کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

یادداشت ویژه سینمای روز:

همسفر با میرکریمی به « قصر شیرین»

26 مرداد 1398 ساعت 23:11

بازیگران در جای خود درست ظاهر شدند. از حامد بهداد که در نوع و سبک خود پخته شده و از خشم و عصبانیت‌های دیوانه‌وار و تکراری‌اش خبری نبود، مشخص بود درک درستی از نقش و شخصیت جلال پیدا کرده تا کودکانی که اتفاق‌های داستان آنها بودند. فرزندانِ جلال و شیرین. شیرینی که ما در فیلم آن را نمی‌بینیم اما نقش کلیدی و مهمی دارد.


به گزارش بلاغ، تمام فیلم‌های رضا میرکریمی را تا جایی که خاطرم هست دیده‌ام ، "یه حبه قند "  را با اختلاف زیادی در بین آثارش دوست دارم و تا کنون سه، چهار باری آن را دیدم و مطمئن هستم که باز هم آن را می‌بینم. برایش دلیل زیاد دارم اما می‌خواهم درمورد “قصرِ شیرین” حرف بزنم.
                
قصرِ شیرینی که نمی‌دانم همان شهری است که در حال سفر از آن هستیم یا همان قصری که شیرین در ذهن بچه‌ها ساخته. بچه‌هایی که لحظات تلخ و شیرینی را برای‌مان رقم می‌زنند و تمام بار احساسی فیلم روی دوش آنهاست، هرچقدر که جلال سرد و سخت است، بچه‌ها لطیف و دوست داشتنی‌اند.
                          
فیلم، با سفر آغاز می‌شود. سفری از قصرشیرین به قصری که شیرین برای ‌ها گفته و خیال می‌کنند به آنجا می‌روند.

بازیگران سوار ماشین می‌شوند و ما هم با آنها سوار می‌شویم و سفر را آغاز می‌کنیم. در چندین فیلم دیگر از میرکریمی هم “سفر” را  دیده‌ایم؛ سفرهایی که شاید آغازگر یک تغییر هستند. این بار در این فیلمِ او قرار است جلال و عواطف او تحت تاثیر قرار بگیرد و تغییر کند، قرار است زندگی بچه‌ها تغییر کند.
حتی این تغییر را در وضعیت آب و هوای درون فیلم هم شاهدیم. هوا بارانی می‌شود، ابری می‌شود و بعد آفتابی.
                                                  
میرکریمی این بار از تک تک عناصر موجود در فضا و طبیعت بهره گرفته است، از آسمان، از جاده‌ای که انتخاب شده، از رنگ‌ها؛ سبز، زرد، آبی، سفید، به همراه موسیقیِ احساسیِ امین هنرمند؛ و همین باعث می‌شود که منِ مخاطب فقط درگیر بازیگران نباشم و این عناصر را ببینم.
                                           
اگرچه بازیگران هم در جای خود درست ظاهر شدند. از حامد بهداد که در نوع و سبک خود پخته شده و از خشم و عصبانیت‌های دیوانه‌وار و تکراری‌اش خبری نبود،  مشخص بود درک درستی از نقش و شخصیت جلال پیدا کرده تا کودکانی که اتفاق‌های داستان آنها بودند. فرزندانِ جلال و شیرین. شیرینی که ما در فیلم آن را نمی‌بینیم اما نقش کلیدی و مهمی دارد.
                            
شاید برای من دوست‌داشتنی‌ترین لحظات فیلم، بازی کودکان بود. علی که نقش پسری را بازی می‌کرد که بزرگتر از سنش می‌فهمد و سارا دختری که با شیرین زبانی‌اش لبخند به لب مخاطب می‌آورد.
                          
همین جا هم بگویم؛ قبلا گفته بودم که یک نقطه پررنگ از فیلم‌ها همیشه یادم می‌ماند و در این فیلم، سکانس آخر و اشک‌های علی‌ست که در خاطرم پررنگ است.
                    
قصر شیرین بیشتر از هر چیزی مرا به یاد داستان‌های کوتاه انداخت که نقطه اوج و ضربه کاری‌شان در پایانش است. احساس کردم که یک داستان کوتاه خوانده‌ام، داستانی که در تمام مدتش به دنبال یک اوج، یک چیزی که حکم دست‌انداز در مسیر سفر باشد، بودم. اوجی که اتفاق نیفتاد و انگار قرار هم نبود بیافتد. شاید هم قرار بود درست در لحظه‌ای که ابهام قصه کنار می‌رود اتفاق بیافتد، کم‌لطفی نکنم آن نقطه از فیلم از بُعد احساسی مرا تحت‌تاثیر قرار داد اما اینکه بخواهم آن را یک ضربه درست و محکم بدانم، نه.
                       
ترجیح می‌دهم فکر کنم قرار بود همسفر جلال باشم و در ماشین گاهی صندلی پشتی بنشینم و گاهی هم در صندلی جلو کنار او. همسفرش باشم در مسیری که قرار است عواطف و احساسش تغییر کند. از جنس سختِ ابتدای فیلم، به لطافت پایانی.
                         
اما مشکل اصلی من با این فیلم، پایان بندی آن است؛ هرچقدر که خوب شروع می‌شود و با ریتم خوب ادامه می‌دهد اما خوب تمام نمی‌شود. شبیه یک داستان کوتاه ناتمام. درجایی که نباید، درجایی که هنوز منتظر ادامه آن هستم، تحول شکل می‌گیرد و تمام!
               
یادم هست که در نشست خبری جشنواره فیلم فجر شخصی از میرکریمی پرسید که چرا در تمام آثارش و در این اثر مرد داستان و پدر خانواده نقش منفی دارد. من اما نمی‌گویم در تمام آثارش.
            
شاید در دو اثر “دختر” و “قصر شیرین” نمود بیشتری داشته باشد. اما در منفی بودنشان شک دارم. هر دو روایتی از رابطه پدر و فرزندی دارند. رضا میرکریمی اولین بار نیست که درباره‌ خانواده و روابط بین آنها فیلم می‌سازد. تقریبا در اکثر فیلم‌هایش این مسئله را می‌بینیم. اگرچه دلم می‌خواهد کمی تفاوت بین کارهایش و شخصیت‌هایی که خلق می‌کند را بیشتر کند، اما این دغدغه‌مندی درمورد خانواده را دوست دارم.

منصفانه بخواهم نگاه کنم، فیلم پر از نکته‌های ریز و جزیی و دوست داشتنی‌است که نیازمند حوصله و دقت مخاطب است و شاید این بد نباشد.
شاید بد نباشد که مخاطب را هم درگیر کنیم و به جای اینکه لقمه حاضر و آماده در اختیارشان قرار دهیم، نکاتی را هم به نگاه تیزبین مخاطب بسپاریم.
“قصر شیرین” را در سینما ببینید.

هانیه علی‌نژاد


کد مطلب: 400512

آدرس مطلب :
https://www.bloghnews.com/note/400512/همسفر-میرکریمی-قصر-شیرین

بلاغ نیوز
  https://www.bloghnews.com