جلال آل احمد، نمونه خوبی از نویسنده توانا و متفکر است که با پشتکار و وسعت مطالعات و تحقیقات خود، راه را از کجراهه تشخیص و تمییز داد و باوجود انحراف، با شجاعت، فکر و راه خود را تصحیح و اعلام کرد و همین آزادگی او باعث شد تا تاثیرگزار و ماندگار برای همه نسلها در تمام عصرها باقی بماند.
۰
به گزارش خبرنگار بلاغ، نوزادی که در 11 آذر 1302 چشم به جهان گشود، کنجکاوانه با روحی بیقرار همواره در جهت فراگرفتن و تجربه کردن، به مطالعه و تحقیق میپرداخت و در این راه از هیچ زحمت و تحملی فروگذار نبود. پس از ختم دوره دبیرستان، جلال آل احمد به نجف اشرف، نزد برادر بزرگش رفت. بیست ساله بود که قصد تحصیلدر بیروت را کرد، ولی بعد از سه ماه به تهران بازگشت. رشته ادبیات را خواند. سوره یوسف، که به احسنالقصص نامیده میشود، را موضوع پایان نامه تحصیلی خود قرار داد.
علاوه بر تدریس در دانشگاه، نویسندگی را پیشه کرد و با پژوهشهای کاربستی، عمق اجتماعی نوشتههای خود را در معرض قضاوت جامعه قرار میدارد.
قلم شیوا، وسوسه منحرفان
شیوایی قلم و روانی مطالب عمیق جلال مورد توجه حزب توده قرار گرفت، به طوری که به عنوان مدیر روزنامه "بشر"، ارگان دانشجویان حزب توده انتخاب شد و سال بعد مدیر داخلی "مجله ماهانه مردم"، ارگان تئوریک حزب شد و در کمتر از دو سال به عضویت کمیته ایالتی تهران انتخاب شد.
جلال که در اثر سرخوردگی از مذهب، به سوی حزب کشیده شده بود، بزودی متوجه اشتباه خود شد. سرخوردگی اولیه جلال از حزب توده در سال 1326 پس از شکست مفتضحانه رهبری حزب توده در حوادث تاریخی آن سالها و خیانت آشکار به ملت و کشورایران آشکار شد و در همین راستا، جلال به همراه چند تن دیگر تصمیم به استعفای جمعی از حزب گرفتند. جلال در برابر خیانتهای حزب احساس گناه میکرد و خود را موظف به اقرار در برابر گناهانش میدید. در این هنگام روسها از فرصت پدید آمده استفاده کردند و سعی نمودند جلال را جذب سوسیالیسم روسی کنند و او بدون مجوز دولت، خودش را به روسیه رساند، اما روسها را نیز ناامید کرد.
جلال، این سید غریب، در آرزوی صداقتش از هرچه مکتب غیرخودی بود، جز فریب و استثمار و استعمار چیزی نیافت و بازگشت به خویشتن خویش را تنها راه نجات یافت.
تغییر مسیر مبارزه
جلال به این حقیقت دست پیدا کرد که همانند مسافری است که در دیار غربت به دنبال راه نجات میگشت و خطر آنچنانی برای حکومت نبود. وقتی به خویشتن خویش رسید، دیگر حکومت نتوانست تحملش بکند. در پائیز سال 1332، و بعداز کودتای 28مرداد برای اولین بار توسط ساواک دستگیر شد و در دیدار خود با تیمور بختیار، اولین رئیس ساواک، مجبور شد که تعهد بدهد با سیاست کاری نداشته باشد. در این باره مینویسد: «من از اردیبهشت ماه 1332، سیاست را بوسیدهام و گذاشتهام کنار.»
منظور جلال، آن طور که بعدها در عمل نشان داد، سیاست به معنای گروهگرایی و حزببازی بود که دیگر پس از آن تاریخ کار تشکیلاتی و حزبی نکرد، اما سیاست را به طور اعم نه تنها کنار نگذاشت، بلکه هر روز بیشتر به آن پرداخت.
مرگ مشکوک جلال
بعداز این که جلال نسبت به روحانیت بویژه نسبت به امام خمینی(ره) اظهار علاقه کرد، ساواک به وحشت افتاد و به عناوین مختلف او را مورد تهدید قرار دادو سعی کرد که جلال را از روحانیت جدا کند. در سال 1347، تهدید به مرگ شد. ساواک میخواست جلال را بدون سر و صدا از میان بردارد و به همین خاطر وی را به اسالم در گیلان تبعید کرد و سرانجام در یک صحنه ساختگی و مشکوک در روز سه شنبه 18 شهریور 1348، بدون هیچگونه سابقه بیماری دارفانی را وداع گفت و توسط خانوادهاش در تهران و در مسجد فیروزآبادی نزدیک حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
روزنامهها با اشاره ساواک، مرگ جلال را عادی جلوه داده و در اثر سکته قلبی قلمداد کردند.
