بر اساس آیات و روایات تفسیری معصومان(ع) اصولا باطن گناه، همچون «مردار گندیده»، «آتش» و مانند آنها است که اگر انسان به آن توجه یابد، هرگز به سراغ گناه نمیرود، چه رسد که به آن گرایش یابد و همه دنیا و آخرت خویش را برای آن بگذارد و گرفتار خسران ابدی شود.
کسانی که چشم برزخی دارند، توانایی دیدن باطن گناه را دارند و به سبب همین دیدن و حس کردن بوی تعفن و زشتی گناه، از آن اجتناب میکنند؛ از همین رو معصومان(ع) به سبب علم قطعی و یقینی به ملکوت گناه از آن اجتناب کرده و اصلا گرایشی به آن نداشتند و به مردم فرمان میدادند که اگر گناه و خطایی مرتکب شدند، خود را با استغفار معطر سازند تا بوی تعفن گناه آنان را رسوا نسازد؛ امیرمؤمنان علی(ع) در این باره فرمود: تعطروا بالاستغفار لا تفضحنکم روائح الذنوب؛ خود را با استغفار معطر کنید تا بوی گناهان شما را رسوا نسازد. (مجموعة ورّام، ج۲،ص۱۵۴)
آثار باطنی گناه
گناه آثار باطنی دارد که توجه به آنها موجب میشود تا انسان بدان گرایش نیابد و مرتکب گناه نشود. برخی از مهمترین آثار باطنی گناه از نظر قرآن عبارتند از:
۱. فقدان آسایش و آرامش دنیوی: گناه موجب میشود تا نعمتهای طیب از دست گناهکاران برود و گرفتار تنگنای اقتصادی شوند؛ البته با استغفار و توبه میتوانند اوضاع را برگردانند. بسیاری از مردم به سبب گناه، از اموری چون سلامتی، فرزند، مال، ثروت، قدرت و مانند آنها محروم شده و گرفتار فقر، بیماری، کمبود، گرسنگی، ناتوانی و مانند آنها میشوند.
بنابراین، تنها از طریق استغفار و توبه است که اوضاع باز میگردد. پس کسی که دنبال آرامش و آسایش دنیا و آخرت است لازم است گناه را ترک کند و اگر مرتکب آن شد استغفار و توبه نماید تا خدا آرامش و آسایش را به او بازگرداند. از همین رو، حتی بر اساس آیات قرآن، اگر کسی مال و فرزند میخواهد بسیار استغفار و توبه کند.(هود، آیه ۵۲؛ نوح، آیات ۱۰ نتا ۱۰) از نظر قرآن، گناه عامل بیبرکتی است. برخلاف باور گروهی از مردم که رباخواری را موجب «ربوه» و انباشت ثروت میدانند، خدا باطن آن را کاهش ثروت و موجب بیبرکتی میداند.(بقره، آیه ۲۷۶)
همچنین در حالی که مردم دادن زکات را موجب از دست رفتن مال میدانند، خدا آن را عامل رشد و نمو و افزایش ثروت میداند و موجب تزکیه نفس نیز برمیشمارد.(توبه، آیه ۱۰۳) بنابراین، از نظر قرآن، عدم درک درست از حقایق هستی عامل مهمی است که انسان دنبال گناه میرود و از حلال خدا به حرام تمایل مییابد؛ در حالی که باطن و ملکوت حلال که از طیبات است، رشد و بالندگی و کمال یابی انسان در همه ابعاد زندگی دنیوی و اخروی است و باطن حرام چیزی جز سقوط و نابودی و خروج از دایره انسانیت نیست.
