به گزارش
بلاغ، روز غدیر در دهه امامت و ولایت، مناسبت شایستهای است برای واکاوی علل پیدایی و چراییهای آن. این نوشتار هرچند کوتاه و ناقص، نگاهی گذرا به این مناسبت خجسته دارد، اما خود را کاملاً ناکافی و عاجز در بیان واقعیتهای این روز بزرگ دارد، که اگر بهخوبی از نخستین روز حدوث خود گرامی داشته میشد، سرنوشت بشریت و کره خاکی قطعاً بهگونه دیگری رقم میخورد و جهان در همه دورههای زمانی خود میتوانست جلوهای از آرامش بهشتی و نعمتهای جامعه فاضله و کامله را در همین سرای فانی تجربه کیکرد.
اعلان عمومى براى سفر حج در سال دهم هجرت، به دستور الهى، آخرین سفر پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) به مكه براى تعلیم حج و اعلام ولایت ائمه (علیهم السلام) آغاز شد. در این سفر بیش از یكصد و بیست هزار نفر آن حضرت را همراهى كردند كه در شرایط آن زمان سابقه نداشت.
بلافاصله پس از پایان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مكه خارج شوند و براى برنامهاى مهم در غدیر خم - كه كمى قبل از محل جدا شدن كاروان ها بود ـ حضور یابند.
سه روز پس از پایان مراسم حج، سیل جمعیت به سوى غدیر حركت كردند.
اجتماع عظیم در غدیر با رسیدن به محل موعود،فرمان توقف از سوى پیامبر (صلى الله علیه و آله) صادر شد و مركب ها از حركت ایستادند و مردم پیاده شدند و هر كس جایى براى توقف سه روزه آماده كرد.
به دستور پیامبر (صلى الله علیه و آله)، سلمان و ابوذر و مقداد و عمار زیر چند درخت كهنسال را آماده كردند و روى درختان، پارچه اى به عنوان سایبان قرار دادند. در زیر سایبان، منبرى به بلندى قامت پیامبر (صلى الله علیه و آله) از سنگ ها و روانداز شتران ساختند به طورى كه حضرت هنگام خطبه بر همه مردم مشرف باشند.
هنگام ظهر، پس از اداى نماز جماعت، پیامبر (صلى الله علیه و آله) بر فراز منبر ایستادند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواندند تا بر فراز منبر در سمت راست حضرت بایستند. قبل از شروع خطابه، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر فراز منبر یك پله پائین تر در طرف راست آن حضرت ایستاده بودند.
سخنرانى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) پیامبر اكرم نگاهى به سمت راست و چپ جمعیت نمودند و منتظر شدند تا همه مردم در مقابل منبر اجتماع كنند. سپس سخنرانى تاریخى و آخرین خطابه رسمى خود را براى جهانیان آغاز كردند. با در نظر گرفتن این شكل خاص از منبر و سخنرانى كه دو نفر بر فراز منبر در حال قیام دیده مى شوند به استقبال سخنان حضرت مى رویم كه آن را مى توان در یازده بخش ترسیم نمود:
پیامبر (صلى الله علیه و آله) در اولین بخش سخن به حمد و ثناى الهى پرداختند و صفات قدرت و رحمت خداوند را ذكر فرمودند، و به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.
در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصریح كردند كه باید فرمان مهمى درباره على بن ابى طالب علیه السلام ابلاغ كنم، و اگر این پیام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.
در سومین بخش، حضرت امامت دوازده امام (علیهم السلام) را تا آخرین روز دنیا اعلام نمودند تا همه طمع ها یكباره قطع شود. از نكات مهم در سخنرانى حضرت، اشاره به عمومیت ولایت آنان بر همه انسان ها در طول زمان ها و در همه مكان ها و نفوذ كلماتشان در جمیع امور بود، و نیابت تام ائمه (علیهم السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جمیع اختیارات اعلام فرمودند.
