تاریخ انتشاريکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۷
کد مطلب : ۲۷۳۵۲۹
فرهنگ شهرنشيني مجموعه‌اي از قانونمندي‌هاي حاکم بر زندگي افراد جوامع شهري است.
۰
plusresetminus
جایگاه فرهنگ در مدیریت‌های شهری مازندران
به گزارش بلاغ، فرهنگ شهرنشيني مجموعه‌اي از قانونمندي‌هاي حاکم بر زندگي افراد جوامع شهري است که بدون حاکميت اين قانونمندي‌ها، زندگي شهرنشيني به واقعه‌اي تلخ، غير قابل تحمل براي پير و جوان و خرد و کلان مبدل مي‌شود.
 
امروزه يکي از کارآمدترين ساز و کارهاي مديريت شهري براي رسيدن به مناسبات اجتماعي مطلوب و کاهش هزينه‌هاي وارده بر شهر توجه و برنامه‌ريزي براي ارتقاي فرهنگ شهرنشيني در بين شهروندان است.
 
آموزش و توانمندسازي شهروندان براي ارتقاي دانش، تقويت مهارت‌ها، کسب عادت‌هاي صحيح زندگي اجتماعي و بروز رفتارهاي مطلوب شهروندي به ويژه در راه بهره‌گيري مناسبات از امکانات شهري از جمله ضرورت‌هاي مديريت شهري در توسعه فرهنگ شهرنشيني قلمداد مي‌شود. بايد توجه داشت مديريت شهري ابزاري است که به وسيله آن مي‌توان توسعه پايدار فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي را به وجود آورد، در چنين فرايندي مديريت شهري به خصوص شهرداري‌ها، مي‌توانند به عنوان کارگزاران محلي به بهبود مناسبات اجتماعي شهروندان کمک کنند.
 
از نظر فرهنگي، شهر خوب و مطلوب علاوه بر مديريت شهري کارآمد نيازمند شهرونداني آگاه و آشنا به حقوق وظايف شهروندي است. بنابراين مديريت شهري بايد براي آگاه‌سازي عمومي و ايجاد و ارتقاي فرهنگ شهرنشيني، گسترش شهروند مداري و آموزش شهروندان در زمينه‌هاي مختلف، کارکرد و فعاليت فرهنگي داشته باشد.
 
مديريت شهري در فرآيند تحول و توسعه شهري نه فقط در ابعاد اقتصادي و عمراني آن نقش و جايگاه ويژه‌اي دارند، بلکه با تغيير و تحولات پر شتاب اجتماعي و فرهنگي و گسترش جمعيت شهرنشيني، بايد براي پاسخگويي به مطالبات فزاينده فرهنگي و اجتماعي اسباب و تمهيدات لازم را فراهم کنند.
 
يکي از وظايف مديران جامعه، شناخت و تقويت نقاط قوت فرهنگ آن جامعه و سعي بر گسترش آن است. از ديگر وظايف مديران، سعي در شناخت نقاط ضعف فرهنگي آن جامعه از طريق اشاعه فرهنگ‌هاي سازنده است.
 
کالبد شکافي ضرورت مداخله و تاثيرگذاري مديريت شهري در امور فرهنگي و اجتماعي و چگونگي اجرايي شدن آن، يکي از مسائل مهمي است که بايد مورد تحليل و بررسي قرار گيرد.
 
شهروندان ساکن شهر از مديريت شهري و شهرداري‌ها فقط رسيدگي به وضعيت عمراني، کالبدي و اقتصادي و خدماتي شهر را انتظار ندارند، بلکه فراهم کردن زمينه حمايت اجتماعي، روابط شهروندي، ساماندهي امور اجتماعي و فرهنگي، فراهم کردن امنيت اجتماعي و رواني و نظاير اين‌ها را مي‌طلبند.
 
در روزگار ما، شهرها به ویژه شهرهای بزرگ به کانون‌های ازدحام و تراکم حداکثر فضای کالبدی و جمعیت شهره‌اند، این تراکم فزاینده پیامدهایی اجتناب ناپذیر دارد.
 
