، حتی ظروف بسته‌بندی لبنیات ما، مواد اولیه‌اش خارجی است. حتی ماشین‌آلات قالب این ظروف هم خارجی است و حتی ماشین چاپ، رنگ و کاغذ بسته‌بندی ما خارجی است.
 
وقتی نگاه می‌کنید، می‌بینید حتی بسته‌بندی آب خوردن ما مونتاژ و وارداتی است و همه‌اش محتاجیم. یک فرد روستایی که تمام دارایی‌اش 5 میلیون تومان هم نمی‌شود، گرفتار بیماری‌ می‌شود یا دریچه قلب آمریکایی بخرند 12 میلیون تومان. اینجا دیگر کسی نمی‌گوید ما با آمریکا در جنگیم، بحث حیات مطرح است. یا در تکنولوژی ساخت ماشین، کیسه‌های هوا را باید به قیمت خون پدرشان از خارج بخریم و وارد کنیم و تکنولوژی ساخت کیسه هوا (ایربگ) نداریم.
 
* خدشه در استقلال با وابستگی در همه چیز
 
ما وابسته‌ایم و این وابستگی الان استقلال ما را خدشه‌دار و گرفتارمان کرده است و حتی استقلال سیاسی‌مان را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. بنابراین اگر جهادی‌ها بودند، الان به سراغ تکنولوژی پیشرفته می‌رفتند. یعنی ظرف مدت 10 سال می‌توانستیم به فناوری اول دنیا برسیم. کشورهای اسلامی 400 سال گذشته در فناوری دنیا اول بودند. باید الان تاریخ برگردد و نسل جوان جهادی مأموریتش اکنون کارهای فناوری پیشرفته است.
 
* شرکت جهادی کارآتر از شرکت دانش بنیان کاسب
 
شرکت دانش‌بنیان اگرچه خوب است، اما جهادی نیست، یک فناوری را به دست می‌آورد و برای گذران معیشت، آن فناوری را می‌فروشد، درحالی‌که هر جهادی دستاوردی که داشت را برای مردم و با مردم خرج می‌کرد.
 
الان هم اتفاقی که در کشور می‌افتد، مرهون زحمات همان جهادی‌هاست. اگرچه بعد از پایان جنگ سازمان مدیریت جنگ جهاد سازندگی جمع شد، اما تاریخ را نباید فراموش کرد که گاهی در آن شکست‌هایی هم داشته‌ایم.
 
*تبدیل جهاد سازندگی به وزارتخانه یک شکست بود
 
در حوزه جهاد یک شکست این بود که جهاد از نهاد مردمی به وزارتخانه تبدیل شد، شکست دوم این بود که سازمان مهندسی جنگ جهاد (پ.م.ج.ج) که نیروی سوم جنگ بود، منحل شد. اینها اتفاقات بسیار بزرگی است که نسل جوان اصلاً از آن خبر ندارد. یک زمانی برای آموزش و انتقال تجربیات جهادی به فرزندان حزب‌الله لبنان رفته بودم. خیلی جالب بود، یکی از نخبگان همین افراد می‌گفت ،همین‌طور که ولی امر مسلمین و رهبر انقلاب باید بازوی مستقیم نظامی داشته باشد که در مسائل امنیتی هم و غم رهبر را داشته باشد و منعطف باشد، همان‌طور ولی امر مسلمین در یک کشور اسلامی باید یک بازویی می‌داشت که در مسائل اقتصادی فقط منویات ولی امر را پیگیری کند.
 
آنها معتقدند که امام خمینی(ره) سپاه را برای مسائل امنیتی تشکیل داد و برای مسائل اقتصادی، جهاد را و امام قبل از رحلت‌شان هم پیام مستقیمی به جهادی‌ها داشتند، اما دولت مردان نفهمیدند که جهاد می‌تواند چه اثرگذاری داشته باشد و آن را منحل کردند و بعد به همین دلیل ایران در اقتصاد شکست خورد.
 
* ایران در سیاست  و امنیت موفق و در اقتصاد ناموفق
 
این فرد حزب‌الله لبنان می‌گفت اکنون که به کشورهای مسلمان می‌رویم، همه می‌گویند ایران در سیاست و امنیت بسیار موفق عمل کرده است، اما وقتی بحث اقتصاد می‌کنیم، می‌گویند انقلاب ایران در اقتصاد موفق نبوده است و الگوی مالزی و ترکیه را مدنظر قرار می‌دهند، درحالی‌که جهاد سازندگی می‌توانست الگوی همه باشد.
 
غالب کارهای بزرگی که در اقتصاد و فناری کشور اتفاق افتاده، توسط فرزندان جنگ جهاد اتفاق افتاده است.
 
شما اگر برگردید، متوجه می‌شوید که فرزندان جهاد کار ساخت نیروگاه را آغاز کرده‌اند و مپنا یکی از آنهاست که اکنون یکی از 10 استعداد بزرگ دنیا در نیروگاه‌سازی است که با زیمنس آلمان، آلستوم فرانسه و شرکت‌های آمریکایی رقابت دارد و در مناقصه‌های بین‌المللی برنده می‌شود. این استعداد بزرگ از صفر و بعد از جنگ توسط بچه‌های جهاد آغاز شد. توربین‌های گاز همین‌طور و اکنون توربین‌های گاز را هم دارند می‌سازند. سدسازی را هم جهادی‌ها شروع کردند و نیروگاه‌های آبی بزرگ مانند کارون 3 که جزو بزرگ‌ترین نیروگاه‌های آبی دنیاست، همه را بچه‌های جهاد ساختند. کارخانه‌های تصفیه نمک و شیرخشک هم توسط بچه‌های جهاد ساخته شد و اکنون شیر خشک صادر می‌کنیم. اکنون کشتارگاه‌های صنعتی در دنیا می‌سازیم که همه اینها را فرزندان جهاد سازندگی طراحی کرده و ساخته‌اند.
 
اگر سازمان پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد باقی می‌ماند و به فعالیت خود ادامه می‌داد و الگوی ساختن در کشور می‌شد، مطمئنم که اکنون مجبور بودیم برای تأمین نیرو از کشورهای دیگر نیروی کار وارد کنیم و نیرو کم می‌آوردیم، ولی الان اقتصاد ما به این شکل فاسد شده است و کلام آخر اینکه باید مدیریت جهادی که مردم در آن دخیل باشند، دوباره احیا شود، ‌نه آنکه یک کارمند دولتی پشت میزش بنشیند، حقوقش را بگیرد و دغدغه‌ای نداشته باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما