شاید شما نیز در میان اطرافیان خویش کسانی را بشناسید که اعتقادات مثبت و ارزشی داشتهاند، اما تحت تاثیر رسانهها و شبکههای اجتماعی گرفتار ضرر اعتقادی شده و از حالت اعتدال خارج و به افراط و تفریط کشیده شده و پریشان حالی بر آنان عارض شده است.
ضررهای مادی و معنوی دارای عوامل و آثاری است که شناخت آنها بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا آثار آن نه تنها در ساحت آسایش وآرامش دنیوی بلکه در ساحت سعادت اخروی نیز ظاهر میشود. از همین رو، نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآن درباره عوامل ضرر و آثار آن سخن گفته است.
***
حقیقت ضرر و آثار آن
ضرر، اسم مصدر(الصّحاح، ج 2، ص 719) در لغت به معناى نقصانى است که بر چیزی وارد مى شود، همانند آنچه در ضرر مالى گفته مى شود(ترتیب العین، ج 2، ص 1039؛ لسان العرب، ج 8، ص 45 ) اعمّ از اینکه نقصان در اعتقاد، یا در راه خیر، در بدن، مال، عنوان و فرزند باشد
(التحقیق، مصطفوی، ج 7، ص 25) «ضرّ» به معناى هرگونه پریشانى و بدحالى است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 503)
از این تعاریف معلوم میشود که ضرر تنها در ساحت اقتصادی نیست، بلکه ساحتهای گوناگون از جمله اعتقادی را شامل میشود. همچنین این معنا معلوم شده که ضرر، نقص عارضی است؛ بنابراین، وقتی چیزی در کمال باشد ولی به اسباب و عواملی از کمال خود خارج شود، حکم به «ضرر» میکنند. بنابراین، وقتی چیزی خود دارای کمالی است، اما با نقص و عیب مواجه میشود، آن ضرر است. این حالت میتواند برای مال یا نفس باشد، به طوری که اگر نقص و عیبی در آن مال ایجاد شود، احساس ضرر به انسان دست میدهد، چنانکه اگر حالت آرامش معنوی به اضطراب تبدیل شود، این نیز ضرر است. همچنین از نظر اعتقادی ممکن است محبت به امر مقدس از جمله شعائر الهی یا امید به منجی از دست برود، که این هم نوعی ضرر از نظر قران است.
کسی که گرفتار ضرری میشود، از ابعاد گوناگون آثاری در زندگی فردی و اجتماعیاش بروز میکند.
از نظر قرآن، ایجاد ضرر در زندگی انسانها گاه برای بیداری و ایجاد شرایط برای بهبود عمل و رفتار انسان است. بنابراین، نمیتوان ضرر را عامل جمود دانست، بلکه عامل تحریک زا نیز میتواند باشد.
با تامل در آموزههای وحیانی و آثاری که بیان کرده میتوان دریافت که ضرر نوعی ابتلای الهی است تا انسان را در مسیر درست قرار دهد. از نظر قرآن از جمله آثار ضرر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1.بیداری فطرت: انسان وقتی در شرایطی قرار میگیرد که همه چیزش به راه است، ممکن است گرفتار عجب و خودپسندی یا احساس غنا و استغنا شود؛ بنابراین گاه خدا بر اساس ایجاد ضرر و گرفتاری بر آن است تا نوعی نهیب به فرد بزند تا فطرتش را بیدار کند.
