۱۴ آبان روز ملی مازندران، تنها یک تاریخ در تقویم رسمی کشور نیست بلکه یادآور روزیست که هویت این سرزمین از دل تاریخ بیرون کشیده شد و مازندران برای نخستین بار در تاریخ نام خود را بر پرچم استقلال و هویت ایران عزیز حک کرد.
۰
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» ۱۴ آبان روز ملی مازندران، تنها یک تاریخ در تقویم رسمی کشور نیست بلکه یادآور روزیست که هویت این سرزمین از دل تاریخ بیرون کشیده شد و مازندران برای نخستین بار در تاریخ نام خود را بر پرچم استقلال و هویت ایران عزیز حک کرد.
به گواه تاریخ قیام علویان که روز ملی مازندران از آن نشأت گرفته است از سواحل و کوهپایههای غرب مازندران و از شهرستان های رامسر و تنکابن و چالوس آغاز شده است. تاریخ گواهی میدهد وقتی که نام مازندران در کتابها ماندگار شد، نام شهرستان های غربی مازندران در سطرهای اول می درخشید و امروز نیز بعنوان بخشی از مازندران زیبای بزرگ، همچون روزگار گذشته روایتگر آزادگی، ایستادگی و غیرت زنان و مردان دیار علویان است.
امروز در روز ملی مازندران، بازگشت و یادآوری این پیشینه تاریخی نه فقط از سر ادای احترام به گذشته، بلکه تذکر و فرصتی برای بازخوانی مسیر آینده و ایجاد یک مازندران همدل تر و متوازن تر است.
مازندران سرزمینی با یک فرهنگ و یک زبان یکسان نیست و به علل تاریخی و ابعاد سرزمینی در نوعِ خود استانی با آداب، زبان و گویش های متفاوت است. به نظر نگارنده همین تنوع در زبان، فرهنگ و آداب و رسوم اتفاقا راز ماندگاری و پویایی مازندران عزیز بوده است.
از زبان طبریِ شرق تا زبان گیلکی در غرب، از موسیقی کتولی و لَلِه وا در مرکز مازندران تا آواز هرایی و دوتار در شرق مازندران تا گالشی خوانی و سُرنا و ولگه سری در غرب مازندران، هویت این سرزمین در چندصداییبودنش زیباست اما پرسش مهم اینجاست که آیا این چندصدایی در توسعه و روایت رسمی استان نیز انعکاس یافته است؟
غرب مازندران با همه ظرفیتهای تاریخی، فرهنگی و طبیعی سالهاست با نوعی کمتوجهی ساختاری مواجه است که در حوزه زیرساختهای حملونقل، توسعه ی درمان، گردشگری پایدار و تخصیص منابع و بودجه نمود بیشتری دارد. مسیرهای نیمهتمام، کمبود مراکز تخصصی درمانی، فشار مضاعف گردشگریِ بدون برنامه و ضعف شبکه حمل و نقل عمومی تنها نمونه هایی از چالشهای مزمن این منطقه اند؛ چالش هایی که با حجم جمعیت و سهم این منطقه در اقتصاد و گردشگری کشور همخوان نیست.
این نقد البته نه از فقط سر گلایه، که از سر دلسوزی است و از این باور نشأت میگیرد که «عدالتِ توسعه» نه تنها یک شعار تزئینی بلکه شرط بقا و بالندگی در هر سرزمین است. توسعه ی متوازن، تضمینِ وحدت اجتماعی و رضایت عمومی است و مازندرانِ قدرتمند تنها زمانی شکل میگیرد که شرق و غربش هم سطح در مسیر پیشرفت گام بردارند نه آنکه یک بخش در کانون توجه دائم باشد و بخشی دیگر به در حاشیه ماندن عادت کند.
باید پذیرفت غرب مازندران با پیوند تاریخی و فرهنگی و زبانی خود با گیلان و آداب و رسوم گیلکی می تواند حلقهای اتصالآفرین باشد و این منطقه باید به محور همگرایی فرهنگی شمال کشور تبدیل شود. نقطهای که می تواند مزیت ژئوگردشگری، تاریخی و زبانی مشترک را به فرصتهای تازه ای در اقتصادِ خلاق، گردشگری فرهنگی، صنایع دستی و خدمات بین این دو استان تبدیل کند.
امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی جامع تر به ظرفیتهای غرب مازندران هستیم؛ نگاهی که فراتر از محدوده ی نقشه های اداری و باورهای شرق و غرب می تواند بر مدار واقعیتهای انسانی و اقتصادی شکل بگیرد. دوره ی آن گذشته است که توسعه را فقط از پنجره ی روابط اداری و توازن سیاسی ببینیم بلکه امروز باید از عدالت اجتماعی، فرهنگی و زیرساختی سخن گفته و عمل کنیم.
روز ملی مازندران تلنگری است برای بازاندیشی و یادآوری این مهم که مرز مشترک بین این دو آداب و رسوم کهن و با اصالت (طبری و گیلکی) که در غرب مازندران اتفاق افتاده است باید ما را به آینده مشترک پیوند بزند و محل هم افزایی باشد.
بهگمان نگارنده، اگر قرار باشد چراغی در این روز و به این مناسبت روشن کنیم همانا آن نور و آگاهی باید بر چشمانداز توسعه متوازن بتابد؛ جایی که غرب مازندران نه تماشاگر مسیر توسعه ی امکانات و زیرساخت ها در نیمه ی شرقی مازندران بلکه شریک اصلی آن باشد.
مازندران زمانی مازندران است که هر برگ جنگلش و هر موج ساحلش و هر لهجه و کلام و آیین مردمانش سهمی برابر در فردای آن داشته باشد.