وقتی که کارگزار دولتی از فعل امر «بشود» استفاده میکند، کار در مازندران پیش نمیرود.
۰
به گزارش خبرنگار بلاغ، مدیر و مسئولی که خود عهدهدار تکالیف و وظائفی است، از فعل امر «بشود»، استفاده میکند، طبیعی است که کار در مازندران به پیش نرود.
* تکلیف را از همین اول سال روشن کنید
این روزهای نخست سال 95، همچون بسیاری از موارد طی سالهای اخیر، علاوه بر متعدد موارد کشوری، در مازندران هم شاهد بکارگیری فعل امر «بشود» از سوی مدیرانی هستیم که خود عهدهدار انجام همان وظائفی هستند که انجام آن را به یک فاعل فرضی محول میکنند و این یعنی، ارجاع به تعویق کار با فاعل نامشخص.
به این عبارات مدیر ارشد مازندران توجه کنید: «طرح جامع گردشگری مازندران متناسب با سیاستهای اقتصاد مقاومتی تدوین شود»، «ظرفیتهای گردشگری مازندران برای تحقق اقتصاد مقاومتی در استان بهکارگیری شود»، «طرح جامع مدیریت پسماند روستاهای مازندران تدوین شود»، «سرانه فضاهای آموزشی مرکز مازندران ارتقا یابد» و ...
درست است که بسیاری از کارها باید انجام شود تا رشد و توسعه تحقق یابد و برای به انجام رسیدن این کارها، طبیعی است که باید دستاندرکاران مربوطه را مورد خطاب قرار داد، اما روند غیر طبیعی ماجرا از آنجا آغاز میشود که همان مسئول مربوطه، دیگران را مورد خطاب قرار دهد و از لزوم اجرایی شدن آن کار بگوید، مثلاً شهردار امر کند که باید تنظیف شهر مورد توجه جدی قرار گیرد و یا از چاله چوله شهر او گلایه کند و یا از اخذ بالای عوارض و نوسازی توسط شهرداری شکایت کند!
همچنین در این ارتباط میتوان مثالهای فراوان ملی و استانی آورد که آقای رئیس جمهور از بیکاری جوانان اظهار ناراحتی کند و خواستار حل معضل بیکاری شود و یا از پائین بودن قدرت خرید جامعه اظهار تأسف کند و با تاکید بخواهد تا مشکل درآمدی خانوارهای ایرانی حل شود.
ایضاً، میتوان از وزرایی انتقاد کرد که بایدها و نبایدهای حوزه کاری خود را فرافکنانه از دیگری و یا فاعل مجهول مطالبه میکنند و مثلاً وزیر راه، مسکن و شهرسازی از رکود صنعت ساخت و ساز مسکن و درد بی درمان اجارهنشینی خانوادهها بنالد و در پی کشف مقصر برآید!
اگر از وزیر صنایع، معادن و تجارت هم گفته شود که از سیاست خود مبنی بر لزوم تقویت واردات برای حمایت از اقتصاد مقاومتی دفاع کند و از جامعه و دستگاههای مربوطه بخواهد تا با مخالفان این سیاست برخورد کنند و تاکید کند که تعامل این چنینی با جهان در راستای تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی است، بگوئیم قطعاً راه به خطا نپیمودهایم تا درخواستمان از مسئولان این باشد که مسئولانه، مسئولیت خود را خود به عهده بگیرند و انجام آن را از فاعل نامشخص خواستار نشوند.
* مرجع، آنگاه که ضمیر خود را گم میکند!
عباس قصری، مدرس مدیریت دولتی، بدترین نوع گفتمان حاکم بر نظام مدیریتی را گفتمان مسئولیتناپذیری و گم دادن ضمیر توسط مرجع مسئول میداند و میگوید: مدیران باید پاسخگو بودن در قبال مسئولیتهای خود را اولین شرط مدیریت بدانند، چرا که فلسفه وجودی آنها، انجام هرچه بهتر وظائفی است که با قبول مسئولیت، شرعاً و قانوناً انجام آنها بر آنها بار میشود و آنها مکلف به انجام و پاسخگوئیاند.
بدین جهت، استفاده از عباراتی همچون «باید بشود»، «انتظار جامعه این است» و نظایر این جملات، نوعی فرافکنی از سوی مسئول مربوطه است که علاوه بر تبعات حقوقی و قابل تعقیب و پیگیری، به بازی گرفتن و تحقیر فهم و شعور جامعه دریافتکننده خدمات است.
وی با ارائه شاهد مثالی در این زمینه، اظهار میکند: اینکه شهردار از مبلمان شهری و چاله چولههایی که در اغلب شهرهای بزرگ مازندران داد اهالی محلات را در آورده، بنالد و یا از ترافیک شهری و فقدان پارکینگ عمومی گلایه کند، مصداق این ضربالمثل است که: هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک، و یا: آش به حدی شور شده که داد آشپز را هم در آورده است.
* استاندار خوب، آمر مسئولان، پاسخگوی مردم
حسن غیاثوند، دانشجوی دکترای مدیریت، جایگاه مقامات ارشد کشور و استان را در قبال نیروهای تحت مدیریتشان، آمرانه میداند و میافزاید: مقاماتی همچون رئیس جمهور، وزراء، استانداران و فرمانداران باید در چهارچوب امکانات مسئولیتهای دستگاهها را آمرانه از آنها بخواهند ولی در مقابل مردم باید پاسخگو باشند و هرگاه جای این دو نوع رفتار تغییر کند، این نشانه خوبی برای آن جامعه نیست.
وی در ادامه با اشاره به اینکه مطالبه مسئولان در انجام وظائفشان باید از زیر مجموعهشان باشد نه از مردم، یادآور شد: اینکه جای مطالبه با پاسخگویی تغییر کند، این نشانه ضعف مدیریت است و گویای این واقعیت تلخ که مدیر به جای پاسخگویی به مردم، در حال مطالبهگری از یک مرجع نامعلوم و تعریفنشده است و به نوعی در حال فرافکنی است و این میتواند به عنوان معیاری برای ارزیابی و سنجش مدیران در سطح کشور و استانها و شهرستانها مورد استفاده قرار گیرد.
این کارشناس مسائل مدیریتی، یکی از دلائل انباشت مشکلات جامعه را تغییر جایگاه مطالبهگری با پاسخگویی دانست و گفت: اینکه مسئول کوتاهیها مشخص نشود و مسئول مربوطه هم مشکل را به عهده نگیرد، حق و تکلیف در عدم توازن مدیریتی قرار گرفته و روز به روز بر مشکلات جامعه و عقبماندگیها افزوده خواهد شد.
وی در پایان گفت: بسیاری از نابسامانیهای موجود کشورمان به علت سوءمدیریتهاست و استان مازندران که به مثابه بهشت ایران دارای اینهمه مشکل و معضل است، آیا نباید از مدیران ارشد خود انتقاد کند که نتوانستند با برنامهریزیهای مسئولانه و شناخت صحیح مسئولیتهای خود، ظرفیتهای بالقوه این استان شگفتانگیز را بالفعل کنند و جوانان رشید خود را از دره فلاکتبار بیکاری برهانند؟!