جلال در بیان رهبران انقلاب
امام خمینی(ره) درباره جلال آل احمد و دیدار با ایشان میفرمایند: «... آقای جلال آل احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدهام. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایان در اتاق نشستهاند و کتاب ایشان، غربزدگی در جلوی من بود. ایشان به من گفتند: "چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است". یک همچو تعبیری و فهمیدم که ایشان هستند. معالوصف دیگر او را ندیدم. خداوند ایشان را رحمت کند.»
مقام معظم رهبری درباره جلال میفرمایند: «با تشکر از انتشارات رواق، اولاً به خاطر احیاء نام جلال آل احمد و از غربت در آوردن کسی که روزی جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت در آورد, و ثانیاً به خاطر نظرخواهی از من که بهترین سالهای جوانیم با محبت و ارادت به آن "جلال آل قلم" گذشته است... .»
مرحوم آیتالله سیدمحمودطالقانی در شهریور 1358 درباره جلال آل احمد گفتهاند: "اولاً باید بدانید که جلال پسر عموی من بوده است و از بچههای طالقان بود. پدر ایشان از پیشنمازان خوش بیان و متعبد بود... جلال از بچگی با هوش بود و با هم معاشرت خانوادگی داشتیم...".
مرحوم طالقانی در جای دیگر میگوید: "...جلال به برداشتهای عمیق و تعابیر جالبی درباره مسائل اسلامی رسیده بود. بخصوص این اواخر, هرچه میگذشت, درباره اسلام و تشیع به بصیرت و بینش بهتری میرسید. جلال در بعضی جلسات تفسیر قرآنی که داشتم، شرکت میکرد و گاهی اظهاراتی هم داشت. یک بار با شوخی به من گفت: "آقا شما هم ما را کافر میدانید؟".
جلال، نویسندهای از جنس مردم و رنجهای آنان
سیدرحیم موسوی، نویسنده جوان مازندرانی، جلال را نویسندهای دردآشنا و متعهد به ارزشههای فرهنگی جامعه خود توصیف میکند و میگوید: جلال آلاحمد متعلق به نویسندگانی است که درونمایه اجتماعی را دستمایه آثار خود قرار دادند.
وی افزود: جلال در دهه 30 و 40 با یک قلم خستگیناپذیر در حوزههای مختلف، اندیشهای مانند توجه به حوزه غربزدگی، ادبیات داستانی در موضعگیری و سخنرانیها و شیوه زندگی وی بسیار اهمیت ویژه دارد.
موسوی با اشاره به تولد جلال در خانواده روحانی و اینکه علامه امینی دایی وی بوده است، خاطرنشان کرد: جلال در جوانی بهدلیل کنجکاوی، در مسیر تبلیغات بعضی از احزاب که رویکرد اجتماعی داشتند، حضور داشت.
وی دغدغه مشکلات مردم و خودباختگی مردم را دو ویژگی مهم آثار جلال دانست و گفت: داستان "مدیر مدرسه" یکی از بزرگترین و بهترین داستانهای بلند ادبیات معاصر ایران است.
موسوی با بیان اینکه جلال آنطور که باید و شاید شناخته نشده است، بیان کرد: شاید نیاز نباشد که افکار و اندیشههای وی مورد واکاوی قرار گیرد.
وی با تاکید بر اینکه جلال دارای دو بعد شخصیتی است که در کنار هم پیش میروند، تصریح کرد: جلال در بعد اول یک متفکر بزرگ است، متفکری که دغدغه وی حفظ سنتها، خودباوری و هویت ایرانی اسلامی است.
موسوی تصریح کرد: جلال مقالهای دارد به نام "خسی در میغات" که نشان میدهد بهعنوان یک ایرانی چه دغدغههایی دارد.
این نویسنده مازندرانی در ادامه افزود: غربزدگی، خیانت و خدمت روشنفکران کتابهایی هستند که در حوزه اندیشه و فکر مطرح شده است.
موسوی اضافه کرد: توجه جلال به معضلات اجتماعی و تنگناهای مردم ساکن در حاشیه شهرها در رژیم سابق، وی را به این نقطه رساند که داستان بزرگ "تات نشینهای بلوک زهرا" را نوشت.
دغدغه جلال حلبیآبادها بود
وی درباره محتوای این کتاب گفت: در این قصه به معضلات و مشکلات مردم حلبی نشین شهرها پرداخت و جنایتهای رژیم پهلوی را زیرپوستی در این داستان آورده است.
موسوی درباره نقش آثار جلال در حرکت مردم مقابل رژیم پهلوی، اظهار کرد: جلال از نویسندگان پیشرویی بود که همواره با رژیم پهلوی مخالفت میکرد و در نهایت جلال در مرگی مشکوک درگذشت.
