به گزارش پایگاه خبری تحلیلی
بلاغ؛
محمداسماعیل امامزاده| قبل از اینکه وارد بحث با لحاظ ضرورت کوتاهنویسی شویم، لازم است تا به این نکته اشاره و تاکید شود که به هیچ وجه قصد حاشیهسازی وجود ندارد و با اصرار بر حفظ آرامش برای اندیشیدن و بررسی منصفانه از نوع اقدامات و اظهارات مقامات ارشد کشور، باید فضای نقد عالمانه و قضاوت منصفانه باز باشد تا بتوان پیوند بین دولت و ملت را خردمندانه تحکیم بخشید.
و اما موضوع اصلی عده زیادی از تحلیلگران سیاسی معتقدند که رژیم اشغالگر قدس پس از ناکامی در دستیابی به اهداف خود در غزه، درصدد است تا اراده ایران را در حمایت از جریان مقاومت بویژه در دو منطقه حساس غزه و لبنان را ارزیابی و آزمایش کند.
در موضوع غزه، پا را از حد متعارف فراتر گذارد و دکتر اسماعیل هنیئه را با علم به اینکه او مهمان جمهوری اسلامی ایران است و هر حرکتی در ایران بمعنای نقض حاکمیت جمهوری اسلامی و تجاوز به این کشور است، در تهران ترور کرد تا میزان جدیت ایران در موضوع غزه را محک بزند.
واکنش سیاسی ایران با اظهارات مقام معظم رهبری، شایسته دو موضوع: صیانت از تمامیت ارضی و موضع در قبال غزه بود، اما این مواضع تا در میدان عمل خود را به اثبات نرسانند، تنها حرف است و شعار. در توجیه تاخیر در پاسخ، که مسائل مختلف از جمله: رأی اعتماد وزراء و سپس استقرار کامل دولت، اربعین و حماسه پیاده روی و...، بر سر افواه و افکار عمومی پمپاژ میشد.
تکیه بر لزوم صبر انقلابی و در خلاء و انتظار مرگ نگه داشتن صهیونیستها میشد که تا حدی برای مردم قابل قبول بود، اما برای طرف دیگر، که همه رفتارهایش را انفعالی تنظیم میکند، تاخیر بیش از حد معنای دیگری داشت و آنهم، عدم جدیت و قاطعیت ایران در موضوع غزه و دفاع از حق حاکمیت خود. حال شاید توجیهات و وعدههای برخی از شخصیتهایی که در این ارتباط مسئولیتی نداشته و ندارند، مثل دکتر محسن رضایی، توانسته باشد قدری مردم را آرام کند، اما باید پذیرفت که حوزه عمل این توجیهات، داخلی بوده و برای رژیم اشغالگر قدس، که برنامه کشتارهای خود را روزانه تنظیم میکند، مصرف و جایگاه چندانی ندارد.
این رژیم سفاک تنها زبان زور و قدرت را در میدان عمل میفهمد چنانکه از طوفان الاقصی تاکنون نشان داد. تاخیر بیش از حد انتقام گستاخی صهیونیستها، آنها را روی اراده عملیاتی ایران به نتائجی رساند که بر روی شعار دیگر ایران اسلامی متمرکز شوند و آن هم مستشاران کشورمان در لبنان و به خصوص روی حزب الله است. مکرر مقامات جمهوری اسلامی، لبنان بویژه حزبالله را خط قرمز نظام اسلامی ذکر کردند که در صورت عبور از این خط، برخورد شدید جمهوری اسلامی را در بر خواهد داشت.
صهیونیستها، چند روزی است با تهاجم گسترده، ابتداء از طریق میجرها و سپس حمله وسیع به مناطق مسکونی و شهرکهای غیر نظامی لبنان را در دستور کار روزانه خود قرار داده و بموازات ترورهای متعدد فرماندهان حزبالله، کشتار مردم لبنان را با هدف تحت فشار قرار گرفتن حزبالله به هر وسیله ممکن و از جمله استفاده از بمبهای فوق العاده مخرب اهدایی آمریکا را در دست اقدام دارد تا مهر دیگری بر لزوم نابودی صهیونیسم و اشغالگری در کنار اثبات بی غیرتی حکام عرب و ضرورت قیام مسلمانان علیه حاکمان مزدور و بی خاصیت شان باشد.
