امام خمینی (ره) سه ماه قبل از رحلت جان عزیزشان در اسفند سال ۶۷در دیدار با «مهاجرین جنگی» در جماران، حساسیت مسئله صدور انقلاب، حرکت در مسیر اصلی و هدف را در قالب هشدار تأکید و تکلیف فرمودند و در فرازی، جریانی بنام «منصرفین» را یک جریان خائن وخطرناک معرفی کردهاند.
ایشان فرمودند: مسئولان باید بدانندکه انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام با پرچمداری حضرت حجت ارواحناه فداه است که خداوند برهمه جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را درعصرحاضر قرار دهد، مسائل «اقتصادی» و مادی، اگر لحظهای مسئولان را از وظیفهای که برعهده دارند «منصرف» کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین است.
باید دولت اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید ولی این بدین معنا نیست که آنها از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی است «منصرف» کند. امام (ره) در شرایطی که تازه جنگ تمام شده بود، آن هم در دیدار با آسیب دیدگان جنگی و درشرایط «بدخیم اقتصادی»، مسئله صدور انقلاب و اهداف بلند اسلام را گوش زد و خطر "منصرفین" را درک و هشدار دادهاند.
امروز در شرایطی که ما در دهه پیشرفت و عدالت و دهه چهارم انقلاب اسلامی ایران هستیم، هشدار امام خامنهای (روحی فداه) در انصراف از اهداف انقلاب و خطر منصرفین، مستمر است؛ چرا که هستند افراد یا جریانهایی که خواسته یا ناخواسته، عامداً یا معانداً، اهداف حداکثری انقلاب را دست نیافتنی و یک ماجراجویی خطرناک و در تضاد با منافع ملی معرفی میکنند و مذاکره (سازش) با آمریکا و غرب را راه «نجات» و علاج درد را برجام 2 و 3 میدانند.
دیدار غیرمتعارف و غیردیپلماتیک خانم کاترین اشتون با دوتن از منسوبان به فتنه88 در سفر به تهران بعد از توافق مقدماتی ژنو، تحلیلهای متفاوت و متنوعی برجای گذاشته بود ،که البته بعد از آن هم همین تصویر سیاسی توسط هیأت اروپایی نقش بسته بود و با دوتن دیگر از عوامل فتنه آمریکایی 88 دیداربرقرار شد و آن روزها هم وزرات خارجه کشورمان و برخی نهادهای مسئول، بازی "کی بود، کی بود، من نبودم راه انداخته بودند، لیکن تحلیل نگارنده براین است که: این "اشانتیون" خانم "اشتون" برای "مذاکرهای" که هنوز تبدیل به "معامله" هستهای با 1+5نشده بود، دو مصرف داخلی و خارجی برای طرفین داشت که امروز به برجام 2 و 3 تعبیرمیشود.
مصرف خارجی برای خانم" اشتون" / مصرف داخلی برای دوستان "تدبیر"
اما مصرف خارجی برای خانم اشتون این بود که ایشان نماینده و کارگزار نظام سلطه استعمار غربی به سرکردگی آمریکا در قالب 1+5 است و طبیعی است که نباید انتظار داشت ایشان با سفر به ایران اسلامی به دنبال تقویت رابطه و حفظ منافع نظام جمهوری اسلامی به عنوان نماد پرچمداری "ضدسلطه "درجهان باشد، بلکه او با سفرش به ایران مانند تمام "غربیهایی" که قبلاً آمدند و امروز میآیند، بدنبال کشف روزنهای برای حمایت و تقویت "جریان غربگرای سکولار"(جریان فتنه) هستند و اساساً، اساسیترین هدف از سفر با توجه به مصاحبههای بعد ازمراجعتشان، همین موضوع بوده است که متأسفانه با وادادگی مسئولان ذی مدخل داخلی بعد از به اصطلاح "توافق ژنو" این شرایط برایشان ایجاد شد.
این بخش، تحلیل پیچیدهای ندارد، چرا که این بازی سیاسی، یعنی چشمپوشی و خود را به ندیدن زدن دوستان تدبیرمان با چند هدف، خواستگاه جریانی پایگاه عملیات روانی پشت صحنه سازهای دولت با رویکرد صددرصد "جناحی" را نشان میدهد.
میتوان به یک سری "اهداف ضمیمهای" مثل زمینهسازی برای عادیسازی یا رهاسازی و حصرزدایی عوامل فتنه و سران آن و عبور از فتنهی "فتنه" به منظور پاسخ به "کف" مطالبات بعد از انتخاباتی جریان فتنه از دولت تدبیر اشاره کرد، لیکن همه اینها به پیوست هدف استراتژیک اصلی است.