از همین رو بسیاری از مردم وقتی گرفتار ضرر میشوند در فکر فرو میروند که علت این حالت و گرفتاری چیست و دنبال فهم و تحلیل و تبیین و نیز توصیهای برای درمان و حل مشکل هستند. بنابراین، میتوان گفت که یکی از آثار مثبت ضرر در زندگی انسان، بیداری فطرت و اصلاح امر و رفتار در انسان است؛ از همین رو کسی که گرفتار ضرر در زندگی میشود، رفتارش را تغییر میکند. (یونس، آیه 12؛ نحل، آیه 53؛ اسراء، آیه 67؛ روم، آیه 33؛ زمر، آیات 8 و 40)
2. اقرار به عجز در برابر قدرت خدا: ضررهاى وارده بر انسان هنگام گرفتاریها، موجب اعتراف به ناتوانى خویش و قدرت خداوند میشود؛ زیرا وقتی انسان به ویژه انسان مدعی قدرت و غنا گرفتارضرر میشود، در مییابد آن گونه که فکر میکرده نیست، بلکه تنها این خدای متعال است که قادر و غنی مطلق است و همه آفریدهها، گرفتار فقر در همه ابعاد وجودی هستند.(یونس، آیه 12؛ زمر، آیات 8 و 49؛ نحل، آیه 53) البته همین ضررها هشداری به کسانی است که دنبال معبودان دروغین میروند؛ زیرا وقتی عجز آنان معلوم میشود، در مییابند که از نظر اعتقادی گرفتار باطل بودند؛ زیرا اگر معبودان قادر و توانا بودند، میتوانستند جلوی ضرر را بگیرند، در حالی که خدایان باطل حتی جلوی ضرر خود را نمیتوانند بگیرند، چه رسد که کمک کار برای عابدان خویش باشند.(اسراء، آیه 67)
3. انابه: وقتی انسان دریابد که قوت و قدرت و غنا تنها برای خداست و دیگران گرفتار ضرر میشوند، از غیر خدا بلکه حتی از خودش نیز میبرد و به سوی خدا منقطع میشود
(روم، آیه 33؛ زمر، آیه 8)؛ زیرا انابه به معنای انقطاع و بریدن است؛ پس کسی که به چنین حالتی برسد و ریشه ضرر را در یابد، به جای خود و دیگران به خدا متوسل شده و به سوی او میرود.
4. تضرع: کسی که این حقیقت را در مییابد، تنها به خدا امید میبندد و تلاش میکند تا با تضرع به درگاه خدا، خود را از گرفتاری و ضرر برهاند و در مسیر اصلاح و جبران ضرر بر آید که در دست خدا است.(نحل، آیه 53)
5. دعا: ضرر موجب میشود تا شخص بداند که راه اصلاح و جبران کسی جز خدا و تضرع و دعا به پیشگاهش نیست؛ زیرا این خدا است که میتواند جبران ضرر کرده و آن را اصلاح نماید. شکی نیست که برای جلب نظر خدا بهترین چیز همان دعا و تضرع است؛ از نظر قرآن، اگر دعا نبود، خدا هیچ توجهی به کسی نمیکرد؛ بلکه این دعا است که موجب نظر الهی و جلب عنایت و فضل او میشود و خدا تقدیر او را تغییر میدهد و تبدیل به امری دیگر میکند که برایش مثبت است. (روم، آیه 33؛ زمر، آیه 8)
6. تربیت: از دیگر آثار ضرر در زندگی، تربیت مردم است؛ زیرا انسان وقتی همه چیزش به راه باشد، احساس استغنا میکند و همین موجب میشود تا مسیر نادرستی را در پیش گیرد؛ اما وقتی گرفتار ضررهای گوناگون مالی و غیر مالی میشود، حقیقت فقریاش را میفهمد و تلاش میکند تا شیوه و سبک زندگی خویش را تغییر دهد.
بنابراین، ضرر عاملی برای تربیت انسانها است.(انعام، آیه 42؛ اعراف، آیه 49) وقتی خدا گرفتار ضرر میکند، میخواهد تا انسان را تربیت کند و به تضرع وادارد تا مسیر درست را بیابد و اصلاح کند.(اعراف، آیه 94 و 95) البته همه در مسیر تربیت قرار نمیگیرند، زیرا بسیاری از مردم پس از رهایی از ضرر و رسیدن به رفاه و آسایش، احساس مصونیّت از ابتلا به سختیها و مضرّات میکنند و دوباره همان راه پیشین را در پیش میگیرند.(هود، آیه 10؛ اسراء، آیه 67؛ زمر، آیه 8)
رویگردانى انسانها از خداوند، پس از رهایى از ضررهاى مرگ آفرین به وسیله او، یک نمونه از همین عدم تاثیر ضرر در برخی از افراد و تربیت آنان است.(اسراء، آیه 67) از همین رو برخی از انسانها، پس از دفع ضرر از آنها از جانب خداوند دوباره به شرک رو میآورند و توحید را رها میکنند.
