به گزارش بلاغ؛ جنگ شناختی (Cognitive War) یا بُعد پنجم جنگ، مفهومی است که در سالیان اخیر به عنوان بحثی نو در نظریات نظامی مورد توجه قرار گرفته است. این جنگ به عنوان یکی از شگفتترین و پیچیدهترین جنگهای امروزی به حساب میآید. به علت گستردگی بالای مفهوم جنگ شناختی، تکثر اقوال و ناشناخته بودن جنبهها و ابعاد مختلف این بحث، به طور کلی میتوان گفت: جنگ شناختی به جنگی فراگیر اطلاق میشود که از بالاترین سطح تا به پایینترین مراحل تاکتیکی را شامل میشود. جنگی بدون مرزبندی در شیوه مبارزه که همه ابعاد درگیری ممکن برای دو طرف را هدف قرارداده است.
در یک تعریف، «جنگ شناختی» را میتوان اینطور بیان کرد: «نفوذ به زیر بنای معرفتی و باورها و اعتقادات و شناخت افراد که به تعبیری به معنای تسخیر دستگاه معرفتشناسی انسان است.»
دشمن همواره تمام سعی و تلاش خود را جهت تغییر در اعتقادات و باورها، افکار و اندیشهها، و رفتار انسانها به کار بسته است، تا بتواند در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، به وسیله بازیگران این عرصه ضربات مهلکی را به نظام جمهوری اسلامی ایران وارد سازد. بازیگران این عرصه، در دولایه به هم پیوسته مردم و نخبگان جامعه تقسیمبندی میشوند.
قدمت این جنگ به سالیان بسیار گذشته برمیگردد، شاید قبل از جنگ جهانی اوّل، اما تا مدتها نامی از آن به میان نمیآمد.
جان کلمن افسر برجسته سازمان امنیت نظامی بریتانیا (MI6) در کتاب «تاویستاک» (Tavistock) پیرامون مرکزی با عنوان «انستیتو روابط انسانی تاویستاک» صحبت به میان میآورد. تاریخچه شکلگیری آن مرکز به قبل از جنگ جهانی اوّل میرسد، این نویسنده برای نخستین بار دست به افشاگریهایی پیرامون «اولین مرکز شستوشوی مغزی جهان» میزند.
در این مرکز، موضوعات حیرتآوری همچون: چگونگی تغییر الگو در آموزش و پرورش جهان، نقش رسانهها و تبلیغات در تغییر افکار عمومی، استفاده از تغییر هویت مردم برای هماهنگی آنها با قوانین مدرن، ورود آمریکا به جنگ جهانی اول و دوم (بدون آنکه مخالفتی از سوی مردم صورت پذیرد)، تغییر افکار بر ضدصلح، نقش سیاستمداران و بازیگران در کنترل ذهن، ورود بیماریها به جهان و... در دستور کار متخصصان قرار دارد.
توضیحاتی که در این کتاب درباره شیوه مهندسی افکار عمومی میخوانیم، ذهن ما را به جنگ شناختی گسیل میدارد.
کلمن در صفحه 224 مینویسد: «این واقعیت که بسیاری از کارشناسان اصلی نظارت بر ذهن و تغییرات رفتاری، به شدت با جوامع سری شامل عقاید و باورهای مختلفی مرتبطند، باید مورد توجه قرار گیرد.» وی در ادامه میگوید «اگرچه باورکردن این عقیده که دانشمندان مؤسسات معتبر و شیطانپرستی یک مطلب را به دو زبان بیان میکنند دشوار است، اما نباید جوانانی را فراموش کرد که تحت تأثیر مخدر یا استرس، به جمعیتی تیراندازی میکنند و بعد میگویند صدایی به آنها چنین گفته است (آیا این صدا شیطان است؟)». در صفحه بعد، نویسنده «کلیپ کینکل» را مثال میآورد که به پدر و مادر و سپس افراد دبیرستانش در اورگان تیراندازی کرد و بعداً در بازجویی در جواب این سؤال که چرا چنین کرده، گفت صدایی از او چنین خواسته بود.