اما هدف استراتژیک "پایگاه عملیات روانی" پشت صحنه دار دولت یعنی تیم مشاوران، که وزارت خارجه کشور و نهادهای ذی مدخل متأثر از آن هستند، رابطه با آمریکا با هدف توسعه میباشد.
این همان نقطه هشدار امام (ره) در ۲۵ سال پیش بوده است و میباشد.
- امام (ره) و راهش این بود که آمریکای جهان خوار ،دشمن بزرگ است.
“کنت پولاک”(تئوریسین صهیونیست) گفت: ۵رئیس جمهور آمریکا در یک جمله مشترک با (امام)خمینی به تفاهم رسیدهاند و آن جمله اینست که: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند.
*اما متأسفانه دیروز دیدیم که جریان سکولار و نیویورکرهای دولت اصلاحات هم در دهه ۷۰ بدنبال حذف خط و راه امام (ره) یا به تعبیر امروز بدنبال برجام 2 ،3 و یا 4 بودند که مفتضحترین آن، درنامه ۱۳ بندی محرمانه آن روزهای دولت اصلاحات(2003) و آقای خاتمی به وزیر امورخارجه وقت ایالات متحده آمریکا(مادلین آلبرایت) بود که کاملاً انصراف از خط انقلاب و امام(ره) درآن هویدا شده بود.
دربخشی از آن نامه، همراهی با آمریکا در بوجود آوردن دولتی دموکراتیک غیردینی در عراق، خلع سلاح حزبالله لبنان و حماس، پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی تا مرزهای ۱۹۶۷و… ازجمله تعهدات آن دوره بود که اگر آن جریان فرصت و مجال مییافت، یک کمپ دیوید دیگر در ایران بوجود میآمد.
- درجریان حوادث سال 88 که تعبیر واقعی آن فتنه 88 میباشد، جریان فتنه بدنبال تئوریریزه کردن شعار "نه غزه نه لبنان،جانم فدای ایران" بود که به نوعی در ابعاد منطقهای، انقلاب اسلامی را برجامیزه میکرد، اما حکایت چیز دیگری است وآن اینست که اتفاقا آمریکا و رابطه با آن هیچ سودی که ندارد بلکه قطع آن بسیار منافع راهبردی دارد:
-یکی ازنویسندگان مصری، اخیراً نوشت: درسال۱۹۷۹ در ایران انقلاب شد، و همان سال ما(مصر) کمپ دیوید را امضاء کردیم و شدیم متحد آمریکا درمنطقه، حال ایران ماهواره به فضا پرتاپ میکند و ما فناوری تله موش را هم نداریم.
-رجب ضفروف(مدیر مرکز مطالعات ایران در روسیه) در مصاحبه با برنامه افق VOA صدای آمریکا، گفت: به حیرت میآیم که چه جوری ایران درشرایط تحریم و تهدیدات جهانی با این همه فشار اقتصادی – سیاسی که برعلیه ایران است، این همه دستاورد داشته است، آنچه که ما ازمسکو میبینیم حیرتانگیز است -رتبه ۹ در دنیا درحوزه نانو تکنولژی که تاسال ۲۰۱۷به رتبه ۴ دنیا رسیدند، دستاورد کوچکی نیست- و…”.
-جرج فریدمن(رئیس موسسه استراتفور-باشگاه کهنه کاران سازمان سیا) گفت: مشکل ما (آمریکا) با ایران این نیست که ایران دارای فناوری هستهای است ،بلکه مشکل اینست که ایران نه تنها منهای آمریکا بلکه در شرایط مواجهه و مقابله با آمریکا به قدرت اول تکنولوژیک منطقه تبدیل شده است”.
- یعنی اینکه جرج فریدمن معتقد است که ایرانیها با عبور از جریان "مانمیتوانیم"و بازرگانیسم و بعد، عبور از دوران سخت و تحریمی"ما میتوانیم" به مرحله پویای "ماتوانستیم" رسیدهاند.
* و آنچه که امروز میبینیم اینست که برخیها «عقبرانی راهبردی و آرمانی» در مقابل دشمن را با تئوریزه کردن برجامهای 2-3-4 و اصرار بر "ما نمیتوانیم" آنهم در شرایطی که ما از "مامیتوانیم" هم در خیلی از عرصههای راهبردی به شرایط "ماتوانستیم" رسیدیم، نه تنها امری مذموم نمیدانند، بلکه آنرا هوشمندانهترین تکنیک مدیریت در شرایط اضطرار معرفی میکنند و این انتظار و طلب را از جامعه دارند که باید به آنها پاداش دهند، چرا که آنها با درک شرایط کشور و شناخت دنیا، جلوی خنجرکشی و چاقوکشی دیپلماتیک دولت گذشته با (به اصطلاح) جامعه جهانی را سَد کرده و از یک فاجعه جنگی جلوگیری کرد.