وی خاطرنشان کرد: جلال با تمرکز و توجه به لایههای مختلف محروم جامعه، توجه دادن به جوانان درخصوص خودباوری و هویت ایرانی اسلامی، توجه ویژه به مقولهای بهنام غربزدگی و تلاش برای آگاهی بخشی به لایههای مختلف اجتماعی از جمله تلاشهایی بود که در بیداری مردم تاثیر داشت.
موسوی درباره نقش و تعهد نویسندگان در خلق آثار ماندگار، گفت: هر نویسنده متعهد و مردمی با آثار خود تعهد خود را در قبال مردم خود انجام میدهد، هر کسی که آثاری داشته باشد نقش خود را بهعنوان نویسنده متعهد ایفا کرده است.
وی با ابراز تاسف از اینکه هنوز نتوانستیم یک جلال تربیت کنیم که تعهد و تخصص را با هم داشته باشد، افزود: در حال حاضر کسی که مثل جلال باشد و قدرت جابهجایی لایهها را داشته و توان تحلیل و اندیشه داشته باشد، نداریم.
موسوی بیان کرد: بخش عمده آثاری که امروز تولید میشود تقلیدی از شاخصها و هویت غربی است که تنها رنگ و لعابشان از هویت ایران اسلامی است.
جلال، نویسندهای در تراز جهانی
مفید اسماعیلی یکی دیگر از نویسندگان مازندرانی است که جلال را نویسندهای در تراز جهانی میداند و درباره نقش و تعهد نویسندگان در خلق آثار ماندگار اظهار میکند: یکی از مشکلات ما در حوزه نوشتن، تولید نکردن آثاری که در حوزه جهانی مطرح باشد است.
وی افزود: اگر یک رمان بتواند مورد وثوق مردم کشور قرار گیرد، شک نکنید که اثر شما در جهان مورد وثوق قرار خواهد گرفت.
اسماعیلی با اشاره به اینکه کتاب بینوایان ویکتورهوگو به تمام زبانهای دنیا ترجمه شده است و بیشتر مردم آن را خواندند و میشناسند، خاطرنشان کرد: دلیل این نیست که دولت فرانسه آمده باشد به تمام زبانها ترجمه کرده باشد، بلکه توسط مردم و مترجمین کشورها ترجمه و چاپ شده است.
وی تصریح کرد: این کتاب، چون جنس کارش جنس مردم بود و دارای ارزش ادبی و اجتماعی است و کاملا مسائل اجتماعی و دغدغه مردم وقت را نوشته و کتابی را میخوانی که تاریخ اجتماعی و داستانی برگرفته از فرهنگ جامعه است، به دل مینشیند همچون آثار جلال آل احمد.
اسماعیلی بیان کرد: در کشور ما کسی نیامده است مردم را لایه به لایه بررسی کند و از خود آثاری برجای بگذارد که مورد توجه مردم باشد.
وی با این پرسش که چرا حافظ، سعدی و فردوسی بینالمللی شدند و کمتر ایرانی سراغ داریم که حافظ را نشناسد، گفت: چون حافظ چیزی که در کتابش نوشت از دل مردم است.
اسماعیلی اضافه کرد: بخش اعظمی از بوستان و گلستان سعدی اجتماعی است، پند و اندرزهایی که آحاد مردم و پادشاهان و حاکمان به آن نیاز دارند بود و مورد توجه قرار گرفته و هنوز میبینید که تازگی دارد چون خوب مردم و فرهنگ ایرانی را میشناخت.
وی با بیان اینکه آثار نویسندگان عصر ما برگرفته و تقلید از کتابهای غربی است، افزود: بیشتر کسانی که وارد داستان نویسی شدند با الگوگیری از غرب داستانهای خود را نوشتند و کمتر به آن چیزی که مختص مردم ما است پرداختند، چون نتوانستند با مردم مچ شوند.
اسماعیلی با تاکید بر اینکه هنر داستان نویسی و شناخت مردم دو مولفهای هستند که میتوانند رمان ما را رمان جهانی کنند، تصریح کرد: نویسندگان ما بیشتر بدون توجه به آرمانها و خواستهای مردم اقدام به نوشتن میکنند.
وی خاطرنشان کرد: کتابی میتواند مورد توجه باشد که بیشتر با دغدغه و نیازهای مردم و فرهنگ آنها عجین شده باشد.
اسماعیلی با بیان اینکه بیشتر نوشتههای ما شده "خود گوییم و خود خندیم بهبه چه هنرمندیم" اظهار کرد: امروز بیشتر کتابهایی که در دست جوانان ما است و به فروش میرسد تقلید شده از کشورهایی است که بهصورت لیبرالیسم اداره میشوند.