(یونس، آیات 12 و 21؛ مؤمنون، آیه 75؛ روم، آیه 33)
بسیاری از مردم پس از دفع ضرر از آنان به جای درسگیری از ضرر و حرکت صحیح در مسیر دین و راستی، دوباره مسیر شرک و طغیان را در پیش میگیرند.(مؤمنون، آیه 75) این افراد گرفتار خودبینی و خودپسندی (هود، آیه 10؛ زمر، آیات 49 و 50) و غفلت از یاد خدا نیز میشوند.(زمر، آیات 8 و 49)
7. رفع تکلیف: از آثار ضرر آن است که وقتی انسان قطع به ضرر کند، خدا تکلیف ضرری را بر میدارد؛ بنابراین، وقتی احتمال ضرر قطعی با انجام تکلیفی داده شود، آن تکلیف رفع میشود؛ به عنوان نمونه اگر تکلیف امر به معروف و نهی از منکر موجب ضرر جانی یا مالی بسیار شود، دیگر واجب نیست تا به این فریضه عمل شود.
البته برخی از تکالیف الهی خود در ذات خویش ضرری هستند، مثلا جهاد با مال و جان یا خمس و زکات اصولا از نظر ظاهری امری ضرری است؛ اما در باطن ضرر نیست؛ زیرا این ضرر مادی یا حتی جانی برای کسب سعادت ابدی است.
همچنین از نظر قرآن، ضرر، از عوامل رفع تکلیف وضو و غسل و تبدیل آن به تیمم است.
(نساء، آیه 43؛ مائده، آیه 6) بسیاری از مردم توانایی تشخیص ضرر و نفع را ندارند؛ زیرا به ظاهر امور اهتمام میورزند، در حالی که برخی از امور ضرری است، ولی مردم آن را نفع میدانند یا بر عکس. البته کسی که علم غیب داشته باشد، میتواند نفع و ضرر واقعی را بشناسد و درست عمل کنند.(اعراف، آیه 188) از همین رو کسی که حقیقت ضرر و علل و عوامل آن را نشناسد، درخواستهای ضرری و بدی میکند که به ضرر او تمام میشود.(مائده، آیه 101)
خدا انسانها را گرفتار انواع ضررها میکند تا به سوی او بازگردند و در مسیر هدایت قرار گیرند(یونس، آیه 12؛ روم، آیه 33؛ زمر، آیات 8 و 49)؛ زیرا از نظر قرآن، حالت رفاه در کنار حالت سختى و مضرّات دنیا، فرصتى براى بروز و ظهور شخصیّت و باطن انسانهاست.(همان)
گرفتاری به ضرر یکی از سنتهای الهی است؛ زیرا سنت ابتلاء در قالب «خیر و شر» انجام میشود که شامل گرفتاری به «ضرر» نیز است. بنابراین کسی که در حالت کمالی است، ممکن است گرفتار نقص مالی و بدنی و مانند آنها شود.