اشاره نویسنده در این کتاب به شکلگیری سبک زندگی کاملاً برنامهریزی شده و سپس بازخورد آن در اقدامات اجتماعی افراد میباشد. نکته حائز اهمیت فعالیت این مرکز پیرامون طراحی جهان پس از جنگ جهانی دوم است. که شکلدهی و جهتدهی افکار عمومی (مهندسی افکار) و آمادگی برای برقراری نظم نوین جهانی در دستور کار آنان بوده است.
در بخشهایی از این کتاب کلمن تاکید میکند که تاویستاک فقط اروپا و آمریکا را برای قدرت مداران تصرف نمیکند و هدفش کل جهان است: «به طور عمده کشورهای مسلمان نسبت به کشورهای غربی روشهای کنترل تودهای مردم تاویستاک را کمتر پذیرفتهاند. شکی نیست که پیروی دقیق آنها از قوانین قرآن و اعتقادات اسلامی است که حداقل تا به حال، موقتاً برنامههای تاویستاک را برای خاورمیانه متوقف کرده است. بنابراین یک طرح هماهنگ برای جنگ با جهان اسلام به کار گرفته شد»(صفحه 151).
از این نویسنده کتابی دیگر نیز به چاپ رسیده تحت عنوان «کمیته 300 ـ کانون توطئههای جهانی» که به بررسی کمیتهای قدرتمند (300 خاندان پرنفوذ بریتانیایی ـ آمریکایی) بدون مرز که در همه جنبههای سیاست، دین، تجارت و صنعت، بانکداری، بیمه، معدن، تجارت مواد مخدر، صنعت نفت، و... مشغول به فعالیت هستند وفراتر از حیطه امکانات و تواناییهای هر سازمان خاص دست به اقدام میزنند. گروه نخبه مخفی که بر همه جنبههای زندگی ما کنترل دارند و فراتر از درک ماست. کمیته همواره دستورات خود را از مجراهای غیر مستقیمی، همانند موسسه سلطنتی روابط بینالمللی صادر میکرده است. هنگامی که مقرر گردید یک نیروی برتر، اداره امور اروپا را زیر نظر بگیرد، موسسه سلطنتی روابط بینالمللی، موسسه تاویستاک را به وجود آورد که این موسسه هم به نوبه خود، دست به تشکیل سازمان ناتو زد.
عمده فعالیت دشمن در جنگ شناختی، نفوذ به ذهن تکتک افراد برای دستکاریهای ذهنی، تغییر نگرش، تغییر و تسلط بر مدل تحلیل اطلاعات در افراد، اثرگذاری بر تصمیمگیریها و اقدامات افراد، پیشبینی کنشهای رقیب، مدیریت هیجانات و احساسات و حب و بغضها، مدلسازی ریاضی فرآیندهای ذهنی، استفاده حداکثری از هوش مصنوعی و فناوریهای نوین و سایر اقداماتی از این دست و فراتر از آن، است.
یکی از مسائل اختلافی در این عرصه لایه کنترلی انسان یعنی مغز است، شاید این تصور که مغز مرکز فرماندهی انسان است و صدور فرمان برای اعضای بدن بر عهده این عضو است تصوری نادرست باشد. دانیل کانمن، روانشناس در کتاب «نبردی برای تسخیر ذهنها و قلبها»
(The Battle for Hearts and Minds) اثبات میکند که قلب شکلدهی به اعمال و رفتارهای ما و تصمیمگیری براساس هیجانات و احساسات را بر عهده دارد. از این جهت در جنگ شناختی ذهن فقط مرکز فرماندهی اعمال نیست... این قلب است که به عنوان مرکز کنترل احساسات، علایق، هیجانات، و... به عنوان بخش تأثیرگذار رفتار ما را شکل میدهد.
از امتیازات ویژه جنگ شناختی میتوان به «نامرئی بودن» و «عدم محدودیت در سناریو» نام برد. جنگی که در آن نقشه، سناریو حمله، وضعیت صحنه نبرد، آرایش نیروها، پدافندهای احتمالی، پیوستهای برنامهای و... هیچ کدام قابل مشاهده و ادارک عینی نیست. بازیگران این عرصه بدون هیچ محدودیتی در لایههای مختلف ذهن ورود پیدا میکنند و مرکز فرماندهی انسان (قلب و ذهن) را تسخیر کرده و کنترل آن را به دست میگیرند...تا دیر نشده باید کاری کرد...
محمود کشاورز