وی با بیان اینکه مفهوم سلبریتی در فوتبالیست و هنرپیشه خلاصه نمیشود، یک استاد هم میتواند سلبریتی باشد که در ایران هم اینگونه اساتید حضور دارند. دانشگاههای ما مصون از حضور این افراد نیست و ممکن است دانشگاههای ما را با بحران مواجه کنند.
ابراهیم فیاض عنوان کرد: بحث، بحث بسیار مهمی است. همواره در جامعهشناسی یا رشتههای دیگر به «گروههای مرجع» به عنوان یک بحث مهم و جدی پرداخته شدهاست. امروزه دیگر از گروههای مرجع به شخصیتهای مرجع رسیدهایم. به واسطه تکنولوژیها در واقع عدول از جامعهشناسی به ارتباطات رخ دادهاست و اینها بحثهای مهمی است که باید مورد بررسی قرار بگیرند.
او افزود: ما قبلاً هم ش خصیتهای الگو داشتهایم. در تراژدیها و اسطورهها شخصیتهای مرجع حضور داشتهاند و شخصیتهای مرجع به عنوان الگو شناخته میشدند. تفاوت در اینجاست که شخصیتهای الگو در دوران گذشته بر اساس فضیلت از دیگران متمایز میشدند، اما فرهنگ شهرت در حال حاضر ضد فضیلت است.
فیاض گفت: در دوران ما تکنولوژی سبک زندگی را شکل میدهد. سبک زندگی همان رابطه انسان و تکنولوژی است. سبکزندگی هم در واقع به انسانها شکل میدهد. این یک فرمول مهم است. با ورود تکنولوژی جدید و کامپیوترها از سال ۱۹۹۰ وارد ارتباطات دوسویه شدهایم. بحث از دیالکتیک، دیالوگ و ارتباطات دوسویه از مقولهای به نام عرفان نشئت میگیرد. امروزه ما به پستمدرنیسم رسیدهایم. ما پستمدرنیسم را یک نوع عرفان میدانیم. اگر بخواهیم با یک اضافهی هرمنوتیکی متوجه این بحثها شویم و در واقع با ادبیات خودمان به بحث نزدیک شویم، میتوانیم بگوییم وارد یک نوع عرفان الحادی یا غیر الحادی یا اعم از الحادی و غیر الحادی شدهایم.
در پست مدرنیسم ستاره به سلبریتی تبدیل میشود
او ادامه داد: در مدرنیسم ما با سوژه مواجهیم. ما در دوران مدرن با شخصیتی مواجهیم که ستاره سینما است و سعی میکند زیست فضیلتمندانهای داشته باشد. در پست مدرنیسم ستاره به سلبریتی تبدیل میشود. سلبریتی ضد فضیلت است. وقتی بحث از فلسفه میکنیم ساختار برای ما مهم است. در بحث از عرفان، کاراکتر و شخصیت اولویت پیدا میکند و ساختار کنار میرود. در فرهنگهایی که در آنها عرفان ریشه دارد، زمینه بیشتری برای رشد سلبریتیها وجود دارد. در کشورهایی مانند هند و ایران، سلبریتیها اوج میگیرند.
سلبریتیها از خودشان بیگانهاند
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: ما با این توضیحات وارد مقولهای دیگر میشویم به نام بیگانگی. سلبریتیها از خودشان بیگانهاند. زندگیهای زناشویی فروپاشیده یکی از خصیصههای زیست سلبریتیها است که به راحتی قابلمشاهده است. آنها حتی ابایی ندارند که این زندگی فروپاشیده را به رخ بکشند و به نمایش بگذارند. پناه آوردن به مشروبات الکلی و مواد مخدر هم که به وفور در زندگی این افراد دیده میشود. سلبریتیها هم بیگانگی از خود و هم بیگانگی از دیگری دارند. دیگری را نمیتوانند برای زندگی بلندمدت بپذیرند. این افراد ظاهری خندان و باطنی خشن دارند.
سلبریتیها و نابودی سرمایه اجتماعی
فیاض ادامه داد: سلبریتی متوجه نیست که وقتی فرد دیگری به او احترام میگذارد و میخواهد با او عکس بگیرد، در اینجا خود سلبریتی اهمیتی ندارد او میخواهد از شهرت فلان سلبریتی برای خودش استفاده کند. اگر ستارهها سرمایه اجتماعی و مشارکت عمومی ایجاد میکردند و با این مشارکت اجتماعی، خلاقیتهای اجتماعی را شکل میدادند میتوانست اتفاق بهتری بیفتد. امروزه با حضور سلبریتیها شرایط برعکس شدهاست. سلبریتیها به واسطه خودمحوریهایی که دارند سرمایههای اجتماعی را نابود میکنند. بعد از جنگ ما با نوسازی غربی در کشور مواجه شدیم. این نوسازی به رشد سلبریتیها در جامعه ما کمک کرد.
پدیده استاد- سلبریتیها
او اضافه کرد: مفهوم سلبریتی در فوتبالیست و هنرپیشه خلاصه نمیشود، یک استاد هم میتواند سلبریتی باشد که در ایران هم اینگونه اساتید حضور دارند. دانشگاههای ما مصون از حضور این افراد نیست و ممکن است دانشگاههای ما را با بحران مواجه کنند. همین فرهنگ دارد به دانشجویان ما منتقل میشوند. ما در مسئله سلبریتیها با یک فرمالیسمی مواجه هستیم که این فورمالیسم جامعه را تهی میکند به واسطه اینکه ضد رشد و ضد فکر است.
فرهیختگان غرق در فضای انتزاعی
ابراهیم فیاض در پایان گفت: یکی از مهمترین مشکلات جامعه ما این است که رابطهای میان فرهیختگان و زندگی روزمره وجود ندارد. فرهیختگان ما از زندگی روزمره فاصله دارند و غرق در فضای انتزاعی هستند. در این حالت زندگی روزمره بستری میشود برای جولان سلبریتیها که ضد ارزشهای خود را در جامعه گسترش دهند. امروزه در برخی نقاط دنیا به دنبال این مسئله هستند که رابطهای بین نخبگان و زندگی روزمره ایجاد کنند که سر و سامانی به زندگی روزمره بدهند. این موضوع را به خوبی میتوان در کشور آلمان مشاهده کرد. یکی از بحثهایی که به تازگی دیدم، مطرح شده این بود که چگونه این رسانههای اجتماعی را اجتماعی کنیم؟ چگونه رسانههای اجتماعی را سوشالایز کنیم؟ یعنی رسانههای اجتماعی را از این حالت بیمرزی و عدم تعین خارج کنیم.