۲.اهانت و ذلت در دنیا و آخرت: تقوای الهی برای انسان کرامت میآورد، تا جایی که خدا میفرماید: ان اکرمکم عندالله اتقاکم؛ گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.(حجرات، آیه ۱۳) بنابراین، فجور که به معنای دریدن خطوط قرمز دین و قوانین و سنتهای الهی حاکم بر هستی است، موجب میشود تا کرامت انسانی از دست برود و شخص گرفتار ذلت و اهانت شود؛ زیرا مخالفت با قوانین الهی «جرم» است و مجرم در نزد خدا با چنین خفت و سرشکستی مواجه خواهد شد.(انعام، آیات ۱۲۳ و ۱۲۴)
البته این ذلت در همین دنیا دامنگیر او شده و در میان مردم خوار و خفیف خواهد شد، چنانکه در آخرت به عذاب آتش دوزخ نیز گرفتار میآید که گاه ابدی است.(همان) بر اساس گزارشهای قرآنی از قیامت، کسانی که در دنیا گرفتار گناهانی چون سوگندهای دروغ و روحیه تجاوزگری و گناهکاری و مانند آنها هستند، در قیامت با بینیهایی همچون خرطوم فیل به محشر در میآیند که موجب رسوایی و بیآبرویی آنان است و اینگونه خدا ایشان را به ذلت و اهانت میکشاند.(قلم، آیات ۱۰ تا ۱۶) البته از نظر قرآن، اینها باطن گناهان انسان است که در قیامت خود را نشان میدهد؛ زیرا هر کسی در قیامت آنچه در دنیا کاشته را درو میکند و پاداش موافق با گناه (جزاء وفاق؛ نباء، آیه ۲۶) برایش است و هر چه را کرده در آخرت حاضر مییابد.(کهف، آیه ۱۹؛ آل عمران، آیه ۳۰)
بر اساس گزارشهای قرآنی، در طول تاریخ بسیاری از اقوام به سبب روحیه گناهکاری و تجاوزگری در همین دنیا گرفتار ذلت شدند و زشتی اعمالشان در همین دنیاگریبان آنها را گرفت(بقره، آیه ۶۱؛ آل عمران، آیه ۱۱۲)؛ زیرا بر اساس دین و سنتها و قوانین الهی حاکم بر هستی و براساس «جزاء سیئه بمثلها»، هر کسی هر چه کاشته در همین دنیا نیز درو میکند.(یونس، آیه ۲۷)
۳. سقوط آدمی: گناه و فجور و دردیدگی نسبت به دین و قوانین و سنتهای حاکم بر هستی موجب میشود تا نور هدایت فطری نفس انسانی از دست برود و میرانده شود و کارکردهای فطری هدایتی نداشته باشد تا انسان را به کمال بایسته و شایسته برساند. اینگونه است که گناه موجب سقوط آدمی از مقام انسانیت میشود.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰)
۴.انحراف ادراکی و گرایش قلب: قلب انسانی سالم و سلیم است و توانایی ادراک و شناخت و گرایش به سوی حق و مصادیق آن از جمله طیبات و عدالت و صداقت و امانت و مانند آنها وگریزش از اضداد آنها را داراست (شمس، آیات ۷ و ۸)، اما کسی که مرتکب گناه میشود، ساختار فطری قلب که بر حق و حقیقت است، گرفتار انحراف شده و توانایی ذاتی و فطری خود را از دست میدهد تا جایی که گرفتار وارونگی در فهم و شناخت و گرایش میشود.(تحریم، آیه ۴؛ مطففین، آیه ۲۹ و ۳۲) بنابراین، بازسازی و اصلاح آن نیازمند توبه است.(تحریم، آیه ۴)
۵. تحیر و سرگردانی: گناهان، انسان را از حالت قطع و یقین خارج کرده و گرفتار تحیر و سرگردانی میکنند؛ زیرا همانند مواد سکرآور و مخدری هستند که عقل را زائل کرده و توانایی ادراکی و گرایشی صحیح را میگیرد و شخص نمیتواند در امور به قطع و یقین برسد و همواره در تحیر به سر خواهد برد.(مائده، آیات ۲۱ تا ۲۶؛ حجر، آیات ۵۸ و ۷۲؛ شعراء، آیات ۲۲۲ تا ۲۲۵)
۶. ظلمت و روسیاهی: همه هستی چیزی جز نور نیست(نور، آیه ۳۵)؛ البته نور دارای شدت و ضعف است؛ مراتب عالی نور را میتوان در حقایق هستی چون روح، فرشتگان، نور ایمان و قرآن و معصومان(ع) یافت؛ مرتبه ضعیفتر آن «آتش» است که کالبد جنیان از آن است. مرتبه نازلتر از عنصر آتش که انرژی و دخان است، در مواد خاکی وجود دارد که به سبب ضعف شدید نور در آن به «ظلمت» تعبیر میشود.