براى آن كه هرگونه ابهامى از بین برود و دست منافقین از هر جهت بسته باشد، در بخش چهارم خطبه، پیامبر (صلى الله علیه و آله) با دست هاى مبارك بازوان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند كردند تا حدى كه پاهاى آن حضرت محاذى زانوان پیامبر قرار گرفت. در این حال فرمودند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»؛ «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر بوده ام این على هم نسبت به او صاحب اختیارتر است. خدایا دوست بدار هر كس على را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و یارى كن هر كس او را یارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.»
سپس كمال دین و تمام نعمت را با ولایت ائمه (علیهم السلام) اعلام فرمودند و بعد از آن خدا و ملائكه و مردم را بر ابلاغ این رسالت شاهد گرفتند.
در بخش پنجم حضرت صریحا فرمودند: «هر كس از ولایت ائمه (علیهم السلام) سر باز زند اعمال نیكش سقوط مى كند و در جهنم خواهد بود.» بعد از آن شمه اى از فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) را متذكر شدند.
مرحله ششم از سخنان پیامبر (صلى الله علیه و آله) جنبه غضب الهى را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آیات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از این آیات عده اى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندین و مخالفین و خائنین و مقصرین حجت قرار داده است، و چشم پوشى از آنان در دنیا مانع از عذاب آخرت نیست.»
سپس به پیشوایان گمراهى كه مردم را به جهنم مى كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بیزارم.» اشاره اى رمزى هم به «اصحاب صحیفه ملعونه» داشتند و تصریح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مى كنند و سپس غاصبین را لعنت كردند.
در بخش هفتم، حضرت تكیه سخن را بر اثرات ولایت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقیم در سوره حمد شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.»
سپس آیاتى از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت كردند و آنها را به شیعیان و پیروان آل محمد (علیهم السلام) تفسیر فرمودند. آیاتى هم درباره اهل جهنم تلاوت نمودند و آنها را به دشمنان آل محمد (علیهم السلام) معنى كردند.
در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدى (ارواحنا فداه فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كردند و آینده اى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانیان مژده دادند.
در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بیعت با خودم و سپس بیعت با على بن ابى طالب (علیه السلام) دعوت مى كنم. پشتوانه این بیعت آن است كه من با خداوند بیعت كرده ام، و على هم با من بیعت نموده است. پس از این بیعتى كه از شما مى گیرم از طرف خداوند و بیعت با حق تعالى است.
در دهمین بخش، حضرت درباره احكام الهى سخن گفتند كه مقصود بیان چند پایه مهم عقیدتى بود: از جمله این كه چون بیان همه حلال ها و حرام ها توسط من امكان ندارد با بیعتى كه از شما درباره ائمه (علیهم السلام) مى گیرم به نوعى حلال و حرام را تا روز قیامت بیان كرده ام. دیگر این كه بالاترین امر به معروف و نهى از منكر، تبلیغ پیام غدیر درباره امامان (علیهم السلام) و امر به اطاعت از ایشان و نهى از مخالفتشان است.
در آخرین مرحله خطابه، بیعت لسانى انجام شد. حضرت با توجه به آن جمعیت انبوه و شرائط غیر عادى زمان و مكان و عدم امكان بیعت با دست براى همه مردم، فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بیعت با دست، از زبان هاى شما اقرار بگیرم.»
سپس مطلبى را كه مى بایست همه مردم به آن اقرار مى كردند تعیین كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (علیهم السلام) و عهد و پیمان بر عدم تغییر و تبدیل و بر رساندن پیام غدیر به نسل هاى آینده و غائبان از غدیر بود. در ضمن بیعت با دست هم حساب مى شد زیرا حضرت فرمودند: «بگویید با جان و زبان و دستمان بیعت مى كنیم.»
بیعت عمومى
پس از اتمام خطابه پیامبر (صلى الله علیه و آله)، دو خیمه بر پا شد كه در یكى خود آن حضرت و در دیگرى امیرالمؤمنین (علیه السلام)، جلوس فرمودند. مردم دسته دسته وارد خیمه حضرت مىشدند و پس از بیعت و تبریك، در خیمه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حضور مىیافتند و با آن حضرت بیعت مىكردند و تبریك مىگفتند.
