به گزارش
بلاغ، "سیاهترین روز تاریخ آمریکا"، عبارتی است که این روزها از سر و روی رسانههای آمریکا میبارد و هیچ شخصیتی از دو جناح حمهوریخواه و دموکرات آمریکا را نمیتوان یافت که واقعه روز چهارشنبه 6 ژانویه(17 دیماه) آمریکا و ورود طرفداران ترامپ به کنگره و خشونت درگرفته در آن، که منجر به تخریب و کشته شدن چند نفر شد را محکوم نکرده باشند.
در اینکه عامل اصلی بروز واقعه نه ترامپ، که نظام و سیستمی است که ترامپ خروجی آن است و به قول نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور پیشین فرانسه که گفته بود: «جهان با بحران مواجه است... حضور مردی مانند ترامپ در کاخ سفید دلیل این بحران جهانی نیست بلکه نشانه آن است!"، شکی نیست و کنار رفتن ترامپ و آمدن بایدن در بروز وقایع مشابه و حتی بدتر، چیزی نیست که تحریفکنندگان وابسته آمریکا و یا آمریکاگدایان در باوراندن آن میکوشند. موضوع اصلی مبتنی بر این واقعیت است که نظام لیبرال سرمایهدار در حال فروپاشی است و آمریکا به عنوان مدعی بزرگ لیبرال دموکراسی، دچار چالش بزرگ "بود یا نبود" شده که به نظر بسیاری از کارشناسانۀ آمریکا در مسیر "تجزیه" با سرعت زیادی پیش میراند.
از ۲۰۷ سال گذشته کمتر کسی توانسته شبیه آنچه شامگاه چهارشنبه رخ داد، وارد ساختمان تاریخی و مهم کنگره آمریکا شود. در جنگی که از ۱۸۱۲ شروع شده بود، نیروهای بریتانیایی در ۱۸۱۴ به واشنگتن حمله کردند و ساختمان در حال ساخت کپیتال را به آتش کشیدند. مردم واشنگتن که از حمله انگلیسیها خبردار شده بودند، پا به فرار گذاشتند اما مهاجمان و اشغالگران بسیاری از ساختمانهای فدرال و کشتیها را سوزاندند.
گرچه آتش به بیشتر بخشهای کنگره رسید و اسناد و مدارک و مجسمهها و چراغها را نابود کرد اما استفاده از مواد ضد آتش باعث شد اتاقهای بیرونی و درونی تا حدودی سالم بمانند. از آن پس، این ساختمان دستخوش دگرگونیهای اساسی شده و اتفاقهایی تلخ در آن رخ داده است؛ از جمله اقدام به ترور رئیس جمهوری اندرو جکسن در یک مراسم تشییع جنازه در ۱۸۳۵ که گلوله در اسلحه گیر کرد و ترور ناکام ماند.
در جریان جنگ جهانی اول، دانشمندی به نام اریک میونتر یک بمب در سالن پذیرش سنا کار گذاشت که نیمهشب منفجر شد و تلفات نداشت. او چند سال پیش از بمبگذاری در سنا همسرش را کشته بود و به اتهام تلاش برای کشتن جیپی مورگان، بانکدار مشهور دستگیر شد.
در ۱۹۵۴ چند جداییطلب پورتوریکویی با سلاح وارد مجلس نمایندگان شدند و در تیراندازی بیهدف چند نفر را مجروح کردند. در مارس ۱۹۷۱ چند نفر از اعضای یک سازمان چپگرا در واکنش به اقدام نظامی در لائوس در ساختمان کنگره بمب گذاشتند و به صدها هزار دلار اسکناس آسیب زدند.
در نوامبر ۱۹۸۳ هم بمبگذاری در اعتراض به دخالت نظامی ارتش آمریکا در گرانادا و لبنان کشته و مجروح نداشت.