از نظر آموزههای قرآن، نفس انسانی از نور شدید روح است که «امر الهی» است؛ اما کالبد انسان از نور ضعیف ظلمات مواد خاکی است که پستتر از آتش و عنصر انرژی است که کالبد جنیان از آن ساخته شده است. البته انسان میتواند نفس خویش را با فجور و گناه دفن کند تا جایی که «ظلمات» بر نفس غلبه کرده و جنبه خاکی کالبد بر نفس چیره شود.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰) اینگونه است که نفس انسانی در حالت سقوط همانند «قطعهای از شب ظلمانی» (یونس، آیه ۲۷) با روسیاهی غبارگرفته از خاک ظلمانی(عبس، آیات ۲۰ تا ۲۴) است؛ در حالی که اگر در مسیر تقوا قرار گیرد نه تنها نفس با اتمام نور به مرتبه روحانیت بالا میرود بلکه حتی جسم خاکی خویش را نورانی میکند که درخشش آن برای اهل بصیرت روشن است.
از همین رو خدا در قرآن، از سفید شدن چهرههای الهی نفس مؤمنان متقی صالح سخن به میان میآورد، در حالی که چهرههای کافران گناهکار گرفتار سیاهی است.(آل عمران، آیه ۱۰۶) عارفان اهل بصیرت میتوانند نور مؤمنان متقی صالح را بر اساس درجات ایمان و تقوا و اخلاص ایشان شناسایی و رویت کنند؛ چنانکه ظلمات کافران گناهکار براساس درجات سقوط آنان نیز قابل رویت برای اهل بصیرت است. به هر حال، از نظر قرآن، ارتکاب گناه موجب میشود تا انسان اندک اندک از نورانیت دور شده و به سوی ظلمات برود و ظلمات بر نفس او چیره گردد تا جایی که چهره حقیقت وجودی او نیز گرفتار ظلمات شود.(یونس، آیه ۲۷)
۷. جهل و سفاهت: از دیگر آثاری که قرآن برای گناهکار بیان میکند، گرفتاری به جهل عقلی و سفاهت است که جهالت علمی را نیز به دنبال دارد؛ زیرا هدایت فطری نفس او را با نوری بهره مند کرده که قدرت تشخیص حق و باطل و مصادیق آنها را داشته و گرایشها وگریزشهایش نیز بر مدار حق و باطل سامان مییابد.(طه، آیه ۵۰؛ شمس، آیات ۷ و ۸) بنابراین، شخص دارای فطرت سالم و نور هدایت فطری باطنی در مسیر عقلانیت قرار گرفته و به رشد میرسد که آثار آن در اطاعت از دین استوار و سنتهای حاکم بر هستی است که عقل فطری و نیز نقل وحیانی آن را کشف میکند.(حجرات، آیه ۷؛ روم، آیه ۳۰)
اما کسی که گرفتار فجور و گناه میشود، این نور فطرت و عقل باطنی خویش را دفن کرده و گرفتار جهل عقلی و سفاهت میشود که او را از دین آسمانی باز میدارد و علیه قوانین و سنتها،سبک زندگی خویش را سامان میدهد؛ زیرا دریچه قلب ادراکی و شناختی و گرایشی صحیح بسته شده است.(بقره، آیات ۷ تا ۱۵ و ۱۳۰؛ اعراف، آیه ۱۷۹؛ حج، آیه ۴۶)
۸. قساوت و شقاوت: از دیگر آثاری که قرآن برای گناه بر میشمارد، قساوت قلب و شقاوت آدمی است. گناه موجب میشود تا قلب انسان لطافت و انعطاف ذاتی خود را از دست بدهد و از روحانیت الهی به سوی مراتب پایین نور در آید و ظلمات بر او چیره شود تا جایی که از مرتبه انسانیت به مراتب پستتر و ظلمانی تر، یعنی چارپایان سپس گیاهان سپس جمادات سقوط کند که بیانگر شدت قساوت قلب انسانی است. چنین شخصی در برابر آیات و معجزات بصیرت آفرین هیچ خشوع ندارد و قلب او از قساوت هیچ انعطافی نشان نمیدهد.(حدید، آیه ۱۶) البته این سقوط مرحله به مرحله است به گونهای که نخست زنگار گناه بر آن مینشیند (مطففین، ایه ۱۴) و سپس گرفتار مهرخوردگی میشود تا جایی که دیگر ناتوان از ادراک و گرایشهای صحیح خواهد بود.(توبه، آیات ۹۷ و ۹۳؛ بقره، آیات ۷ تا ۱۵)