هرچند در این مختصر نمی‌توان به پیامدهای اقتصادی، سیاسی اجتماعی و فرهنگی تراکم در محیط‌های شهری پرداخت، ولی قدر مسلم همه واقفند که موجود انسانی در فضای زندگی شهری دچار معضلات عدیده‌ای است، از جمله این مسائل و چالش‌ها عبارتند از: آلودگی هوا، آلودگی صوتی، جرم و بزهکاری و انواع کج‌روی‌های اجتماعی، علاوه بر این زندگی شهری به لحاظ اقتصادی با دشواری‌هایی از قبیل گرانی مسکن و معیشت، بیکاری و تورم و چندین نوع مسئله و موانع دیگر مواجه است.
 
حال پرسش این است که در میان انبوه مسایل، چه ساز و کاری برای کاهش پیامدهای پیش گفته قابل تصور است؟ نقش فرهنگ و هنر در ارتقای کیفیت زندگی شهری در این راستاست که معنا می‌شود.
 
در یک کلام فرهنگ و هنر، هر یک و یا توأمان نقش تعدیل‌کننده دارند و فرهنگ ما را در درک زندگی شهری، روش غلبه بر معضلات و چگونگی پیوند با همنوعان (همه شهروندان) و نحوه ارتباط با محیط شهری یاری می‌دهد و هنر نیز، به ویژه نقش تلطیف کننده دارد.
 
ما انسان‌ها از طبیعت دور افتاده‌ايم و در شهر و در نوعی "غربت" زندگی می‌كنيم، در این شرایط هنر به یاری‌مان می‌آید و روان ما را به فراسوی شهر و به پرورشگاه واقعی‌مان، طبیعت نزدیک‌تر می‌کند. در زندگی شهری مدرن با همه تنگناها و چشم اندازهای خوب و بد آن، فرهنگ به ما قدرت تفاهم و تعامل سازنده می‌دهد و هنر به ما یادآوری می‌کند که چگونه باید "دوست داشته باشیم" و با قدرت تخیل، تصور و تصویر؛ زیبایی‌ها را تولید و باز تولید کنیم.
 
مدیریت فرهنگی شهری: رشد و توسعه فرهنگی هر جامعه، مدیون مدیریت مدبرانه و مقتدرانه‌ای است که بتواند با اعمال مدیریت فرهنگی، جامعه را از مرحله‌ای محدود و نامناسب، که فضای تنفس فرهنگی را تنگ کرده، عبور دهد و افراد آن جامعه را به بالندگی و توسعه برساند.

اگر چنین مدیریتی در جامعه وجود نداشته باشد یا مردم با مدیران ضعیف، کم‌هوش ناآگاه و بی‌تدبیر روبه‌رو باشند، طبعاً نباید انتظار شکوفایی فرهنگ و مقولات فرهنگی داشت.
 
اصلاح فرهنگ شهری: برنامه‌ریزی شهرها نیازمند ایجاد هماهنگی میان دستگاه‌های تصمیم‌گیرنده در حوزه فرهنگی و اجتماعی است؛ یعنی شهرداری‌ها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت مسکن و شهرسازی، صدا و سیما، سازمان میراث فرهنگی، تربیت بدنی و برخی دیگر از دستگاه‌ها که هر کدام به گونه‌ای دارای تجربیاتی در برنامه‌های فرهنگی اجتماعی و تفریحی هستند.

نتیجه گیری: ضرورت رویکرد انسان‌شناسانه و فرهنگی به شهر و نهادینه کردن این رویکرد از طریق توسعه برنامه‌های فرهنگی و علمی برای شناخت و درک‌ سازوکارهای اجتماعی فرهنگی، یافتن پدیده‌های بیماری‌زا و تلاش برای یافتن راه حل‌های نزدیک و درونی برای از میان بردن این مشکلات راهی است که باید برای رسیدن به فرهنگ شهری طی کرد.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما