نکته درخورتوجه، وجهاشتراک «بازسازیِانقلابیجامعه»، با مقوله «جامعهپردازی» در «نظریه پنجمرحلهای» رهبری است. درایننظریه، مرحلهاول«شکلگیری انقلاباسلامی» است. دوم«استقرار نظاماسلامی». سوم«تشکیل دولتاسلامی». مرحلهچهارم «تشکیل جامعهاسلامی» و گامنهایی تحقق«تمدننویناسلامی» است. براساس نظر رهبری، شکلگیریانقلاب و نظامسازی انجامشده و اکنون درادامه راه هستیم و تا وقتی دولتاسلامی بهطور کامل محقق نشده؛ نوبت به تشکیل جامعهاسلامی نمیرسد. یعنی رهبری «جامعهپردازی» را منوط به تشکیل «دولت اسلامی» میداند.
ازاینمنظر طرح «بازسازیِانقلابی»که بربازسازیِجامعه دلالتدارد؛ حاوی دو گزارهراهبردیاست: اول. انتظار رهبری از دولتفعلی، تشکیل دولتاسلامی است. یعنی دولتآقایرئیسی در طلیعه قرنجدید، بهعنوان اولین دولت بعداز بیانیه گامدوم، عهدهدار رسالتِ «تشکیلدولتاسلامی» است؛ تا درپیآن«بازسازیِانقلابیجامعه» تحققیابد. دوم. «بازسازیِانقلابی» بهمثابه «فرمانِ» آغاز «جامعهپردازی» است که رهبری در جمع شورای عالی انقلاب فرهنگی، بهعنوان «فرماندهان قرارگاه فرهنگی جامعه»، آنرا مطرح نمودند. بهعبارتی؛ همانطورکه «راهبرد دفاعی» کشور باتدبیر رهبری، از «بازدارندگیِتدافعی» به «بازدارندگیِتهاجمی» تغییر رویکرد یافتهاست؛ اکنون وقتآناست، تا با تکیهبر «روحِ تهاجمیِانقلابی» از حالت «انفعالیِ تدافعی» به حالت «فعّالانهِ تهاجمی» در حوزه فرهنگجامعه تغییر ریل داد و از فاز «گفتمانسازی» سبکزندگی به فاز عملیاتی «جامعهسازی» گام برداریم.
چراکه دشمن در جنگترکیبی، علاوهبر «تهدیدات»-که محصول ذات اوست- بر «ذهنیتجامعه»، «بنیانهایفرهنگیِغلط» و همچنین «کمکاریهایمعرفتی»،«بیعملیهایفرهنگی» و «ترکپستهایمدیریتی»، بهعنوان «آسیب درحوزه فرهنگجامعه» حساب واکردهاست. موضوعیکه در ناآرامیهایاخیر، بهوضوح بهچشمآمد. مثلاً بیتوجهی به«تربیتدینی» در نهاد آموزش، کمتوجهی به«اقناعِافکارعمومی» در نهادرسانه، «رهاشدگی» نسلجوان در فضایمجازی و اساساً «نابسامانی در حکمرانیمجازی»؛ عواملیبود که درکنار تهدید دشمنخارجی، بهعنوان آسیبداخلی، بردامنه آشوب افزود.
«اقلیتِبرانداز» دربستر همین مشکلات، درصدد برآمد «لودگیسیاسی» و «ابتذالاجتماعی» خودرا، به«جنبشی در متن جامعه» تسریدهد؛ لذا گزارههای ذهنی، عینی و هویتی جامعه؛ همچون حیا، حجاب، عِرقِملّی و اسلامخواهی ملتایران، مورد هجمه قرارگرفت؛ امّا مردم و بدنۀ اجتماعی، اقلیتِبرانداز را همراهی نکردند. دشمن بهخوبی دریافت که سهمِ «پشتوانۀمردمی» در«هندسهقدرتج.ا.ا» مسئلهای جدیاست. اینکه مردم، علیرغم سنگینترینحملات «جنگرسانهای» و «آشوبخیابانی» فرصت میدانداری دشمن را گرفتند و درکنار مشکلاتاقتصادی و گلایهاز سوءمدیریتها، «پایِکار نظام» ماندند. این «واقعیتِاجتماعی» غیرقابلانکار؛ همان«سرمایۀاجتماعی» برای «بازسازیِانقلابی» جامعه است که رهبری برآن دست گذاشتهاست. رهبرانقلاب معتقداست:«نرمافزاری که در جامعه دارد کار میکند و دستافراد، زبانافراد، مغزافراد، امکاناتافراد، ثروتافراد براساس این نرمافزار دارد بهکار میافتد، باید درستبشود، باید ساختار انقلابیاش تجدید بشود.»