ادامه گفتمانی که اخیراً در ایران با روی کارآمدن رئیس جمهور جدید شکل گرفت و بر آن اساس، تنش زدایی و جنگ نداشتن ایران با هیچ کشوری و حتی اعلام آمادگی ایران برای روی زمین گذاردن اسلحه همزمان با انجام این اقدام از سوی رژیم غاصب فلسطین، صهیونیستهای حاکم بر آمریکا را به این نتیجه رساند که جمهوری اسلامی ایران در درون خود دچار اختلاف در موضوع «انتقام» از صهیونیست ها شده و با ادامه گستاخیها، میتوان سرنوشت منطقه را با حذف تدریجی جبهه مقاومت به نفع شیطان بزرگ و اذنابش تغییر داد.
کشتارهای بیرحمانه از سوی صهیونیستها ، به زعمشان مسلمانان را مرعوب قرار داد و همانگونه که داعش در نمایش تعمدی خشونت، توانسته بود حتی با شلیک یک گلوله، شهرها و استانهای عراق و سوریه را تسلیم خود کند و مردم را به اطاعت از خود وابدارد، در کشورهای مسلمان نیز چنین خواهند کرد.
حال، باید از مقامات کشورمان سئوال کرد که دشمن جانی و خون آشام باید چه کارهایی را انجام میداد تا جمهوری اسلامی ایران، به عنوان «ام القراء جهان اسلام» اقدام به واکنش بازدارنده میکرد؟!. آیا واقعاً خط قرمز دیگری باقی ماند که جنایتکاران صهیونیستی از آن عبور نکرده باشند؟. دولت چهاردهم و در رأس آنها آقای پزشکیان بفرمایند که صبر انقلابی مردم تا چه زمانی باید بربتابد و فجایع جانیان پستتر از هر حیوان صهیونیستها را ببیند و به عنوان مسلمان و حتی یک انسان عادی دم برنیاورد و دل خود را همچون بسیاری از دولتمردان به شعارهای بدون عمل خوش کند؟!.
آقای پزشکیان و دستگاه دیپلماسی کشور پاسخ دهند که آیا با ردیف کردن چند جمله و چند شعار حتی تهاجمی، آیا دشمن صهیونیستی مواعظ این حضرات را گوش میدهد و سر جایش مینشیند؟!. مگر شعار راهبردی و هدف تغییرناپذیر نظام اسلامی نابودی غده سرطانی اسرائیل نبوده و نیست؟!.
به چه حقی در میان اصحاب رسانه آمریکا آقای رئیسجمهور اظهار میدارد که ما با هیچ کشوری جنگ نداریم و حاضریم اسلحه خود را به زمین بگذاریم بشرط آنکه اسرائیل هم سلاح خود را به زمین بگذارد!!. آیا آقای پزشکیان میخواهد به بهانه تعامل با دنیا و دعوانکردن با کشورها، خصلت انقلابیگری نظام اسلامی در مبارزه حقیقی با ظالمان را تغییر دهد؟!. در جایی از سخنگاه جهانی، که باید از آرمانهای اسلام و شهداء در ریشهکن کردن تبعیض، ظلم و فساد و ارائه روش های جهانی این مبارزه سخن گفت، باز هم باید راه غلط خاتمی در سال ۲۰۰۰ میلادی با شعار گفتگوی تمدنها برای صلح جهانی را رفت که با وجود آنهمه کوتاه آمدنها، آمریکا متعاقب پیشنهاد منفعلانه خاتمی در سازمان ملل، سال ۲۰۰۱ به افغانستان و عراق حمله کرد تا زمینه حمله به ایران و سپس کره شمالی را فراهم کند.
حیرت در این است که چگونه دولتهای اول و دوم و سوم روحانی به تجربه و عقلانیت عقلاء رجوع نمیکنند حتی اگر خود تفکر و تحلیل دیگری در اینهمه همگرایی با غرب دارند، باز هم به صلاح خودشان است تا کشتی این کشور را با عبور مقتدرانه از تلاطمات مختلف و متفاوت بخوبی و با حفظ شخصیت و اصالت این ملت به ساحل امن برسانند که شرط آن، تبعیت کامل از منویات مقام معظم رهبری به عنوان نائب امام زمان (عج) است.
حال، در صورت تاخیر اقدام ایران، حتی در شکلهای متفاوت، باید وخامت بیشتر منطقه و به خطر افتادن جبهه مقاومت، که ایران را مقتدای خویش میدانند، را منتظر بود.
انتهای خبر/