به گزارش بلاغ، خانواده را میتوان یکی از مقدسترین نهادهای مورد تاکید اسلام و از پربسامدترین واژهها و اصطلاحات رایج در میان اهالی رسانه دانست. برنامههای مختلفی در رابطه با این واژه تولید شده و میشود، کارشناسانِ فراوانی در این باره با مردم به گفتوگو مینشینند، مسئولین نیز گهگاه در این میدان حاضر شده و سخن میگویند، اصطلاح «سریالهای خانوادگی» نیز که سالهاست وارد دایره واژگان مردم شده است.
همه این تلاشها و برنامهریزیها حکایت از توجه رسانه ملی به مسئله خانواده و ابعاد آن دارد، توجهی که نه تنها از آن کاسته نشده بلکه روز به روز بر حجم آن افزوده میشود. اما آیا «حجم» توجه به معنای «عمقِ» آن نیز هست؟! به بیان دیگر آیا رسانه ملی به همان میزان که به «کمیتِ» تاکید بر خانواده میاندیشد، چارهای به حال «کیفیت و عمق» این توجه نیز اندیشیده است؟!
برای تولید برنامه در موضوع خانواده و برای خانوادهها از دو زاویه میتوان ورود کرد: زاویه اول تولید برنامه «برای» خانواده است و زاویه دوم تولید برنامه «درباره» خانواده. کفه سنگین عمده برنامههای کارشناسی شبکههای مختلف را میتوان به سمت زاویه دوم یعنی «درباره خانواده» دید.
در این برنامهها کارشناسان سعی میکنند مسائل مختلف موجود را با مردم درمیان گذاشته، گرهی از مشکلاتِ احتمالی گشوده و راهکارهایی برای ارتقای وضعیتِ خانوادها ارائه دهند. عمده مخاطبین این برنامهها خانمهای خانهاند.
سریالهای تلویزیونی سیما را میتوان در زاویه «برای خانواده» دید و بررسی کرد. در حقیقت سریالها در عین اینکه میتوانند درباره خانواده سخن بگویند، برای خانواده نیز تولید میشوند و مخاطبشان خانوادهای است که در ایران میزید و آنها را میبیند.
یک نکته اما وجه مشترکِ برنامههای تولید شده در این دو زاویه است: «میزانِ نسبتی که با خانوادههای ایران امروز برقرار میکنند!» در حقیقت ارزش و اهمیت هردوی این زوایا در ارتباطی است که با خانوادههای واقعی دارند، در چهرهای است که از این خانوادهها به نمایش میگذارند و در توجهی است که به مسائل خانوادههای «متکثرِ» جامعه «متکثر» ایران دارند. واژه «متکثر» را به عمد درون پرانتز گذاشته ام تا سؤالی را به میان بکشم: «آیا خانوادههای سریالهای خانوادگی و مسائلِ برنامههای تولید شده برای خانوادهها در رسانه ملی دارای وجه کثرت گرایانه هستند؟!»
شکل دیگر این سؤال این است: «آیا تصویری به جز تصاویرِ غالب و معمولِ خانوادههای آپارتماننشینِ تهرانی بر صفحه رسانهملی نقش بسته است؟!» پاسخ به این سؤال حلقه مفقوده توجه رسانه ملی به خانواده را آشکار میکند و آن چیزی نیست مگر غفلتِ جدی از خانوادههای ایرانی که متشکل است از اقوامِ مختلفی چون ترک، کرد، لر، بلوچ، لک، قشقایی، فارس و ...! آیا میتوان مدعی شد تمام خانوادههای این اقوام و ساکن در گوشه گوشه ایران همگی به یک شکل میزیند، به یک گونه تعامل میکنند و ادبیاتِ سخن گفتن و زندگیشان شبیه به یکدیگر است؟! بیشک ادعای گزافی است اگر همه اینها را یکی بدانیم و مسائلشان را یکسان قلمداد کنیم. پس اگر این گونه نیست، چرا به محض تکرار واژه سریال خانوادگی تصویرِ ثابتِ یک خانواده آپارتمان نشین با زوایای تکراریِ درگیریهای ثابتِ پدر و مادر، مادر و فرزند و پدر و پسر و... به ذهن ما متبادر میشود؟! آیا این تصویر ریشه در دوربینی ندارد که تنها بر یک گوشه ثابت شده و تصویرِ مشخصی از خانواده را مخابره میکند؟!