چنین شخصی در نهایت گرفتار شقاوت میشود و از سعادت ابدی باز میماند و رنگ رستگاری را به خود نمیبیند.(مؤمنون، آیه ۱۰۶؛ یونس، آیه ۱۷) از نظر قرآن، اصولا گناهکارانی که به قساوت قلب رسیده باشند، نسبت به پند و اندرز واکنش مثبت نشان نمیدهند، بلکه همچون گورخرانی هستند که از شیران خشمگین و غران فرار میکنند و تنفر و بیزاری دارند.(مدثر، آیات ۴۱ تا ۵۱)
۹.مسخ: روحیه گناهکاری و مخالفت با دین و سنتها و قوانین الهی حاکم بر هستی، موجب میشود تا حقیقت انسانی از دست برود و شخص به مراتب پستتر سقوط کند که شامل چارپایان و گیاهان و جمادات است.(اعراف، آیه ۱۷۹) البته کسانی که چشم باطنی داشته باشند و اهل بصیرت باشند، چهرههای مسخ شده این افراد را میبینند، اما از آنجا که دنیا محل جزای تمام و کامل نیست و این حقیقت باطنی و ملکوتی گناه و آثارش در قیامت آشکار میشود، خدا آن را به اکثریت مردم نشان نمیدهد؛ اما همان گونه که برخی اهل بصیرت این چهرههای مسخ شده را میبینند، گاه خدا برای عبرت در همین دنیا مسخ شدگان را به نمایش میگذارد؛ چنانکه اهل السبت و مانند آنها که رفتاری چون خوکان و بوزینگان داشتند و باطن آنان تغییر یافته بود، خدا در همین دنیا باطن آنان را به نمایش گذاشت و همگان، مسخ شدگان را دیدند.(بقره، آیه ۶۵؛ نساء، آیه ۴۷؛ مائده، آیه ۶۰؛ اعراف، آیات ۱۶۳ تا ۱۶۶) از نظر قرآن، گناهکارانی که گناه در آنان ملکه و مقوم شده دارای سیما و نشانههایی هستند که به سادگی شناخته میشوند(الرحمن، آیه ۴۱؛ طه، آیه ۱۰۲)، البته در قیامت برای همگان و در دنیا برای اهل بصیرت. گناهکاران در دنیا انسانهایی هستند که در برابر حق کراهت داشته(زخرف، آیات ۷۴ و ۷۸) و نسبت به لذات دنیوی محبت و گرایش شدید (قیامت، آیات ۵ و ۱۰؛ انسان، آیات ۲۴ و ۲۷) و نسبت به انجام گناه و فجور و دریدگی و شکستن پیمان بندگی در برابر خدا اصرار دارند و نمیخواهند خطوط قرمز دین را مراعات کنند.(واقعه، آیات ۴۱ و ۴۶؛ قیامت، آیات ۱ تا ۵)
۱۰. نومیدی: از دیگر آثار ملکوتی گناه، میتوان به نومیدی از رحمت و مغفرت الهی اشاره کرد که در گناهکاران خود را نشان میدهد. کسانی که گناهکار هستند، گرفتار نومیدی و یاس میشوند؛ در حالی که خدا در همین دنیا پیش از اجل و احتضار به انسانها امکان این را میدهد تا استغفار و توبه کنند و از رحمت الهی بهرهمند شوند.(نساء، آیات ۱۷ و ۱۸)
البته از نظر قرآن، نومیدی از رحمت الهی از گناهان کبیره است که گناهکاران باید از این گناه بزرگ خود را دور نگه دارند تا امکان توبه و رهایی از عذاب اخروی را به دست آورند.(زمر، آیه ۵۲) باید توجه داشت که خدا نه تنها گناهکار را با توبه و استغفار تحت مغفرت خویش قرار میدهد(نحل، آیه ۱۱۹؛ نساء، آیه ۱۱۰)، بلکه گناه و آثار آن را میزداید و از میان میبرد و بلکه حتی گناه را میپوشاند و حتی فراتر از آن، زشتی گناه را به حسنات تبدیل میکند.(فرقان، آیه ۷۰)
انتهای خبر/