زنان نیز، با قرار دادن ظرف آبى كه پردهاى در وسط آن بود بیعت نمودند. به این صورت كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) دست مبارك را در یك سوى پرده داخل آب قرار مىدادند و در سوى دیگر زنان دست خود را در آب قرار مىدادند.
وقایع سه روز در غدیر در طول سه روز توقف در غدیر، پس از ایراد خطابه چند جریان به عنوان تأكید و به نشانه اهمیت غدیر به وقوع پیوست كه شرح آن چنین است:
پیامبر (صلى الله علیه و آله) در این مراسم، عمامه خود را ـ كه «سحاب» نام داشت به عنوان افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دادند.
حسان بن ثابت از پیامبر (صلى الله علیه و آله) درخواست كرد تا در مورد غدیر شعرى بگوید، و با اجازه حضرت اولین شعر غدیر را سرود.
جبرئیل علیه السلام به صورت انسانى ظاهر شد و خطاب به مردم فرمود: «پیامبر براى على بن ابى طالب عهد و پیمانى گرفت كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند.»
مردى از منافقین گفت: «خدایا اگر آنچه محمد مىگوید از طرف توست، سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناكى بر ما بفرست.» در همین لحظه سنگى از آسمان بر سر او فرود آمد و او را هلاك كرد، و این معجزه غدیر تأیید الهى را بر همگان روشن كرد.
پس از سه روز مراسم پر شور غدیر پایان یافت، و آن روزها به عنوان «ایام الولایة» در صفحات تاریخ نقش بست. مردم پس از وداع با پیامبرشان و معرفت كامل به جانشینان آن حضرت تا روز قیامت، راهى شهر و دیار خود شدند. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و خداوند بدینگونه حجتش را بر همه مردم تمام كرد.
چگونگی بیعت مردان با پایان یافتن خطابه پیامبر اكرم، مردم به سوى پیامبر(صلی الله علیه و آله)و امیرالمؤمنین(علیه السلام) هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست مىدادند و تبریك و تهنیت مىگفتند.
پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) دستور دادند تا دو خیمه بر پا شود. در یكى خود نشستند و به امیر المؤمنین (علیه السلام) دستور دادند تا در خیمه دیگر بنشینند. مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور مى یافتند و پس از بیعت و تبریك به خیمه امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى آمدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با حضرتش بیعت مىكردند و با لقب «امیر المؤمنین» بر آن حضرت سلام مىكردند، و این مقام والا را تبریك و تهنیت مىگفتند. برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت و حضرت این مدت را در منطقه غدیر اقامت داشتند.
مسئله جالب در این بیعت آن است كه كسانى كه در غدیر پیش از همه با امیرالمؤمنین بیعت نمودند و خود را از دیگران جلو انداختند؛ زودتر از همه بیعت خود را شكستند و پیمان خود را زیر پا گذاشتند.
در تاریخ آمده كه خلیفه دوم بعد از بیعت، این كلمات را بر زبان مىراند: «افتخار برایت باد، گوارایت باد، اى پسر ابى طالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شدهاى»!.
چگونگی بیعت زنان با امیرالمومنین از طرف دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور دادند تا ظرف آبى آورده و پردهاى بر روى آن زدند. امیر المؤمنین(علیه السلام) دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوى دیگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بیعت كردند.
یادآورى مىشود كه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در غدیر حضور داشتند، و كلیه همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در آن مراسم حاضر بودند.
عمامه سحاب پیامبردر این مراسم، پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) عمامه خود را كه «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) گذاشتند و انتهاى عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.
شعر غدیر در مراسم پر شور غدیر، حسان بن ثابت از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا به مناسبت این واقعه عظیم شعرى درباره امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) بسراید.
حضرت فرمودند: بگو به بركت خداوند.
حسان در جاى بلندى قرار گرفت و گفت: «اى بزرگان قریش، سخن مرا به گواهى و امضاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) گوش كنید.» سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان یك سند تاریخى از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند.