حلقه مفقوده سریالسازی رسانه ملی که میتوان گفت در سالهای اخیر ضعیفترین دوره حیاتِ خود را میگذراند، غفلت از جای جای سرزمینی است که در هر گوشه و کنارش قصهها و تصاویر و رنگها و لعابهای فراوان نهفته است. قصهها و تصاویری که میتواند کلیشه نشسته بر صفحه تلویزیون را شکسته و فضای جدیدی را برای جامعه مخاطبینش خلق کند.
از سوی دیگر باید به ابهامِ نشسته در نگاه رسانه به خانواده نیز اشاره کرد، چه اینکه رسانه ملی علیرغم تکرارِ زیاد عنوانِ خانواده و ادعای توجه به خانواده، هنوز نتوانسته الگوی مطلوبِ خویش از خانواده را ترسیم کند. تصویری که رسانه از خانواده ساخته و میسازد، تصویری مغشوش و مبهم است و نسبت چندانی با خانواده ایده آلِ ایرانی- اسلامی ندارد. این مسئله موجب میشود نقشهایی چون پدر، مادر، دختر، پسر، خواهر و... نیز در هالهای از ابهام فرو بروند تا ما همچون حذفِ دخترانگی در سطح رسانه، با حذف دیگر بخشها و نقشهای خانواده نیز مواجه باشیم.
تصویرِ مطلوبِ خانواده از نظر رسانه چیست، سؤالی جدی است که بدون یافتنِ پاسخ برای آن حتی نمیتوان به ارائه الگوی مطلوبِ خانواده تهرانی(که تصویرِ ثابت رسانه ملی است) ارائه داد، چه رسد توجه به خانوادههای متکثر اقوامِ مختلف ایران. رسانه ملی باید بتواند به تصویرِ مشخصی از خانواده رسیده و نیز تمام خانوادههای ایرانی را فهم کند، که اگر در این زمینه ضعف از خود نشان دهد، بدون شک نخواهد توانست نقشی جدی در خانواده ایرانی ایفا کند.
سحر دانشور
انتهای پیام/
همه این تلاشها و برنامهریزیها حکایت از توجه رسانه ملی به مسئله خانواده و ابعاد آن دارد، توجهی که نه تنها از آن کاسته نشده بلکه روز به روز بر حجم آن افزوده میشود. اما آیا «حجم» توجه به معنای «عمقِ» آن نیز هست؟! به بیان دیگر آیا رسانه ملی به همان میزان که به «کمیتِ» تاکید بر خانواده میاندیشد، چارهای به حال «کیفیت و عمق» این توجه نیز اندیشیده است؟!
برای تولید برنامه در موضوع خانواده و برای خانوادهها از دو زاویه میتوان ورود کرد: زاویه اول تولید برنامه «برای» خانواده است و زاویه دوم تولید برنامه «درباره» خانواده. کفه سنگین عمده برنامههای کارشناسی شبکههای مختلف را میتوان به سمت زاویه دوم یعنی «درباره خانواده» دید.
در این برنامهها کارشناسان سعی میکنند مسائل مختلف موجود را با مردم درمیان گذاشته، گرهی از مشکلاتِ احتمالی گشوده و راهکارهایی برای ارتقای وضعیتِ خانوادها ارائه دهند. عمده مخاطبین این برنامهها خانمهای خانهاند.
سریالهای تلویزیونی سیما را میتوان در زاویه «برای خانواده» دید و بررسی کرد. در حقیقت سریالها در عین اینکه میتوانند درباره خانواده سخن بگویند، برای خانواده نیز تولید میشوند و مخاطبشان خانوادهای است که در ایران میزید و آنها را میبیند.