مؤمن واقعی کسی است که در سنت ابتلاء و امتحان صبر پیشه کند؛ زیرا صبر و استقامت، وسیله اى کارساز براى تحمّل ضرر و زیانهاى مالى و جانى و آزمایشى براى سالکان راه ایمان است
(بقره، آیات 153 و 155 و 177)؛ از همین رو ساحران معتقد به خدا و ایمان، با تحمل عذابها، این ضرر دنیوی را رسیدن به کمالی میدانستند که عین خیر است.(شعراء، آیات 46 تا 50)
عوامل ضرر
انسان در حالتهای خوشی و ناخوشی و خیر و شر که مایه ابتلائات الهی است(انبیاء، آیه 35) نه نشانه کرامت یا اهانت(فجر، آیات 15 تا 17) جوهره وجود و شاکله شخصیتی خود را نشان میدهد؛ زیرا اعمال هر کسی برخاسته از شاکله شخصیتی اوست که بینشها و نگرشها و نیتهای او را ساخته است.(اسراء، آیه 84)
پس هر کسی در آزمونهای خیر و شر و خوشی و ناخوشی و رفاه و سختی جوهره ذات خویش را نشان میدهد؛ زیرا مؤمن صابر است و در سختی جزع و فزع ندارد و در خوشی هم بدمستی و شادمانی مفرط بروز نمیدهد، چون همه چیز را براساس حکمت الهی و مشیت و قسمت میداند (حدید، آیات 22 و 23)، اما غیرمؤمن حقیقی اینگونه نیست و نقش اسباب را برجسته دانسته و مشرکانه زندگی و عمل میکند.(یونس، آیه 12؛ روم، آیه 33؛ زمر، آیه 42)
این بدان معناست که اگر کسی مؤمن به حاکمیت مشیت و مقدرات و قسمت الهی باشد، هرگز از دایره ایمان و بندگی و اطاعت الهی خارج نمیشود و کفر و کفران نمیکند؛ اما غیر مؤمن اینگونه نیست.
هر چند که بخشی، بلکه اعظم شرور، ریشه در فلسفه سنت ابتلاء و آزمون دارد، اما برخی از ضررهایی که به انسان میرسد، بنا به اسبابی دیگر و براساس سنت کیفر و مجازات دنیوی است؛ زیرا هر چند که خدا از بسیاری از گناهان انسان «عفو» و گذشت دارد و از آن میگذرد؛ اما در همین دنیا بر اساس فلسفه کیفر و مجازات دنیوی، از جمله بیدارسازی و تذکر و توبه و استغفار و اصلاح امر فاسد، او را مجازات کرده و گرفتار ضرر میکند.
بنابراین، انسان باید ضمن شناخت عوامل ضررهای دنیوی، با توبه و استغفار و اصلاح امر فاسد، خود را از ضررهای آینده در امان نگه دارد و ضررهای موجود را رفع کند و بلکه حتی شرایط را برای سودآوری و برکت و جلب نعمتهای جدید و افزایش نعمتهای پیشین فراهم آورد.از نگاه قرآن عواملی موجب میشود تا خشم خدا در دنیا در قالب انتقام بروز و ظهور کند و شخص را در همین دنیا گرفتار ضرر از باب کیفر و مجازات کند نه از باب سنت ابتلاء و فتنه.
از جمله این عوامل که موجب ضرر دنیوی میشود، میتوان به: کفر و گمراهی(روم، آیه 44؛ فاطر، آیه 39)، مخالفت با پیامبران (انعام، آیه 42؛ اعراف، آیه 49)، تجاوز از حق(یونس، آیه 23)، پیروی از تمایلات و هواهای نفسانی حتی از سوی رهبران الهی (حجرات، آیه 7)، گناه (نساء، آیه 111؛ نور، آیه 54)، اسراف و نومیدی از رحمت خدا (زمر، آیه 53)، پیروی از شیطان(مجادله، آیه 10) و مانند آنها اشاره کرد. خدا در قرآن، بسیاری از افکار و رفتار انسانی که خلاف حق و حقیقت و احکام شریعت است را عامل غضب خویش دانسته و گناهکار را مستحق عذاب دنیوی برمی شمارد. چنانکه گرفتاری به گناهانی چون سحر(بقره، آیه 102)، خمر(نساء، آیه 43)، دروغ(غافر، آیه 28)، اسراف(همان) و مانند آنها عامل ضرر به خویش و دیگری است.