ازاینمنظر«بازسازیِانقلابی» یکفرمانِجهادی در مسیر«جامعهپردازی» است و درصدد آنست تا بهکمک «روحِتهاجمیانقلاب» و «پایههایفکریانقلاب»، بازسازیساختار فرهنگیجامعه را تحققبخشد. دراین مسیرگام اول؛ «تهاجم به بنیانهایِغلطپیشین» است؛ که بر ذهنمردم و فرهنگجامعه حاکم است. بهتعبیر رهبری: «مانمیتوانیم» بر ذهنیّتجامعه حاکم بود و «روحِتهاجمیانقلاب»، آنرا دَرهمفِکَند. گزارهِغلط دیگر «فرزندکمتر؛ زندگیبهتر» است. وقتی ذهنیتجامعه بر فرزندکمتر؛ زندگیبهتر استوارباشد؛ قطعاً «تصویرِذهنی» فرزندآوری «فقر و رنج» خواهدبود. فرهنگعمومی ناشیازاین بنیانِغلط، «بیمیلی» در تولیدمثل و «بیتوجهی» بهخطر «کاهشجمعیت» است. نمونهدیگر«مصرفگرایی» است که محصول فرهنگ غرب است. «تورستینوبلن» جامعهشناسکلاسیک(1929)، مصرف برخیکالاها را، نهبرای معاش، بلکه ناشیاز ذهنیتجامعه برای «مصرفمتظاهرانه» میداند که هدفش کسب شأناجتماعی و تمایز با مردم است. «سلبریتیسالاری» ذهنیتِغلط دیگری که آسیبهایش، درناآرامیهایاخیر دیدهشد. وقتی رسانه باهدف جذبمخاطب، در مراسمات ملی و مذهبی، تنها میزبان سلبریتیهاست؛ قطعاً پیامدش، الگوسازی نامطلوب در جامعه خواهدبود. علاجکار درهمِفکَندن بنیانهایفرهنگی و ذهنیتهای غلط از مسیر «مهندسیفرهنگی» است.
گام دوم؛ تکیهبر «پایههای فکری انقلاب» در مسیر «بازسازیِجامعه» است. آراء امامین انقلاب، نشان از آن دارد که «اسلام» هدف نخستین و غایی انقلاب بوده و دالمرکزی گفتمانانقلاب است. هدفامامخمینی(ره) از آغاز نهضت، مبارزه و نظامسازی، حاکمیتاسلام و زمینهسازی برای ظهور بودهاست. گواه اینادعا؛ فرمایش صریح امامامّت است: «مسئولان جمهوریاسلامی، اگر بهفکر ایجادحکومتجهانی حضرتحجت(عج) نباشند، خائن و خطرسازند. حتی اگر به مردم خدمتکنند». مراحل پنجگانه اهداف انقلاباسلامی نیز، بیانگرآنست که «ایجادنهضت»، «نظامسازی»، «دولتسازی»، «جامعهسازی» و «تمدنسازی» برای تحقق «حاکمیتاسلام» درحکمرانی است.
ازایننگاه، فرازنهایی اینوجیزه، بریک «امید و بیم» متمرکز است. وجه امیدبخش، اینکه «بازسازیِانقلابیجامعه»، اقداماساسی برای «جامعهپردازی.» درگامدوم انقلاب است؛ که از مسیر «مهندسیفرهنگی»؛ بازسازیِ قواعدذهنی، ساختاری و فرهنگی جامعه را برای «تشکیلجامعهاسلامی» و ترویج گزارههایعقلانی و ایمانی در جامعه مورد هدف دارد.
وجهاِنذاری؛ خطاب به مسئولین و دولتمردان است. «مفصلبندی نظمجهانی» درحال تغییراست؛ انحطاط تمدنغرب، اُفولهژمونی آمریکا و زوال رژیمصهیونیستی، قطعیاست. اعتماد بهوعدهالهی و شواهد میدانی، نویدِ برآمدن تمدننویناسلامی در عرصهجهانی را دارد. متاثر از اینشرایط، قطعاً «مراحل پنجگانه تحقق اهداف انقلاباسلامی» و «آمادگی برای طلوع خورشید بقیهالله»، با سنگاندازی «شیاطین جن و انس» همراه خواهدبود. موانعی از جنس«بیعملی و بدعملیها» تا «پروژه نفوذ، تحریم و جنگترکیبی». بنابراین دراین مقطعحساس، که رسالتِ«دولتسازی» و «جامعهپردازی» بر دوش دولتمردانفعلی است؛ مراقبت از «اهدافبنیادین انقلاباسلامی» و «اسلام ناب» یک ضرورت اساسی است.