دکتر شریعتی روزهای انقلاب و سال های دفاع مقدس و ایام تحریمهای ظالمانه را ندید ولی اگر بود هرگز در جبههای قرار نمی گرفت که جناب علی نجفی خشرودی برای تصویب FATF (کاپیتالسیون خودخواسته) پافشاری میکند و یا در جبههای قرار نمیگرفت که 17 اصلاحطلب با نامه به دبیرکل بی اختیار سازمان ملل دوقطبی جنگ-مذاکره را تایید نمایند.
به گزارش
بلاغ، در چند روز گذشته جمعی موسوم به شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان بابل، در چهل و دومین سالگرد مرحوم شریعتی در کانون تربیتی امام خمینی (ره) آموزش و پرورش شهرستان بابل، آئین نکوداشتی برگزار نمودند که در صدر محفل؛ جناب آقای نجفی نماینده اصلاح طلب بابل در مجلس و صاحب ادبیات "اره اوره شمسی کوره" و همچنین مجرم امنیتی آقای کوچک تبار (سروش)؛ مشهور و مفتخر به سران فتنه 88 در بابل و نیز جناب آقای شهابی عضو مستعفی شورای شهر و مقرون و متهم به "تله آتلیه و شوراگیت بابل" و جمعی دیگر البته از خوبان شرکت داشتند.
اما جان کلام اینکه "دکتر علی شریعتی مزینانی" اگر الان زنده بود در کدام سوی سپهر سیاسی کشور ایستاده بود؟
دکتر شریعتی در نظرگاه اکثریت اندیشمندان علاوه بر داشتن محاسن و آثار ارزشمند انتقاداتی هم داشت که از جمله آن به اشتراک گذاری متفکرین متفاوت صرف برخی جملات مشترک، کنار یکدیگر بود و گرته برداری از نظرات برای اثبات یک رهیافت جدید در آثار او مشهود است. بگونهای که هرکسی میتوانست از ظن خود یارش باشد و یا دشمنش. اما دکتر شریعتی برون داد مشترکی داشت که بسیار برجسته بود و آنهم مبارزه با نظام سلطه و نفی هرگونه ستم و استبداد بود. اگر ابراهیم یزدیها و صادق قطب زادهها دوستان شریعتی بودند ، در کنارش دکتر چمرانها و امام موسی صدرها نیز قرار داشتند. مجاهدین خلق همانگونه که پدر طالقانی پدر طالقانی میکردند از تصویر شریعتی در کنار آرم سازمان در ایام انقلاب نیز استفاده میکردند. پس گرته برداری و نسبیت در اندیشه و اعتقاد وجه مشترک اصلاحطلبان با برخی از آثار شریعتی میباشد.
دکتر شریعتی روزهای انقلاب و سالهای دفاع مقدس و ایام تحریمهای ظالمانه را ندید ولی اگر بود هرگز در جبههای قرار نمیگرفت که جناب علی نجفی خشرودی برای تصویب FATF (کاپیتالسیون خودخواسته) پافشاری میکند و یا در جبههای قرار نمیگرفت که 17 اصلاحطلب با نامه به دبیرکل بی اختیار سازمان ملل دوقطبی جنگ-مذاکره را تایید نمایند.
شریعتی هرگز مرد تسلیم نبود و همچون مهاجرانی و حاج فرج دباغ(عبدالکریم سروش) در آغوش نظام سلطه نمیغنود و هرگز بر جمهوریت نظام در سال 88 نمیشورید و هرگز تأییدات سازمان مجاهدین خلق (هم پیمان صدام) و ربع پهلویها و اپوزسیون خارج نشین را برنمی تابید. او هرگز در حمایت از نجفی قاتل (شهردار سابق تهران) و اعضای اصلاحطلب و خاطی و مستعفی شورای شهر بابل، مرزهای اخلاق و انصاف را نمی درید. شریعتی کراوات می زد و سیگار می کشید ولی هرگز تسلیم درد و رنج های رژیم ستم شاهی پهلوی نشد. او بواسطه انتقاد از آمریکا و اسرائیل زندانی شد و اگر امروز هم بود با نگاه اجتماعی امت و امام هرگز حامی شعر" نه غزه نه لبنان" نبود و آری اینچنین بود برادر که امام موسی صدر این شخصیت برجسته دینی و معتقد به وحدت امت اسلامی بر جنازهاش نماز خواند.
صاحب اثر "حسین وارث آدم" هرگز از کربلا درس مذاکره و تسلیم طلبی نگرفت و بجای اتکای به ایمان و تمدن ایران، به برجام بی فرجام، متمسک نمیشد و آن را آفتاب تابان و درخت میوه نمیپنداشت. شریعتی با اعتقاد به جامعه بی طبقه توحیدی هرگز لواساننشین و اشرافی نمیشد و هرگز موید حقوقهای نجومی و رانت های ارزی و سرمایه های هزاران میلیاردی نمیبود.
سرانجام جنازه شریعتی برای اینکه به دست ساواک رژیم شاه نیافتد در کنار حرم حضرت زینب (س) شهر دمشق سوریه آرام گرفت. او که معتقد به امت اسلام بود و همان حرمی که شهدای مدافعش و نام آن دیار و ملت رنجدیده اش، مورد انکار و غضب اصلاحطلبان است.
در نتیجه "دکتر علی شریعتی" با همه طول و عرض و مختصات اعتقادی، اجتماعی و سیاسی؛ هرچه بود، یک اصلاحطلب غربگرا نمیشد و اصلاحطلبان همواره درپی سطحی از معارف برای توجیه رفتارشان بوده و برونداد های مدیریتی شان، جامعه امروز را دچار مصائب و درد و رنجهای بی شماری کرده است که البته شرایط نامطلوب حاکم ناپایدار بوده و در آینده ای نزدیک با عنایت خداوند سبحان و به لطف آگاهی و همت مردم خوب و حماسه ساز کشورمان "اصلاح" شده و به خواستگاه واقعی تر نسبت به انقلاب نزدیک خواهد شد. والسلام