پس گاه خود انسان است که به دست خود، ضررهایی را به خود میزند و اینگونه نیست که ضررهایی که به انسان میرسد همیشه بر اساس سنت ابتلاء باشد؛ بلکه گاه قوانین هستی به گونهای سامان یافته که اگر انسان به جای طیبات از خبیثات استفاده کند به خودش ضرر میرساند؛ چنانکه اشخاصی نباید تقدیر و سرنوشت خویش را مقصر قلمداد کنند و لعن بفرستند، بلکه باید به افکار و رفتار زشت خود لعن بفرستند که «خود کرده را تدبیر نیست.»
باید توجه داشت که انسان با کفر و گناه و اعمال و افکار نادرست دیگر خویش به خدا ضرر نمیرساند(توبه، آیه 39؛ هود، آیه 57)، بلکه با هر عقیده باطل و گناه و خطا به خودش ضرر میزند.(یونس، آیه 23؛ زمر، آیه 53)
بنابراین، اگر کسی بخواهد به خدا از طریق بدعت و دین سازی یا به مؤمنان و مسلمانان ضرری برساند، اولا به خدا ضرری نمیرسد، ثانیا خدا دین خویش را حفظ میکند، ثالثا ممکن است ضرری اندک به مؤمنان ومسلمانان برسد که قابل جبران است
(آل عمران، آیات 110 و 111؛ مائده، آیه 105؛ توبه، آیه 107) اما این افراد باید بدانند که به خودشان ضرر رساندهاند نه به خدا و دین و مؤمنان؛ زیرا خدا در دنیا و آخرت از آنان انتقام میگیرد.(توبه، آیه 39؛ هود، آیه 57)
واکنش مؤمنان نسبت به ضررها
مؤمنان بر این باورند که همه چیز از جمله نفع و ضرر به دست خداست و اگر خدا برای کسی نفعی بخواهد هیچ کس جلودار نخواهد بود؛ چنانکه اگر ضرر بخواهد کسی نمیتواند مانع آن شود. پس انسان اگر بخواهد خود را حتی از ضرر دشمنان نگه دارد باید به خدا پناه جسته و در قالب دعا و اعمال خیر و نیک خود را از ضررها حفظ کرده و دفع و رفع ضرر کند.
(انعام، آیه 17؛ یونس، آیه 12)
انسان تنها در سایه ایمان و عمل صالح و نیایش و توبه و استغفار میتواند از ضررها به ویژه ضررهای دیگران در امان باشد؛ زیرا خدا ضامن مؤمنان از ضررهایی است که دشمنان برای آنان میخواهند.(نساء، آیه 113؛ مائده، آیات 41 و 42 و 67) به سخن دیگر، اگر همه هستی مِلک الهی است، خواه مُلک باشد و خواه ملکوت، پس چیزی در هستی خارج از دایره مشیت و اراده الهی نخواهد بود. ازاینرو، کسی که باور به مالک بودن خدا در نفع و ضرر دارد(زمر، آیه 38) و میداند حتی ضرر رسانی دیگران در حق کسی از مدار مشیت و ارادهاش میگذرد (بقره، آیه 102)، چنین شخصی هرگز به غیر خدا توکل نمیکند؛ زیرا میداند که حتی شیطان نیز بدون اذن الهی کارهای نیست(مجادله، آیه 10)، و ساحران نمیتوانند ضرری برسانند(بقره، آیه 102)؛ چرا که وقتی اراده الهی تعلق بگیرد چیزی مانع آن نخواهد بود.(زمر، آیه 38)
پس انسان مؤمن به خدا توکل دارد و در زندگی هیچ باکی از ضرری که به او میرسد ندارد؛ زیرا یا آن را تقدیرالهی بر اساس مشیت او در قالب سنت امتحان و ابتلاء میداند یا بر اساس سنت کیفر و تنبیه دنیوی تا هوشیار و بیدار شده و تضرع و استغفار و توبه کرده و اصلاح امر خویش کند.(بقره، آیات 155 و 214؛ انعام، آیه 42؛ اعراف، آیه 49)