موارد فوق هیچگاه از درون حاکمیت نظام سیاسی آمریکا رخ نداد و رئیس جمهوری مثل ترامپ با نقض روال جاری و مشهور و معروف سیاسی، اقدام به ساختارشکنی نکرد و حقایق درونی نظام فرهنگی سیاسی لیبرال دموکراسی را عیان نساخته بود.
واقعه چهارشنبه 17 دیماه آمریکا در اشغال کنگره، شاید ابتداء در یک مجادله قدرت رخ داده باشد و طرفین قدرتطلب سعی داشتند در یک بازی تازه سیاسی، توازن قدرت بین دو حزب حاکم را پرجاذبه کنند، اما با احتمال قطعی گسترش ساختارشکنی در سراسر آمریکا و از کنترل خارج شدن هیجانات سیاسی و تغییر اساسی از اختیار و مدیریت صهیونیستها، بناگاه همه معادلات قدرتطلبی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه تغییر کرده و همه شخصیتهای حتی جمهوریخواه و همه پیمان ترامپ نیز با محکوم کردن اقدام ترامپ، او را فاقد صلاحیت و مستوجب پیگرد قانونی دانستند.
این اجماع دو حزب بر حسب ظاهر متضاد، نشانه چند واقعیت و حاوی چند پیام است:
نظام آمریکا از ناحیه مرکزیت واحد سیاستگذاری و برنامهریزی میشود و دو حزب و احزاب دیگر، بر مبنای طراحیهای این مرکزیت فعالیت میکنند که دارای خطوط قرمز و میدان مانور مشخص هستند که حفظ نظام لیبرال دموکراسی از خطوط قرمز صهیونیستهای حاکم بر آمریکاست.
آستان تحمل نظام لیبرال دموکراسی تا آن حدی است که منافع صهیونیستها در حفظ نظام حاکم بر آمریکا تضمین و تامین باشد، در غیر این صورت، میلیتاریست سفاک و خونآشام آمریکا با برخورد قهری و خشن حتی با مردم خود نیز برخورد حذفی میکند که تجمیع حیرتآور ارتش برای تضمین سلامت آئین انتقال قدرت به بایدن، نشانه عزم انععطافناپذیر صهیونیستها در حفظ توتالیتر خود بر آمریکاست.
اصل خللناپذیر اراده الهی در موثر واقعشدن آه مظلومان و زمینگیرکردن ظالمان در حوادث این روزهای آمریکا خود را نمایان میکند. از یاد نمیبریم حوادث سال 1388 جمهوری اسلامی و فتنه تحمیل شده بر نظام مظلوم اسلامی از سوی نظام سلطه بسرکردگی آمریکا، که امروز مشاهده چاهکن در ته چاه، نشانه تحقق آن اصل الهی است. فضاحت کنونی آمریکا نتیجه گردنکشی و تجاوز به حقوق دیگر کشورها و محصول تربیت مادی و دوری از اخلاق و معنویت است که تا فروپاشی به پیش خواهد رفت، این حقیقت تاریخی است که تاکنون گرده هزاران قدرت مشابه آمریکا را به خاک کشانده و آنها را نابود کرده است.
درس این روزهای آمریکا برای کسانی در داخل ایران است که همچنان دل در گرو این سرآب دارند و از کشور و فرهنگی انتظار سود و انتفاع دارند که آن کشور و فرهنگ، خود به بنبست و سراشیبی سقوط رسیده و برای سرکوب مردم خود از هیچ جنایتی فروگذار نیست. درس دوم برای غربگدایان وطنی این است که وقتی منافع ملی و نظام کشور مطرح باشد، همه احزاب حتی متعارض نیز رقابت را کنار نهاده و دوشادوش هم به کمحفظ نظام خود میشتابند، یعنی آن کاری را که این عناصر بازیخورده داخلی در سال 88 بهیچوجه در قید آن نبوده و برای رسیدن به قدرت، امنیت کشور و جان هموطنان خود را به بیگانگان واسپردند تا شاید به حکومت و قدرت دست یابند.
......
محمداسماعیل امامزاده