تو همان نوید "اَلَیسَ صُبحِِ بِقَریب" مایی و چه صبحی شد صبح طلایی امامت شما، اما عجبا این نیز نمیدانیم، بیا و بگو چه کنیم؟ چگونه بمانیم و چگونه بدانیم و چگونه بخوانیم! تا در چگونه مردنمان نمانیم.
تو همان نوید "اَلَیسَ صُبحِِ بِقَریب" مایی
5 آبان 1399 ساعت 12:10
تو همان نوید "اَلَیسَ صُبحِِ بِقَریب" مایی و چه صبحی شد صبح طلایی امامت شما، اما عجبا این نیز نمیدانیم، بیا و بگو چه کنیم؟ چگونه بمانیم و چگونه بدانیم و چگونه بخوانیم! تا در چگونه مردنمان نمانیم.
به گزارش بلاغ به نقل ازحسین عموزاده آرایی| ما را چه به چشمانتظاری یوسف بیبدیل خلقت ! ما کجا و خورشید درخشان ظهور کجا...
حتی دائمالحضوریات را درک نتوانیم...
ما کجا و رصد آسمان پرستاره امامت و ولایت کجا، ما را چه به توصیف نور ؟ مگس را چه پرواز در حریم سیمرغ قصه عباد الصالحون! هزاران قمر کهکشانی نور را تو تک ستاره امیدی.
تو درخشانترین ذخیره الهی وقصه تمام نشدنی آفرینشی، تو ولی تمام عصری و امام همه زمان، از آن گنجینه پر نور الهی تنها تو ماندهای ،تو ماندی تا جهان بیخورشید نماند و آسمان زمین بی فروغ نگردد.!
تو کانون گرمای جهانی و سبب آمدن بهار و نفس گرم زمین، تو خدا را امینی و امید مسلمینی، ما را که یارای نظر به شرح خورشید نیست، مگر میشود از تو گفت که فراتر از قدر درک مایی...
اما همینقدر میدانم تو باید باشی تا جهان به حیاتش ادامه دهد، جهان هر ساله رویش آغاز کند، همینقدر میدانم تو برپا کننده قسط و عدلی...
تنها بازمانده آن سلسله نور و رحمتی، تو صدقوا ما عاهدوا اللهی و نریدوی نجعلهم الوارثینی...
از حال و کار این روزهای ما که خبر داری
آقا! ما به بد بلایی گرفتار شدهایم و دست ما به جایی بند نیست جز نگاه مهربان شما، ما از شما غافل شدیم ولی شما که با ما چنین نمیکنید !
ای آخرین ورق مصحف شریف و مقدس امامت، تو معجزهای به قداست قرآنی ما، تو استغاثه مضطرانی هستی که اَمَّن یجیبشان در فراقت بوی غربت و غم میدهد...
این روزها حساب ما فرق میکند اما حساب شما هم باهمه فرق میکند، تو مشعل هدایت بشر را بدست گرفتهای....
بقیه الله الاعظمی، نور قدسی عالم المکانی
بازمانده خاندان کرمی، چشمه سار دائما جوشان زلالی ودپاکی ای ای همیشه منتظَر، ای نور امید، سرچشمه نوید، ظهورت منتهای آرزوی شیعه است.
روزها که چه بگویم سالهای آقایی شما است، درخشش این آسمان به شما سپرده شد، زمین فقط تو را دارد سالها است که شما تنها ملجاء و پناه زمینی ، عدالت شعار توست و جهان هم تشنه عدالت.
تو خلعت امامت پوشیدی که بمانی، تو ماندی که بدانیم، بدانیم که جهان را صاحبی است، بدانیم تا کمکت کنیم، تا منتظرت باشیم، منتظرت باشیم که بهتر باشیم، مگر نه این است که منتظر صلح وصفا وصمیمیت ، خود نیز باید بهتر شود !
تو همان نوید "اَلَیسَ صُبحِِ بِقَریب" مایی
و چه صبحی شد صبح طلایی امامت شما، اما عجبا این نیز نمیدانیم، بیا و بگو چه کنیم؟ چگونه بمانیم و چگونه بدانیم و چگونه بخوانیم! تا در چگونه مردنمان نمانیم.
ما به تو امید بستهایم اما خود کرده را تدبیر نیست، راه امیدواری را بستهایم طوری که انگار راه نجات خویش بستهایم،
*هل من معین فاطیل معه العویل و البکاء هل نجزوع فاساعد جزعه اذا خلا هل قذیت عین فساعدتها عینى على القذى هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقى هل یتصل یومنا منک بعدة فنحظى*
آیا کسى هست که مرا یارى کند تا به همراهى او ناله و گریه را طولانى کنم؟ آیا نالهکننده و بىتابى هست که من با زارى او را در هنگام تنهاییش یارى و همراهى کنم؟ آیا در چشمى خار رفته است که چشم من در ناراحتى و اشک با او همدردى نماید؟اى زاده احمد! آیا راهى بهسوى تو هست که به ملاقات تو منتهى شود؟ آیا روز جدایى ما به فرداى وصال مىرسد که از آن حظ بریم؟
و وای برما اگر تو یاریمان نکنی که خلاصه معصومیت ائمه اطهار علیهم السلامی و کشتی نجات، اللهم عجل فی فرجک الشریف...
بلاغ: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
کد مطلب: 440493