جبرئیل در غدیر اتمام حجت دیگر این بود كه مردى زیباروى در كنار مردم مى گفت: «به خدا قسم روزى مانند این روز هرگز ندیدم. چقدر كار پسر عمویش را محكم نمود! براى او پیمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند. واى بر كسى كه پیمان او را بشكند.»
عمر نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: شنیدى این مرد چه مىگفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمودند.
«او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشكنى. اگر چنین كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود!»
معجزه غدیر امضاى الهى بر غدیر، معجزهاى بود كه پس از اعلام ولایت توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وقوع پیوست. حارث فهرى نزد حضرت آمد و معترضانه پرسید: آیا این ولایت كه امروز اعلام كردى از جانب خدا بود؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: آرى از جانب خدا بود.
در اینجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدایا! اگر آنچه محمد مىگوید حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناكى بر ما بفرست!!»
همین كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد و از پشتش خارج گردید و همانجا او را هلاك كرد.
با این معجزه، بار دیگر بر همگان مسلم شد كه «غدیر» از منبع وحى سرچشمه گرفته و فرمان الهى است و منكرین آن مستحق عذاباند.
پایان مراسم غدیر پس از سه روز، مراسم غدیر پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان «ایام الولایة» در ذهنها نقش بست. گروهها و قبائل عرب، پس از وداع با پیامبر(صلی الله علیه و آله) و معرفت كامل به جانشین آن حضرت راهى شهر و دیار خود شدند و پیامبر(صلی الله علیه و آله) عازم مدینه گردیدند.
خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید، و بدینگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
اتمام حجت جهانى در غدیر جا داشت بیش از یكصد و بیست هزار نفر حاضر در غدیر، هر یك به سهم خود خطبه غدیر را حفظ كنند و متن آن را در اختیار فرزندان و فامیل و دوستان خود قرار دهند.
البته فضاى جامعه مسلمین پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) - كه گفتن و نوشتن معارف و سنن پیامبر كه سالهاى متمادى در آن ممنوع بود ـ سبب شد كه مردم نتوانند سخنان سرنوشت ساز پیامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو كنند و در فكر اجراى آن در عینیت جامعه باشند.
پیداست كه مطرح كردن غدیر مساوى با برچیدن بساط غاصبین خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنین كارى را نمى دادند.
اما غدیر، به صورتى در سینهها جاى گرفت كه عده زیادى خطابه غدیر یا قسمتى از آن را حفظ كردند و براى نسلهاى آینده به یادگار گذاشتند، و هیچ كس را قدرت منع از انتشار چنین خبر مهمى نبود. لذا بین اكثریت مسلمین، هیچ حدیثى به اندازه «حدیث غدیر» روایت كننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر رجال و درایت فوق العاده است.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) با توجه به آینده بلندمدت دین الهى تا آخرین روز دنیا و دامنه وسیع مسلمین در حد جهانى، جانشینان خود تا روز قیامت را در این خطابه رسمى به جهانیان معرفى فرمودند.
اگر گروههایى از مسلمین در طول زمانها همچنان در مقابل جانشینان حقیقى پیامبرشان سر تعظیم فرود نیاورده و نمىآورند، ولى جمع عظیم شیعیان در طول تاریخ، فقط على بن ابى طالب و یازده امام(علیهم السلام) از فرزندان او را جانشینان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مىدانند.
اگر اجتماع آن روز مسلمین، خلافت بلافصل امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در مرحله عمل ندیدند، ولى بسیارى از نسلهاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پیامبرشان را شناختند كه این بالاترین هدف از «غدیر» بود.
اهمیّت واقعه غدیر خم چیست؟ غدیر اساسیترین برنامههای پیامبر اسلام(ص) برای دوام و عزت و شكوه اسلام است. حضرت در بازگشت از حج، آخرین رسالت خویش را انجام داد. دستور آمد: "یا ایها الرسول بلِّغ ما انزل إلیك...؛ مائده (5) آیة 67. ای پیامبر، آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم ابلاغ كن، و اگر نكنی، پیامش را نرسانده ای. خداوند تو را از گزند مردم نگه می دارد".