یک نکته اما وجه مشترکِ برنامههای تولید شده در این دو زاویه است: «میزانِ نسبتی که با خانوادههای ایران امروز برقرار میکنند!» در حقیقت ارزش و اهمیت هردوی این زوایا در ارتباطی است که با خانوادههای واقعی دارند، در چهرهای است که از این خانوادهها به نمایش میگذارند و در توجهی است که به مسائل خانوادههای «متکثرِ» جامعه «متکثر» ایران دارند. واژه «متکثر» را به عمد درون پرانتز گذاشته ام تا سؤالی را به میان بکشم: «آیا خانوادههای سریالهای خانوادگی و مسائلِ برنامههای تولید شده برای خانوادهها در رسانه ملی دارای وجه کثرت گرایانه هستند؟!»
شکل دیگر این سؤال این است: «آیا تصویری به جز تصاویرِ غالب و معمولِ خانوادههای آپارتماننشینِ تهرانی بر صفحه رسانهملی نقش بسته است؟!» پاسخ به این سؤال حلقه مفقوده توجه رسانه ملی به خانواده را آشکار میکند و آن چیزی نیست مگر غفلتِ جدی از خانوادههای ایرانی که متشکل است از اقوامِ مختلفی چون ترک، کرد، لر، بلوچ، لک، قشقایی، فارس و ...! آیا میتوان مدعی شد تمام خانوادههای این اقوام و ساکن در گوشه گوشه ایران همگی به یک شکل میزیند، به یک گونه تعامل میکنند و ادبیاتِ سخن گفتن و زندگیشان شبیه به یکدیگر است؟! بیشک ادعای گزافی است اگر همه اینها را یکی بدانیم و مسائلشان را یکسان قلمداد کنیم. پس اگر این گونه نیست، چرا به محض تکرار واژه سریال خانوادگی تصویرِ ثابتِ یک خانواده آپارتمان نشین با زوایای تکراریِ درگیریهای ثابتِ پدر و مادر، مادر و فرزند و پدر و پسر و... به ذهن ما متبادر میشود؟! آیا این تصویر ریشه در دوربینی ندارد که تنها بر یک گوشه ثابت شده و تصویرِ مشخصی از خانواده را مخابره میکند؟!
حلقه مفقوده سریالسازی رسانه ملی که میتوان گفت در سالهای اخیر ضعیفترین دوره حیاتِ خود را میگذراند، غفلت از جای جای سرزمینی است که در هر گوشه و کنارش قصهها و تصاویر و رنگها و لعابهای فراوان نهفته است. قصهها و تصاویری که میتواند کلیشه نشسته بر صفحه تلویزیون را شکسته و فضای جدیدی را برای جامعه مخاطبینش خلق کند.
از سوی دیگر باید به ابهامِ نشسته در نگاه رسانه به خانواده نیز اشاره کرد، چه اینکه رسانه ملی علیرغم تکرارِ زیاد عنوانِ خانواده و ادعای توجه به خانواده، هنوز نتوانسته الگوی مطلوبِ خویش از خانواده را ترسیم کند. تصویری که رسانه از خانواده ساخته و میسازد، تصویری مغشوش و مبهم است و نسبت چندانی با خانواده ایده آلِ ایرانی- اسلامی ندارد. این مسئله موجب میشود نقشهایی چون پدر، مادر، دختر، پسر، خواهر و... نیز در هالهای از ابهام فرو بروند تا ما همچون حذفِ دخترانگی در سطح رسانه، با حذف دیگر بخشها و نقشهای خانواده نیز مواجه باشیم.
تصویرِ مطلوبِ خانواده از نظر رسانه چیست، سؤالی جدی است که بدون یافتنِ پاسخ برای آن حتی نمیتوان به ارائه الگوی مطلوبِ خانواده تهرانی(که تصویرِ ثابت رسانه ملی است) ارائه داد، چه رسد توجه به خانوادههای متکثر اقوامِ مختلف ایران. رسانه ملی باید بتواند به تصویرِ مشخصی از خانواده رسیده و نیز تمام خانوادههای ایرانی را فهم کند، که اگر در این زمینه ضعف از خود نشان دهد، بدون شک نخواهد توانست نقشی جدی در خانواده ایرانی ایفا کند.
سحر دانشور
انتهای پیام/