1- نخستين نکته درباره اصل ائتلاف است. جامعه سياسي ايران عموماً و جبهه اصولگرايي خصوصاً در برهه فعلي در وضعيت «تکثر» به سر ميبرد و سادهسازي تقسيمبندي گروههاي سياسي به دو گروه «اصولگرا» و «اصلاحطلب» کارکرد خود را از دست داده است. هم در جناح اصلاحطلب و هم در جناح اصولگرا، طيفهاي مختلفي با سلايق متفاوت و مرزبنديهاي مشخص با يکديگر حضور دارند. از آنجا که مسئله اين متن، ائتلاف اصولگرايان است، از اشاره به طيفهاي متنوع در جبهه اصلاحطلبان خودداري ميکنم، اما در جريان اصولگرا گروههاي متنوعي از جبهه پايداري گرفته تا جمعيت ايثارگران و رهپويان و حزب موتلفه و جبهه ايستادگي با اختلاف سليقههاي کاملاً روشن درباره موضوعات روز حضور دارند.
اصل بديهي سياستورزي عاقلانه به ما ميگويد در شرايطي که جبهه خودي متکثر است و رقيب قدرتمندي در پيش روست، براي پيروزي در سازوکار انتخابات، «ائتلاف» مقدمه واجب است و بدون ائتلاف، امکان غلبه بر حريف تا حد بسيار زيادي کاهش مييابد يا به کل منتفي ميشود.
2- پذيرش «ائتلاف» پذيرش يک «کل به هم پيوسته» است، از اصل ائتلاف تا سازوکار تصميمگيري دروني و سپس نتيجه آن. گروه، تشکيلات و هر فردي که به اصل ائتلاف اقبال کرده، به طور ضمني سازوکار و مدل مورد تاييد اکثريت اعضاي ائتلاف و نيز خروجي آن را پذيرفته است؛ اين گزاره که "ما به ائتلاف ميپيونديم و نتيجه را تنها به شرط پوشش تام و تمام يا اکثريت مطلق نظراتمان قبول داريم و در غير اينصورت ائتلاف را کانلميکن تلقي خواهيم کرد" از مرام قماربازان نيز به دور است، چه رسد به گروههاي سياسي مدعي اخلاق.
3- يک امر بديهي در سازوکار ائتلاف آن است که خروجي ائتلاف براي هيچيک از اعضاي آن، «حداکثر مطلق» نيست. بلکه «حداکثر ممکن» است.
4- فرض کنيم ليست اصولگرايان را براي راي دادن نپذيريم. بيش از سه راه پيش رو نخواهيم داشت. حالت اول آن است که هريک از اعضاي بدنه اصولگرايان در جامعه، از بين کانديداهاي تاييدصلاحيت شده، يک ليست اختصاصي براي خود دوخت و دوز کرده و به آن فهرست شخصي راي دهد. تشتت و شکستن آراي اصولگرايان در چنين حالتي که نتيجه تبعي قطعي آن پيروزي جناح مقابل است، به حدي بديهي است که نياز به استدلال ندارد.
حالت دوم آن است که بدنه اصولگرايان، ليست ائتلاف را کنار گذاشته و اعلام کنند خودشان روي يک ليست ديگر اجماع خواهند کرد تا بدين طريق از تشتت آرا نيز جلوگيري شود. در شرايطي که تشکلهاي تاحدي سازمان يافته اصولگرايان بعد از 2 سال کشمکش و بحث و جدل، نهايتاً به اين ليست حاضر دست يافتهاند، ادعاي بدنه مبني بر اينکه در عرض دو سه روز به يک ليست سينفره صالحتر اجماعي دست خواهيم يافت، کيلومترها دورتر از فضاي واقعي سياست است.
حالت سوم، ليستهاي " منهاي ايکس" است؛ اين حالت که بعضاً تبليغ ميشود به اين معناست که از ليست ائتلاف اصولگرايان، افرادي که مورد تاييدمان نيستند(مثلاً یک تعدادی نفر) را حذف و جاي آنان را با کانديداهايي که اصلح ميدانيم پر کنيم. چنين حالتي نيز تا حد بسيار زيادي مشابه حالت اول و رجوع به ليستهاي اختصاصي(هر نفر يک ليست) و نتيجه قطعي آن واگذاري بسياري از کرسيهاي مجلس آينده به جناح مقابل است.
5- مسئله بعدي، امکان راي آوري ليست 30 نفره اصولگرايان در تهران است. قبل از بحث درباره اين موضوع بايد تاکيد شود که اصولگرايان نه «تنها بازيگر»، بلکه صرفاً يکي از بازيگران ميدان انتخابات هستند و پيش از هرچيز بايد به سهم خود بهترينبازي و مناسبترين قاعده را در پيش بگيرند. با اين حال نتيجه انتخابات به عملکرد بازيگر عمده ديگر، يعني جناح مقابل نيز بستگي مستقيمي دارد.
بنابراين اگر خواست جناح مقابل را نيز در نظر بگيريم که تشتت در فهرست اصولگرايان است، باز به اين نتيجه مي رسيم که اصولگرايان با فهرست واحد حضور بهتري در انتخابات خواهند داشت.
خصوصا اينکه در انتخابات مجلس برخلاف انتخابات رياست جمهوري به دليل تکثر نامزدها با پراکنش بالايي در آرا روبه رو هستيم و بنابراين آراي ايدئولوژيک و تثبيت يافته نقش مهمي در دسترسي به نصاب لازم براي ورود به مجلس دارد که با ايجاد فضاي اجماعي روي فهرست واحد مي توان از اين پايگاه ايدئولوژيک استفاده حداکثري کرد.