پیامبر(ص) در پی نزول این آیه و دستور خداوند، در هیجدهم ذی الحجه سال یازدهم هجری در مكانی به نام غدیر خم نخست به مردم فرمود: آیا من نسبت به شما ولایت ندارم؟ همه گفتند: بلی ای پیامبر خدا؛ سپس فرمود: "هر كه را من مولا و رهبر او هستم، زین پس علی رهبر و مولای او است. خدایا، دوست بدار هر كه علی را دوست می دارد، و دشمن بدار هر كه علی را دشمن می دارد. خدایا، یاری كن هر كه علی را یاری می كند و خوار بشمار هر كه علی را خوار شمارد".
بعد از این كار بزرگان صحابه به علی(ع) تبریك گفتند. از این كه زین پس امام علی(ع) مقام ولایت را بر عهده دارد، آیه نازل شد كه با این كار دین اسلام و نعمت كامل شد. مائده (5) آیة 3.
غدیر، هدیه جاودان الهی برای تضمین و تثبیت خوشبختی و سعادت
غدیر تنها یک روز نیست کلید خوردن تاریخ است. تاریخی به وسعت جهان و به عمق بشریت و انسانیت. پس انگاریدن آن به عنوان تنها یک عید، یک روز، بدون دانستن و تفکر در فلسفه آن ظلم به معنای تبلیغى، اندیشمندانه و جهادی آن است. اگر تنها هدف، داشتن مدیر و حاکم یک اجتماع بوده، میشد یک فرد سیاسى، یک جامعه شناس، یک مدیر، یک فرد آشنا به مسائل حقوقى، جامعه را اداره کند، اما از قرائن پیداست که هدف انتخاب و انتصاب یک انسان کامل بیشتر از مدیریت یک جامعه است و واضحتر و پرمنظورتر از تعیین یک رهبر دینی صرف یا یک رهبر سیاسی صرف.
هدف تعیین چراغی بوده که با تمسک به آن تظلم خاموش شود، ترس به شجاعت، تساهل به تعهد تبدیل شود و انسانیت به واسطه کلام او، اخلاق او، نقش امامت الهی او تحقق یابد. در خط غدیر هیچ تشویشی نیست، شکی نیست، تسلیمی نیست، تساهل و تسامحی نیست و چشمپوشی از حقی نیست؛ حتی اگر این حق، حق یک زن نصرانی باشد. در این خط طاغوت معنایی ندارد. تمام عظمت طاغوت در برابر تمام عظمت ابوذر پابرهنه قرار میگیرد؛ تسلیم و حقیر و خفیف.
در خط غدیر، حکم، حکم خداست؛ اما قرآن بر سر نیزه نیست؛ شجاعت و دلاوری در قلب مالک اشتر است. در حکومت غدیر شیر و نمک دو نوع خورش است و ممنوع. در حکومت غدیر جامعهای نیاز به پیشوا دارد که فرد فردش در مدرسه اسلام تربیت شدهاند. این جامعه است که باید از آلودگی هرگونه تجاوز، چه قلمی و فکری و فرهنگى، چه نظامی و کشورگشایانه با منطقها و تاریخهای ساختگی به نام اسرائیل پاک شود.
در حکومت غدیر زیر چتر معنویت است که میتوان در آسمان پیشرفت علمی و تکنولوژیک بال زد. در حکومت غدیر چشمههای استعداد علمی با افراد آن متولد میشود و حکومت موظف و مکلف پرورش این استعدادهای مسلمان است؛ پس برنامه ریزی در جهت تولید علم و حمایت از نخبگان علمی و فرهنگی وظیفه حاکم الهی غدیر است. در این زمینه هم هیچ گونه کوتاهی از جانب حاکم و مسئول قابل گذشت نیست.
علامه امینی دانشمند بزرگ و محقّق، نویسنده «الغدیر»، در ابتدای نخستین جلد کتاب جهانی خود، بحثی علمی و جالب زیر عنوان «اهمیت غدیر در تاریخ» مطرح کرده است که ما خلاصه آن را با بیانی ساده و توضیحیکوتاه در اینجا می آوریم:
در نظر خردمندان، ارج وشرف هرچیز وابسته به نتیجه آن است و به اندازه ثمرهای است که میبخشد. بنابر این در دامنه پهناور تاریخ و موضوعات آن، مهمترین مطلبیکه با توجه به نتیجهاش دارای موقعیت شایانی است، آن بخشهایی است که پیدایش ادیان را نشان میدهد و مذاهب بر آنها پایهگذاری شده است و سرچشمه عقاید ملتها و جمعیتهایی قرار گرفته است. از این رو، این بخش از تاریخ - که مبدأ پیدایش اعتقادات و مقدسات ملّتهاست - به ابدیت راه جُسته است و هیچ گاه تاریخ جهان آن را فراموش نمیکند و با جاودانی و همیشگی در سراسر دوران آینده تاریخ توأم است.
به این ملاحظه است که میبینیم دانشمندان بزرگ و امین تاریخ، در ضبط و صحیح نگاشتن مبادی تاریخِ ادیان و آغاز مذاهب، به خود رنجهای فراوان میدهند و در این راه کوشش بسیار میکنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعالیم آنها پرداخته خصوصیتش را با دقت تمام می نگارند، و اگر مورخ، این موضوع مطالبی ناقص و بی ارج نوشته است و خواننده کتاب خود را گمراه کرده است. چون خواننده نمی تواند از این نوشته بفهمد که ابتدای آن دین چه بوده و دورانش چگونه سپری شده و در مراحل بعدی به کجا گراییده است.
داستان غدیر از با اهمیت ترین موضوعات این بخش از تاریخ است. زیرا مذهب آن ملّتها و طوایفیکه آل رسول را پیرویکردند بر این واقعه و بسیاری ازدلیلهای محکم کردند، تعدادشان به میلیونها نفر میرسد، که از نظر کیفیت همیشه پیشرو کاروان دانش و عظمت و فرهنگ بودهاند و همواره درمیانشان حکیمان و عالمان، زبدگان جهان انسانیت، نابغههایی در علوم و فنون مختلف، مصلحان و رهبران، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشتهاند، و هم آنان دارای ادبیاتی سرشار، و فضل و دانشی فراوان بوده و کتابهایی گرانبها و نیکو در هر فن نگاشتهاند. روی این حساب، نویسنده تاریخ از هر ملّت و هر مذهبیکه باشد، نمیتواند در بیان پیدایش و مبدأ این ملّت کوتاهیکند. به ویژه در مورد داستان سراسر اهمیتِ غدیر که صحنه حسّاسی از صحنههای نزول وحی و قیام تبلیغی بانی اسلام بوده است.
اگر مورخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان و حقایق وابسته به آن چشم بپوشد، نسبت به دین اسلام و نبی بزرگوار آن خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی مرتکب شده که جبران ناپذیر است. زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و صحنه تبلیغی را که برگزار نموده است، وظیفهای بوده که به مأموریت وحی انجام شده است، و هیچ کس تردید ندارد که «روز غدیر» در تاریخ اسلام موجی افکنده است که هیچ گاه از ارتعاشات آن کاسته نمیشود.
رمز عید بودن «غدیر» ، کمال دین و اتمام نعمت در سایه تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود. به فرمان پیامبر خدا(ص)مسلمانان مامور شدند «ولایت» را به صاحب ولایت تبریک گویند و با آن حضرت بیعت کنند. رسول خدا نیز براین نعمت الهى شادمانى کرد و فرمود: «الحمدلله الذى فضلناعلى جمیع العالمین.»
آیه قرآن به صراحت، این روز را روز اکمال دین و خشنودى پروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمزدیگرى ازعید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عیدبودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نکته راحتى «طارق بن شهاب» مسیحى که در مجلس عمربن خطاب حضور داشت، فهمیده بود که گفت: اگر این آیه(الیوم اکملت لکمدینکم...)(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیهرا عید مىگرفتیم. هیچ یک از حاضران نیز حرف او را رد نکردند. خود عمر نیز سخنى گفت که به نوعى پذیرش حرف او بود.